رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تحمل ذلت و خواری برای هیچ کس جذاب نیست. هیچ خوار و ذلیلی مورد احترام هیچ بنده و خدایی واقع نمی شود. چرا عبارت "مرد ذلیل" در فرهنگ ایرانی به کار نمی رود؟ آیا همکاری و به رسمیت شناختن توانایی ها و قابلیت های زن را اجمالاً باید زن ذلیلی نام برد؟

زن ها از قابلیت های مردان، احساس حقارت نمی کنند و اگر همسرشان در اداره و مدیریت معنوی، اجتماعی و اقتصادی خانواده شانس های قوی تری داشته و علاقه به اجرای آن ها داشته باشند، از این موضوع استقبال کرده و مانع همکاری همسرشان نمی شوند و دیگر آن که، هیچ کس زن را به این سبب که همسرش امور و مدیریت بخش ظاهر زندگی را در دست گرفته باشد، خوار و ذلیل نمی پندارد. حالا اگر زنی، توانایی و قابلیت های مشابه را داشته باشد و امور اجرایی را نیز در دست بگیرد، مردم و اطرافیان، مرد را برچسب زن ذلیلی می زنند.

 

 

 

همکاری و به رسمیت شناختن و احترام به قابلیت های دیگران و تشویق آن، در موفقیت و خوشبخت بودن خانواده نقش کلیدی دارد. اما به نظر می رسد که اکثریت جامعه به غیر از عده ای معدود، همکاری و انعطاف پذیری مرد را، با عبارت زن ذلیلی بررسی نمی کنند. رفتارهایی که موجب حمایت اخلاق اربابی و اخلاق فاشیستی(کنترل) و تجاوز به حقوق دیگران شود و یکی ذلیل و دیگری سلطه جو شود، از دیدگاه خودشناسی در لیست و جدول رفتارهای ناسالم، قرار دارند.

اما آیا مردان زن ذلیل، از دامن چنین مادران سلطه جو به معراج می روند؟!

 

 

 

بعضی از زن هایی که هورمون های مردانه در آنان زیاد می باشد که آن خود نیز، به جز دلایل پزشکی، دلایل تربیتی و ایدئولوژی نیز می تواند داشته باشد، میل به مدیریت دارند. شاید شما نیز با این گونه زنان که مثل چریک ها، لباس می پوشند و هیچ حالت زنانگی را از خود نشان نمی دهند و لوندی و جلوه گری را امری سبک و تحقیرآمیز تعریف می کنند، ملاقات کرده باشید. آنان زن بودن خود را به رسمیت نمی شناسند و از زن بودن خود از ته دل خرسند نیستند، زیرا یکی از ویژگی های جذاب یک زن ایرانی، لوند بودن اوست و این لوند بودن، زن را قوی، جذاب و قدرتمند می کند و مردان و زنانی که در صدد زندانی کردن این خصلت بوده اند، آن را از دست او گرفته، و یک رفتاری غیر طبیعی خشک و نظامی را بر زن تحمیل کرده اند.

 

 

این رفتار خشک و نظامی خطرناک، عاشق حکومت و مدیریت کردن است. آیا همین رفتار خشک و ریاست طلب بعضی از این زنان است که بعضی از مردها را زن ذلیل می کند و یا اینکه علت را در جایی دیگر باید جستجو کرد؟

 

 

 

اغلب زن های غالب و ریاست طلب، هم خدا را می خواهند و هم خرما را، به این معنی که، هم دوست دارند مردی بانفوذ و موفق داشته باشند، که اینان بتوانند امنیت روانی و اجتماعی را تامین کنند و از طرفی نیز دوست ندارند که همسرشان آگاه بوده و عزت نفس داشته باشد، زیرا اگر مردان اینان عزت و حرمت نفس داشته باشند، دیگر حاضر به ذلیل، خوار و پست بودن نخواهند شد. زنانی نیز وجود دارند که دچار اختلال نارضایتی مزمن هستند، همیشه ناراضی اند. این دسته از زنان، اعتماد به نفس مردها را دستکاری می کنند، یعنی در دستکاری کردن اعتماد به نفس دیگران، بسیار متبحر هستند.

 

 

 

بعضی افراد، از آنجایی که دارای اعتماد به نفس نبوده و اعتماد به نفس همسرشان را نیز باور ندارند، زمام امور را در دست خود می گیرند، زیرا گمان می کنند که حداقل اگر مدیریت را در دست خود داشته باشند، می توانند کنترل نیز داشته باشند و این رفتار بسیار ناسالم عدم اعتماد به همسر، باعث خواری و ذلیلی همسرشان می شود. این پندار و بیماری شخصیتی عدم اعتماد، هم خوار می کند و هم خوار می شود.

 

 

 

عدم رضایت زن از زندگی، قابلیت های واقعی و حقیقی همسرش را نیز زیر سوال می برد و حتی انکار می کند و این انکار باعث می شود که مرد خود را از مسئولیت های زندگی کنار بکشد، زیرا چه مسئولیت را به گردن بگیرد و چه نگیرد، همسرش به او اعتمادی نخواهد داشت. بیماری شخصیتی عدم اعتماد و عدم رضایت زن، مرد را خسته کرده و پس از مدتی فاصله ها شروع به رشد می کنند.

 

 

 

مراقب باشیم که زن ذلیلی دلایل مختلفی دارد و نمی توان سرنخ معلولیت را به راحتی دریافت و قضاوتی صحیح و ثابت برای آن صادر کرد، اما می توان زن ذلیلی را به سه قسمت تقسیم کرد:

 

 

 

نوع اول: مردانی که واقع بین و مهربان هستند و توانایی های همسرشان را به رسمیت می شناسند و ساز مخالف با جامعهء ارتجاعی می زنند، به عبارتی دیگر، آزادی زن را عزیز و حقوق آنان را به رسمیت می شناسند و در زندگی و ارتباط خانوادگی خود، تفاهم دارند و نسبت به احساسات و خواهش های همسرشان بی اعتنا نبوده و زندگی را به همسر خود سخت نمی گیرند، در امور خانه و خرید و فرزندان خود، همسرشان را تنها نمی گذارند. این مردان، از طرف مردهای متعصب و ارتجاعی، زن ذلیل نامیده می شوند که در واقع اعتباری نداشته و واقعیت ندارد، زیرا در یک جامعهء سالم، مدیریت فردی بر فرد دیگر و کمک در امور خانه، به معنای ذلیل بودن دیگری نمی تواند باشد.

 

 

 

نوع دوم: مردانی که خسته از زن های ناراضی و بی اعتماد خود هستند. دسته ای از زنان مرد منش و گاهی نیز با افکار شبه فمینیستی، عاشق قدرت و حکومت هستند و به این طریق مردان خود را خسته کرده و از ذلیلی و خواری آنان لذت می برند.

 

 

 

نوع سوم: ذلیل بودن یک نوع برده بودن است. یعنی اختیار خود را به دست دیگری دادن و کسی که اختیارش دست خودش نباشد، برده است. مردانی هستند که بردگی را دوست دارند و سراسر زندگی خود در بندگی و بردگی دیگران می گذرانند.

 

 

 

زن ذلیل واقعی، کسی است که آزادی، عزت، سعادت و اختیارش در دست زنش باشد. یعنی کسی که آزادی و عزت و اختیار، برایش بی مفهوم است، کسی که به آزادی، اختیار، خلاقیت و خداوند، توهین می کند. کسی که نمی داند به چه نحوی از آزادیش استفاده کند.

به یاد داشته باشیم که برده ها از صاحب برده ها خطرناک تر هستند!

 

دکتر صادق حجتی زاده

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...