fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مهر، ۱۳۹۳ با درود!یاد داستان اون قورباغه ها افتادم که زنده زنده توی قابلمه آب پز شدند! همچین بحثهایی واسه اینه که یه لحظه به خودمون بیایم ببینیم کجاییم و داریم چیکار میکنیم به چه سمتی داریم میریم! اینکه آدم خودش را با محیطش سازگار کنه تا چه حد درسته؟ آیا یه معیار استاندارد و پذیرفته شده ای وجود نداره برای هر چیزی که آدم سعی کنه بهش نزدیک بشه و اگر ازش دور شد به خودش تلنگر بزنه؟ خوبه آدم خودش رو تغییر بده ولی در جهت ارزشها! نه بی اعتنایی به ضد ارزشها! نمیدونم رشتتون چیه یه درسی داشتیم به اسم کنترل خطی، مهمترین بخش یه سیستمی که قراره یه خروجی مد نظری داشته باشه فیدبک گرفتن از خروجیشه تا ببینیم خروجی چقدر با چیزی که میخواستیم فرق داره! این بحثا بنظرم خیلی هم سازنده هستند! ازونجایی که هیچوقت انتظارات ما رخ نمیدن و همیشه کمتر ازون رو در واقعیت میبینیم (همون جمله معروف که اگه واسه 20 بخونی مثلا 18 میشی یا همون قانون دوم ترمودینامیک) اگر ما هی خودمون رو با خروجی سیستم اجتماعیمون سازگار کنیم که نهایتش به پست ترین سطح ممکن میرسیم! بعضی ها که علاقه ای به این بحثا ندارند شاید علتش این باشه که مواجه شدن ناگهانی با واقعیتی که خودشون رو مدتیه باهاش سازگار کردن ممکنه براشون ایجاد شوک کنه! بارها نمونش رو دیدم! سپاس از بیانات زیبای شما . حتما شما هم با من هم عقیده اید که : موقعی که بحث فرهنگ سازی در ادبیات رفتاری پیش میآید همه انسانها , به سطحی از این فرآیند توجه میکنند که ابعاد وسیعی از اجتماع را تحت پوشش قرار دهد. اما کمتر کسی به این فکر میکند که مجموعه فرهنگهایی که این فرهنگ را میسازد , کدامها هستند وهر یک از آنها را باید چگونه پایه ریزی و هدایت کنیم که این نسخه آخری جواب لازم را بدهد. هدف من آسیب شناسی رفتار هایی است که کسی متوجه ارتباط اونا با فرهنگ اصیل نیست. از کمک فکری شما بی نهایت ممنونم. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده