ENG.SAHAND 31645 ارسال شده در 18 آبان، 2014 بعضی موقعها این بچه ها عجب چیزهای توپی تو انشاشون میزارن یا در هرکدوم از ورقه های امتحانی یادمه چند روز پیش بود داشتم ورقه های بچه هارو میدیم که پدر زنم داشت تصحیحشون میکرد سوال این بود چه ارزویی داری یکی نوشته بود خدا یه ماشین بهمون بده چون مامانم پاهاش در میکنه و نمی تونه پیاده بره کلاس دومی بود ها بچه یکی میگفت خدا بهمون پول بده که بابا وقتی دلمون میخواد یه چیزی ازش بگیریم سرخ نشه و اه نکشه اشکم درومد بچه ها اینا چه فرشته هایین ...... موضوع درس انشا بود اره یه متنی دیدم بازم از این گلنوشته ها جالب بود موضوع این بود فقر بهتره یاعطر؟ یه نفر از بچه ها نوشته بود عطر چون عطر حس هایی رو بیدار میکنه که فقر خاموششون کرده...... کیف کردین چه جمله ای بود حالا شما بگین فقر بهتره یا عطر؟؟؟؟ ....... اگر تو ثروتمند باشی، سَرما یک نوع تَفریح می شَود تا پالتو پوست بخری، خودَت را گرم کنی و به اسکی بروی... اگر فَقیر باشی بَر عکس، سَرما بَدبختی می شَود و آن وَقت یاد می گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برفمُتنفر باشی؛ کودکِ مَن! تَساوی تَنها در آن جایی که تو هَستی وجود دارد، مثلِ آزادی... ما تنها تویِ رَحِم بَرابر هَستیم... " نامه به کودکی که هرگز زاده نشد _ اوریانا فالاچی " 33
masi eng 47044 ارسال شده در 18 آبان، 2014 زنگ انشا.. یادمه همیشه انشامو نمینوشتم از شانس منم منو صدامیزد.. منم یه چیزی برای خودم میگفتم. وقتی میخواست نمره بده.. اخرین نمره انشامو شدم 11 چون دوست نداشتم نوشته هامو کسی بخونه.. حالا میرسیم به فقر با عطر... نمیدونم والا.... فقر داریم تا فقر.. عطر داریم تا عطر... من هیچ کدم... 12
Gandom.E 17805 ارسال شده در 18 آبان، 2014 خیلی قشنگ بود.. من همیشه انشام خوب بود و هست هیچوقت تو خونه نمینوشتمش پنج دیقه قبل از اومدن معلم مینوشتمش همیشه ام 20! فقر هیچوقت خوب نیست.. همین 12
masi eng 47044 ارسال شده در 18 آبان، 2014 زنگ انشا میتونه تاپیک مسابقه هم بشه ها هرکسی یه متنی دراین زمینه بنویسه بهش امتیاز بدیم هرکس تعداد تشکراتش بیشتر بود برنده است... 9
masi eng 47044 ارسال شده در 19 آبان، 2014 من این زنگ انشا رو دیدم.. یاد این شعر هاتف افتادم.. تو کلاس منتظر زنگ تفریح میشینم تا که این زنگ بخوره تو رو تو حیاط ببینم.. سر زنگ هندسه میگم این درسا بسه کاشکی این زنگ بخوره دل به دلدار برسه یادش بخیر.... الانم زنگ انشاست.... زود باشید بیاید..... :hapydancsmil: 7
Tamana73 28835 ارسال شده در 19 آبان، 2014 ممنون از دعوتت *salamat*... اوه اوه انشاء.... همییییییشه بابام مینوشت... فقط یکبار بدترین خاطره زندگی بود موضوع خودم نوشتم...فوت پدر بزرگم تو کربلا... هیچوقت یادم نمیره تقریبا وسطاش بودم که از گریه نتونستم بخونم... سوم ابتدایی... دوستام حتی معلمم گریه میکرد... اولین وآخرین انشام بود...:icon_pf (34): 8
masi eng 47044 ارسال شده در 19 آبان، 2014 سهند بیا یه موضوع انتخاب کن. معلم انشاهم شما باشی.. بعد برو بچ بیان درمورد اون موضوع اینجا بنویسن.. بعد هرکس تشکرش بیشتر بود. موضوع بعدی رو انتخاب کنه.. مطالب جالبی میشه ها.. بفکرید... 7
ENG.SAHAND 31645 مالک ارسال شده در 19 آبان، 2014 سلامت جان موضوع همون فقر هستش بیایید بچه ها ببینم دلنوشتتون چیه در موردش 7
masi eng 47044 ارسال شده در 19 آبان، 2014 سلامت جان موضوع همون فقر هستش بیایید بچه ها ببینم دلنوشتتون چیه در موردش اوکی راست میگید.. ببخشید مهندس... اطاعت میشه... برو بچ بدوید بیاید زنگ انشاست بدویییددددددد با موضوع (حالا شما بگین فقر بهتره یا عطر؟؟؟؟) 4
آرتاش 33340 ارسال شده در 19 آبان، 2014 انشا از نظر من نوشتن چیزی هست که خیلی وقتا نداریم و و آرزشو میکنیم و مینویسیمش که میشه یه تخیل پرواز ذهن و خواستن چیزایی که برامون یه رویاست میگن فقر راه ترقی رو باز میکنه میگن خیلی از آدمایی که موفق شدن با فقر دست و پنجه نرم کردن آهای آدمایی که اینو میگید یه روز فقط یه روز جاتونو با با اینا عوض کنید ببینید تحمل شرمندگی دارید ببینید تحمل نگاه از بالا به پایین دارید ببینید تحمل گرسنگی دارید؟؟؟؟؟؟اینا فقط یه بعد قضیه هستش ماجرا وحشتناکتر از این حرفاست فقر خیلی بده خیلی کاش باانصاف بودیم 8
masi eng 47044 این ارسال پرطرفدار است. ارسال شده در 19 آبان، 2014 اینم انشای من: حالا یه چیزی بگم.. میدونید ویتامین سی فقرا چیه؟ فلفل دلمه ای... من یادمه یه جایی ما رفتیم دوست داشتم زندگیشونو از نزدیک بببینم ببینم واقعا چنین افرادی وجود دارن.. که تاحالا گوشت نخوردن.. یا غذای درست حسابی نخوردن.. به اتفاق یکی از اشناهامون غذای نذری درست کردیم.. به نیت همونا هم اینکاررو کردیم.. خداشاهده باور نمیکنید.. خونه چادر نبود.. این مشمباهای گلخونه بود که شده بود مرز خونشون شده بود گرمای وجودشون.. یه پسر بچه ای اومد پیشم .. گفتم خوبی؟ اسمت چیه عزیزم.. گفت علی.. گفتم چندسالته گفت 10 سالمه. .به به چه پسراقایی و یه نارنگی بهش دادم(من عاشق نارنگیم تو فصل نارنگی تو کیفم هست) خوشحال شد.. گفت اسم شما چیه. گفتم مصی.. گفت مصی خانوم ما ویتامین سی مونو میدونی چه جوری تامین میکنیم.. گفتم خوب... چه جوری.. گفت با فلفل دلمه ای.. رفت یه فلفل دلمه ای اورد بهم داد.. گفتم چرا.. گفت فلفل دلمه ای خوندم ویتامین سی داره.. موقعی که مامانم مریض شد پول نداشتم براش پرتقال بخرم.. یه دونه فلفل دلمه ای خریدم.. خوب شد.. اشک تو چشام جمع شد... گفت اشک چشامونو خراب میکنه پس گریه نکن. ماعادت کردیم.. و ناشکری نکردیم. و خدارو شکر میکنیم. که خداهوامونو داره.. اینجوریه خدا مارو تنها نمیزاره و روزی همه رو بهشون میرسونه... یه پسر 10ساله.. یه پسری که باید به فکر بازی و شادی و زندگی کردن باشه.. ولی همیشه برای فقرش راه حلی پیدا مکنه.. فقر بعضی از ادما خیلی قشنگه .. بعضی ها دوست دارن اون فقر رو داشته باشن ولی جمع خانوادشون همیشه پا برجا باشه.. صمیمیت دور سفرشون وجود داشته باشه.. عطرشون گلاب بود.. و فقرشون فلفل دلمه ای.. نوشته معصومه دیوانعلی (salamat) 93/5/27 به خاطر این بود گفتم سهند عزیز ازاین تاپیکت خوشم اومد.. چون اینو من هیچ جا ننوشتم چون تو قلبم و ذهنم گذاشته بودم که سرلوحه زندگی خودم باشه... عطر ادما و فقر ادما یه دنیاییه که زمانی میشه درک کرد که وارد موضوع بشی وگرنه نه میشه فقر رو تشخیص داد نه عطرو... به افتخار تمام فقرا که راهی برای سلامتی خانوادشونن نه ثروت نه عطر... بچهها ممنونم از تشکرات ولی دعوت کردم فقط بخونید.. تشکر نزنید.. به اندازه کافی به من لطف داشتید و دارید.. خواهشا بخونید.. 52
Lean 56968 ارسال شده در 19 آبان، 2014 من هر روز فقر رو میبینم با تمام زشتی هاش گاهی با دادن چند تا هزاری وجدان خودمو آروم میکنم ولی خودمم میدونم که سرخودمو شیره مالیدم 24
GBG10 2039 ارسال شده در 19 آبان، 2014 اینم انشای من: حالا یه چیزی بگم.. میدونید ویتامین سی فقرا چیه؟ فلفل دلمه ای... من یادمه یه جایی ما رفتیم دوست داشتم زندگیشونو از نزدیک بببینم ببینم واقعا چنین افرادی وجود دارن.. که تاحالا گوشت نخوردن.. یا غذای درست حسابی نخوردن.. به اتفاق یکی از اشناهامون غذای نذری درست کردیم.. به نیت همونا هم اینکاررو کردیم.. خداشاهده باور نمیکنید.. خونه چادر نبود.. این مشمباهای گلخونه بود که شده بود مرز خونشون شده بود گرمای وجودشون.. یه پسر بچه ای اومد پیشم .. گفتم خوبی؟ اسمت چیه عزیزم.. گفت علی.. گفتم چندسالته گفت 10 سالمه. .به به چه پسراقایی و یه نارنگی بهش دادم(من عاشق نارنگیم تو فصل نارنگی تو کیفم هست) خوشحال شد.. گفت اسم شما چیه. گفتم مصی.. گفت مصی خانوم ما ویتامین سی مونو میدونی چه جوری تامین میکنیم.. گفتم خوب... چه جوری.. گفت با فلفل دلمه ای.. رفت یه فلفل دلمه ای اورد بهم داد.. گفتم چرا.. گفت فلفل دلمه ای خوندم ویتامین سی داره.. موقعی که مامانم مریض شد پول نداشتم براش پرتقال بخرم.. یه دونه فلفل دلمه ای خریدم.. خوب شد.. اشک تو چشام جمع شد... گفت اشک چشامونو خراب میکنه پس گریه نکن. ماعادت کردیم.. و ناشکری نکردیم. و خدارو شکر میکنیم. که خداهوامونو داره.. اینجوریه خدا مارو تنها نمیزاره و روزی همه رو بهشون میرسونه... یه پسر 10ساله.. یه پسری که باید به فکر بازی و شادی و زندگی کردن باشه.. ولی همیشه برای فقرش راه حلی پیدا مکنه.. فقر بعضی از ادما خیلی قشنگه .. بعضی ها دوست دارن اون فقر رو داشته باشن ولی جمع خانوادشون همیشه پا برجا باشه.. صمیمیت دور سفرشون وجود داشته باشه.. عطرشون گلاب بود.. و فقرشون فلفل دلمه ای.. نوشته معصومه دیوانعلی (salamat) 93/5/27 به خاطر این بود گفتم سهند عزیز ازاین تاپیکت خوشم اومد.. چون اینو من هیچ جا ننوشتم چون تو قلبم و ذهنم گذاشته بودم که سرلوحه زندگی خودم باشه... عطر ادما و فقر ادما یه دنیاییه که زمانی میشه درک کرد که وارد موضوع بشی وگرنه نه میشه فقر رو تشخیص داد نه عطرو... به افتخار تمام فقرا که راهی برای سلامتی خانوادشونن نه ثروت نه عطر... بچهها ممنونم از تشکرات ولی دعوت کردم فقط بخونید.. تشکر نزنید.. به اندازه کافی به من لطف داشتید و دارید.. خواهشا بخونید.. درود و سپاس! بسیار جالب بود! ولی از شما و همه دوستان میپرسم : 1. که چند درصد آدما زیر بار فقر اینطور شخصیتی پیدا میکنند؟ 2. هرچقدر هم خودمون رو بخوایم جای اون طرف بذاریم کامل نمیتونیم این کارو بکنیم و یه جا در عمل سوتی میدیم! هرچقدر هم بخوایم سر لوحمون باشه نمیتونیم! قبول دارید این اتفاق ها تاثیرش اکثرا لحظه ایه؟ نمیدونم اثر این اتفاق در ذهن شما تا چه میزانی بوده ولی خودمو میگم که در موارد مشابه شاید اثرش حداکثر تا یکی دو هفته (یکی دو هفته خیلی خوبه اگر باشه!) تو ذهنم میمونه! دلیلش اینه که ما توی اون شرایط نبودیم! من خودمو میگم که اگر توی این شرایط بودم شاید هزار بار ایمانم رو نسبت به خدا از دست میدادم! 14
masi eng 47044 ارسال شده در 19 آبان، 2014 درود و سپاس!بسیار جالب بود! ولی از شما و همه دوستان میپرسم : 1. که چند درصد آدما زیر بار فقر اینطور شخصیتی پیدا میکنند؟ 2. هرچقدر هم خودمون رو بخوایم جای اون طرف بذاریم کامل نمیتونیم این کارو بکنیم و یه جا در عمل سوتی میدیم! هرچقدر هم بخوایم سر لوحمون باشه نمیتونیم! قبول دارید این اتفاق ها تاثیرش اکثرا لحظه ایه؟ نمیدونم اثر این اتفاق در ذهن شما تا چه میزانی بوده ولی خودمو میگم که در موارد مشابه شاید اثرش حداکثر تا یکی دو هفته (یکی دو هفته خیلی خوبه اگر باشه!) تو ذهنم میمونه! دلیلش اینه که ما توی اون شرایط نبودیم! من خودمو میگم که اگر توی این شرایط بودم شاید هزار بار ایمانم رو نسبت به خدا از دست میدادم! ممنونم.. لحظه ای منظورتون چیه؟اینکه تو این لحظات ماجامونو جای اونا قرار بدیم؟ من این موضوع فکر کنم ده ساله که تو ذهنم و یادم مونده و تنها ماه های محرم که میتونم به اون محل برم الان اون پسر ۱۰ساله بیست سالشه,, مسول فنی شرکت,, و لیسانس رشته برق.. میدونید الان خونه داره زندگی داره ولی سایه پدرومادر بالای سرش نیست وجالب اینه اون زمان رو بیشتر ازالان دوست داره چون زندگی رو خانوادش میدونست... درسته ماهالخظه ای یادمون میفته نمیگم وتعریف نباشه خصوصیت زندگی من اینه فراموش نمیکنم حالا هرموضوع و رویدادی که میخواد باشه.. مابخوایم یادمون بره چراکمک میکنیم چرا دعامیکنیم.. ماهاباعشق کاری رو میکنیم شاید برای خیلی ها شعارباشه و تا درموقعیت قرارنگیرید متوجه حرفام نمیشید.. لحظه ای یعنی سست بودن ایمان.. لحظه ای یعنی فراموشی لحظه ای یعنی شاکر نبودن.. زندگی شاید همین باشد... 10
saman 7 8787 ارسال شده در 19 آبان، 2014 اینم انشای من: حالا یه چیزی بگم.. میدونید ویتامین سی فقرا چیه؟ فلفل دلمه ای... من یادمه یه جایی ما رفتیم دوست داشتم زندگیشونو از نزدیک بببینم ببینم واقعا چنین افرادی وجود دارن.. که تاحالا گوشت نخوردن.. یا غذای درست حسابی نخوردن.. به اتفاق یکی از اشناهامون غذای نذری درست کردیم.. به نیت همونا هم اینکاررو کردیم.. خداشاهده باور نمیکنید.. خونه چادر نبود.. این مشمباهای گلخونه بود که شده بود مرز خونشون شده بود گرمای وجودشون.. یه پسر بچه ای اومد پیشم .. گفتم خوبی؟ اسمت چیه عزیزم.. گفت علی.. گفتم چندسالته گفت 10 سالمه. .به به چه پسراقایی و یه نارنگی بهش دادم(من عاشق نارنگیم تو فصل نارنگی تو کیفم هست) خوشحال شد.. گفت اسم شما چیه. گفتم مصی.. گفت مصی خانوم ما ویتامین سی مونو میدونی چه جوری تامین میکنیم.. گفتم خوب... چه جوری.. گفت با فلفل دلمه ای.. رفت یه فلفل دلمه ای اورد بهم داد.. گفتم چرا.. گفت فلفل دلمه ای خوندم ویتامین سی داره.. موقعی که مامانم مریض شد پول نداشتم براش پرتقال بخرم.. یه دونه فلفل دلمه ای خریدم.. خوب شد.. اشک تو چشام جمع شد... گفت اشک چشامونو خراب میکنه پس گریه نکن. ماعادت کردیم.. و ناشکری نکردیم. و خدارو شکر میکنیم. که خداهوامونو داره.. اینجوریه خدا مارو تنها نمیزاره و روزی همه رو بهشون میرسونه... یه پسر 10ساله.. یه پسری که باید به فکر بازی و شادی و زندگی کردن باشه.. ولی همیشه برای فقرش راه حلی پیدا مکنه.. فقر بعضی از ادما خیلی قشنگه .. بعضی ها دوست دارن اون فقر رو داشته باشن ولی جمع خانوادشون همیشه پا برجا باشه.. صمیمیت دور سفرشون وجود داشته باشه.. عطرشون گلاب بود.. و فقرشون فلفل دلمه ای.. نوشته معصومه دیوانعلی (salamat) 93/5/27 به خاطر این بود گفتم سهند عزیز ازاین تاپیکت خوشم اومد.. چون اینو من هیچ جا ننوشتم چون تو قلبم و ذهنم گذاشته بودم که سرلوحه زندگی خودم باشه... عطر ادما و فقر ادما یه دنیاییه که زمانی میشه درک کرد که وارد موضوع بشی وگرنه نه میشه فقر رو تشخیص داد نه عطرو... به افتخار تمام فقرا که راهی برای سلامتی خانوادشونن نه ثروت نه عطر... بچهها ممنونم از تشکرات ولی دعوت کردم فقط بخونید.. تشکر نزنید.. به اندازه کافی به من لطف داشتید و دارید.. خواهشا بخونید.. خیلی خوب بود ای کاش هممون به فکر این آدما باشیم چون اینا شاید پول نداشته باشن ولی شرف دارن 10
tak elham 469 ارسال شده در 19 آبان، 2014 اینم انشای من: حالا یه چیزی بگم.. میدونید ویتامین سی فقرا چیه؟ فلفل دلمه ای... من یادمه یه جایی ما رفتیم دوست داشتم زندگیشونو از نزدیک بببینم ببینم واقعا چنین افرادی وجود دارن.. که تاحالا گوشت نخوردن.. یا غذای درست حسابی نخوردن.. به اتفاق یکی از اشناهامون غذای نذری درست کردیم.. به نیت همونا هم اینکاررو کردیم.. خداشاهده باور نمیکنید.. خونه چادر نبود.. این مشمباهای گلخونه بود که شده بود مرز خونشون شده بود گرمای وجودشون.. یه پسر بچه ای اومد پیشم .. گفتم خوبی؟ اسمت چیه عزیزم.. گفت علی.. گفتم چندسالته گفت 10 سالمه. .به به چه پسراقایی و یه نارنگی بهش دادم(من عاشق نارنگیم تو فصل نارنگی تو کیفم هست) خوشحال شد.. گفت اسم شما چیه. گفتم مصی.. گفت مصی خانوم ما ویتامین سی مونو میدونی چه جوری تامین میکنیم.. گفتم خوب... چه جوری.. گفت با فلفل دلمه ای.. رفت یه فلفل دلمه ای اورد بهم داد.. گفتم چرا.. گفت فلفل دلمه ای خوندم ویتامین سی داره.. موقعی که مامانم مریض شد پول نداشتم براش پرتقال بخرم.. یه دونه فلفل دلمه ای خریدم.. خوب شد.. اشک تو چشام جمع شد... گفت اشک چشامونو خراب میکنه پس گریه نکن. ماعادت کردیم.. و ناشکری نکردیم. و خدارو شکر میکنیم. که خداهوامونو داره.. اینجوریه خدا مارو تنها نمیزاره و روزی همه رو بهشون میرسونه... یه پسر 10ساله.. یه پسری که باید به فکر بازی و شادی و زندگی کردن باشه.. ولی همیشه برای فقرش راه حلی پیدا مکنه.. فقر بعضی از ادما خیلی قشنگه .. بعضی ها دوست دارن اون فقر رو داشته باشن ولی جمع خانوادشون همیشه پا برجا باشه.. صمیمیت دور سفرشون وجود داشته باشه.. عطرشون گلاب بود.. و فقرشون فلفل دلمه ای.. نوشته معصومه دیوانعلی (salamat) 93/5/27 به خاطر این بود گفتم سهند عزیز ازاین تاپیکت خوشم اومد.. چون اینو من هیچ جا ننوشتم چون تو قلبم و ذهنم گذاشته بودم که سرلوحه زندگی خودم باشه... عطر ادما و فقر ادما یه دنیاییه که زمانی میشه درک کرد که وارد موضوع بشی وگرنه نه میشه فقر رو تشخیص داد نه عطرو... به افتخار تمام فقرا که راهی برای سلامتی خانوادشونن نه ثروت نه عطر... بچهها ممنونم از تشکرات ولی دعوت کردم فقط بخونید.. تشکر نزنید.. به اندازه کافی به من لطف داشتید و دارید.. خواهشا بخونید.. واقعا خاطره ی جالبو قشنگی بود مرسی که مارو هم سهیم کردی از بدو تولد فقر با گوشتو پوستو استخونم عجین شده بود و همین فقر پدرم رو ازم گرفت اما اگه این فقر نبود هرگر اینی ک هستم نمیشدم و ب همین جا و موقعیت نمیرسیدم شاکرم که لمسش کردم خود فقر عطرای مختلفی داره که هیچ عطری چنین بوی خوشی نداره فقر چیزایی ب آدم یاد میده که هیچ فیلسوفو دانشمندی نمیتونه با نظریه ها وتئوری هاش ب آدم یاد بده طوری که هیچ جوری فراموشون نشه باعث میشه بخاطر تمام داشته ها و نداشته ها خدارو شکر کنیم وتنها ازاون بترسیم و تنها پناهمون باشه 10
afshin18 11175 ارسال شده در 20 آبان، 2014 یه انشا نوشتم ولی چون حس کردم احساس فقر نمی کنم نفرستادم گفتم شاید جایی بد درک کرده باشم 7
آتیه معماری 7545 ارسال شده در 20 آبان، 2014 فقر... هیچ وقت فکر نکنید فقر خوبه ریشه خیلی از بدبختیا از فقره از فقره که یه عده نمیتونن درس بخونن به یه جای برسن... از فقره که همه ایده ها تو دل مونده نمیتونی کاری بکنی...... از فقره که هر ساله باید اثاثت پشت ماشین باشه........ از فقره که باید بیکار باشی..... که نتونی چیزای که دوس داری داشته باشی نه زیاد فقط در حد خودت...... از فقره که همیشه جیبت خالیه که کرایه ماشینم به زور باید حساب کنی...... از فقره که یه پدر جلو بچه اش بخاطر نداشتن خجالت میکشه..... از فقره که باید خیلی از سفره ها خالی باشه....... از فقره که کسی فقره تجربه نکرده میگه اینارو فقر چیه؟چه جوری مینویسن؟خوردنیه یا پوشیدنی؟..... .......... فقر چیز خوبی نیست خیلیا دارن تحملش میکنن،خیلیا باهاش کنار اومدن ،خیلیا دارن باهاش میجنگن....... امیدوارم کسی زیر خط فقر نباشه ،که نداشته هاش زیاد نشن،نشن کابوسش که چرا من.....چرا فقط من ندارم...... ولی باید در هر شرایطی با خیلی شرایط باید کنار اومد ناامید نشی که من بدبختم من بیچارم از من بدبخت تر هست؟ همیشه آرزوهای خوبتو تو ذهنت مرور کن ،تلاش کن،دعا کن،میبینی که میشه.....خیلی از فقر ها از دست رو دست گذاشتنه باورکنین...... و اما عطر.... یه حس خوب....عطر زدن خوبه بزارید یه عادت بشه که عطر بزنید تو روحیه تاثیر میزاره.... بذارید عطر حضورتون همیشه باشه تو همه جا.... امیدوارم که عطر آرامش و داشتن تو همه زندگی ها باشه که فقر بره....... 9
GBG10 2039 ارسال شده در 20 آبان، 2014 ممنونم.. لحظه ای منظورتون چیه؟اینکه تو این لحظات ماجامونو جای اونا قرار بدیم؟ من این موضوع فکر کنم ده ساله که تو ذهنم و یادم مونده و تنها ماه های محرم که میتونم به اون محل برم الان اون پسر ۱۰ساله بیست سالشه,, مسول فنی شرکت,, و لیسانس رشته برق.. میدونید الان خونه داره زندگی داره ولی سایه پدرومادر بالای سرش نیست وجالب اینه اون زمان رو بیشتر ازالان دوست داره چون زندگی رو خانوادش میدونست... درسته ماهالخظه ای یادمون میفته نمیگم وتعریف نباشه خصوصیت زندگی من اینه فراموش نمیکنم حالا هرموضوع و رویدادی که میخواد باشه.. مابخوایم یادمون بره چراکمک میکنیم چرا دعامیکنیم.. ماهاباعشق کاری رو میکنیم شاید برای خیلی ها شعارباشه و تا درموقعیت قرارنگیرید متوجه حرفام نمیشید.. لحظه ای یعنی سست بودن ایمان.. لحظه ای یعنی فراموشی لحظه ای یعنی شاکر نبودن.. زندگی شاید همین باشد... لحظه اي يعني اينكه تاثيرش شايد اونقدر عميق نباشه نسبت به حالتي كه خودمون اون شرايط رو داشته باشيم! كه اگر هم داشته باشيم معلوم نيست جزو اون درصد افرادي باشيم كه زير بار فقر اينطور شخصيتي پيدا ميكنن! 7
masi eng 47044 ارسال شده در 20 آبان، 2014 لحظه اي يعني اينكه تاثيرش شايد اونقدر عميق نباشه نسبت به حالتي كه خودمون اون شرايط رو داشته باشيم! كه اگر هم داشته باشيم معلوم نيست جزو اون درصد افرادي باشيم كه زير بار فقر اينطور شخصيتي پيدا ميكنن! 5
ارسال های توصیه شده