peyman sadeghian 30244 ارسال شده در 30 آبان، 2014 سلام این تاپیک به سری داستان کوتاه از خودم هست که میگذارم برداشت از مضمون داستان آزاد است.....این سری داستانها میتونه واقعا برای خودم اتفاق افتاده باشه یا فقط یه تخیل باشه که از ذهن مسموم یک نویسنده بیمار تراوش کرده است در ادامه داستانها رو هم میگذارم 3
peyman sadeghian 30244 مالک ارسال شده در 30 آبان، 2014 میخوام با خود مزخرف آشنا بشید جنسیت رو مرد انتخاب مردم چون خودم یک مردم و با خلقیات زنانه کاملا بیگانه ....... سن :آزاد شغل:آزاد این خود مزخرف شخصیتی داره که کاملا منفی باف هست و خصوصیاتی منحصر به فرد داره که کمتر کسی شاید دیده باشه اما از این دست آدمها تو جامعه هست نمیدونم شاید نتونید با این شخصیت ارتباط برقرار کنید .......ادامه دارد 2
peyman sadeghian 30244 مالک ارسال شده در 1 آذر، 2014 امروز دوست داشتم با همه دعوا کنم روز خوبی نبود دائم عصبی بودم . کلافه از همه چیز و همه کس تنفر داشتم مخصوصا از دخترهای اطرافم انگار دشمنی خونی باهم داریم.یه تنفر دیرینه از جنس مخالف....... میدونید چرا؟چون دائم دارم میبینم جنسیت خیلی در پیشرفتشان تأثیر دارد...چی دارم میگم؟اصلا هیشکی نمیفهمه من چی میگم......... عصبی ،درحالی که دستم میلرزد سیگاری در میآورم تا روشن کنم دستم میلرزد و سیگار می افتد.... "اه....لعنت به تو.....لعنت به هرکی مثل توء....." دوباره برش میدارم و روشنش میکنم.... چندتا پک میزنم ...آرومم نمیکنه ...خیلی عصبی ام... "اه...اه ...چه مرگیته پسر؟معلوم هست؟" باخودم حرف میزدم که دستی شانه ام را لمس کرد خودم بودم ...خود مزخرفم را نگاه میکردم تاحالا ندیده بودمش.... 2
ارسال های توصیه شده