رفتن به مطلب

لغت نامه کتاب حفظ الصحه


masi eng

ارسال های توصیه شده

غ

غانغرایا: فساد عضو با بقای حس، Gangrene، فساد عضو بدون وجود حس را نیز شقاقلوس نامند.

غثیان: تهوع، دل بهم خوردگی

غشی: بیهوشی

غَلَق: اضطراب، ناراحتی

غلیه: جوشیدن، پر شدن

غمره: در اینجا به معنی تجمع شیر در پستان

لینک به دیدگاه

ف

فَخذ: استخوان ران، فمور

فرفیون: فربیون، نوعی گیاه دارویی

فُقاع: آبجو

فلغمونی: آماس خونی

فلفل فرنگی: فلفل هندی، ‌فلفل سبز

فطام: از شیر گرفتن کودک، جدا کردن کودک از مادر

فُواق: هکه، ***که

لینک به دیدگاه

ق

قُحول: خشک شدن پوست بر استخوان

قَدْح: میل زدن چشمی که آب آورده است.

قُشعریره: لرزه

قصبه: استخوان درشت‌نی، تیبیا

قُصّ: جناغ سینه

قطب موجب: قطب مثبت

قطران: بر دو نوع است: 1- قطران ذغال سنگ یا قطران معدنی که از تقطیر ذغال سنگ به دست می‌آید. 2- قطران گیاهی یا قطران چوب که از تقطیر خشک چوب گیاهی از تیرة درخت کاج و صنوبر استخراج می‌کنند. شیرة درخت ابهل و ارز و مانند آن نیز گفته شده است.

قطیفه: جامة پشمین که بعد از غسل،‌ بدن را بدان پاک کنند، حوله

قوباء: نوعی بیماری پوستی

قیل‌الماء: قیلة‌الماء، فرود آمدن آب به کیسة خایه، هیدروسل

قیلوله: خواب نیمروز، خواب پیش از ظهر

لینک به دیدگاه

ک

کبریت فرنگی: کبریتی که نوک گوگردی آن را در خمیری از خمیر فسفر و کلرات پتاس فرو برده‌اند و به واسطه اصطکاک آتش می‌گیرد.

کرّاث: گندنا، تره

کَرَج زدن: کره زدن، فاسد شدن، کپک زدن

کُرور: نزد ایرانیان معادل پانصدهزار (نیم میلیون) و نزد هندیان معادل ده میلیون است.

کریستال دورش: بلور، زبرجد

کُساحه: برجای ماندگی از دست و پای و لنگی

کُساره: ریزه و شکسته از چیزی

کفگیرک: تنکه‌ای از آهن یا حلبی سوراخ سوراخ که بالای سماور و زیر قوری نهند تا حرارت کمتر به قوری رسد و چای به جوش نیاید.

کُک: نوعی زغال سنگ

کَلِم: جمع کلمه، واژگان

کَلُمِل: کالومل، ماده‌ای است دارای خاصیت ضدعفونی (فرانسوی)

کِماد: پارچه گرم کرده که بر عضو دردناک نهند.

کنّاس: آن که چاه مبرز پاک کند، خاکروب

کوچوله: کچوله، اذاراقی، قاتل‌الکلب

کوفت: ضربی که از چوب و سنگ و مشت و لگد و مانند آن به کسی رسد.

کَهَنه: جمع کاهن، فالگیران و غیب‌گویان

کیّ: داغ کردن با آهن تافته، داغ گذاشتن

کَیک: کَک

لینک به دیدگاه

ل

لادغ: گزنده

لچک: چارقد کوچک، مقنع کوچک

لُدانُم: نوعی تنتور مرکّب است که از تریاک به دست می‌آید.

لَسع: گزش، گزیدن، نیش زدن

لطمه: سیلی، چک، تپانچه

لعوق: هر چیز آبدار با قوام، معجون رقیق، داروی رقیق

لینک به دیدگاه

م

مَؤُف: مؤوف، آفت رسیده، مقابل سالم

ماذریون: نوعی گیاه دارویی

مار جرس‌دار: مار زنگی

ماساریقا: روده‌بند، مزانتر

مال: دارایی، استعاره از چهارپا

مامیزه: مدفوعی که در دو سه روز آغاز تولد از نوزاد انسان دفع می‌شود، مکونیوم

مَبال: مستراح، خلاء، آبریزگاه، محل بول کردن

مَبرَز: مستراح، بیت‌الخلاء، محل دفع مدفوع

مُترعرع: کودک 12-10 ساله

متعقّب: موجب

مُثنّا: دوگانه

مُجَوَّف: میان‌تُهی، توخالی

مَحجَمه: شیشه حجامت، شاخ حجامت

مُحرِّقه: سوزاننده، یکی از اقسام تب است.

محلوج: حلاجی شده، زده شده

مُخَنِّق: خفه‌کننده، جلّاد

مُداقّه: باریک‌بینی، دقت کردن

مدقوق: لاغر، به تب دق مبتلا شده

مَرافق: جمع مرفق به معنی آرنج

مُراهق: نوجوان 14-13 ساله

مُروّح: راحت‌کننده، خوشبو کننده، از مصدر ترویح

مُزکّیٰ: پاک شده، تمیز شده

مستحیل: استحاله شده

مستصعبه: سخت و دشوار

مُسکرات: جمع مُسکر و مُسکره، چیزهایی که مستی می‌آورند.

مسلوب‌الریه: آنچه ریه‌اش را درآورده باشند

مَشّاق: مربّی، معلّم، مشق دهنده

مُشعِر: خبر دهنده، آگاه کننده

مُشهّی: اشتهاآور

مَشْی: راه رفتن، پیاده‌روی

مُصاب: درست، صواب

مَصْل: آبی که از پنیر بیرون آید پس از پختن و فشردن، قره‌قروت

مَضغ: جویدن، خائیدن

مُطاوع: فرمانبردار، مطیع

معاء دقاق و غلاظ: روده‌های کوچک و بزرگ

معضوض: گزیده شده

مَغص: دل‌پیچه، درد شکم

مِقراض: قیچی

مُقَشَّر: پوست کنده و سپید شده

مُکوّیٰ: داغ شده

مکویّه: داغ کننده، سوزاننده

مِلح: نمک

منخرقه: پاره شده

مِندیل: دستار، دستمال

مُنغَمِر: فرورونده، غریق، غوطه‌ور

منقار: تیر چراغ، پایه، گیره و آویز

موذی: زیان رساننده، مضرّ، آزارنده، موذیه مؤنث آن است.

مُهَندَم: به اندام، به اندازه

میرآب: مباشر و ناظر تقسیم آب‌ها، آبیار

میزان‌الحراره: دماسنج

میشوم: نامبارک، ناخجسته، بدشگون

لینک به دیدگاه

ن

ناصع: صاف و روشن

ناکش: سوراخ و روزنی در دیوار که هوا در آن جاری باشد و رفع رطوبت هوا کند.

نحول: لاغری، ضعف

نَخیر: نَخْر، کشیدن صدا و نفس، بانگ کردن بینی

نرمی عظام: نرم شدن استخوان‌ها، استئومالاسی

نزف‌الدّم: خونریزی

نسیف: جای دندان، اثر گزیدگی

نُعاس: خواب، چُرت

نفث‌الدّم: خونی که از دهان ظاهر شود.

نفطه: آبله

نُکس: کاهش یافتن، فرو افتادن، بازگشت بیماری

نوبه غشی: یکی از اقسام تب است.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...