masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۳ بسم الله الرحمن الرحیم .." ذِن ؛ نه یک مکتب است ، و نه یک فلسفه ، بلکه راهی است برای رها کردن ِ خویش از همه ی نقاب ها ، و نقشهایی که به اشتباه برای شخصیت واقعی خود در اجتماع به وجود آورده ایم. هدف ِ ذن گشودن ِ یک چشم سوم است ، چشم درونی که پوسته ی کلام را شکافته و یگانگی فرد و جهان را نمایان میکند. ذِن به ما می آموزد به آنچه جلوی چشمانمان است نگاه کنیم ؛ زیرا آنچه به دنبالش هستیم آشکارا دیده می شود و درست به همین دلیل دیدن ِ آن مشکل است . ذِن نمایش درون است ، نمایان کردن ِ چیزهایی که در زیر ماسک ِ شخصیت پنهان شده است . هنگامی که بودا برای اولین بار به روشنی رسید از او سوال شد: آیا شما خدا هستید؟ پاسخ داد: نه .. آیا شما قدیس هستید؟ پاسخ داد: نه .. پس چه هستید؟ و او جواب داد: من بیدارم ..! مدت ها پیش ، با واکاوی مکاتب عرفانی به مطالبی پیرامون "ذن " برخوردم ؛ و همین امر موجب گشت تا کتاب هایی را در این زمینه مطالعه کنم .. تصور کردم شاید به اشتراک گذاری برخی از مطالب در این زمینه جالب باشد .. آنچه در این جستار خواهم نگاشت گزیده ایست از کتاب ِ "ذن چیست ؟ " .. --- » ذکر مطالب به معنای تبلیغ مکاتب بشری و یا اعتقاد نگارنده نسبت به آن نیست .. اگر فرصت باقی بود تلاش می کنم حاشیه نوشت هایم بر این کتاب را نیز ، در کنار ِ مطالب فرار دهم .. » ذن چیست ؟ ( درس هایی از استادان ذن ) ؛ هوراس بلایث ، دکتر رجینالد ، ترجمه نسرین مجیدی ؛ نشر هیرمند ؛ سال ِ1386 .. __________________ لینک به دیدگاه
masi eng 47044 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۳ هايكو زبان ادبي فلسفه ذن Green Haiku بي گمان سبك ادبي هايكو را بايستي از برجسته ترين كالاهاي صادراتي فرهنگ ژاپني به سرتاسر جهان ادبیات دانست؛ كمابيش با اين گونه ادبي آشنائي داريم و مي دانيم كه هايكو به صورت كلاسيك آن از سه بند يا مصرع تشكيل يافته و كاراكترهاي خاصي از قبيل حضور نشانه هاي فصلي (Kireji)؛ استقلال معنائي هر بند (Kigo)؛ تعداد مشخص هجاهاي هر بند و ... در آن ديده مي شود . تكنيك هاي گوناگوني نيز براي سرايش هايكو پيشنهاد داده اند مانند كاربرد واژگان برشي(Cutting Word) به منظور شكستن و تقطيع تصاوير ارائه شده در هايكو (Juxta Position)؛ كابرد لولا بدين معني كه يك بند به گونه اي سروده شود كه براي هر دو بند ديگر به گونه اي ابهام آميز، صادق باشد؛ بازي با خصوصيات زباني در زبان مقصد، البته به گونه اي كه كمترين آرايه هاي ادبي در آن به كار رود (آرايه هائي از قبيل مجاز، استعاره، كنايه و ... كه با سرشت ادبيات فارسي بسيار هم هماميخته هستند) . به جز خصوصيات ساختاري كه بدان اشاره گرديد، ويژگيهاي بنيادين ديگري را نيز براي اين سبك ادبي قائل هستند؛ مشخص ترين اين خصوصيات همانا نگاه بي واسطه به طبيعت مي باشد؛ توضيح آنكه در هايكو ما به دنبال بيان يك روايت و يا يك سلسله علل نيستيم بلكه تنها به سرودن يك تصوير چشمگير و دلربا از مادر طبيعت مي پردازيم؛ تو گوئي در پي آن هستيم كه با زبان ادبيات از منظره خاصي از طبيعت، عكسي گرفته باشيم ؛ و به راستي كه بايد بزرگترين دستاورد هايكو را در پديدار ساختن احساس آرامش حاصل از توجه به طبيعت براي انسان امروزين و روزمره زده دانست . ديدگاه خاصي در ميان هايكو سرايان كلاسيك وجود دارد و آن اين است كه در فلسفه هايكو، اسنان به مانند ساير اجزاي طبيعت (درختان، جانوران، گل ها، حشرات، جويباران و ...) ديده مي شود و در واقع در كنار آنان است كه مفهوم و معناي راستين خود را پيدا مي كند (بر خلاف فلسفه مدرن كه انسان را تافته جدا بافته اي از طبيعت مي پندارد و وي را به حكم راني بر آن بر مي انگيزد) . دلايل گوناگوني را مي توان براي محبوبيت جهاني اين سبك ادبي بر شمرد؛ نخست به واسطه كوتاه بودن ساختاري آن ( Minimalism) و همچنين پيوند مستقيمش با طبيعت و احترام بدان است كه انسان مدرن ِ كلافه شده، به آساني با آن پيوند بر قرار مي سازد . ديگر آنكه آغاز توجه جهاني به هايكو مصادف شده بود با آشنا شدن غربيان با مكتب ذن؛ چرا كه بسياري بر اين باورند كه هايكو همانا زبان ادبي فلسفه ذن مي باشد . نيك مي دانيم كه هدف نهائي در ذن، رها شدن از رنج هاي ناشي از تفكر و تعقل وبشر دانسته مي شود (Satori) . ريشه يابي اين گونه ادبي ما را به پيشينه سترگ آئين شينتو (Shinto) در ميان ژاپنيان مي رساند كه پايه بنيادين آن چيزي جز پاسداشت، نكوداشت و بزرگداشت طبيعت و عناصر آن نمي باشد . بررسي تطبيقي اين سبك ادبي در ميان فرهنگ ادبي ايرانيان نيز ما را به نكات درخور تعمقي رهنمون مي شود . از لحاظ ساختاري و يا معنائي مي توان هم ارز هاي هايكو را در ادبيات كهن ايران زمين در نمونه هائي مانند قالب هاي خسرواني و يا دو بيتي هاي دري جستجو و رديابي كرد . در ادبيات شفاهي كنوني سرزمين پارس هم مي توان از گونه هاي ادبي مانند ليكو هاي بلوچي، آئيكه هاي سيستاني، سوزوان هاي اوزبيكي، لندي هاي پشتون و ... ياد كرد . بنابر آنچه سخن از آن رفت، شايد سبك ادبي هايكو را بتوان بهترين گزينه براي بيان دغدغه هاي زيست محيطي و حمايت هاي گوناگونمان از مادر طبيعت دانست؛ هم اكنون شاخه هاي گوناگوني از هايكو در سرتاسر جهان و در زمينه هاي گوناگوني رواج دارد؛ Green Haiku به آن دسته از هايكو ها گفته مي شود كه به معضلات گرمايش زمين، بحران هاي زيست محيطي، دغدغه هاي حقوق حيوانات و همچنين به سبك زندگي گياهخواران (Vegan Haiku) مي پردازد؛ نمونه هائی از Green Haiku ها و Vegan Haiku ها : Stolen Sand On my feet Stolen Land Eva Maria Lee Scattered d Mired In mud Erin Stack بشقاب خالی پر می شود خونی دلمه شده بر کف کشتارگاه. لینک به دیدگاه
masi eng 47044 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۳ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام امروزه اغلب مردم جهان شعر ژاپن را با هايكوميشناسند. هايكوشعري است 17 هجايي كه در سه سطر نوشته ميشود، سطر اول وسوم هركدام پنج هجا و سطر دوم هفت هجا دارند. هايكو نه وزن دارد و نه قافيه وآرايههاي كلامي در آن به ندرت به كار ميرود. حدود دو هزار سال پيش هايكو جزوي ازيك فرم شعري 31 هجايي به نام تانكابود كه از دو بخش تشكيل ميشد و معمولاآن را شاعران به شيوه پرسش و پاسخ ميسرودند. بخش نخست تانكا 17 هجا دارد و بخش دومآن 14 هجا. تانكا به معني شعر كوتاه است و در مقابل آن چوكاقرار دارد كه بهمعني شعر بلند است. با اينكه در ژاپن به غير از تانكا و چوكا چندين فرم شعري ديگرهم وجود دارد، شعرهاي كوتاه محبوبيتشان بيش از بقيه است. در قرن شانزدهم ميلادي بهتدريج بخش 17 هجايي تانكا مستقل شد و آن را هاكايي يا هايكو ناميدند. هايكو درابتدا محتوايي طنزآميز داشت و به تدريج بر اثر در آميختن با فلسفه ذن اعماق و جوانبآن گسترش يافت. ايجاز و سادگي و در عين حال عمق هايكو و هنر تصويري بديع آن علاوهبر آنكه در چهار قرن گذشته شاعران زيادي را در ژاپن به خود كشانده است، در دورهمعاصر در خارج از ژاپن هم با استقبال قشر كتابخوان و شاعران و هنرمندان مواجه شدهاست و علاوه بر ترجمه هايكوهاي ژاپني به اغلب زبانهاي دنيا، در سراسر جهان شاعرانيپيدا شده اند كه به سرودن شعر به شيوه هايكوهاي ژاپني میپردازند. امروزه دوستدارانو هايكوسرايان سراسر جهان داراي انجمنهاي خاص هايكو در سطح محلي و ملي و بين الملليهستند و با برگزاري همايشها و سمينارهاي دورهاي و يا از طريق سايتهاي اينترنتي بهبحث و تبادل نظر در مورد هايكو و تاريخچه و ابعاد هنري آن ميپردازند. در تاريخادبيات ژاپن چهار هايكوسرا بيش از ديگران نام برآوردهاند: باشو، بوسون، ايسا، شيكي. اين چهار شاعر صاحب سبك، در خارج از ژاپن نيز چهرههايي شناخته شدهاند وبعضي از پژوهشگران و شرقشناسان اختصاصاً در مورد هنر شاعري آنها تحقيقميكنند. ماتسوئو باشو (1644 ـ 1694 م) بزرگترين و نامآورترين شاعر هايكوسرايژاپني محسوب ميشود. وي تا 41 سالگي بيشتر به سرودن اشعار هزلآميز گرايش داشت و دردهه آخر عمرش بود كه مكتب باشو را در هايكو بنيان نهاد و شاگردان متعدديتربيت كرد كه از ميان آنها ده شاعر كه به ده شاگرد باشو مشهور شدند در اشاعهويژگيهاي شعري او كوشيدند. پيش از باشو كار هايكوسرايان بازي با كلمات بود و همينامر باشو را بر آن داشت كه در اعتلاي هايكو بكوشد. معروفترين شعر باشو هايكو بركه كهن است كه سرآغاز حركت انقلابي او در فرم هايكو بود و در تفسير آنمقالههاي متعددي منتشر شده است و بعضي معتقدند اين هايكو چكيده و لب لباب فلسفه ذناست: بركه كهن جهيدن غوكي آواي آب. پس از باشو شاعري كه در حد واندازههاي او باشد ظهور نكرد و هايكو براي مدتي در محاق افتاد و حتي بعضي ازشاگردان باشو به گفتنسن ريوكه فرمي است شبيه هايكو و 17 هجا دارد توجهنشان دادند. در سن ريو از ژرفاي هايكو خبري نيست و شاعر بيشتر در كار طعن و ريشخندعواطف و محدوديتهاي انساني است. چند دهه بعد از مرگ باشو، يوسا بوسون (1716 ـ 1783 م) وارد عرصه شعر ژاپن شد و سبك جديدي را در هايكو پايه گذاشت. بوسون نقاشيچيرهدست بود و هايكوهايش داراي ظرافت نايابي است و عشق به طبيعت در او از باشو نيزنيرومندتر است. اين هايكو از اوست: سنجاقكها و رنگ ديوارها؛ زادگاهم چهعزيز است! كوباياشي ايسا (1764 ـ 1827 م) شاعر تهيدست و نامرادي بود كه تامدتها به سبك باشو و بوسون شعر ميگفت ولي در چهل سالگي به كمال شعري خود دست يافت. وي زبان محاوره و لهجههاي مختلف را در هايكوهايش بهكار گرفت. ايسا چيزهاي كوچك وبي ارزش را دوست ميداشت و آنها را عميقاً درك ميكرد و به چيزهايي كه احترامي برنميانگيختند عشق ميورزيد. ميتوان گفت كه بيشتر هايكوهاي ايسا درباره حلزونها وقورباغهها و پروانهها و كرمهاي شبتاب و پشهها و مگسها و زنجرهها و سنجاقكهاست. از جمله اين هايكوي او: از براي من فاخته ميخواند، و كوه بهنوبت. ماساوكا شيكي (1867 ـ 1902 م) كسي بود كه هايكو را در دوره جديد احياكرد و اين فرم كهنسال را كه پس از بوسون و ايسا به سراشيبي افتاده بود نجات داد. شيكي هم هايكو ميسرود و هم تانكا و در سال 1899 مجله فاختهرا بنيان نهادكه از مجلههاي معتبر شعر ژاپن بهشمار ميرود. وي منتقد خوبي بود و نقد معروفي برهايكوي ”بركه كهن“ باشو نوشت. از اوست: در تاريكي جنگل دانه توتي فروميافتد: صداي آب. ترجمه هايكو كاري سهل و ممتنع است. سهل از اين جهت كهسادگي شعرها و به تعبير شاملو عرياني آنها در گام نخست هر مترجمي را به وسوسهمياندازد كه دست به كار ترجمه شود و ممتنع از آن رو كه كمتر مترجمي است كه بتوانداز عهده ايجاز هايكو برآيد و گرفتار درازگويي نشود. مانفرد هاوسمان مترجم آلمانيمعتقد است كه هيچ زباني غير از زبان ژاپني توانايي آن را ندارد كه در هفده هجا همانحرفي را بزند كه شاعر ژاپني در قالب هايكو بيان ميكند. در ايران ترجمه هايكوهايژاپني با واسطه و بيشتر از روي ترجمههاي انگليسي و آلماني آنها صورت گرفته است. بربنده روشن نيست كه اولين بار چه كسي به ترجمه شعرهاي ژاپني پرداخت. تا آنجا كهميدانم در اوايل دهه چهل حسن فياد ترجمه چند شعر كوتاه ژاپني را در مجله آرشانتشار داد. و از آن پس نيز ترجمههاي پراكندهاي در مجلات ادبي به چاپ رسيد وبه تدريج خوانندگان ايراني با شكل بديع و غناي تصويري و معنوي شعر ژاپن آشنا شدند.سهراب سپهري و احمد شاملو از جمله كساني بودند كه دريچهاي از هايكوهاي ژاپني برروي قشر كتابخوان ايراني باز كردند. سپهري چند هايكو را با ترجمهاي موزون عرضه كردو شاملو با همكاري حسن فياد 12 شعر كوتاه ژاپني را با عنوان ترانههاي سرزمين آفتابترجمه و در سال 1352 در كتاب همچون كوچهاي بي انتها به چاپرساند. همو يك دهه بعد با كمك ع. پاشايي كه متخصص هنر و فلسفه شرق است كتاب مفصلهايكورا با توضيحات روشنگر منتشر ساخت و امكان شناخت نسبتاً جامع خوانندهفارسي زبان را از اين نوع شعر فراهم آورد. كتابهايكومقدمه مفصلي در شناختهايكو و ذن دارد. شاملو و پاشايی همچنين به معرفي مهمترين شاعران هايكوسراي ژاپنيتا دوره اخير پرداختهاند و در كنار گزيدههاي زيبايي كه از بهترين هايكوها فراهمآوردهاند تفسير و تشريح هايكوها و زمينههاي ذهني و عيني آفرينش آنها را نيز بازنمودهاند. در ترجمه هايكوها غلبه زبان شعري شاملو آشكار است و اين شايد ازنمونههاي قابل توجه ترجمه شعر در زبان فارسي باشد. شاملو در مقدمه كتاب يادآور شدهكه مترجمان نتوانستهاند به كلام وزبان بي توجه بمانند. چرا كه خواننده فارسي زباندر هر صورت از طريق برداشتها و معيارهاي سنتي خويش با شعر برخورد ميكند. درفاصله چاپ اين دو كتاب، كتاب ديگري به نام انديشه و احساس در شعر معاصر ژاپن به قلم دكتر هاشم رجبزاده ترجمه و تاليف شد كه داراي مقدمهاي سودمند در شناختشعر معاصر ژاپن است. هاشم رجبزاده در سال 1352 روانه ژاپن شد و تا امروز در آنكشور ساكن است و در 30 سال گذشته نقش ارزشمندي در معرفي فرهنگ و ادب ژاپن بهايرانيان و ادب و هنر ايرانيان به مردم ژاپن ايفا كرده است. كتاب شعر معاصر ژاپن اولين اثر او در اين زمينه است و در آن 156 شعر از 87 شاعر دوره معاصر ژاپنيترجمه و نقل شده است. حُسن اين كتاب برخورد مستقيم و بيواسطه با شعر ژاپن بوده استو مترجم توانسته است ضمن مؤانست با فرهنگ ژاپن تصوير زنده و پويايي از شعر امروزاين كشور به دست دهد. شاملو بعد از كتابهايكوبه سوداهاي ديگر خويشپرداخت. اما همكار او يعني ع. پاشايي باز هم سري به گنجينه شعر ژاپن زد و كتاب صد هايكوي مشهور را در سال 1369 منتشر كرد. اين كتاب ترجمهاي است ازمنتخباتي كه دانيل سي. بيوكانن از ميان هايكوهاي معروف ژاپني فراهم آورده و آنها رابر اساس چهار فصل سال تقسيم كرده و همراه با متن اصلي شعرها و تفسيرهاي كوتاهي برآنها در سال 1976منتشر ساخته است. در مقدمه او بر كتاب آمده است كه در هايكو هميشهارجاع و اشارهاي به فصل هست، از اين دست كه «ماه سرد» اشاره به زمستان دارد و شكوفههاي گيلاس اشاره به بهار و «كرمكان شبتاب» اشاره به تابستان و برگهاي افرا به پاييز. چند سال بعد پاشايي ضمن حفظ چارچوب كتاب بيوكانن ترجمه تازهاي ازهايكوهاي ژاپني از زبان ژاپني عرضه كرد كه يكسره با متن پيشين متفاوت است. در اينبرگردان، وي از مساعدت كيميه مائهدا ايرانشناس ژاپني برخورداري يافت و حاصل كاراو كتابي دست اول و خواندني است. اين كتاب در سال 1381 با عنوانلاك پوك زنجرهانتشار يافت. كتاب بيوكانن در دست دو مترجم ديگر خانم مهوش شاهق وشهلا سهيل, يك بار ديگر هم در سال 1373 به بازار كتاب ايران عرضه شد با عنوان هايكو در چهار فصل. ترجمههاي ديگرگون اين دو مترجم امكان مقايسه و در نتيجهدرك بهتر هايكو را براي خواننده ايراني فراهم ميآورد. آواي جهيدن غوك كوشش ديگري است در شناسايي شعر ژاپني كه به همت زويا پيرزاد داستاننويس اززبان انگليسي به فارسي ترجمه و در سال 1371 منتشر شده است. در اين كتاب مترجمنمونههايي از هايكو، تانكا، و سن ريو از حدود 85 شاعر ژاپني انتخاب و ترجمه كردهاست. وي در مورد هر شاعر توضيحات مختصري در حد چند سطر داده است. خانم ناهوكوتاوارتاني، مترجم ژاپني ديگري است كه در معرفي شعر ژاپن به ايرانيان نقش داشته است. وي كه داراي مدرك فوق ليسانس تاريخ و ادبيات ژاپن است پس از ده سال اقامت در ايرانكتاب شعراي بزرگ معاصر ژاپن را در سال 1377 به چاپ سپرد. در اين كتاب شعرهايژاپني پس از عصر مي جي را كه در قالب غير سنتي سروده شدهاند معرفي و يك يا دو شعرآنها ترجمه شده است. در كنار بعضي شعرها متن اصلي شعر و آوانگار لاتين آنها نيز قيدشده كه به كار دانشجويان زبان و ادبيات ژاپني ميآيد. حميد زرگر باشي در سال 1380 دو كتاب شعر ژاپني را از زبان آلماني به فارسي برگرداند. نخست كتاب عشق، مرگ و شبهاي مهتابي را كه شامل 150 شعر كوتاه از شاعران مختلف است و ديگر كتاب گيسوي رها را كه برگردان 154 شعر كوتاه از تويوتاما تسونو شاعره معاصر ژاپنياست. كتاب نخست مقدمه كوتاهي به قلم مانفرد هاوسمان مترجم آلماني اين دو مجموعهدارد درشناخت شعر ژاپن و شيوه ترجمه آنها. ترجمه ديگري از شعرهاي ژاپني به قلمعلي عبدالهي در سال 1381 روانه بازار نشر شد با عنوان شكوفههاي آلو بُن كهدربردارنده آثار معتبر شعر امروز ژاپن است و از زبان آلماني به فارسي برگردانده شدهاست. گردآورنده كتاب گونتر دبون ژاپنشناس برجسته آلماني است. احمد پوري مترجمفارسي كه در اين سالها در ترجمه اشعار شعراي بزرگ جهان از قبيل ناظم حكمت و نزارقباني و يانيس ريتسوس و پابلو نرودا اهتمام بليغي داشته است، كتاب كوچكي نيز ازاشعار ميچو مادو شاعر معاصر ژاپني با عنوان خواب پروانهها فراهم آورده كهدر سال 1380 به چاپ رسيده است. ميچو مادو براي كودكان شعر ميگويد و كتاب شعرش درسال 1994 برنده جايزه هانس اندرسن شد. خواب پروانهها دربردارنده 17 شعر اوبراي كودكان است و خواننده را با نمونه شعر كودكان در ژاپن آشنا ميكند. ارزيابياينكه توفيق مترجمان در برگردان شعرهاي ژاپني به فارسي در چه حد و پايهاي بوده استاز صلاحيت بنده و موضوع اين نوشته خارج است. چيزي كه بايد بدان اشاره كنم تأثيرترجمه اشعار ژاپني بويژه هايكو و ساير شعرهاي كوتاه ژاپني بر شعر امروز ماست. تاقبل از ترجمه و نشر كتابهايي مثلهايكو، شعر كوتاه به عنوان شاخهاي رسمياز شعر امروز ايران كمتر مطرح بود و جز محمد زهري شاعري را نميشناسم يا نديدهامكه به استقلال كتابي در شعرهاي كوتاه پرداخته باشد. اما بعد از انقلاب و با نشر ورواج شعرهاي ژاپني در محيطها و محافل ادبي، شعر كوتاه به عنوان يك شاخه مستقل ازشعر امروز مطرح و شناخته شد و تا امروز چندين مجموعه شعر كوتاه پديد آمده است. شعرهاي كوتاه منصور اوجي، بيژن جلالي، رضا مقصدي، اسماعيل رها، عمران صلاحي، عليبداغي، حسين صفاري دوست، حسين پيرتاج، علي محمد حق شناس، صادق رحماني، قدسي قاضينوري، منوچهر فيلي، مسعود احمدي و يدالله رؤيايي و نامهاي ديگري كه اكنون در ذهنمنيست بررسي اين جريان ادبي را در شعر معاصر ضروری ميكند. اگر چه در شعرهاي اينانكمتر ردپايي از هايكوهاي ژاپني ديده ميشود (از لحاظ فضا و تصوير) ولي تجربههايينيز در سرودن شعرهاي كوتاه به سبك و شيوه هايكو در كارهاي عباس كيارستمي و كاوهگوهرين ديده ميشود. همچنين نبايد از تأثير ميراث شعر كهن فارسي مثل رباعيات ودوبيتيها و قطعات كوتاه انوري و سنايي و ابن يمين در شعر امروز غافل شد. براي اينكه از بحث هايكو دور نيفتيم و اين نوشته را به ساماني رسانيم،نمونهای مقايسهای از ترجمههاي فارسي هايكوهاي ژاپني از مترجمان مختلف ارائهميشود. 1) باشو بر بركه كهن غوكي ناگاه فروميجهد صداي آب. ترجمه پاشايي درون بركه كهن غوكي به ناگهانميجهد آواي آب. ترجمه شاهق و سهيل بركهيي كهن آواي جهيدنغوكي در آب. ترجمه پيرزاد بركهاي باستاني صدايي كوتاه ازپرش قورباغهاي. ترجمه زرگرباشي بركه كهن، آه! جهيدن غوكيـ آواي آب. ترجمه شاملو و پاشايي آبگيري ديرينهسال غوكيبدان جهيد صداي آب. ترجمه پاشايي و مائه دا 2) موريتاكه گلبرگ به خاك افتاده بر جست و به شاخه گل نشست ها، اين پروانه بود! ترجمه شاملو گلبرگ فرو افتاده آيا به شاخهخويش باز ميتواند جست؟ نه، پروانهاي بود آن. ترجمه شاملو وپاشايي گل افتاده ، به شاخه ديدم كه باز ميگردد پروانهاست. ترجمه پاشايي و مائه دا گلي به زمين افتاده به شاخهبازگشت: وه، يك پروانه! ترجمه پيرزاد اين آيا برگ فروافتادهاي است كه بر شاخه تاب ميخورد؟ آه نه ... پروانهاي بود. ترجمهزرگرباشي شكوفه افتاده به شاخه باز ميگردد بنگر، پروانهاي. ترجمه شاهق و سهيل شكوفه افتاده به شاخه بازميگردد نگاه كن، پروانهاي! ترجمه پاشايي برگي از شاخهفتاد باز برجست و نشست آه, اين شاپره بود. ترجمه سهراب سپهري 3)چييو جو آه، نيلوفر صحرايي! دلو بهدام افتاده است من در پي آب بودم. ترجمه شاملو و پاشايي نيلوفرصحرايي دلو چاه مرا اسير كرده است براي آب به جاي ديگر خواهمرفت. ترجمه پاشايي نيلوفر صبحگاهي دلو را گرفته است: آبخواستن از ديگري. ترجمه پاشايي و مائه دا نيلوفر پيچ دلوم رااسير كرده گدايي آب خواهم كرد. ترجمه شاهق و سهيل نيلوفري بهگل نشسته بر گرد دلو چاه من پيچيد آب از خانه همسايه ميكشم. ترجمهزرگرباشي بايد به گدايی آب بروم نور صبح چشمهام را تسخير کردهاست. ترجمه رشيد کرباسی لینک به دیدگاه
masi eng 47044 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۳ ذن، موضوعی عمیق و پیچیده است. در این زمینه می توان صدها صفحه مطلب و ده ها کتاب، بررسی و مطالعه نمود. بحث پیرامون ذن بسیار وسیع و مفصل است. ذن و هنرهای رزمی عمیقا به یکدیگر وابسطه اند. ذن به انضباط مغزی و هدایت هوش از طریق مدیتیشن نظر دارد. ذن نه تنها بر هنرهای رزمی بلکه بر دیگر مقولات اجتماعی ژاپن همانند، معماری، مراسم چای، شعر، گل کاری، نقاشی و... هم تاثیر گذاشته و حضور مشهودی دارد. نفوذ مکتب ذن بر شیوه های جنگی و رزمی، منجر به پدید آمدن بوشیدو (طریقه ی جنگجو) و در نتیجه رشد طبقه ی نظامی سامورایی ها، زیر سایه آن گردید. حضور ذن در بوشیدو، موجب غنای معنوی و ریشه ی تغییرات ماهوی هنرهای رزمی، در قرون بعد شد. اغلب بزرگان فلسفه ی ذن، شاعر، نقاش و... به نوعی هنرمند بوده اند. بدون داشتن طبعی ظریف و بدون شناخت و درک هماهنگی، هارمونی و ریتم طبیعت و حرکت های ناشی از آن نمی توان ذن را شناخت. ذن نه مذهب است نه فلسفه، نه روانشناسی، نه هیچ نوع علم دیگر، ذن نمونه ای است از آنچه بشر برای رهایی از قیود روحی و فکری و مغزی جستجو می کند. اصولا برای ذن تعریـف صریـح قطعـی و مطلـق نمیتـوان یـافت. ذن؛ یعنـی مهاجـرت از اضطراب در زبان ژاپنی آنرا ذن مینامند، ذن را در زبان چینی، چان (chan) می گویند گفته شده، بودهیدهارما در اوایل قرن 6 میلادی به چین رفت و چان را بسط و توسعه داد. ذن به روشنی ضمیر و بصیرت ذهن از طریق مراقبه (مدیتیشن) نظر دارد. براساس افسانهها، بودیدهاراما، نه سال در اتاقی در معبد شائولین رو به دیوار نشست و تمرکز کرد، تا به بصیرت ذهن دست یافت. بعضی دیگر افسانه ها براین ادعا هستند که وی 9 سال در غاری رو به دیوار نشست. اصطلاحاتی همچون ذن، ذانشین، مدیتیشن و... همان هایی است که در ادبیات عرفانی ما مراقبه و مکاشفه نامیده می شود. از ذن گاهی نیز به عنوان ریاضت نام برده اند. عارفان نامدار ایران زمین، از روزگاران کهن، ذن را شناخته، به اهمیت ذن پی برده و در این زمینه آثار سودمندی از خود به جای گذاشته اند و آن را راهی برای درک بهتر حقیقت و رسیدن به آرامش آدمی می دانند (البته نه به اسم ذن). خیام نیشاپوری، فیلسوف، عارف، ریاضیدان، منجم، شاعر و متفکر بزرگ میهنمان، می گوید: از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن فردا که نیامده است فریاد مکن بر نامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن مولانا جلال الدین، عارف، متفکر عالی مقام در کتاب ارزشمند خود، مثنوی معنوی، می فرماید: «صوفی ابنالوقت باشد ای پسر» که صوفی و پسر هردو، روندگان راه حقیقت هستند و ابنالوقت یا پسر زمان بودن، همان ((ذانشین)) و در لحظه زندگی کردن است. ضمیر خودآگاه مسوول نظارت بر حواس، در زمان هوشیاری و بیداری است، به عبارتی اعمال جسمی، فکری و ارادی انسان را هدایت می کند. ضمیر ناخودآگاه، هدایتگر اعمال غیرارادی، مانند ضربان قلب، گردش خون، تنفس، عادات رفتاری و... است. غذا خوردن یا دوچرخه سواری کردن، هردو، توسط ضمیر ناخودآگاه مغز، هدایت و مهار می شوند. ضمیر ناخودآگاه، مخزن عواطف و احساسات و خاطرات دوران کودکی تا حال است. ضمیر ناخودآگاه، رفتار را هدایت و نظارت می کند. اگر مغز را به یک کوه یخ شناور در آب تشبیه کنیم، شعور ظاهر (خودآگاه)، بخش کوچکی از کوه است که از آب بیرون آمده و نمایان می باشد، درحالیکه قسمت اعظم کوه، شعور باطن (ناخودآگاه - به آن حافظه عادتی نیز می گویند) است که زیرآب پنهان مانده است. خصوصیت بارز این بخش از مغز (ضمیر ناخودآگاه)، تلقینپذیری زیاد آن میباشد. با تصور و یا ملکه کردن در اثر تکرار میتوان بر ضمیر ناخودآگاه تأثیر گذاشت و درآن تغییرات دلخواه را بهوجود آورد. هیپنوتیزم یکی از راههای تغییر الگوهای ذهنی است. با تلقین و تصور، می توان در رفتار، دگرگونی به وجود آورد. تمرکز فکر، در تمرین مداوم هر کاری، پس از سال ها، موجب نهادینه شدن منظور آن تمرین در ضمیر ناخودآگاه می شود. شعور باطن یا ضمیر ناخودآگاه مثل یک کامپیوتر می باشد. میتوان برنامه های خاصی را روی آن ضبط کرد تا هنگام ضرورت و نیاز آنرا به کار برد. زبان برنامه نویس این کامپیوتر، تلقین و تصور در اثر تکرار است. به پیروی از ذن، هنر جنگیدن به وسیله شمشیر، به «کندو» تبدیل گشت و دیگرهنرهای رزمی پسوند ((دو)) به خود گرفتند. نقش ذن در هنرهای رزمی، تعریف ساده از آن را غیرممکن می سازد. زیرا ذن فاقد هرگونه نظریه است. ذن، دانشی درونی است و از نهاد شخص، سرچشمه می گیرد. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده