رفتن به مطلب

آشنایان دو رنگ


Hanaaneh

ارسال های توصیه شده

امشب از شوق وصالش باز جان خواهم سپرد

جان شيرين را بدستش رايگان خواهم سپرد

بخت ميمون گر كند ياري در اين پايان كار

دل بعشق دلفريبي مهربان خواهم سپرد

هر چه دارم عقل و هوش ودانش ودين وخرد

جمله را بر دست آن شيرين زبان خواهم سپرد

حاصل عمر گرانم نيست جز قول وغزل

يادگاري را كه بر آيندگان خواهم سپرد

در كوير بي نشا ني آشيان خواهم گرفت

وين گلستان را بدست باغبان خواهم سپرد

چند روزي كاندرين ويرانه منزل كرده ام

ميهمانم، خانه را ، بر ميزبان خواهم سپرد

في المثل منهم نظير خاكيان تيره بخت

تن به خاك تيره همچون خاكيان خواهم سپرد

 

عاقبت هم بر سراي ديگري خواهم شتافت

وين سراي كهنه را بر ديگران خواهم سپرد

 

زورقي هستم كه در گرداب غم افتاده ام

لاجرم خود را بموج ،بيكران خواهم سپرد

 

بس كه بد ديدم زدست آشنايان دورنگ

دل به لطف و همت بيگانگان خواهم سپرد

 

نورچشمم رفت و پشتم خم شد از جور فلك

دود آهم را به اوج آسمان خواهم سپرد

 

چون بهاران رفت و ايام خريف آمد پديد

هستي خود را به تاراج خزان خواهم سپرد

 

هر گلي را پروريدم ، شد نصيب رهگذر

برگ گل را هم بباد مهرگان خواهم سپرد

 

در بساطم نيست چيزي از اساس زندگي

ساغري دارم كه بر دردي كشان خواهم سپرد

 

من همان هجرانِ محزونم ، كه از درماندگي :

درد دلها را به قلب ناتوان خواهم سپرد ..

 

شاعر: هجران همدانی

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...