رفتن به مطلب

تسلیم نشدن


ارسال های توصیه شده

همه ی ما وقتایی بوده که سرسختانه رو تصمیماتمون پافشاری کردیم. جلوی مخالفت های دیگران وایسادیم.گاهی واقعا میدونستیم راه وهدفمون درسته ولی بقیه باور نمی کردن. وقتی تلاش میکردیم فقط خودمون بودیم که به خودمون امید میدادیم. بیشتر اوقات تو لحظه موفقیت هست که ادما ما و تلاشمون رو تحسین میکنن.

 

گاهی هم شده که شکست خوردیم ولی باز محکم واستوار بلند شدیم یا تغییر مسیر دادیم یا اشتباهات رو جبران کردیم.

 

زمان هایی هم بوده که با تفکر رفتیم جلو وبا عاقبت اندیشی جلوی شکست ها وعدم موفقیت های احتمالی رو گرفتیم. و واقعا خوشحال بودیم که جلوی حسرت خوردن رو گرفتیم.

 

بیایید تو این تاپیک از این زمان های مهم وتاثیر گذار زندگی حرف بزنیم تا این تاپیک پر بشه از تجربه هایی از زندگی واقعی و دور از شعار. تا یه گنجینه ای بشه از نکات عملی ولازم برای موفقیت وجلوگیری از شکست , به دست اوردن موفقیت بعد از شکست ,دوباره بلندشدن ها و استقامت ورزی ها,به خود باور داشتن و....

  • Like 12
لینک به دیدگاه

خو به عنوان اولین نفر میخوام یه تجربه خلاقانه وکاری رو در جواب استارت این تاپیک خوب وهوشمندانه دوستمون ارسال کنم ..

چندسال قبل بعد فارغ التحصیلی از دانشگاه چون خیلی عاشق نوآوری بودم به خونوادم پیشنهاد دادم حس میکنم تو محصولات غذایی یه چیزی مثل قالبهای یخ فانتزی کوچیک وبهداشتی جای فروشش خالیه ..هیچ کسی باهام موافقت نکرد ..گفتن اصلن جای استقبال نداره .اما من کوتاه نومدم رفتم بایه قوطی هایی شبیه قوطی رانی قالبهای یخی رو تو اون اندازه ساختم یه بسته بندی جذاب وخوب هم براش طراحی کردم ..به هرسوپر مارکتی میبردم خوشش میاومد واونو به صورت امانی از من میگرفت وبعد فروش تسویه حساب میکرد تابستون اون سال من کلی قالبهای فانتزی یخ فروختم..وکل هزینهای اولیمو برداشت کردم ....همه ما ایدهای خوبی به ذهنمون میرسه اما شهامت اجرای اونو نداریم ..شاید گاهی فک میکنیم شکست میخوریم ..شایدم فک میکنیم مورد تمسخر واقع میشیم اما ..واقعن اجرای ایده خیلی به آدم جثارت وشهامت میده ..ویه مسیر خوبیه برا پیشرفت

  • Like 12
لینک به دیدگاه

دورود جالب بود زفسنجانی :w16:

راستی میتونی قالب پلاستیکی رو بسازی و قطعتو طوری طراحی کنی که در یخدان یخچالهای تولید ایران جا بگیره و به صورت عمده بفروشی به کارخانجات و میتونه مدلات متنوع هم باشه :a030:

عالی بود فکرت عالی :icon_gol:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

سلام ممنون پریناز بخاطر تاپیکت:icon_gol:

 

به نظر من تو زندگی نظرات دیگران رو زیاد نباید در نظر بگیری وباید درباره تجربیات ونظرات دیگران فکر کنی وازشون یک جمع بندی کنی برای موفقیت واگه کسی در کاری که انتخاب کردی وقدم گذاشتی خواست تو رو منصرف کنه به نظر من نباید به نظرات وحرفهاش گوش کرد البته نظرم درباره کارهای خلاف نیست ها

 

خیلی از کسانی هستن که دوست ندارن ببینن تو ازشون داری جلو میزنی وخودت رو میکشی بالابخاطر همین همش سعی میکنن تو رو از کارت منصرف کنن کی سردت کنن سنگ بندازن زیر پات برای خود من خیلی پیش اومده بهترین راه این هست که به حرفهای اینجور ادمها گوش ندید وبه موفقیت خودت باید فکر کنی

  • Like 7
لینک به دیدگاه

وقتی میخواستم انتخاب رشته کنم. همه تلاش میکردن منو قانع کنن که معلمی رو انتخاب کنم.ولی من واقعا به معلمی علاقه نداشتم.همه میگفتن بهترین شغل برای زنه عید وتابستون تعطیله .موقع دانشگاه وتحصیل حقوق داری. وخیلی چیزهای دیگه. ولی من همچنان برسر حرفم بودم.من واقعا از کار معلمی خوشم نمیاد. همیشه دنبال هیجان و کارهای جذاب بودم .اصلا حوصله ی سر وکله زدن با بچه جماعت رو ندارم اونم بچه های این دوره زمونه .البته باید اشاره کنم که شغل معلمی شغل بسیار باارزش ومهمی است ولی خوب با روحیات من جور از اب در نمیومد. سرتون رو درد نیارم.مامانم ساعت ها منو نصیحت میکرد که رشته ی معلمی رو هم بزنم. نمیگفت اجبارا انتخابش کن ولی میگفت این رشته رو هم انتخاب کن. ولی خب بلاخره تونستم دلایلم رو براش توضیح بدم وراضیش کنم و این رشته رو اصلا نزنم.

الان هم اصلا پشیمون نیستم. واقعا راضیم که فقط به کار فکر نکردم ورفتم دنبال علاقم.

اگه بازم یه بار دیگه دنیا بیام همین مسیر رو انتخاب میکنم.:a030:

اگه به رشتمون علاقه داشته باشیم و توش فعالانه کار وتلاش کنیم حتما کار و وجهه اجتماعی خوبی هم خواهیم داشت.

  • Like 5
لینک به دیدگاه
وقتی میخواستم انتخاب رشته کنم. همه تلاش میکردن منو قانع کنن که معلمی رو انتخاب کنم.ولی من واقعا به معلمی علاقه نداشتم.همه میگفتن بهترین شغل برای زنه عید وتابستون تعطیله .موقع دانشگاه وتحصیل حقوق داری. وخیلی چیزهای دیگه. ولی من همچنان برسر حرفم بودم.من واقعا از کار معلمی خوشم نمیاد. همیشه دنبال هیجان و کارهای جذاب بودم .اصلا حوصله ی سر وکله زدن با بچه جماعت رو ندارم اونم بچه های این دوره زمونه .البته باید اشاره کنم که شغل معلمی شغل بسیار باارزش ومهمی است ولی خوب با روحیات من جور از اب در نمیومد. سرتون رو درد نیارم.مامانم ساعت ها منو نصیحت میکرد که رشته ی معلمی رو هم بزنم. نمیگفت اجبارا انتخابش کن ولی میگفت این رشته رو هم انتخاب کن. ولی خب بلاخره تونستم دلایلم رو براش توضیح بدم وراضیش کنم و این رشته رو اصلا نزنم.

الان هم اصلا پشیمون نیستم. واقعا راضیم که فقط به کار فکر نکردم ورفتم دنبال علاقم.

اگه بازم یه بار دیگه دنیا بیام همین مسیر رو انتخاب میکنم.:a030:

اگه به رشتمون علاقه داشته باشیم و توش فعالانه کار وتلاش کنیم حتما کار و وجهه اجتماعی خوبی هم خواهیم داشت.

 

همینه. اراده به همین میگن دیگه واقعا افرین که واسه خواسته هات وعلایقت واسه دوست داشتن هات تلاش میکنی وبه سمت شون قدم بر میداری:w16::w16::w16:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
خو به عنوان اولین نفر میخوام یه تجربه خلاقانه وکاری رو در جواب استارت این تاپیک خوب وهوشمندانه دوستمون ارسال کنم ..

چندسال قبل بعد فارغ التحصیلی از دانشگاه چون خیلی عاشق نوآوری بودم به خونوادم پیشنهاد دادم حس میکنم تو محصولات غذایی یه چیزی مثل قالبهای یخ فانتزی کوچیک وبهداشتی جای فروشش خالیه ..هیچ کسی باهام موافقت نکرد ..گفتن اصلن جای استقبال نداره .اما من کوتاه نومدم رفتم بایه قوطی هایی شبیه قوطی رانی قالبهای یخی رو تو اون اندازه ساختم یه بسته بندی جذاب وخوب هم براش طراحی کردم ..به هرسوپر مارکتی میبردم خوشش میاومد واونو به صورت امانی از من میگرفت وبعد فروش تسویه حساب میکرد تابستون اون سال من کلی قالبهای فانتزی یخ فروختم..وکل هزینهای اولیمو برداشت کردم ....همه ما ایدهای خوبی به ذهنمون میرسه اما شهامت اجرای اونو نداریم ..شاید گاهی فک میکنیم شکست میخوریم ..شایدم فک میکنیم مورد تمسخر واقع میشیم اما ..واقعن اجرای ایده خیلی به آدم جثارت وشهامت میده ..ویه مسیر خوبیه برا پیشرفت

 

من از این کارتون خیلی خوشم اومد.. شما ذهنه خلاقی دارید.. سماجت حتی برای چیزایی که گاهی غیرواقعی و خنده دار به نظر میرسه ممکنه مسیر زندگی آدمو تغییر بده..

  • Like 4
لینک به دیدگاه

چند وقت پیش یه ایده به نظرم رسید به نظر خانوادم غیر ممکن بود همه میخواستن منو از این کار منصرف کنند...

ولی من پیگیرش شدم ... برای یکسری آزمایش ها به وسایل های آزمایشگاهی احتیاج داشتم اما دستگاه های اداری و مراکز تحقیقاتی بهم هیچ کمکی نکردند البته از اصل ایده من با خبر نبودند...توی این راه خیلی ها مانعم شدند ولی با کمک یکی از مشاوران پارک علم و فناوری شهرم که خدا خیرش بده هم کارای آزمایشگاهیش رو انجام دادم هم تونستم ثبتش کنم... محصولی که من قرار بود تولید کنم یه محصول فوق العاده اس با ارزش اقتصادی بالا.. اما بعد از اینکه مراحل ثبتش طی شده حالا که رسیده به تأییده نهایی یکی از مسؤلین پارک علم و فناوری مانعم شده... با وجودیکه تمام مسولین اونجا کارم رو تأیید کردند اما اون به خاطر اینکه من تجربه کسب و کار نداشتم داره جلوی کارمو میگیره... البته نمیخوام فکر بد بکنم که شاید خودش میخواد این کارو انجام بده ولی حالا سعی و تلاشم اینه بتونم ثابت کنم میتونم از پس این موقعیت هرچقدر هم سخت باشه بر بیام همونطور که از اول همه باهام مخالفت کردند .. و دارم از کسب و کار های کوچیک شروع میکنم تا وقتی کسب و کار اصلیم رو شروع کردم با تجربه های اقتصادی محکم تر جلو برم و بازار رو به دست بگیرم تا رقبا نتونن منو کنار بزنن... البته باید وام بگیرم و هزار سد و مانع دیگه...

  • Like 6
لینک به دیدگاه

الان که اومدم نت و این تاپیکو دیدم دل پری داشتم:5c6ipag2mnshmsf5ju3.شاید اگه یه وقت دیگه میومدم هیچ پستی نمیذاشتم

 

هر وقت هر کار جدیدی رو شروع کردم برای بقیه پذیرشش سخت بود.(منظورم خانواده خودم مخصوصا مادرم)نظرشون اینه که یه کار رو یاد بگیرمو و همون رو ادامه بدم .ولی به نظر من استعداد های آدما خیلی خیلی زیاده و باید در حد توانش ازشون استفاده کنه

 

ما به دنیا نیومدیم که خوش بگذرونیم.

 

خودم به شخصه خیلی واسم اتفاق افتاده که یه کاری رو با اعتماد به نفس کامل شروع کردم و تا جایی که امکان داشته براش تلاش کردم اما نتیجه ندیدم.برای همه ی ما پذیرش شکست سخته.اما یادمون باشه غرق شدن در آب افتادن نیست بلکه در زیر آب موندنه.ما نباید منتظر بشینیم که دیگران واسمون انگیزه ایجاد کنن.خودمون باید شروع کنیم.همه چیز بستگی به خودمون داره.حتی اگه تلاش کردیم و موفق نشدیم دوباره محکم تر از قبل تلاش کنیم.هیچ شکستی نباید مارو تسلیم کنه.هر شکست یه تجربه هست برای موفقیت های بعدی و همین طور برای بزرگ شدن خودمون...من همیشه خودم به خودم کمک کردم

 

 

 

کل آب اقیانوس هم نمی تواند یک قایق را غرق کند مگر آن که خود قایق سوراخ باشد

  • Like 5
لینک به دیدگاه
چند وقت پیش یه ایده به نظرم رسید به نظر خانوادم غیر ممکن بود همه میخواستن منو از این کار منصرف کنند...

ولی من پیگیرش شدم ... برای یکسری آزمایش ها به وسایل های آزمایشگاهی احتیاج داشتم اما دستگاه های اداری و مراکز تحقیقاتی بهم هیچ کمکی نکردند البته از اصل ایده من با خبر نبودند...توی این راه خیلی ها مانعم شدند ولی با کمک یکی از مشاوران پارک علم و فناوری شهرم که خدا خیرش بده هم کارای آزمایشگاهیش رو انجام دادم هم تونستم ثبتش کنم... محصولی که من قرار بود تولید کنم یه محصول فوق العاده اس با ارزش اقتصادی بالا.. اما بعد از اینکه مراحل ثبتش طی شده حالا که رسیده به تأییده نهایی یکی از مسؤلین پارک علم و فناوری مانعم شده... با وجودیکه تمام مسولین اونجا کارم رو تأیید کردند اما اون به خاطر اینکه من تجربه کسب و کار نداشتم داره جلوی کارمو میگیره... البته نمیخوام فکر بد بکنم که شاید خودش میخواد این کارو انجام بده ولی حالا سعی و تلاشم اینه بتونم ثابت کنم میتونم از پس این موقعیت هرچقدر هم سخت باشه بر بیام همونطور که از اول همه باهام مخالفت کردند .. و دارم از کسب و کار های کوچیک شروع میکنم تا وقتی کسب و کار اصلیم رو شروع کردم با تجربه های اقتصادی محکم تر جلو برم و بازار رو به دست بگیرم تا رقبا نتونن منو کنار بزنن... البته باید وام بگیرم و هزار سد و مانع دیگه...

با سلام

دلیل مخالفت ایشون رو بطور کامل توضیح بده , شایدیه راه حل براش پیدا کنیم..

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...