masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۳ مارکس و مارکسیت ها چه می گویند ؟ مارکسیسم یک نظریه اجتماعی ، یک جهان بینی ، یک ایدائوژی ، یک مکتب فلسفی است. مارکسیت ها مجموع جهانیان را به 2 گروه تقسیم می کنند و می گویند یا استثمارگر هستند یا استثمارشده ، می گویند تاریخ چیزی جز محصول مبارزه طبقاتی بین انسانهای استثمارگر و استثمارشده نیست ، یعنی عده ای منافع اقتصادی شان ایجاب می کند که در همان مرحله بمانند و مخالف پیشرفت ابزار تولیدند (گروه حاکم استثمارگر ) و یک عده خواهان رشد و ترقی ابزار تولید و خلاصی از این وضع هستند ( گروه استثمارشده ) که این دوباره هم درگیر و مبارزه ای به وجود می آید که منجر به یک نظام جدید (جامعه جدید ) می شود که در آن جامعه جدید علاوه بر ابزار تولید و منافع اقتصادی، آداب و رسوم و فرهنگ و مذهب و افکار و اندیشه در یک کلام همه چیز نسبت به جامعه قبلی تغییر می کند و بعد ازمدتی دوباره این نظام جدید با مبارزه و درگیری که در خودش عامل ایجاد آن است میدهد به نظام دیگری تبدیل می شود. مارکسیسم آموزش رهایی طبقه ی کارگر از دست سرمایه داری است.(مالکیت خصوصی و سرمایه داری عامل بدبختی مردم و کارگران است و باید با یک انقلاب از بین برود ). مارکس خودش مارکسیسم نبوده یعنی اینکه مارکسیسم بعدها بوسیله ی طرفداران او طرح ریزی شده است که معتقدند افکار و نظریات مارکس یک راه و روشی را برای نجات کارگران درست کرده است .البته مارکسیسم هر چند با اندیشه ی مارکس پیوند دارد ولی با آن یکسان نیست و از جمله دلایل آن می تواند: 1- فکر و اندیشه ی مارکس دارای یک شکل منظم نبوده است زیرا وقتی با واقعیت روبرو می شده است مشاهده می کند که مطلبی را که بیان داشته دارای اشکالاتی است و در راستای حل آن یکسری تغییر جهت هایی در اندیشه هایش روی می دهد . 2- افکار و نوشته هایش خصوصیت نا تمام داشته یعنی مارکس خود در زمان حیاتش اقدام به نوشتن نظامند افکار و اندیشه هایش انجام نداده است مثلا جلد اول ودوم کاپیتال(سرمایه) را انگلس از روی یادداشت های او جمع آوری و منتشر کرده است . 3- به دلیل از بین نرفتن سرمایه داری و شکل نگرفتن اجتماع و نظام سوسیالیستی و سپس کمونیستی منطبق بر روالی که او پیش بینی کرده بود . 4- کنار آمدن طبقه ی کارگر با طبقه ی سرمایه دار و دعدم وقوع انقلاب کارگری در سطح اروپا پیامد عدم تحقق پیش بینی های مارکس منجر به این شد که در طول زمان درمورد اندیشه مارکس دیدگاه های مختلفی مطرح شود و مارکسیسم به سه شاخه ی اصلی تقسیم می شود که هر کدام از این سه شاخه به شاخه های گوناگونی تقسیم می شوند؛ 1- مارکسیسم اومانیسم(عقل گرا) که خود به دو شاخه ی مارکسیسم فلسفی و مکتب فرانکفورت تقسیم می شود. 2- مارکسیسم کلاسیک(ارتدکس) که خود به دو شاخه ی مارکسیسم سوسیال دموکرات و مارکسیسم لنینیسم تقسیم می شود. 3- مارکسیسم ساختار گرا. امروزه در دنیا مراکزی وجود دارد بنام مراکز مارکس شناسی.{درانگلستان نه مرکز - درآمریکا هشت مرکز – در فرانسه شانزده مرکز- در ایتالیا هفت و در ژاپن چهار مرکز ) و جالب اینجاست که در روسیه و کشورهای وابسته به شوروی اثری از چنین مراکزی دیده نمی شود. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده