pary naz 2414 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ یک لحظه چشماتون رو ببندید وسعی کنید به یاد یه خاطره بیفتید اون خاطره کدومه؟ اولین تصویری که میاد تو ذهنتون چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 14 لینک به دیدگاه
amin202 13418 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ من فقط کهکشانُ ستاره میاد جلو چشام... 8 لینک به دیدگاه
pary naz 2414 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ من فقط کهکشانُ ستاره میاد جلو چشام... 7 لینک به دیدگاه
pary naz 2414 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ تصویر اقیانوس ودریا واب میاد جلوی چشمام یک کشتی تفریحی فوق العاده بزرگ وبی نظیر 8 لینک به دیدگاه
Yaser.C 5059 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ آقا همینجوری یه کله بگیم چی اومد تو ذهنمون؟؟؟؟؟؟؟؟؟بعضی موقع ها نمیشه خو!!!! یه لحظه اون.....:5c6ipag2mnshmsf5ju3 یه لحظه هم اون عکس یادگاری خودمو سعید که اگه پخش بشه خاندان جفتمون به باد میره!!! 7 لینک به دیدگاه
pary naz 2414 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ آقا همینجوری یه کله بگیم چی اومد تو ذهنمون؟؟؟؟؟؟؟؟؟بعضی موقع ها نمیشه خو!!!! یه لحظه اون.....:5c6ipag2mnshmsf5ju3 یه لحظه هم اون عکس یادگاری خودمو سعید که اگه پخش بشه خاندان جفتمون به باد میره!!! دیدید که شد. بیشتر فکرکنید چیزهای دیگه ای هم میاد.یه دفعه دیدی همینجا به همه ی گناه های نکردت هم اعتراف کردی!!!!!!!! 4 لینک به دیدگاه
rozegar 204 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ فقط اون پول بیچارم که تو انجمن گم کردم اومد به چشمم شوخی کردم جدا از شوخی تمام سختی های که تو زندگیم کشیدم اومد جلوچشمم وتمام لحظه های خوبی که از دست دادم اومد جلوی چشمم اخ اخ هی روزگار 5 لینک به دیدگاه
pary naz 2414 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ فقط اون پول بیچارم که تو انجمن گم کردم اومد به چشمم شوخی کردم جدا از شوخی تمام سختی های که تو زندگیم کشیدم اومد جلوچشمم وتمام لحظه های خوبی که از دست دادم اومد جلوی چشمم اخ اخ هی روزگار اگه خوب دقت کنی میبینی خاطرات خوب وخوشی هم که میان کم نیستن ارزوهات روببین جلوی چشمات اوناهم اون گوشه فکرت هستن فقط به یکم توجه ودقت احتیاج دارن.به اونا هم فکرکن. 5 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ جالبه. من چیزی به ذهنم نرسید! من اگه موضوع خاصی مدنظرنباشه ،میشه گفت چیزی نمیبینم..(: 5 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ دریا همش میاد مد نظرم با اینکه تا حالا دریا رو از نزدیک ندیدم 6 لینک به دیدگاه
pary naz 2414 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ جالبه.من چیزی به ذهنم نرسید! من اگه موضوع خاصی مدنظرنباشه ،میشه گفت چیزی نمیبینم..(: چه فکر بی حاشیه ای!!!خیلی جالبه 4 لینک به دیدگاه
pary naz 2414 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ دریا همش میاد مد نظرمبا اینکه تا حالا دریا رو از نزدیک ندیدم دریا واقیانوس محشرن 4 لینک به دیدگاه
rozegar 204 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ ممنونم پری ناز هتمن سعی میکنم ولی افسوس چیزی که رفته دیگه رفته ومن ماندمو تنهای هایم گویند خدا همیشه با ماست ای غم نکند خدای مای 4 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ دریا همش میاد مد نظرمبا اینکه تا حالا دریا رو از نزدیک ندیدم واقعا ميگي حنانه.. ايشالله بيا تهران ميبرمت درياااااا 5 لینک به دیدگاه
rozegar 204 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ [TABLE=width: 84%] [TR] [TD=colspan: 2][/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=width: 84%] [TR] [TD=colspan: 2] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #7e5f3b, colspan: 2][/TD] [/TR] [TR] [TD=class: post, colspan: 2, align: right] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/TD] [/TR] [/TABLE] 4 لینک به دیدگاه
rozegar 204 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ من وقتی چشمام رو میبندم همه اینها میاد جلوی چشمام همه زندگی از اول تا اخرش از کودکی تا بزرگیم همه اتفاقات وهمه چیز های خوب وبد زندگیم میان جلوی چشمام بخاطر همین از زندگی زود خسته میشم یک سری جملات زیبا تهیه کردم که تقدیم میکنم به همه به خصوص به پری ناز بخاطر ایجاد کرد تاپیک قشنگ به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید، ارباب. نخند! به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز از آدامسهایش نمی خری. نخند! به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ای کوتاه معطلت کند. نخند! به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده. نخند! به دستان پدرت، به جاروکردن مادرت، به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد، به راننده ی چاق اتوبوس، به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد، به راننده ی آژانسی که گاهی مواقع چرت می زند، به پلیسی که سرچهارراه با کلاه صورتش را باد می زند، به مجری نیمه شب رادیو، به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد، به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند، به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد، به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی، به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان، به پسری که ته صف نانوایی ایستاده، به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچر شده، به مسافری که سوار تاکسی می شود و بلند سلام می گوید، به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد، به زنی که با کیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی، به هول شدن همکلاسی ات پای تخته، به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای پرکنی، به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی نخند ... نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی! که هرگز نمیدانی آنها چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند! آدمهایی که هرکدام برای خود و خانواده شان همه چیز و همه کسند! آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند، بار می برند، بی خوابی می کشند، کهنه می پوشند، جار می زنند، سرما و گرما می کشند، و گاهی خجالت هم می کشند ... انسانهای بزرگ، دو دل دارند؛ دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که می خندد و آشکار است. 4 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ انقدر وجودم لرزش و ناراحتی داره که چشامو نمیتونم ببندم چه برسه چیزی ببینم فقط یاد فردا سرخاک اعصابمو خورد میکنه.... چقدر فاصله شاد بودن با غم داشتن کوتاه... 6 لینک به دیدگاه
ali jaafari 1206 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۳ من وقتي چشام رو ميبندم ، دنيايي رو تصور ميكنم كه براي بعد از مرگم كشيدم. يه كم سخته بگم چه شكليه ولي اونجا از همه محدوديتها راحت ميشم . از بعد زمان و مكان جدا ميشم.البته هميشه چشام رو ميبندم و تجسم ميكنم. آخه به بعد از اين دنيا خيلي دل بستم ، اگه... 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده