میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ یک کاربر برای این پست از zzahra عزیز تشکر کرده اند: میلاد چیه خو؟ [FLASH=width=500 height=500] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/FLASH] 2 لینک به دیدگاه
SIMooRGH.M 496 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۸۹ فیلا که هوا گرمه من امروز یونی نبودم شماها بودین؟ 2 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۸۹ فیلا که هوا گرمهمن امروز یونی نبودم شماها بودین؟ منم امروز کلاس نداشتم نبودم یونی.... لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۸۹ فیلا که هوا گرمهمن امروز یونی نبودم شماها بودین؟ من هر روز یونیم امروزم بودم چطور؟ 2 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۸۹ چه خبرا؟ :dancegirl2: آلاااااااا امروز حراست اومد گرفتمون یعنی من و ممد فرار کردیم و چن نفر دیگه نتونستند بگیرنمون. ولی محمد حسین رو گرفتند 2 لینک به دیدگاه
SIMooRGH.M 496 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۸۹ آلااااااااامروز حراست اومد گرفتمون یعنی من و ممد فرار کردیم و چن نفر دیگه نتونستند بگیرنمون. ولی محمد حسین رو گرفتند چرا دنبالتون بود؟ سید و میگین دیگه 1 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۸۹ چرا دنبالتون بود؟سید و میگین دیگه نه اون جوری دنبالمون نبود که داشتیم ورق بازی میکردیم اومد در کلاس یهو دیدمون گفت بیاید اینجا...پرینتتون رو بدید یا میریم دفتر حراست :banel_smiley_52: بعد که داشت پرینت یکی رو میگرفت ما پیچیدیم رفتیم سید نبود دوست سید بود 2 لینک به دیدگاه
SIMooRGH.M 496 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۸۹ حقتونه خو ولی نامردی کردینا واس چی در رفتین 2 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۸۹ حقتونه خوولی نامردی کردینا واس چی در رفتین واسه چی وایمیسادیم خو؟ 2 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۸۹ که پرینتتون تحویل بدین نه قول دادیم دیگه تکرار نکنیم آخه وضعیت خیلی ناجور بود:confused: دو تا میز هر کدوم 4 نفر داشتیم باز یمیکردیم 3 تا سیگار روشن بود آهنگ و ....:confused: ترجیح دادیم فرار کنیم 2 لینک به دیدگاه
SIMooRGH.M 496 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۸۹ ببخشید فک کنم اونا باید از شما معذرت خواهی میکردن که مزاحمتون شدن 2 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۸۹ ایهین خووووووووو دیگه چه خبرا؟:dancegirl2: 2 لینک به دیدگاه
zzahra 4750 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ یه بار اون یکی سیده(!) گیر داده بود به من که چرا پایین کیفت ریش ریشه!! 2 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ یه بار اون یکی سیده(!) گیر داده بود به من که چرا پایین کیفت ریش ریشه!! :jawdrop: جدی؟؟؟؟؟ 2 لینک به دیدگاه
zzahra 4750 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ اوهوم منم کلا این جور مواقع می مونم که چی بگم! فقط همین جوری نگاش میکردم:jawdrop: بعد یه دختره باهام بود،کمکم کرد با قضیه کنار بیام 2 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ آلااااااااامروز حراست اومد گرفتمون یعنی من و ممد فرار کردیم و چن نفر دیگه نتونستند بگیرنمون. ولی محمد حسین رو گرفتند نهاون جوری دنبالمون نبود که داشتیم ورق بازی میکردیم اومد در کلاس یهو دیدمون گفت بیاید اینجا...پرینتتون رو بدید یا میریم دفتر حراست :banel_smiley_52: بعد که داشت پرینت یکی رو میگرفت ما پیچیدیم رفتیم سید نبود دوست سید بود لینک به دیدگاه
SIMooRGH.M 496 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ امروز دانشگاه امن و امان بود فقط انتشارات صفی داشت بیاوو ببین 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده