Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۳ بخش اول آب تباهی یا غنی شدن منابع آب از عناصر غذایی (Eutriphication) : فرآیندی است که بر اثر اضافه شدن عناصر غذایی همچون نیتروژن، فسفر و پتاسیم در مردابها و تالابها، موجب رشد بیش از اندازه جلبکها و آزولا شده و مسائل زیست محیطی نظیر کاهش اکسیژن آب و حتی تلف شدن ماهیها به وجود میآورد. آبشويي (Leaching): آبشويي خروج عناصر، نمك و يا مواد مخلوط در آب از محيط ريشه توسط آب ميباشد. در مورد كودهاي محلول و پويا (Mobile) نظير كودهاي نيتروژنه، كلرور پتاسيم، نيترات پتاسيم، سولفات منيزيم، اسيد بوريك و 000 مطرح است. براي كاهش آبشويي، مصرف تقسيط آنها به دفعات (سرك) پيشنهاد ميگردد. آبكشت (Hydroponic): به پرورش گياهان در بسترهاي فاقد خاك، آبكشت گفته ميشود. وجود آبكشت به گذشتههاي خيلي دور بر ميگردد. با توجه به اينكه كنترل تغذيه يكي از مزاياي بسيار مهم كشت بدون خاك ميباشد، بايستي اين نوع روش كشت مورد توجه قرار بگيرد. امروزه شرايط اقتصادي از عوامل مهم در آبكشت به شمار ميرود. بدين منظور سرمايه، اشتغالزايي و هزينههاي عملياتي بايستي در ارتباط با ارزش محصول مد نظر قرار گيرند تا داراي ارزش اقتصادي باشد كه اين به نوبه خود به عملكرد و كيفيت محصول و نيازهاي بازار بستگي دارد. آبگزيدگي (Water Core): يكي از ناهنجاريهاي فيزيولوژيكي (تغذيهاي) در ميوهها ميباشد كه عمدتاً در اثر سوء مديريت كودي به ويژه كمبود كلسيم (Ca) ايجاد ميشود. در اين ناهنجاري، قند سوربيتول در اثر كمبود كلسيم به قند فروكتوز تبديل نميگردد. آزمون خاك (Soil Testing): شامل سه مرحله نمونهبرداري صحيح خاك، تجزيه صحيح و تفسير صحيح براي انجام توصيه كودي است. كارايي اين روش عمدتاً براي محصولات زراعي است و در باغهاي ميوه بهتر است از نتايج تجزيه برگي و يا ميوه براي تعيين نياز كودي آنها استفاده نمود. يكي از اشكالات توصيه كودي بر مبناي آزمون خاك، نداشتن نقشه منابع واستعداد خاكهاي زراعي كشور بر مبناي مقياس 25,000:1 ميباشد. بنابراين لازم است با تهيه نقشههاي تفصيلي خاكهاي ايران پتانسيل توليد براي هر محصول مشخص و سپس بر مبناي سريهاي مشخص خاك (به شرط آنكه اطلاعات حاصلخيزي خاك نيز ثبت شده باشد) نسبت به انجام توصيههاي كودي اقدام نمود. از طرف ديگر بر مبناي تقاضاي گياه نميتوان مصرف كودها را تا حدي افزايش داد كه كشاورزي پايدار را تهديد نمايد. بلكه بايد اثر درازمدت مصرف كودها بر خصوصيات فيزيكوشيميايي و بيولوژيكي خاكها، برهمكنشهاي مثبت و منفي عناصر غذايي بر خاك، گياه و محيط زيست در نظر گرفته شده و با تمهيداتي، علاوه بر حفظ كارايي كودها، به گونهاي عمل گردد كه غلظت عناصر غذايي در خاك و گياه به حد مسموميت نرسد. آلاينده (Pollutant): هر مادهاي كه حضور اضافي و يا عدم تعادل آن در خاك، آب و يا اضافه شده به خاك و گياه سبب افزايش غلظت آن ماده در گياه، دام و انسان شود به نحوي كه سلامت آنها را به خطر بياندازد، آلاينده گفته ميشود. از جمله آنها ميتوان به نيترات، كادميم، سرب، جيوه، فلورايك و000 اشاره نمود. آلايندهها به صورت معدني مثال كادميم و آلي مثل آفتكشها در محيط زيست موجود ميباشد. بر مسئولين وزارت جهاد كشاورزي فرض است كه از این پس در انتخاب كشاورزان نمونه كشوري، علاوه بر مقدار توليد هكتاري (متاسفانه تاكنون عليرغم مكاتبات متعدد نگارنده اول و هشدار به مسئولين اجرايي كشور اين امر مهم ناديده گرفته شده است) كه ملاك انتخاب بهترين كشاورزان است، كيفيت محصولات توليدي از نقطه نظر آلايندهها منجمله نيترات (NO3)، كادميم (Cd)، سرب (Pb) و كيفيت مطلوب خاك (Soil Quality) مورد ارزيابي قرار گيرد و نيز كنترل كيفي كودهاي وارداتي از نظر عاري بودن اين كودها از هر آلاينده، جدي گرفته شود. آلايندههاي زيستمحيطي (Environmental Pollutants): به موادي گفته ميشود كه سلامتي محيط زيست را به خطر مياندازند. در راستاي تأمين نياز كشور و حمايت از توليد داخل و براي ارتقاء كيفيت كودهاي توليدي در داخل كشور، رعايت استانداردهاي توليد چه از نظر كيفيت محصول و چه از نظر معيارهاي زيست محيطي و ايمني محيط كار اهميت ويژهاي دارد و بايستي در توليد استاندارد يك كالا، مديريت ايمني، جنبههاي زيست محيطي، سلامت افراد و حذف مواد آلاينده از محيط كار رعايت گردد. آتشك گلابي (Fire-blight): بيماري آتشك از بيماريهاي خطرناك درختان ميوه دانهدار مخصوصاً گلابي محسوب ميشود كه خسارات اين بيماري قابل قياس با هيچ يك از بيماريهاي درختان ميوه دانهدار نيست. عامل آن باكتريErwinia amylovora ميباشد. فعاليت اين باكتري در شرايط مرطوب، آبياري غرقابي و استمرار تغذيه نامتعادل بويژه مصرف فراوان ازت، تشديد مييابد. در بسياري از مناطق ايران، توسعه و شدت آلودگي اين بيماري در باغهاي درختان گلابي، بِه و سيب به حدي است كه درختان ميوه به خصوص گلابي بطور كلي از بين رفتهاند. آنتاگونيسم (Antagonism): وقتي غلظت يك عنصر غذايي زياد است فعاليت بعضي از عناصر را كاهش داده و كمبود آن عنصر غذايي را بوجود ميآورد. آنتياكسيدان (Antioxidants): آنتياكسيدانها موادي هستند كه در برخي از مواد غذايي كه در توليد آنها مصرف بهينه كود رعايت شده باشد، بيشتر يافت ميشوند. اين مواد ضمن اينكه ايمني بدن را افزايش ميدهند، اثرات زيانآور انواع راديكالهاي آزاد (راديكالهاي آزاد گروهي از اتمها هستند كه در آخرين لايه اتمي خود يك الكترون جفت نشده دارند. راديكالهاي آزاد به مقدار اندك و به طور طبيعي در بدن توليد ميشوند. اما برخي از عوامل محيطي از جمله عوامل عفوني، دود سيگار و انواع تابشها ميتوانند شكلگيري راديكالهاي آزاد را افزايش دهند. وقتي راديكالهاي آزاد خطرناك توسط سيستم دفاعي (آنتياكسيدان) بدن خنثي نشوند، تجمع پيدا كرده و صدمات جبرانناپذيري را به بدن وارد ميسازند) درون سلولها را نيز خنثي نموده و بدن را در مقابل ابتلا به بيماريهاي خطرناك ايمن ميسازند. آنتي اكسيدانها شامل ويتامين هاي A، C و E و از عناصر فلزي روي (Zn)، سلنيم (Se) و به مقدار جزئي مس (Cu) و آهن (Fe) مي باشند. آنتياكسيدانها در توانمندسازي پلي فنولها براي از بين بردن راديكالهاي آزاد موثرند و از اكسيداسيون ليپيدها جلوگيري مي كنند. از نظر صنايع غذايي هر تركيبي كه فساد ناشي از اكسيداسيون را به تأخير انداخته و يا ممانعت كند، آنتياكسيدان ناميده ميشود. آنتي اكسيدانها از نظر منشاء به دو گروه تقسيم مي شوند؛ طبيعي و مصنوعي. آنتي اكسيدانهاي طبيعي شامل كاروتنوئيدها، اسيد سيتريك، آنزيمهايي مثل گلوكز اكسيداز و سوپراكسيد دسيموتاز، گيرنده هاي اكسيژن مثل اسيد اريتوربيك، اسيد آسكوربيك ميباشند. در مواد غذايي مختلف از جمله چاي، ادويه جات، غلات، ميوهها، سبزيجات به شرط رعايت اصول مصرف بهينه كود، تركيبات آنتي اكسيداني وجود داشته كه از اكسيداسيون چربيها جلوگيري ميكنند. كاكائو سه برابر چاي آنتي اكسيدان دارد. همچنين تحقيقات نشان ميدهد كه مواد شكلاتي درصد بالايي از تركيبات فنولي كه فلاوونوئيد ناميده ميشوند و نشانه حضور آنتي اكسيدانهايي هستند، بر عليه گسترش سرطان، بيماريهاي قلبي و ساير بيماريها مورد استفاده قرار ميگيرند. توت فرنگي و انار از ديگر محصولات حاوي آنتي اكسيدان هستند. آنتياكسيدانها از آسيب سلولي ناشي از فعاليت راديكالهاي آزاد توليد شده در فرآيند جذب نور جلوگيري مينمايند. راديكالهاي آزاد عوامل مضري براي بدن هستند. اين مواد ايمني بدن را پايين آورده و شيوع بيماريهاي قلبي و سرطان و 000 را تشديد مي كنند (ملكوتي و همكاران، 1384). آهك دولوميتي (MgCO3 + CaCO3): آهكي است كه از كربنات كلسيم و مقدار كمي كربنات منيزيم تشكيل شده باشد. هر آهكي كه مقدار كمي منيزيم از دولوميت داشته آهك دولوميتي ناميده ميشود. غلظت كربنات منيزيم از يك الي 10 درصد متفاوت است. آهك كلسيت (CaCO3): آهك تشكيل شده از كربنات كلسيم (حاصل از كلسيت) ميباشد. آهك كلسيت خالص داراي 40% كلسيم است. معمولاً به آن سنگ آهك كلسيته نيز ميگويند. آهك هيدراته Ca(OH)2: آهكي است كه از هيدروكسيد كلسيم تشكيل يافته است. از خاك آهك هيدارته براي افزايش سريع pH استفاده ميشود. آهك (CaO): به اين آهك اكسيد كلسيم نيز گفته ميشود. از لحاظ كشاورزي هر مادهاي كه حاوي كربنات، يا هيدروكسيد كلسيم يا منيزيم باشد و از آن براي خنثي سازي اسيديته محيط كشت استفاده شود آهك گويند. رايجترين آهككه استفاده ميشود آهك كلسيته، آهك دولوميتي، دولوميت و آهك هيدراته ميباشند (همچنين سنگ آهك نيز ناميده ميشود). آمونيوم بدون آب (NH3) Anhydrous Ammonia : از آنجا كه آمونيوم بدون آب داراي 82 درصد نيتروژن است، مدتهاست كه بهترين يكي از منابع ارزان نيتروژن مطرح بوده و به اين جهت در كشورهاي غربي كود نيتروژنه غالب است. با توجه به ماهيت گازي شكل آن، اين كود بايد به داخل خاك مرطوب تزريق شود و بدين خاطر هزينه مصرف آن بالا ميباشد. اگر وسايل موجود قبل از لوله هاي تزريق خوب آب بندي نشده باشند، مقدار زيادي از نیتروژن به صورت گاز به هدر خواهد رفت. همچنين براي ممانعت از تلفات اين كود به صورت تصاعد گاز بايد دقت لازم بشود تا آمونيوم بدون آب حداقل به عمق 15 تا 20 سانتيمتري خاك تزريق شود. اين موضوع بخصوص در مواردي كه بلافاصله بعد از كوددهي، كاشت بذر انجام ميشود، بسيار مهم تر است. چون آمونيوم بدون آب ممكن است به بذر نيز صدمه بزند. آمونيوم بدون آب كه داراي مزايا و معايبي نيز ميباشد. از جمله مزاياي آن اينكه به راحتي قابل استفاده در خاك بوده و سريعاً جذب گياه مي گردد. از معايب آن اينكه ماده اي خطرناك است و بايد تحت فشار نگهداري شود و براي مصرف وسايل بخصوصي نياز داشته و براي بالا بردن امنيت كاري آن، بايد روش حمل و نقل و مصرف صحيح آن به كارگران آموزش داده شود. در پاسخ به اينكه اصولاً آمونيوم بدون آب چيست؟ و چرا جابجايي آن مشكل است بايستي گفت كه آمونيوم بدون آب يك ماده شيميائي است كه از يك قسمت نيتروژن و سه قسمت هيدروژن تشكيل شده و يك ماده خطرناك در كشاورزي محسوب ميشود. گاز آمونيوم بدون رنگ و داراي بوي مشمئز كننده مي باشد. براي مصارف كشاورزي بايد تحت فشار قرار گيرد تا به مايع تبديل شود و در حالت مايع بايد در تانكرهاي مخصوص كه بتواند فشار 250 پوند بر اينچ يا در حدود 18 آتمسفر را تحمل نمايد، نگهداري شود. هنگامي كه فشار كم شود مايع تبديل به گاز مي شود. وقتي آمونيوم بدون آب با آب تماس بگيرد سريع با آن تركيب شده و در صورت تماس با بدن انسان باعث سوزش مي شود. همچنين آمونيوم بدون آب به نقاط حساس بدن مثل چشم بيشتر صدمه مي زند. فلزاتي مانند مس و روي در قبال آمونيوم مقاوم نيستند. براي نگهداري آن بايد از مخازني كه از فولاد مخصوص يا فلزات مقاوم ديگر ساخته شدهاند، استفاده كرد. به علت خطرات كار با آمونيوم بدون آب بايد تسهيلات براي مراقبتهاي ويژه فراهم باشد و كمكهاي اوليه نيز در دسترس و موجود باشد و هميشه بايد مقدار زيادي آب تميز همراه تانكرهاي حاوي آمونيوم حمل شود تا فرد آسيب ديده بتواند سريعاً براي شستن چشم و بدن از آن استفاده نمايد. افراد بايد از لباسهاي مخصوص ماسك و ضد گاز كه چشم و ريه ها را محافظت مي كند استفاده كنند. از دستكشهاي مخصوص و بلند و همچنين پيراهن محكم بو غير قابل نفوذ بايد استفاده شود (خوانندگان محترم اگر بخاطر داشته باشند در جريان جنگ تحميلي 7 ساله صدام ملعون عليه جمهوري اسلامي ايران، مخصوصاً به هنگامي كه با موشك هاي دوربرد مناطق مسكوني شهرهاي مختلف مانند شيراز مورد هدف قرار ميگرفت، به ناچار مخازن گاز آمونياك تخليه گرديد تا در صورت اصابت موشك و انفجار، خطرات جاني و مالي در حداقل باشد.چنين به نظر مي رسد علي رغم خطراتي كه نام برده شد، اگر احتياطات اوليه رعايت و مواد اوليه مورد نياز مخصوصاً دستگاه تزريق آن مهيا گردد مصرف اين كود بالاترين كارايي را خواهد داشت و در اين رابطه تلاش براي راه اندازي چند دستگاه تزريق كننده پيشنهاد مي گردد.). نگهداري و استفاده از آمونيوم بدون آب بايد طبق استانداردهاي جهاني صورت گيرد. مثلاً رنگ تانكرهاي حمل بايد شفاف باشد تا نور را منعكس كند و باعث ايجاد گرما در روي سطح تانكر نگردد. بايد هميشه والو مخصوص تنظيم فشار داخل تانكر مربوط به سالم باشد تا دستگاه تنظيم شود. با توجه به اينكه خيلي از مشكلات و حوادث موقع جابجايي به وجود مي آيد، بايد دقيقاً مطابق با دستورالعمل طرز كار با دستگاه عمل نمود. طبق قانون افراد كمتر از 16 سال حق كار با دستگاه مربوط به استفاده از آمونيوم بدون آب را ندارند و بايد حتي الامكان فشار مايع درون تانكر 5 تا 10 پوند كمتر از ظرفيت مخزن باشد و نبايد بيش از 85 درصد ظرفيت تانكر پر باشد. علاوه بر آنكه آمونيوم بدون آب به عنوان كود به كار مي رود به علت جذب رطوبت، آمونيوم بدون آب براي بعضي زراعتها مثل ذرت علوفه اي به عنوان يك عامل جلوگيري كننده از بيماريهاي قارچي دانه نيز بكار مي رود. اثر متقابل پتاسيم با سديم (Interaction between K and Na): يكي از موارد مهم در فيزيولوژي جذب عناصر غذايي، رابطه بين پتاسيم (K) و سديم (Na) در شرايط تنش ميباشد و اينكه آيا پتاسيم در شرايط تنش (صدمه ديدن گياه) از گياه خارج ميشود يا خير؟ اين موضوع در مورد تنش شوري صادق است چون زماني كه تجمع غلظتهاي Na+، Cl- يا SO42- در سلولها به آستانه خسارت برسد، اثرات ويژه يون بروز ميكند، تحت شرايط بدون شوري سيتوسول سلولهاي گياهان عالي داراي 200-100 ميليمول يون پتاسيم و يك ميليمول يون سديم هستند كه يك محيط يوني است كه در آن بسياري از آنزيمها بطور مطلوب عمل ميكنند. نسبت غيرمتقارن Na+ به K+ و غلظت زياد كل نمكها آنزيمها را غيرفعال كرده و از ساخت پروتئين جلوگيري ميكند. در غلظتهاي زياد، Na+ در غشاي پلاسمايي تارهاي كشنده ريشه پنبه ميتواند جايگزين Ca2+ شود، در نتيجه تغييري در نفوذپذيري غشاي پلاسمايي ايجاد ميشود كه ميتواند به صورت نشت K+ به محلول اطراف ظاهر شود. البته مسئله ممانعت از ورود پتاسيم به درون گياه در اين شرايط به دليل زياد بودن غلظت سديم محلول خاك نيز در افزايش خسارت دخالت دارد. در مورد ساير عوامل تنشزا نظير آفات و بيماريها اين موضوع صادق نيست. حساسيت زياد به بيماريهاي انگليسي در گياهان كه كمبود پتاسيم دارند، به نقشهاي سوخت و سازي پتاسيم مربوط ميشود. در گياهاني كه كمبود دارند، مراحل ساخت و ساز ماكرومولكولها (پروتئين، نشاسته و سلولز) در هم ريخته و تركيبات آلي با وزن مولكولي كم انباشته ميشوند. بنابراين در شرايطي كه عرضه پتاسيم خاك كمتر از نياز گياه باشد، افزايش در مصرف پتاسيم به افزايش رشد و كاهش ميزان تركيبات آلي با وزن مولكولي كم منجر ميشود (كشاورز و همكاران، 1383). در مورد رابطه بين پتاسيم (K) و سديم (Na) نيز با عنايت به اينكه وجود پتاسيم و سديم براي تنظيم فشار اسمزي سلولهاي گياه، حيوان و انسان ضروري بوده و از طرف ديگر براي كنترل فشار خون افراد ميبايستي اين نسبت در حد متعادل نگهداشته شود، به همين دليل افراد مسني كه از درياچههاي شور براي شنا استفاده ميكنند، ميبايستي حتماً از ميوهها و سبزيهاي محتوي پتاسيم فراوان نظير موز استفاده نمايند. همچنين در افرادي كه عمل جراحي قلب دارند براي كنترل فشار خون از آمپول پتاسيم استفاده شود تا جبران دفع پتاسيم از بدن را كرده باشد. پزشكان چنين بيان ميدارند كه پتاسيم به هنگام جراحي از بدن دفع ميشود. در رابطه با نحوه دفع و جذب پتاسيم در گياهان نيز ميتوان چنين بيان نمود كه در بين تمام كاتيونهاي موجود در گياهان، انتقال پتاسيم به درون و بيرون سلول مراحلي فعال بوده كه به وسيله آنزيم ATPase موجود درغشاء سلولي اعمال ميشود. اين مولكولهاي ATPase كه كانالهاي پتاسيم نيز خوانده ميشوند، از انرژي حاصل از هيدروليز ATP براي انتقال پتاسيم به درون سلول در جهت مخالف با پتانسيل الكتروشيميايي استفاده ميكنند. همانطور كه در مورد سلولهاي روزنههاي برگ پيش ميآيد و يا اينكه پتاسيم را در موارد جريانهاي آوندي از داخل سلول به داخل آوندها منتقل ميكنند (خلدبرين و اسلامزاده، 1381). اثر متقابل كلسيم با بور (Interaction Between Ca and B): كمبود كلسيم و بور هر دو باعث افزايش تراوايي غشاء سلولي گياه ميشوند. بين اين دو عنصر برهمكنش منفي است. يعني با افزايش درجه حلاليت كلسيم (Ca)، از ميزان استفاده بودن بور (B) كاسته ميشود. طبق مستندات موجود با افزايش ميزان كلسيم (آهكدهي) به مقدار قابل توجهي از درجه حلاليت بور كاسته ميشود ولي عكس آن به دليل اختلاف در غلظت آنها (غلظت كلسيم درصد ولي غلظت بور ميليگرم در كيلوگرم است) مطرح نميباشد. Gupta و همكاران (1985) نيز وجود چنين برهمكنش منفي فيمابين كلسيم و بور را در گياهان گزارش نمودهاند. در مورد بافتهاي گياهان، كلسيم و بور نقش مهمي در پايداري ساختمان غشاء سلولي با انجام مكانيزمهاي متفاوتي ايفاء ميكنند. كلسيم در اين رابطه به صورت پلي بين فسفوليپيدهاي غشاء پروتئينها قرار ميگيرد و به اين ترتيب به پايداري و استحكام غشاء كمك ميكند. در عين حال عقيده بر اين است كه عنصر بور با تشكيل كمپلكس با گروه Cis-diole كه جزء ساختماني گلايكوپروتئينهاي غشاء هستند، استحكام غشاء سلولي را افزايش ميدهد. گياهاني كه با كمبود B مواجه هستند، با افزايش در ميزان نفوذپذيري غشاء سلولي نيز همراه ميباشند كه باعث نشت مايع از غشاء ميشود. كمبود كلسيم نيز اين عوارض را موجب ميشود. از گزارشهاي مهم تحقيقي در رابطه با اثرات مثبت همكنش بور و كلسيم بر افزايش مقاومت حبوبات به تنش شوري از نظر تثبيت نیتروژن و كيفيت محصول ميباشد El-Hamdaoui) و همكاران، 2003). با اضافه كردن كلرور سديم (NaCl) به ميزان 75 ميليمول به محلول كشت FP شرايط شور ايجاد شد كه باعث جلوگيري از تشكيل گره (Nodules) و تقليل در رشد و جلوگيري از تثبيت نیتروژن به وسليه گياه نخود در همزيستي با ريزوبيوم نخود شد. همچنين غلظت Ca و B و K و Fe و غيره در اندامهاي هوايي و در ريشه و گرهها در حضور 75 ميلي مول در ليتر NaCl كاهش يافت. اما اضافه كردن مخلوط متعادل B و Ca (mMB 8/55 + mM Ca 72/2) به محلول كشت شور (با غلظت mM NaCl 75) كمبود اين عناصر غذايي در بافتها را جبران كرده و باعث مقاومت شديد گياه نخود به شوري شد. بر طبق تحقيقات Nielsen (1997) به طور كلي بور يك عنصر ضروري به مقدار كم براي انسان ميباشد. زيرا بور سبب تعادل غلظت عناصر در بدن گرديده و داراي اثرات ساختماني و واكنشي مفيد در مغز، اسكلت و سيستم ايمني است، بنابراين مصرف روزانه يك الي سه ميليگرم براي انسان به صورت بوراكس (بورات سديم) قابل تجويز است. براي بيش از 100 سال از بوراكس (بورات سديم) و اسيد بوريك براي نگهداري مواد غذايي نظير ماهي، گوشت، كره، سوسيس و کالباس استفاده ميشد و بعدها نيز تداوم اين امر به جز شير، تأييد گرديد. از اوايل قرن بيستم محققين مصرف بيش از 5/0 گرم اسيد بوريك در روز را براي انسان تجويز ننمودند و بيان داشتند كه اگر براي 50 روز اين مقدار روزانه مصرف شود سلامتي انسان (ناراحتي گوارشي) را تهديد خواهد كرد ولي از 1980 مصرف بور در تغذيه دام و انسان دچار دگرگوني گرديد. تحقيقات اخير نشان داده چنانچه در تغذيه طيور ميزان بور مصرفي در روز از 3/0 ميكروگرم در گرم جوجه كمتر ميشد، در رشد استخوان، مغز، سوخت و ساز عناصر پرمصرف، توليد انرژي، سيستم ايمني و توليد انسولين وقفه ايجاد ميگرديد. در دو گروه خانمهاي يائسه، در گروه اول تغذيه روزانه با 25/0 ميليگرم بور در روز و در گروه دوم تغذيه با 3 ميليگرم بور در روز پس از 49 روز مشاهده گرديد كه در گروه اول افراد با جذب پايين مس (Cu) و منيزيم (Mg) مواجه بودند ولي در گروه دوم جذب اين دو عنصر كافي بود. محققين چنين استنباط نمودند كه بور در سوخت و ساز عناصر پرانرژي، نيتروژن، استروژن و تكامل مغزي دخيل بوده است. مصرف مجاز بور چه براي دام و چه براي انسان در حد يك الي سه ميليگرم در روز خالي از اشكال ميباشد. لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۳ بخش دوم اثر متقابل (Interaction): اثر متقابل ميتواند مثبت (Synergistic) مانند رابطه پتاسيم (K) با روي (Zn) باشد و يا ميتواند منفي (Antagonistic) مانند رابطه فسفر (P) با روي (Zn) و يا بور (B) با كلسيم (Ca) باشد. در رابطه با اثر متقابل مثبت (برهمكنش مثبت) ميتوان چنين بيان نمود كه با افزايش ميزان يك عنصر غذايي نظير پتاسيم، ميزان استفاده عنصر ديگر نظير روي افزايش مييابد. اين برهمكنش مثبت در آزمايشهاي متعددي در مزارع گندم و برنج در سطح مزرعه به كرات مشاهده شده است. در مقابل، در اثر متقابل منفي (برهمكنش منفي) با افزايش درجه حلاليت يك عنصر غذايي نظير فسفر (P)، از قابل استفاده بودن عنصر غذايي ديگر نظير روي (Zn) كاسته ميشود. اثر باقيمانده (Residual Effect): مقداري از كودي كه در يك سال زراعي به خاك اضافه ميشود، جذب گياه و مقداري نيز در خاك براي سالهاي بعدي باقي ميماند كه اين مقدار باقيمانده را اثر باقيمانده مينامند. مثلاً آزمايشها نشان داده با مصرف سولفات روي در مزارع گندم تا 8 سال اثرات باقيمانده روي در محصول بعدي مشاهده ميگردد. اندازهگيري غلظت نيترات پاي بوته (PSNT) Pre-Soil Nitrate Test: در اين روش كه در دهه 1990 در آمريكا مطرح گرديد، براي صرفهجويي در مصرف كودهاي نيتروژنه و حفظ محيط زيست، از مصرف قبل از كاشت كودهاي نيتروژنه جلوگيري نموده و در مقابل پس از يك ماه از زمان كاشت (مثلاً در مورد ذرت) از پاي بوته گياه نمونه برداري خاك به عمل آورده و غلظت نيترات را در نمونه خاك اندازهگيري ميكنند. اگر غلظت نيترات به طور متوسط از 20 ميليگرم در كيلوگرم بيشتر باشد، كود مصرف نميكنند و اگر كمتر باشد، بر مبناي فاصله از ميانگين مصرف ميشود. با اعمال اين روش فقط در ايالت آيوا در يك سال زراعي بيش از 300 هزار تن كود نيتروژنه صرفهجويي گرديد و اين در حالي بود كه فقط يك درصد از توليد ذرت كم شده بود (ملكوتي و همكاران، 1384). اسيد فيتيك (Phytic Acid): اسيد فيتيك با فرمول (C6H18O24P6) كه منشاء تركيبات فسفري بوده و با ضريب غلظت فسفر در دانه گندم در ضريب 55/3 به دست ميآيد. چنانچه در هر ماده غذايي غلظت اسيد فيتيك بالا باشد، اسيد فيتيك در سيستم گوارشي با يكي از كاتيونهاي فلزي تركيب و توليد نمك فيتات (Phytate) مينمايد (فيتات كلسيم، فيتات منيزيم، فيتات آهن، فيتات روي و 000) و بدين ترتيب اين اسيد فيتيك اجازه جذب كاتيونهاي دو ظرفيتي را به انسان نميدهد. اسيد هوميك (Humic Acid): اسيد هوميك با وزن مولكولي 300,000-30,000 دالتون سبب تشكيل كمپلكس پايدار و نامحلول (كندرها) با فلزات ميكرو (ريزمغذي) ميگردد. اسيدهاي هوميك سبب بهبود خصوصيات فيزيكي، شيميائي و بيولوژيكي خاك ميگردند. اسيدهاي آلي (Organic Acids): ريشه گياهان قادرند در محيط فعاليت خود (ريزوسفر) تحت شرايطي اسيدهاي آلي را ترشح نمايند. اسيدهاي آلي مانند سيترات (Citrate)، اگزالات (Oxalate) و مالات (Malate) در بسياري از فرآيندهاي ريشه شركت ميكنند كه اين فرآيندها شامل سهولت جذب عناصر غذايي، سميتزدايي فلزي، هوازدگي مينرالي و جذب بيمارگرها ميباشد. البته تا زماني كه مكانيسم رهاسازي اسيدهاي آلي و سرنوشت اين تركيبات در خاك كاملاً درك نشود، ارزيابي كامل نقش اسيدهاي آلي در فرآيندهاي فوقالذكر مقدور نخواهد بود. بطور خلاصه، رهاسازي اسيدهاي آلي از ريشهها در پاسخ به تعدادي از تنشهاي محيطي از قبيل كمبود فسفر و كمبود آهن تشخيص داده شده است كه البته به نوع گونه گياهي نيز بستگي دارد. از طرفي در اين بررسي جذب اسيدهاي آلي توسط مينرالهاي خاك و نيز معدني شدن ميكروبي آنها نقش بسيار اساسي در كارايي اسيدهاي آلي در فرآيندهاي ريزوسفر دارند. اسيدهاي آلي از اجزاي اصلي ترشحات ريشه هستند و توسط بسياري از دانشمندان به عنوان مكانيسمي براي قابل جذب نمودن عناصر غذايي در ريزوسفر فرض شدهاند. اسيدهاي آلي تركيبات كربني هستند كه داراي حداقل يك گروه كربوكسيل ميباشند. اگرچه اين تعريف، گروه بزرگي از تركيبات را با تنوع ساختماني از اسيدهاي چرب و اسيدهاي آمينه تا تركيبات ثانويه متابوليسم در بر ميگيرد ولي اين بررسي بر روي اسيدهاي آلي با وزن مولكولي كم مانند سيترات، مالات، اگزالات، فامارات و مالونات تمركز دارد. گروه كربوكسيل باعث ايجاد بار منفي در اسيدهاي آلي ميشود و بسته به تعداد گروههاي كربوكسيل، اسيدهاي آلي شامل بارهاي منفي متفاوت ميباشند و به اين دليل قادر هستند با كاتيونهاي فلزي محلول تشكيل كمپلكس داده و يا جايگزين آنيونها در خاك گردند. اسيدي كردن آب آبياري (Acidification): تزريق اسيد به آب آبياري يا محلول غذايي براي خنثيسازي بيكربنات و كاهش pH آب را اسيدي كردن ميگويند. اسيدي كردن آب آبياري عبارت است از كاهش pH و بيكربنات آب آبياري با كمك اسيد سولفوريك. اسيدي كردن: فرآيند تهيه محلول يا موادي كه خاصيت اسيدي زياد دارند (pH كمتر از 7 باشد). در آبياري اصطلاح اسيدي كردن به اضافه نمودن اسيد به آب آبياري گفته ميشود كه براي كاهش pH و حذف بيكربنات آب آبياري مصرف ميگردد. ايندول استيك اسيد (IAA) Indol-3-Acetic Acid: مهمترين هورمون گياهي در گروه اكسينها، ايندول استيك اسيد (IAA) ميباشد. بيش از 80 درصد ميكروارگانيسمهاي ريزوسفري توانايي سنتز و ترشح (IAA) را دارند. مقادير مختلف IAA اثرات فيزيولوژيكي گوناگوني را در گياهان سبب ميشوند. به طوريكه مشاهده شده است، مقادير بالاي IAA با افزايش اتيلن گياهي موجب كاهش رشد طولي ريشه ميگردد و مقادير پايين آن موجب تحريك رشد طولي ريشه ميگردد. اخيراً محققين موسسه تحقيقات خاك و آب باكتريهايي را از خاك جداسازي نمودهاند كه قادرند IAA ترشح نمايند. با كاربرد اين باكتريها در ريشهزايي قلمهها به ويژه قلمه زيتون، ميتوان از مصرف IAA وارداتي كاست. امنيت غذايي (Food Security): امنيت غذايي به معني اطمينان از دسترسي همه مردم به غذاي كافي، سالم و مغذي در تمام اوقات به منظور داشتن زندگي سالم و فعال ميباشد. در بيانيه جهاني غذا، حاصلخيزي خاك به عنوان كليد امنيت غذايي و كشاورزي پايدار بيان گرديده است. مطالعات فائو نشان داده است كه در برنامه كودي فائو، حدود 55 درصد افزايش توليد در اثر مصرف بهينه كود بوده است. مطالعات گروه مشورتي تحقيقات بين المللي كشاورزي (CGIAR) برآورد نموده است كه، ذخيره اراضي حاصل از همه تلاشهاي تحقيقاتي براي افزايش عملكرد در واحد سطح بيش از 400 ميليون هكتار بوده و در اين ميان سهم كودهاي شيميايي را 30 تا 50 درصد اين ذخيرهسازي اعلام مينمايد. از طرف ديگر پذيرش بخش كشاورزي به عنوان ابزار اوليه كاهش سوء تغذيه به صورت پايدار مورد تأكيد همگان است. در اين ميان مديريت سيستمهاي زراعي از جمله كودهاي شيميايي، وارد كردن بقولات، انتخاب ارقام با جذب عناصر غذايي كم مصرف بالا، طراحي سيستمهاي كشت با توجه به نيازهاي انساني، به خوبي ميتواند آن را تأمين نمايد. افزايش توليد در واحد سطح (Intensification): تمركز بر افزايش توليد در واحد سطح يكي از مهمترين راهبردهاي كشور ميباشد تا كليه عوامل مؤثر در توليد به كار گرفته شود. در بيانيه جهاني غذا، حاصلخيزي خاك به عنوان كليد امنيت غذايي و كشاورزي پايدار بيان گرديده و مطالعات فائو نشان داده است كه در برنامه كودي فائو، حدود 55 درصد افزايش توليد در اثر مصرف بهينه كود بوده است. مطالعات گروه مشورتي تحقيقات بين المللي كشاورزي (CGIAR) برآورد نموده است كه، ذخيره اراضي حاصل از همه تلاشهاي تحقيقاتي براي افزايش عملكرد در واحد سطح بيش از 400 ميليون هكتار بوده و در اين ميان سهم كودهاي شيميايي را 30 تا 50 درصد اين ذخيرهسازي اعلام مينمايد. از طرف ديگر پذيرش بخش كشاورزي به عنوان ابزار اوليه كاهش سوء تغذيه به صورت پايدار مورد تأكيد همگان است و در اين ميان مديريت سيستمهاي زراعي از جمله كودهاي شيميايي، وارد كردن بقولات، انتخاب ارقام با جذب عناصر غذايي كم مصرف بالا، طراحي سيستمهاي كشت با توجه به نيازهاي انساني، به خوبي ميتواند آن را تأمين نمايد. بنابراين تنها راه، افزايش توليد در واحد سطح (Intensification) خواهد بود، در هندوستان و چين در سه دهه گذشته (92-1961) اين مسئله به خوبي تجربه شده است. به عبارت ديگر، افزايش توليد محصولات كشاورزي در هندوستان كه در سال 1961، 162 و در سال 1992 به 400 ميليون تن و در چين از 87 به 200 ميليون تن ساليانه رسيد، تنها عمدتاً از طريق بهبود تكنولوژي (مصرف بهينه كود) بوده است. چه مصرف بهينه كود و آب موثرترين، سريعترين، سهل الوصولترين و اقتصاديترين راه تحقق طرح افزايش عملكرد هكتاري محصولات كشاورزي در دهه 80 ميباشد. بنا به گزارش سازمان خواربار و كشاورزي جهاني (FAO) بين 40 تا 60 درصد (حداقل 33 درصد) افزايش توليدات كشاورزي در جهان طي سه دهه گذشته مرهون مصرف كودهاي شيميايي است. در كشورهايي كه مصرف كود در آنها بهينه است اين افزايش حداكثر ميباشد. ديوف مدير FAO در پيامي به مناسبت روز جهاني غذا (2001) اعلام نمود كه كمبود عناصر ريزمغذي، سالانه در كشورهاي در حال توسعه بيش از 128 ميليارد دلار خسارت به محصولات كشاورزي وارد ميكند. اگر نقش ريزمغذيها در ارتقاء سطح سلامت جامعه نيز مطرح باشد در چنين شرايطي خسارات وارده به سلامت جامعه قابل محاسبه نخواهد بود (بلالي و اميني رنجبر، 1382) ارقام كارا (Efficient Cultivars): ارقامي كه در شرايط مشابه توانمندي بالايي در جذب عناصر غذايي منجمله فسفر-كارا (P-efficient) و روي -كارا (Zn-efficient) دارند. در هزاره سوم براي تحقق امر غنيسازي محصولات كشاورزي، بيشترين تلاش محققين در توليد ارقام با كارايي بيشتر (جذب عناصر غذايي بيشتر در شرايط تنشي) ميباشد. ارقام ناكارا (Inefficient Cultivars): ارقامي كه در شرايط مشابه توانمندي پائيني در جذب عناصر غذايي منجمله فسفر-ناكارا (P-inefficient) و روي -ناكارا (Zn-efficient) دارند. عكسالعمل ارقام گياهي در جذب عناصر غذايي از چهار حالت پاسخدهنده كارا Efficient-Responder (E-R)؛ پاسخدهنده ناكارا Inefficient – Responder (IE-R)؛ بيتفاوت كارا Efficient-non Responder (E-NR) و بيتفاوت ناكارا Inefficient – non Responder (IE-NR) نميتواند خارج باشد: انتقال مجدد (Retranslocation): اين واژه عمدتاً در مورد انتقال مجدد تركيبات مختلف مابين اندامهاي مختلف گياهي به ويژه از برگ به دانه و يا از ساقه به دانه عمدتاً در مراحل انتهايي رشد گياهان مطرح ميگردد. اسكالد (Scald): يكي از ناهنجاريهاي فيزيولوژيكي (تغذيهاي) در ميوهها ميباشد كه عمدتاً در اثر سوء مديريت كودي به ويژه كمبود كلسيم (Ca) به صورت ظهور لكههايي در روي پوسته خارجي سيب نمايان ميشود. اتيلن (Ethylene): اتيلن يكي از هورمونهاي گياهي است كه سبب تحريك و تسريع پيري ميشود. تنشهاي تغذيهاي در گياهان سبب تحريك توليد اين هورمون و پيري زودرس ميشود. با برداشت ديرهنگام ميوه درختان به ويژه سيب اتيلن در آنها تشكيل ميگردد كه سبب كاهش طول عمر پس از برداشت ميشود. اصلاح خاك (Mitigation): به هر نوع عملياتي كه سبب اصلاح خصوصيات فيزيكوشيميايي و بيولوژيكي خاكهاي زراعي گردد، اطلاق ميگردد. اكسيدهاي آهن و آلومينيوم (R2O3): در خاك فسفاتهاي وارداتي و يا توليد داخل مجموع اكسيدهاي آهن و آلومينوم را با R2O-3 نشان ميدهند و اگر درصد R2O-3 از 5/3 درصد بيشتر باشد در فرآيند توليد كودهاي فسفاتی آزاد شدن فسفر، پي به استفاده بسيار دشوار و كند خواهد برد و هر چه اين نسبت پايين باشد بهتر خواهد بود و براي همين است كه ميگويند در خاك فسفاتها بايستي اين نسبت كمتر از 5/2 درصد باشد. منبع :pnuha لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده