victoria_r 7682 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ چرا هنوز مجردم علل درونی مجرد ماندن شما چیست؟ به طور کلی بعضی از افراد انتخاب میکنند که مجرد باقی بمانند یعنی تمایلی به شروع رابطه ای جدی در این بخش از زندگی شان در خود احساس نمیکنند. برخی دیگر به خاطر اتفاق هایی که در زندگیشان پیش آمده تصمیم میگیرند مجرد باقی بمانند. ممکن است به تازگی از رابطه ای مهم بیرون آمده باشند یا یک شکست عاطفی را تجربه کرده باشند یا هنوز فردی را که به راستی با او تفاهم داشته باشند پیدا نکرده اند. هدف این مقاله این نیست که علل مجرد بودن همه ی زنان و مردان مجرد را بیابد یا همه را در یک قالب و چهارچوب قرار دهد با این حال برای همه ی افرادی که بالای سی سال سن دارند و هنوز مجردند و به دنبال جواب این سوال گیج کننده میگردند که چرا هنوز مجردم؟،این جوابهای به ظاهر غیرمعمول میتواند پاسخ باشد. وقتی که صحبت از رابطه و ازدواج به میان می آید بسیاری ار افراد خود را قربانی میدانند و فکر میکنند به آنها ظلم شد،آسیب دیده اند یا اینکه هیچ تقصیری متوجه انها نیست. اما واقعیت این است که قدرت ما در کنترل سرنوشت عاطفی مان بسیار بیشتر از ان چیزی است که فکر میکنیم. تا حد زیادی ما خودمان خالق و سازنده ی دنیایی هستیم که در آن زندگی میکنیم اگرچه آگاهی چندانی از این فرایند نداریم. در حقیقت ما میتوانیم انتخاب کنیم که آیا میخواهیم خودمان را از داخل لنز قربانی شده ببینیم یا میخواهیم هدفمند باشیم و زندگی مان را کنترل کنیم. در نهایت از تمرکز روی آنچه میتوانیم کنترل کنیم و انچه نمیتوانیم،سود خواهیم برد. میتوانیم از هزاران راهی که از طریق آنها تمایلاتمان تحت تاثیر قرار میگیرند اگاه باشیم بنابراین سوالی که افراد مجردی که به دنبال عشق زندگی شان میگردند باید پاسخ دهند این است که عوامل درونی که باید با ان مقابله کنم چیست؟ منبع:شماره ی 53 و 54 مجله ی راز 8 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ چرا هنوز مجردم *دفاع ها بسیاری از افراد در گذشته در روابط بین فردی شان آسیب دیده اند. با گذشت زمان و تجربه رویدادهای دردناک،همه ی شما هر کدام به اندازه ای نسبت به روابط نزدیک دفاعی میشویم. این فرایند خیلی قبل تر ها وقتی که هنوز خیلی کوچک بوده ایم یعنی در دوران کودکی شروع میشود. در آن دوران ما هنوز به برقراری ارتباط با جنس مخالف نیازی نداشتیم اما روابط با والدینمان سرآغازی برای شروع مشکلاتمان در آینده شد. در دوران کودکی مان ارتباطات آسیب زننده ای که والدینمان با ما داشتند،باعث شد که ما بین خودمان و دیگران دیوارهایی ایجاد کنیم و در نهایت در زندگی امروزمان جهان را از طریق همان فیلترهایی که در دوران کودکی ساخته ایم ببینیم. بسیاری از این فیلترها به زندگی بزرگسالی مان آسیب میزنند. برای مثال باعث میشوند از خودمان بیش از حد مراقبت کنیم و در برابر پذیرش راحت دیگران مقاومت نشان دهیم. برای مثال اگر والدین شما یا افرادی که از شما مراقبت میکردند افرادی سهل انگار یا از نظر عاطفی سرد بودند به احتمال زیاد دیگر شما به عواطف اعتماد نمیکنید یا به دریافت احساسات نزدیک از دیگران شک میکنید. بنابراین شریکی برای زندگی تان انتخاب میکنید که تنهایی طلب یا دوری جو باشد بنابراین به شما زیاد نزدیک نمیشود چون شما میترسید. میبینید که نیازی نیست نیروهای بیرونی و دیگران را به خاطر مجرد ماندنمان سرزنش کنیم چون خودمان نسبت به روابط باز عمل نمیکنیم. 7 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ چرا هنوز مجردم *جاذبه های ناسالم در مورد قبل،در مورد دفاع هایمان صحبت کردیم وقتی ما بر اساس آن دفاعها عمل میکنیم شریک زندگی مناسبی را برای خودمان انتخاب نمیکنیم،اغلب کسی را انتخاب میکنیم که از نظر عاطفی و هیجانی در دسترس ما نیست.چطور؟ یعنی خیلی زیاد کار میکند و بنابراین بیشتر اوقات خسته است و حوصله ندارد به ما محبت کند. یا در شهر دیگری کار میکند و ماهی چند روز کنار ماست. یا به هر طریق دیگری فرصت یا حوصله ی محبت کردن کافی به ما ندارد.چرا؟ دلایل این کار بسیار پیچیده است. ما اغلب در درونمان ترسی داریم که ان را ترس از صمیمیت می نامیم. همه ی ما دوست داریم به دنبال روابطی برویم که تفکرات و باورهای ما را درباره ی خودمان تقویت کند و جنبه هایی از زندگی کودکی مان را تکرار کند. برای مثال اگر باور ما درباره ی خودمان این است که بی عرضه ام یا نمیتوانم کارها را خوب انجام دهم ان وقت با کسی آشنا میشویم که به احتمال زیاد بسیار سختگیر است و بی عرضه بودن ما را به خودمان ثابت میکند. اما شاید بگویید خوب چرا ما این کار میکنیم؟چرا فرد متفاوتی را انتخاب نمیکنیم؟ به این دلیل که اگاهی یافتن از این باورها بسیار دردناک و شکستن انها بسیار سخت است. بنابراین برایمان راحت تر است همان طوری که سالهای سال زندگی کرده ایم باقی بمانیم و دنبال دردسر نباشیم. تمام این جریان ناخوداگاه اتفاق می افتد. بنابراین شاید این جملات برایتان چندان آشنا نباشد. باز هم در این گونه مواقع وقتی طرد میشویم یا شکست عاطفی میخوریم دیگران را سرزنش میکنیم که با ما برخورد نامناسب داشته اند و احساس میکنیم ضربه خورده ایم و نابود شده ایم. بدون اینکه متوجه شویم این خود ما هستیم که افراد اشتباهی را انتخاب میکنیم. 9 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ ممنون دوست خوبم یه تاپیک هم بزارین که چرا متهل و متعهد شدم سپاس 7 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ چرا هنوز مجردم *ترس از صمیمیت همه ی می گوییم تمایل دارم عشق زندگیم را پیدا کنم،کاش میشد فرد مناسبم پیدا میشد و ازدواج میکردم،کاش عاشق میشدم و انقدر با فردی احساس نزدیکی میکردم که با او ازدواج کنم،اما وقتی که ان فرد یا فردی که خیلی ما را دوست دارد پیدا میشود و در زندگی مان حضور میابد ما به او اجازه نمیدهیم نزدیکمان شود و بهانه هایی از این دست می اوریم که: از من زیاد انتقاد میکند،رفتارهای بدی انجام میدهد و... دلیل چیست؟ واقعیت این است که هر انسانی مقدار ثابتی از نزدیکی به افراد دیگر را میتواند تحمل کند. ما در مقابل ورود افراد به حریم خصوصی مان از خودمان دفاع میکنیم و در نتیجه وقتی در رابطه ای عمیق و احساسی قرار میگیریم واقعا ان عشق را که همیشه ادعا کرده ایم،نمیخواهیم داشته باشیم. 8 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ چرا هنوز مجردم *اعتماد به نفس همه ی ما در ذهنمان صداهای درونی انتقادی داریم. این صداها به ما میگویند تو خیلی چاقی،خیلی لاغری،خیلی زشتی،پیر شده ای،خیلی با دیگران فرق داری و... وقتی که به این صداها گوش میدهید کم کم به مرمر زمان رفتارهایی انجام میدهید که باعث دور راندن دیگران میشود. ما به خاطر کمبود اعتماد به نفس و اینکه فکر میکنیم خیلی خوب نیستیم،پیام هایی به افراد جنس مخالف خود میفرستیم که نشان میدهد ما تمایلی برای شروع ارتباط با انها نداریم. وقتی که ما احساس خوبی نسبت به خودمان نداریم تماس چشمی کافی و مناسبی با اطرافیان برقرار نمیکنیم،زبان بدنمان در ارتباط با دیگران مناسب نیست،در موقعیتهایی که لازم است حضور داشته باشیم حاضر نمیشویم و اگر از کسی خوشمان می آید از ان احساس علاقه مان چشم پوشی میکنیم و بنابراین هنوز مجرد باقی می مانیم. برای بهبود اعتماد به نفستون میتونید از مطالب زیر استفاده کنید: اعتماد به نفس (باربارا دی آنجلیس)*** اعتماد به نفس (احمد حلت)*** 8 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۳ چرا هنوز مجردم *ایرادگیری تجربه های بد گذشته گاهی باعث میشود که ایرادگیر و قضاوت کننده بشویم. برای مثال وقتی به کسی علاقه داریم و او ما را طرد کرده یا فریب داده،ممکن است چنین اتفاقی رخ بدهد. بسیاری از خانمها معتقدند: هیچ مرد نجیبی وجود ندارد،همه ی مردهای خوب متاهلند. و آقایان این افکار را در مورد خانمها دارند که: همه ی زنها میخواهند از آدم سواستفاده کنند،نمیشود به زنان اعتماد کرد. وقتی ایرادگیر میشویم توقع و انتظارمات از فرد مقابل غیر واقع بینانه میشود و با حساسیت و کنجکاوی بیشتری تمام نقطه ضعفهای او را از لحظه ای که او را دیده ایم به یاد می اوریم. وقتی اطرافمان را با دیدی انتقادی می نگریم و به کسی اعتماد نداریم بسیاری از افراد جنس مخالف را که بالقوه فرد مناسبی برای ازدواج با ما هستند،نادیده میگریم و بدون اینکه به آنها فرصتی برای ابراز و اثبات خودشان بدهیم از گزینه هایمان حذفشان میکنیم. یکی از دوستانم از آقایی که به مدت یک سال خواستگارش بود دوری میکرد. هرچند او را مهربان،شوخ طبع و باهوش میدانست اما خودش را این طور قانع میکرد که: او خیلی به من وابسته است و به من نیاز دارد و میترسم این وابستگی شدید او به من آسیب بزند.من علاقه ای به او ندارم و مرد دیگری را دوست دارم. فرد مورد علاقه ی آن خانم،از نظر احساسی و هیجانی فاصله ی زیادی با او داشت و جالب اینکه غیرقابل اعتماد بود. سرانجام ان خانم با اصرار زیاد اطرافیانش موافقت کرد که خواستگارش را ملاقات کند. بعد از چند ملاقات،بر خلاف انتظارش،با ان آقا به ارتباطی نزدیک و عمیق رسیدند و ان خانم متوجه شد زمینه های مشترک زیادی با آن فرد دارد و در آخر هم عشقی دوطرفه بین انها ایجاد شد. ماجرای این فرد و داستانهای مشابه او نشان میدهد گاهی ارتباطاتی که فکر میکنیم برایمان مناسب و جذاب هستند،چندان هم جذاب نیستند و ممکن است مدتها بعد خودمان را در رابطه ای ببینیم که خیلی بیشتر از آنچه تجربه کرده ایم حال خوبی به ما بدهد. ما به صورت ذاتی تمایل داریم به افرادی که ما را از صمیم دل دوست دارند،اعتماد نکنیم،اما اگر به انها یک فرصت بدهیم متوجه خواهیم شد ان فرد کسی است که ما را برای آنچه هستیم دوست دارد و به راستی میتواند خوشحالمان کند. 5 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۳ چرا هنوز مجردم *ترس از رقابت کمبود اعتماد به نفس اغلب به ترس از رقابت منجر میشود. وقتی موضوع انتخاب شریک زندگی مطرح میشود،آسان ترین راه این است که خودمان را دست کم بگیریم و بگوییم: او میتواند با فردی بهتر از من باشد. وقتی میبینیم رقیب عشقی ای وجود دارد و فرد دیگری هم از همان فرد مورد نظر ما خوشش آمده،به احتمال زیاد عقب نشینی کرده و حس میکنیم علاقه ای به رقابت نداریم و اگر سنمان هم کمی بالا رفته باشد با عباراتی مثل این جمله به خودمان حمله میکنیم که: دیگه از تو گذشته برای این کارا خیلی پیری. ممکن است ترسهایی درباره ی برنده شدن در رقابت داشته باشیم یا فکر کنیم به احساسات فرد رقیب صدمه میزنیم یا برنده شدن ما ممکن است باعث شود فرد بازنده پرخاشگر شود وبه ما آسیب بزند. یک حقیقت ساده وجود دارد و آن اینکه: پیدا کردن شریک زندگی یک رقابت است.رقابت کردن کمی ترسناک است اما وقتی آن را به پایان برسانیم حس میکنیم ارزش این را داشت که با ترس هایمان رو به رو شویم.در نهایت قوی تر میشویم و شانسمان برای ایجاد رابطه با فردی که میخواهیم افزایش می یابد. 4 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۳ چرا هنوز مجردم *تنهایی و نظم با گذشت زمان و بالاتر رفتن سن،انسانها تمایل پیدا میکنند که هرچه بیشتر به حوزه های امنشان عقب نشینی کنند. زنان مدرن،موفق تر،کامل تر و خودبسنده تر هستند،البته تمام این ویژگی ها،پیشرفتهای بسیار مثبتی محسوب میشوند. مردان و زنان امروزه نسبت به گذشته زندگی راحت تری دارند چه از نظر مالی و چه از نظر عملکردی،برای همین برایشان بسیار راحت تر است که دور خودشان حبابی بسازند و اجازه ندهند کسی وارد حریمشان شود. بعد از یک روز کامل کاری،بسیاری از ما ترجیح میدهیم به جای اینکه به بیرون برویم و وارد دنیای نا امن و پر از اضطراب آشنایی با افراد جدید شویم،لباس راحتی مان را تن کنیم و در کاناپه مان لم بدهیم. حس رضایتی که از خانه ماندن و احساس امنیت در ان بدست می آید ناشی از صداهای درونی انتقادی مان است که میگوید: امشب را در خانه بمان و استراحت کن،یک لیوان چای بنوش و برنامه ی تلویزیونی مورد علاقه ات را ببین. اشکالی که این صداهای درونی دارند این است که بعدها این طور تغییر میکنند که: تو چقدر بدبختی که باز هم در خانه تنها مانده ای،بقیه ی عمرت را هم مجبوری در خانه تنها بمانی،هیچ وقت جوانی برنمیگردد و کسی به تو علاقه مند نمیشود. بسیاری از فعالیتهایی که ما انجام میدهیم تا به احساس راحتی برسیم باعث میشود در آخر احساس بدی پیدا کنیم زیرا تمام فعالیتهای راحت طلبانه،مانع دنبال کردن چیزی میشود که واقعا در زندگی مان می خواهیم. خیلی مهم است که در مقابل فرو رفتن در منطقه ی امن خود مقاومت کرده و مدام در برابر صدای درونی انتقادی مان بایستیم. باید کاری کنیم و تلاشی کنیم و وارد دنیای بیرون شویم و لبخند بزنیم و تماس چشمی برقرار کنیم و بگذاریم اطرافیان و خانواده و دوستانمان بدانند که ما به دنبال شریک زندگی مان میگردیم. باید فعالیتهای جدیدی را شروع کنیم و اجازه بدهیم افراد متفاوتی ما را ببینند تا به این وسیله بخش های درونی خودمان را بهتر بشناسیم. 4 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۳ دلیل مجرد موندن من اصلا مطرح نشده بود تو این مطلب 4 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۳ دلیل مجرد موندن من اصلا مطرح نشده بود تو این مطلب خیلی خوبه کسایی که تو خودشون یکی از این دلایلو میبینن بیان توضیح بدن. من خودم دلایل مجرد موندن شمارو پیدا کردم خصوصی عرض میکنم خدمتتون 3 لینک به دیدگاه
sara kia 3158 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۳ خیلی خوبه کسایی که تو خودشون یکی از این دلایلو میبینن بیان توضیح بدن.من خودم دلایل مجرد موندن شمارو پیدا کردم خصوصی عرض میکنم خدمتتون به منم بگید چرا مجرد موندم ؟؟؟ خودم نمیتونم دلیلش رو پیدا کنم ولی از شوخی گذشته خیلی مطالب جالبی بود همه رو خوندم و منو به فکر انداخت. دستتون درد نکنه دوست خوبم 3 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۳ به منم بگید چرا مجرد موندم ؟؟؟ خودم نمیتونم دلیلش رو پیدا کنم ولی از شوخی گذشته خیلی مطالب جالبی بود همه رو خوندم و منو به فکر انداخت. دستتون درد نکنه دوست خوبم از شما شناختی ندارم از اقای مهدی شناخت اندکی دارم خواهش میکنم 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده