رفتن به مطلب

مرتع و مرتعداری


ارسال های توصیه شده

مقدمه بيش از نيمي از مساحت كشور ايران را مراتع تشكيل مي دهد. مرتع به عنوان بستر تحولات اقتصادي و اجتماعي ايلات و عشاير ايران از اهميت ويژه اي برخوردار است. زيرا منبع توليد گوشت، لبنيات، پشم و ساير فرآورده هاي دامي است. همچنين بخشي از گياهان صنعتي و دارويي از اين منبع خدادادي به دست مي آيد. اما متاسفانه بسياري از مراتع كشور به علت تخريب بیش از حد با بحراني عميق مواجه شده اند و ادامه ی اين روند كشور ما را با مشكلات بسياري مانند: سيل هاي مخرب، كم آبی، طوفان، شنهاي روان، آلودگي محيط زيست، خشكسالي و قطحي رو به رو خواهد كرد. از این رو شناخت اين بخش به طور قطع تأثير تعيين كننده اي بر تنظيم و اجراي برنامه هايي كه نتيجه ی آن ها تداوم حيات جانداران وابسته به مراتع در ترازهاي متفاوت و تنوع زيستي است، خواهد داشت. اميد است اين مقاله بتواند سهمي در بهتر شناساندن اين بستر حيات داشته باشد و موجب گردد كه عزيزان هر چه بيشتر براي اصلاح و حفظ اين منبع عظيم الهي كوشا باشند.

لینک به دیدگاه

مرتع Range

pic1.JPG

تعاريف متعددي براي مرتع عنوان شده است: تعاريف: مرتع، زميني است كه حداقل مدتي از سال داراي پوششي از گياهان مرتعي خودرو باشد.(تعريف مرتع در قانون جنگلها و مراتع.) مرتع به اراضي داير يا باير اطلاق مي شود كه رستنيها در آن به حالت طبيعي رشد كرده ميزان بارندگي آن منطقه نسبتاً كم باشد و به وسيله ی حيوانات اهلي و وحشي مورد چرا واقع گردد و هيچ عاملي آن را محدود ننمايد.(هادي كريمي،مرتعداري،انتشارات دانشگاه تهران 1369.) جنگل يا مرتع يا بيشه طبيعي عبارت از جنگل يا مرتع يا بيشه اي است كه به وسيله ی اشخاص ايجاد نشده باشد.( قانون حفاظت و بهربرداري از جنگل ها و مراتع با اصلاحات بعدي، مصوب 30/5/1346.) مراتع، زمين هايي است اعم از كوه و دامنه يا زمين مسطح كه در فصل چرا داراي پوششي از نباتات علوفه اي خودرو بوده و با توجه به سابقه ی چرا عرفاً، مرتع شناخته شود. اراضي آيش گر چه پوشش نباتات و علوفه اي داشته باشند مشمول تعريف نيستند. چنانچه مرتع داراي درختان جنگلي خودرو باشد مرتع مشجر ناميده مي شود.( آئين نامه ی اجرايي لايحه قانوني واگذاري و احياء اراضي در حكومت جمهوري اسلامي ايران مصوب شوراي انقلاب اسلامي 31/2/1359) مرتع: همه ی اراضي داراي پوشش طبيعي به نحوي كه خوراك دام از آن حاصل مي شود و تجديد حيات آن بطور طبيعي انجام مي پذيرد و همچنين آن قسمت از اراضي كه براي كمك به تجديد حيات پوشش گياهي طبيعي آن بشر دخالت نموده است و پس از اين دخالت آن را همانند ساير مراتع اداره مي نمايد.(تعريف جامعه ی مرتعداران ، Society for Rang management.) مراتع شامل همه ی مناطقی است با پوشش بوته، گراس، جنگلهاي غيرانبوه و همچنين مناطقي كه به علت وجود املاح، شن، صخره و سرانجام خشكي محيط، امكان توليد جنگل تجارتي و يا زراعت ميسر نباشد. در تعريفي ديگر اراضي غير محصور با پوشش طبيعي و بارندگي كم را كه مورد چراي دامهاي اهلي و حيات وحش قرار مي گيرد، مرتع می نامند.(هدي ؛ Heady, 1975) مرتع شامل اراضي است با پوشش طبيعي يا بذركاري شده با گونه هاي بومي و يا غيربومي كه علوفه ی مورد مصرف دام را تأمين مي نمايد.(والنتاين) مرتع: زميني است غيرقابل كشت كه از آن عمدتاً براي توليد علوفه استفاده مي شود.( گري، 1968)

لینک به دیدگاه

تاريخچه ی استفاده از مراتع دانشمندان و متخصصان بر اين عقيده اند كه گوسفند و بز به وسیله ی ايرانيان قديم اهلي شده اند و قدمت دامداري را بيش از سي هزار سال مي دانند. به هر حال آنچه به صورت تاريخ مستدل و قابل اعتماد وجود دارد، اين است كه هفت هزار سال پيش اجداد ما در سرزمين سرسبز ايران مشغول دامداري بوده اند و حرفه دامداري از گذشته هاي بسيار دور يكي از حرفه هاي مهم ايرانيان بوده و رمه و رمه گرداني در سرتاسر ايران رواج داشته است. حركت اقوام كوچ رو از نواحي سردسير به ايران، عمدتاً براي به دست آوردن چراگاه هاي سرسبز و خرم بوده است، هر چند از آن زمان تاكنون نظام دامداري و مرتعداري دستخوش تغييرات زيادي شده است، اما به احتمال بسيار زياد مسأله ييلاق و قشلاق و كوچ نيز براي به دست آوردن علوفه هاي مناسب تابستانه و زمستانه در ايران به شدت رواج داشته است. سرسبزي مراتع باعث شده كه اقوام مختلف دامدار از سرتاسر شمال، شمال غربي و شمال شرقي وارد كشور آباد و خرم ايران شوند و چون بين جمعيت دام و گستردگي و سرسبزي مراتع تعادل وجود داشته است، مدتها مرتعداران بدون هيچ نگراني مشغول دامپروري بوده اند، و چه بسا تمدن هاي بسيار عظيمي در اين سرزمين شكل گرفته كه حاصل سرسبزي و خرمي مراتع ايران بوده است. رمه هاي برخوردار از علوفه هاي مناسب موجبات شكوفايي اقتصاد آن زمان را فراهم مي آورده اند، علاوه بر گوسفند و بز، اسبهاي چابك ايران كه در جهان شهرت بسزايي داشته اند، در همين مراتع سرسبز و خرم و داراي علوفه هاي متنوع پرورش مي يافته اند، و این مراتع سال ها بدون هيچ دلهره، مورد چراي انواع حيوانات اهلي قرار مي گرفتند. در گذشته، علاوه بر حيوانات اهلي حيوانات مختلف وحشي، مانند بز كوهي و ساير حيوانات در كوه ها و دشتهاي سرسبز اين سرزمين به حيات خود ادامه مي دادند، و تا زماني كه دخالت نارواي بشر و استفاده ی غير اصولي او از مراتع پديدار نشده بود، هيچ مشكلي در اين زمينه وجود نداشت.

لینک به دیدگاه

انواع مراتع: انواع مرتع بر اساس نحوه ی رويش و استقرار گياه: مراتع بر حسب اینکه گياه در آن ها به طور طبيعى روئیده یا استقرار يافته باشد یا انسان در کاشت آن دخالت داشته باشد، به دو دسته ی مراتع طبيعى و مراتع مصنوعی طبقه بندى مي شوند. پسچر زمين هاي زراعتي و گياهان روييده در زمينهاي آيش نيز نوعي مرتع هستند. مرتع طبيعى مرتع طبيعى زمينى است که به صورت طبيعى پوشیده از گیاهان علوفه ای و غيرعلوفه ای و خودرو باشد.

pic2.JPG

مرتع مصنوعی مرتع مصنوعی زمينى است که هر سال یا هر چند سال یکبار با تجدد کشت از آن بهره بردارى می شود. مرتع مصنوعی ممکن است به شکل چراگاه یا به صورت کشت کارى مورد بهره بردارى قرار گیرد. مراتع مصنوعي را بر اساس چگونگي بهره برداري به اشكال زير تقسيم بندي مي كنند: چراگاه: زميني است كه تحت عوامل زراعتي كشت و محصول آن مستقيماً مورد چراي دام واقع شود. كشتزار: به زميني اطلاق مي شود كه تحت عوامل زراعتي كشت مي شود و محصول آن پس از برداشت به مصرف خوراك دام مي رسد. كشتزار چراگاه: زميني است كه به صورت منظم پس از هر چين، دام در آن چرا مي كند. چراگاه كشتزار: زمين كشت شده اي است كه پس از چراي دام با اجراي عملياتي نظير كود دادن و آبياري از آن محصول برداشت مي شود.

لینک به دیدگاه

اهميت مراتع اهميت مراتع دلایل بسیاری دارد که مهمترين آنها به شرح ذیل است: حفظ خاك و جلوگيري از فرسايش آن: وجود پوشش گياهي در مراتع از برخورد مستقيم قطرات باران با خاك جلوگيري نموده و مانع از ريزتر شدن ذرات خاك مي شود. همچنين وجود پوشش گياهي مانع مسدود شدن راه هاي نفوذ آب به خاك و جاري شدن سيلاب ها و نهايتاً مانع تخريب مراتع خواهد شد. تنظيم گردش آب در طبيعت ( آب هاي زير زميني و آب هاي سطحي ): تأثير مراتع در تأمين آبهاي زيرزميني بسيار مهم است. وجود علف ها و گياهان در مراتع باعث كاهش سرعت رواناب حاصل از بارندگي در سطح زمين می شود. اين حالت دو فایده ی عمده دارد: اول: از شستشوي خاك جلوگيري مي شود. دوم: آب فرصت كافي براي نفوذ در خاك را پيدا كرده و در نتيجه باعث پرآب شدن قناتها و چشمه ها مي شود. ايجاد فضاي سبز و تلطيف هوا. تامين علوفه ی مورد نياز احشام عشايري و روستايي: مرتع يكي از منابع تغذيه ی دام هاست. در علوفه ی مراتع خوب تمام مواد خوراكي از قبيل ويتامينها و مواد معدني مورد نياز يك دام وجود دارد. علوفه ی مورد نياز دام از مراتع طبيعي و مصنوعي، زراعت گياهان علوفه اي و باقيمانده ی ساير زراعت ها تأمين مي شود.

بررسی ها در كشور ما نشان می دهند که در شغل دامداري یک خانوار در مدت 7 ماه به حداقل 500 هکتار مرتع نیاز دارد در این صورت 180 هزار خانوار می توانند از مراتع ایران استفاده کنند اما در حال حاضر 916 هزار خانوار بهره بردار از مراتع کشور استفاده می کنند. زیان ناشی از تخریب اکوسیستمهای مرتعی از نظر اقتصادی به مراتب بیشتر از تولید علوفه، گوشت و سایر فرآورده های لبنی است و ادامه ی بهره برداری های غیراصولی و بی رویه به نابودی منابع آب و خاک و ذخایر غنی کربن این سرزمین می انجامد. ولي با اعمال مديريت صحيح و اصلاح مراتع مي توان ظرفيت مراتع را براي چراي دام تا چند برابر افزايش داد. ارقام فوق نشان دهنده ی اهميت ويژه ی مراتع طبيعي است. توليد محصولاتي نظير گياهان دارويي ، صمغ ها و رزين ها: بسياري از گياهان مرتعي وجود دارند كه استفاده هاي دارويي، صنعتي و يا خوراكي دارند از طرف ديگر سالانه حدود 13 هزار تن عسل در اثر تغذيه ی زنبور هاي عسل از مراتع كشورمان توليد مي شود. اكوتوريسم. حفظ ذخاير ژنتيكي گياهي و جانوري. تامين غذا و مامن وحوش و پرندگان. با اين حال براساس آخرين بررسيهاي انجام شده علوفه ی توليدي تنها يك چهارم ارزش عرصه هاي مرتعي است و سه چهارم آن ارزشهاي اكولوژيكي و زيست محيطي شامل تأمين بخشي از پروتئين مورد نياز كشور( بالغ بر 31 درصد گوشت قرمز توليدي سالانه ی كشور )است.

لینک به دیدگاه

ارزش اقتصادی مراتع منابع طبیعی هر کشور سرمایه ای ملی به حساب می آید که به نسل حاضر و آینده تعلق دارد. رشد و توسعه ی اقتصادی کشور و خصوصا بخش کشاورزی به منابع طبیعی تجدیدشونده مانند جنگلها، مراتع، آب و زمین متکی است. منابع طبیعی تجدیدشونده هم به عنوان نهاده در تولید و هم به عنوان ستاده مطرح است. آب، زمین، چوب جنگل، علوفه ی مراتع، آبزیان و شیلات، گیاهان دارویی، صنعتی و تولید اکسیژن، ستاده محسوب می شود. بنابر نظر هاینس در ایران قسمت اعظم علوفه ی دامی (88 درصد) بخصوص علوفه ی مورد نیاز گوسفند و بز از مراتع تأمین می گردد.

مراتع علاوه بر ارزشی که در تولید و تأمین علوفه دارند، از سایر جهات نیز دارای اهمیت اند. یک ارزیابی نشان می دهد که ارزش یک هکتار مرتع در سال معادل 232 دلار است که 25 درصد این میزان مربوط به تولید علوفه و 75 درصد آن مربوط به ارزشهای زیست محیطی است .

به عبارت دیگر ارزش اقتصادی مراتع چهار برابر تولید (7/10 میلیون تن) علوفه ای است که سالانه از مراتع بدست می آید.

لینک به دیدگاه

پوشش گياهي مراتع جوامع گياهي ايران داراي تركيبات متفاوتي است. شكل ويژه ی هر يك از اين جوامع تحت تأثير عواملي چون: خاك، اقليم و شرايط ويژه ی اكولوژيك منطقه به وجود آمده است. استقرار گياهان در اين جوامع از گوناگوني بسيار برخوردار است در اين جوامع انواع گياهان بوته اي، درختچه، درخت و انواع گياهان يكساله، دوساله و دائمي را مي توان مشاهده كرد. طبقه بندي گياهان مرتعي در فلات ايران حدود 7500 تا 7800 گونه از گياهان آوندي وجود دارد كه متعلق به 1110 جنس و نزديك به 150 خانواده هستند. فقط 9 جنس از اين گياهان مربوط به گياهان نهانزادان آوندي و بازدانگان است و بقيه به گياهان گلدار تعلق دارد. با توجه به اينكه در تمام كره ی زمين مجموع خانواده هاي گياهان گلدار فقط 350 خانواده است، تعداد خانواده هاي گياهان گلدار ايران بسيار بالا و از اين لحاظ با اهميت است. گياهان آوندي در گیاهان آوندی، آوند چوبی و آوند آبکشی، بافتهای لوله‌ای شکل هستند که سبب انتقال مواد در تمام بخشهای گیاه می‌شوند. همه ی گیاهان این شاخه آوند دارند. این گیاهان را بر حسب ویژگیهایشان به پنجه گرگیان، دم اسبیان و سرخسها تقسیم می‌کنند. هیچ یک از گیاهان این شاخه‌ها توانایی تولید دانه را ندارند. بدین جهت از گروه گیاهان دانه‌دار (پیدازادان) به خوبی تخشیص داده می‌شوند. گیاهان آوندی را اغلب به نام گیاهان ساکن خشکی می‌شناسند زیرا وجود سیستم آوندی باعث می‌شود که این گیاهان بتوانند در محیط خشک ـ آب و مواد کانی را از پایین‌ترین یاخته‌های ریشه به بالاترین نقطه ی پیکر خود برسانند و رشد کنند. غیر از گیاهان نهاندانه، سایر گیاهان آوندی برای لقاح به آب نیاز دارند. براي مطالعه ی انواع گياهان مرتعي، آنها را در سه گروه: گياهان خانواده گندميان، گياهان خانواده ی لگومينه(نخوديان)، و گياهان ديگر خانواده ها دسته بندي مي كنند. در زير به شرح مختصري درباره ی هريك از اين گروه ها مي پردازيم. گياهان خانواده گندميان اين گياهان، تك لپه ای هستند و بخش عمده اي از گياهان مرتعي را تشكيل مي دهند. نگاهي به وضع پوشش مراتع نشان مي دهد كه فراواني گياهان خانواده گندميان در ميان گياهان مرتعي قابل توجه است. اين گياهان به دليل دارا بودن مواد غذايي مناسب و باردهي نسبتاً بالا در واحد سطح،‌ علوفه ی خوبي را به دست مي دهند و از گياهان خوب مرتعي به شمار مي آيند. گياهان خانواده ی لگومينه در اين خانواده، 430 جنس و متجاوز از 1400 گونه گياهي وجود دارد. اين گياهان داراي برگ هاي مركب از برگچه ها و گلهاي منظم يا نا منظم هستند. خانواده ی نخود را به سه خانواده ی فرعي يا مستقل به شرح زير تقسيم مي كنند: پروانه آسايان Papilionaceae گل ارغوان ها Caesalpinaceae گل ابريشمي ها Mimosaceae در خانواده ی فرعي پروانه آسايان گياهان علفي، بوته اي چوبي، درختچه و درختي را مي توان ديد كه انواع علفي آنها از نظر تعداد بيشتر است. گياهان مرتعي ديگر خانواده ها به غير از گندميان و نخوديان، در ميان گياهان مرتعي تعداد زيادي از گياهان خانواده هاي ديگر نيز مي رويند كه بسياري از آنها از نظر ميزان علوفه ی توليدي، مواد غذايي موجود در آنها، و مرغوبيت علوفه اهميت دارند. پراكنش گیاهان مرتعي به علت تخريب و انهدام سطح وسيعي از مراتع كشور و عدم دسترسي به عكس هاي ماهواره اي جديد، تفكيك تيپ هاي نباتي به ويژه از نظر گياهان علفي و بوته اي با مشكلات زيادي روبروست. بنابراین پوشش گياهي براساس آب و هوا، پستي و بلندي و خاك تحت چند تيپ مهم تشريح شده است: فلور خزري (هيركاني )

لینک به دیدگاه

موقعيت جغرافيايي

 

اين منطقه، دامنه هاي شمالي البرز را شامل مي شود و از سواحل خزر تا ارتفاع 2500 متري از گليداغ در شمال غرب بجنورد تا جنگل هاي آستارا و ارسباران را شامل مي گردد. اين منطقه 2/1 مساحت ايران را به خود اختصاص داده است.

 

اقليم

 

داراي بارندگي 600 ميليمتر تا 2000 ميليمتر در سال است. فاقد دوره ی خشكي بوده و زمستان در اين مناطق ملايم است. درجه ی ابري بودن هوا خيلي زياد و رطوبت نسبي معمولاً بيش از 80 درصد است. بستر علفي زير اشكوب جنگل ها به طور كلي فقير بوده و در نقاطي كه شمشاد وجود دارد، تقريباً آشكوب علفي يافت نمي شود و به جاي آن انواع سرخس ها به وفور مشاهده مي شود.

 

پوشش گياهي منطقه

 

منطقه هيركاني برحسب ارتفاع به سه آشكوب جنگلي تقسيم بندي مي شود:

 

آشكوب جنگلي تحتاني 800 الي 1000 متر ارتفاع

 

اين قسمت پوشيده شده از گونه هاي درختي بلوط، بلندمازو، ممرز، آزاد، انجيلي، نمدار و انواع افراست. در اراضي باتلاقي، توسكاي قشلاقي و ييلاقي يافت مي شود. درختچه هایي چون شمشاد، سياه تلو، انار وحشي و تمشك در اين منطقه وجود دارد. در بين گندميان گونه هاي يكساله از نوع Oplismenus undulalifolius , Setaria غالب ترند و در نهايت خانواده ی بقولات محدود به جنس اسپرس و شبدر يك ساله است.

 

آشكوب جنگلي مياني 1000تا 2000 متر ارتفاع

 

داراي حداكثر نزولات آسماني در بين ساير طبقات آشكوب هاست و قسمت هاي خشك آن داراي گونه هاي درختي راش، گونه ی غالب منطقه ممرز با گونه هاي همراه افرا پلت، افرا شيردار، ‌نمدار، اوجا، بارانك و زبان گنجشك است. این آشکوب، در قسمت هاي انبوه جنگلي فاقد گونه هاي علفي ولي در قسمت هاي باز و آفتاب گير داراي علفي هاي چند ساله با گونه هاي غالب Agropyron و داراي لگوم هايي مانند شبدر قرمز و شبدر سفيد و انواع اسپرس است.

 

آشكوب فوقاني 2000 تا 2700 متر ارتفاع

 

داراي آب و هواي سرد و خشك و نزولات بيشتر به صورت برف است. در اين مناطق درختچه هايي از انواع: ارس،‌ زرشك‌، شير خشت، بارانك و ارجنك و گندميان دائمي غالب همچون Bromus persicusوFestuea spp و انواع Agropyron یافته می شود.

لینک به دیدگاه

فلور بلوچ

 

موقعيت جغرافيايي

 

از مرز پاكستان در جنوب شرقي ايران به صورت نواري شروع شده و سواحل درياي عمان و خليج فارس را دربر مي گيرد، منطقه ی بلوچي 5% ايران را شامل مي گردد. اقليم

 

نزولات ساليانه ی منطقه بلوچي در قسمت جنوب شرقي بلوچستان و مكران بين 100 تا 200 ميليمتر است و در قسمت جنوب غربي آن تا 300 ميلي متر مي رسد. رطوبت نسبي هوا بالا و بين 60 تا80 درصد است. پوشش گياهي

 

با توجه به بارندگي خوب، فلور منطقه بسيار غني است. به طوري كه رستني هاي آن انبوه تر از حدي است كه انتظار مي رود. از درختان و درختچه هاي اين منطقه انواع كرت يا آكاسيا، كهور، ‌كنار، استبرق،‌انواع گز،‌ خرزهره، كنور و بالاخره خرما را مي توان نام برد. گونه هاي گندميان يكساله فراوان و معمولاً در زير تاج پوشش درختان و درختچه ها تشكيل شده اند. و گونه Stipa capensis با فصل رويشي زمستان از گندميان يكساله مهم اين منطقه به شمار مي رود. از گندميان چند ساله مي توان گونه هايPanicum anticum, Cenchrus ciliaris,Pennisetum orientale و در ارضي شور Aeluropus repens را نام برد. بقولات اين منطقه از نوع گونه هاي مناطق گرمسيري از قبيل Rhynchosha ,Cajanus , Crotolaria است.

لینک به دیدگاه

فلور ايران توراني

 

موقعيت جغرافيايي

 

سطح وسيع فلات مركزي ايران و نوار غربي ايران(85% كشور) را شامل مي شود. اقليم

 

از اين نظر در قسمت هاي مختلف متفاوت است. كه در هر قسمت وضعيت آب و هوايي ذكر مي گردد. پوشش گياهي

 

به طور وضوح از نقطه نظر پراكنش و فراواني و گونه هاي جنس هاي مختلف از جمله جنس Astragalus(حداقل 600 گونه) مشخص و متمايز است و همچنين از جنس هاي Cousinia( بيش از 200 گونه) و Silene( حدود 100 گونه) و Alium( تقريباً 90 گونه) و Euphorbia و Nepeta و Acantholhmon( حدود 80 گونه) و Onobrychis و Salvia و ‍Centaurea( حدود 70 گونه ) در اين قسمت وجود دارد . البته جنس هاي زيادي از گياهان ديگر با گونه هاي مختلف گياهي در اين منطقه يافت مي شود كه براي اطلاعات بيشتر مي توان به منابع جامعي كه درباره ی فلورهاي ايران اطلاعات كامل تري دارند رجوع كرد. در اين منطقه رستني هاي درختي از نوعPrunus, Amygdalus , Crataegus , Rhamnus ,Pyrus , Celtis و گونه هاي ديگر تشكيل يافته اند.

لینک به دیدگاه

اين فلور خود به چند زير فلور تقسيم بندي مي شود كه به شرح زير است:

 

الف فلور نيمه صحرائي

 

موقعيت جغرافيايي

 

صحاري مركزي ايران ( به طور تقريب 21% مساحت كشور ) را شامل مي گردد. كه دشت هاي پهناور كويري مانند لوت و كوير نمك از مهمترين بخش هاي اين منطقه كاملاً خشك محسوب می گردد. اقليم

 

نزولات ساليانه ی اين مناطق كمتر از 100 مليمتر در سال بوده و تغييرات نسبي بارندگي بيش از40%است و همچنين تبخير سالیانه برخلاف ميزان بارندگي زياد و غالباً 4000 ميليمتر در سال تجاوز مي كند. پوشش گياهي

 

در اين منطقه يك سلسله از رستني هاي منقطع و پراكنده يافت مي شود. ولي ناحيه ی مركزي به علت مداخلات انسان و انباشته شدن و تمركز مقادير زيادي نمك در گودالهاي خيلي مرطوب و يا پيشرفت تپه هاي شن روان فاقد هرگونه رستني است. در كلكليماس پوشش گياهي در اين مناطق در قسمت شمالي، بوته زار با زير پوششي از گياهان علفي يكساله و چند ساله و در قسمت هاي جنوبي، بيشتر درختچه اي است. در اثر تخريب پوشش گياهي در قسمت شمال شوره زار وسيعي به نام كوير نمك و در قسمت جنوبي لوت، ماسه هاي روان پديدار شده است. قسمت عمده گونه هاي موجود در اين منطقه از اسفناجيان Chenopodiaceae مقاوم به شوري (Halophile) تشكيل شده اند از قبيل:Salicornia ,Halocnemum strobilaceum Seidlitzia ,rosmarinus, انواع Salsola. رستني هاي درختي مهم اين منطقه شامل چند گونه گز و اسكمبيل و Arthrophyton persicum است. درختچه هاي گوناگون كه كم و بيش خاردار هستند ممكن است بازهم بر روي سنگهاي كوهستان ها(ارژن- Amygdalus, Pteropyrum) وجود داشته باشند. از گندميان چند ساله نمي توان جزء Aristida plumose در نواحي شني و يا سنگلاخ در نواحي كه قدري شور هستند پيدا كرد و همچنين به طور نادر و كمياب Stipa barbata ممكن است در كوهستانها يافت شود.

لینک به دیدگاه

ب فلور استپي موقعيت جغرافيايي

 

مناطق استپي تقريباً 28% سطح كشور را دربر مي گيرد و به صورت كمربندي مناطق كويري و بياباني ايران را احاطه كرده است. استپ

 

به اكوسيستم هايي اطلاق مي شود كه داراي گياهان بوته اي كوتاه و تنك بوده و الگوي پراكنش به صورتي است كه بين گياهان و خاك سخت و برهنه يافت مي شود. اقليم

 

در اين منطقه ميزان نزولات بين 100 تا 230 ميليمتر تغيير مي كند. این منطقه را برحسب درجه ی حرارت در زمستان و ارتفاع و عرض جغرافيايي می توان به منطقه هاي كوچكتري تقسيم كرد كه شامل منطقه استپي گرم ( دشت خوزستان، جنوب شرقي فارس و مناطق كم ارتفاع واقع در بين بلوچستان و كوير مركزي) ، منطقه استپي معتدل ( قم، كرمان، زاهدان و بيرجند) و منطقه استپي سرد(اصفهان، تهران و نقاط كوهستاني استان مركزي ) هستند. منطقه ی استپي گرم داراي دوره ی خشكي زياد با درجه حرارت متوسط 10 درجه سانتي گراد در دي ماه و بارندگي كم در بعضي ماه ها و يا فاقد بارندگي، بي شباهت به اقليم بياباني نیست. حوزه ی استپي معتدل داراي درجه حرارت متوسط 5 تا 8 درجه سانتي گراد در دي ماه و بيشترين ميزان بارندگي در ماه هاي دي و اسفند است. لازم به ذكر است دوره ی خشكي در اين قسمت نسبتاً كوتاه و بارندگي تقريباً در تمام ماه ها وجود دارد. البته درجه حرارت اين حوزه نسبت به درجه حرارت حوزه ی گرم پايين تر است ولي ميزان بارندگي در هر دو حوزه معتدل و گرم تقريباً يكسان است. در نهايت حوزه استپي سرد با درجه حرارت متوسط كمتر از 4 درجه سانتي گراد در دي ماه داراي دوره ی خشكي كوتاه و محدود به تابستان است.

 

پوشش گياهي

 

گروه رستني هاي اين منطقه نيز تابعي از شرايط درجه حرارت و ارتفاع از سطح دريا و عرض جغرافيايي است و به همين لحاظ فلور اين منطقه بسيار متفاوت است. اين فلور عموماً در نواحي جنوبي و شرقي به علت فراواني گياهان يك ساله غني است. اين فلور را درمنه زارهاي استپي نيز مي نامند و درمنه Artemisia herba- alba مشخصه ی اين فلور است.Aristida plumosa معمولاً از گندميان چيره در منطقه استپي به شمار مي رود ولي در اراضي سنگين يا شور ديده نمي شود. گونه هاي دائمي Stipa( مخصوصاً Stipa barbata) در گذشته فراوان تر بوده ولي امروزه در بخش هاي زيادي نابود شده است. انواع بقولات دائمي اين منطقه خيلي كم است. فقط چند گونه از Astragalus هاي علفي(از دسته ی Cereidothrix) گاهي به طور وفور يافت مي شوند. درخت و درختچه ها در منطقه ی استپي كاملاً از بين نرفته اند و در بعضي نقاط سنگلاخ باز هم مي توان Pistacia atlantica , Pistacia khinjuk (در جنوب) و انواع بادام Amygdalus و انجيرFicus carica و غيره را پيدا كرد.

لینک به دیدگاه

ج- فلور نيمه استپي

 

موقعيت جغرافيايي

 

مناطق نيمه استپي حدود 5/18% مساحت كشور را تشكيل مي دهند. اقليم

 

ميزان بارندگي سالیانه ی اين مناطق بين 230 تا 400 ميليمتر متغيير است. اين مناطق به حوزه نيمه استپي گرم شامل شمال و شرق خوزستان و كازرون، نيمه استپي معتدل شامل شيراز، قصرشيرين و رودبار و شمال شرق گرگان و حوزه ی نيمه استپي سرد شامل بخش وسيعي از استانهاي آذربايجان غربي و شرقي، همدان، شهركرد، مشهد و بجنورد است.

پوشش گياهي

 

در اين منطقه به علت بارندگي زياد فلور علفي خيلي غني تر از منطقه ی استپي است. گونه هاي درختي و درختچهاي اين مناطق شامل: داغداغان(Celtis ssp)، گلابي وحشي(Pirus syriaca)، وليك ( Crataegus ssp) انواع بادام( Amygdalus ssp) و در ارتفاعات ارس (Juniperus excelsa). گندميان مهم مراتع نيمه استپي عبارتند از: Agropyron cristatum ,A.intermedium, A.trichophornm, A.tauri, Hordeum bulbosum, Bromus tomentellus. در قسمت هاي كوهستاني و مرتفع اين تيپ (از 200 متر به بالا )بعضي از انواع درمنه با گندميان فوق همراه مي شوند. در مناطق مرتفع بهره برداري بي رويه از اين تيپ به زياد شدن گياهان خاردار و بالشتي و غيره منجر مي گردد.

لینک به دیدگاه

د- فلور جنگلي خشك

 

موقعيت جغرافيايي

 

جنگل هاي مناطق خشك به صورت نواري در بخشهاي شمال و غرب كشور قرار گرفته اند و 8/8 درصد كل مساحت ايران را در برمي گيرند. اين مناطق در داخل رشته كوه هاي زاگرس از فارس تا كردستان و بر روي بعضي از ارتفاعات آذربايجان و همچنين شيب هاي رو به جنوب سلسله جبال البرز تا قسمت خاوري آن، نوار باريكي را تشكيل مي دهند. ارتفاع اين مناطق بين 800 تا2600 متر تغيير مي كند. اقليم

 

با توجه به تغييرات ارتفاع، ميزان بارندگي ساليانه جنگلهاي مناطق خشك حدود 400 ميليمتر و بيشتر است. نفوذ آب و هواي مديترانه اي به جنگلهاي مناطق خشك باعث گرديده كه در اين ناحيه زمستان ها سرد و طولاني، بهار معتدل و مرطوب و تابستانها خشك باشند. نزولات زمستانه بيشتر به صورت برف است كه گياهان علفي چند ساله را در مقابل درجات پايين حرارت حفظ مي كند. جنگل هاي خشك منطقه ی البرز كه به صورت نوار باريكي در ارتفاعات برف گير و سرد قرار گرفته اند، از نظر آب و هوايي شباهت زيادي به جنگلهاي خشك غرب كشور دارند. پوشش گياهي

 

جنگل هاي زاگرس عموماً از بلوط (Quercus persica) تشكيل يافته اند و از ناحيه ی كازرون فارس تا جنوب غربي آذربايجان گسترش دارند. در غرب كردستان بلوط با هول(Qurcus libani) و درامازو(Quercus infectoria)همراه شده و جنگلهاي وسيعي را تشكيل مي دهند. جنگلهاي آلوتان در سردشت آذربايجان غربي يكي از مهمترين آنهاست. در جنوب زاگرس، در ارتفاعات پايين و نقاط پست رستنيهاي علفي تنوع زيادي ندارند و بيشتر از انواع گياهان يكساله بخصوص Aegilops ssp تشكيل شده اند. از گندميان چندساله گونه هاي Poa bulbosa ,Hordeum bulbosum يافت شده ولي به صورت بسيار پراكنده انواع Stipa ,Agropyron نيز ديده مي شوند. از بقولات چند ساله مهم اين ناحيه مي توان Onobrychis sp, Astragalus sp , Trigonella elliptica و يونجه را ذكر كرد.

لینک به دیدگاه

ه- فلور كوههاي بلند و مرتفع

 

موقعيت جغرافيايي

 

اين رويشگاه قلل مرتفع كوهستاني را در ارتفاعات بيش از 2600 متر تشكيل مي دهد. اقليم

 

بارش در اين فلور به صورت برف است كه در بعضي قسمت ها به ويژه در شيب ها و فرورفتگي هاي خيلي مرطوب، مدت طولاني دوام مي آورد كه اين امر بستر مناسبي را براي رشد چمن هاي انبوه و فشرده كه به چمنزارهاي آلپي شباهت دارد فراهم مي كند. پوشش گياهي

 

اين فلور از حيث گونه، بسيار غني است ولي تعدادي از آنها قطعاً محلي و بومي هستند به طوري كه هر كوهي كم و بيش داراي فلور مخصوص به خود است. خانواده هايي كه از نظر تعداد گونه ها يا به مناسبت توسعه و گسترش زياد قابل ملاحظه هستند عبارتند از: گندميان، بقولات، نعنائيان، مركبه، چليپائيان و چتريان و گندميان چند ساله شامل Bromus(به ويژه B.tomentellus) , Agropyron,Poa , Festuca(مخصوصاً از گروهF.ovina), Stipa,Melica و Hordeum fragile در قسمتهايي كه رطوبت بيشتر است. در اين اكوسيستم بجزء درختچه ارس (Juniperus excelsa) ساير گونه هاي درختي يافت نمي شوند. و گياهان بيشتر بالشتي و خاردار هستند و روي زمين به حالت خوابيده قرار گرفته اند تا از بادهاي خشك و سرد مصون بمانند.

لینک به دیدگاه

مصارف گياهان مرتعي

 

در نگاه اول به نظر مي رسد كه مهمترين مورد استفاده از گياهان مرتعي همان چراي دام و استفاده علوفه اي است ولي بسياري از گياهان موجود در مراتع داراي ويژگي هايي هستند كه مي توان از آنها به گونه هاي ديگري به غير از مصرف علوفه ی دام نيز بهربرداري كرد. بر اين اساس، گياهان مرتعي را به جز استفاده ی علوفه اي دام به گياهان دارويي، گياهان صنعتي، گياهان خوراكي و گياهان سمي مي توان دسته بندي كرد.

 

گياهان داروئي

 

گونه هاي زيادي از خانواده هاي مختلف گياهان از جمله گندميان، مركبان، بادمجانيان، ‌پروانه آسايان، اسفناجيان، نعناعيان، گاوزبانيان، فرفيونيان و ... يافت مي شوند كه داراي خواص درماني هستند و مي توانند در تهيه ی داروهاي مختلف مؤثر باشند. به علاوه تعدادي از گياهان نيز اثر دفع حشرات و از بين بردن انگل هاي پوستي و غيره را در انسان و دام دارند و بدين گونه در پزشكي و دامپزشكي كاربرد دارند. به عنوان مثال مي توان به گياهاني مانند آويشن و بومادران كه براي عام بيشتر شناخته شده هستند، اشاره كرد. به طوري كه آويشن از خانواده ی نعناعيان به عنوان بادشكن، تقويت معده، ‌خلط آور و ضد تشنج و بسياري موارد ديگر استفاده مي شود و بومادران از خانواده مركبان به عنوان دارويي براي بند آوردن خون و درمان خونريزي، در دامپزشكي از جوشانده غليظ آن براي رفع خون در ادرار و رفع جرب گوسفندان مي توان استفاده كرد.

 

گياهان صنعتي

 

گياهاني همچون گون (Astragalus ssp) كه صمغي به نام كتيرا از آن استخراج مي گردد و در صنايع داروسازي، بهداشتي و نساجي مصرف مي شود. گياهي همچون كما (Ferula ssp) از خانواده ی چتريان كه از آن صمغ آن قوزه به دست مي آيد و گياهي مانند باريجه(Ferula gumosa) گياهي است از خانواده چتريان و از آن صمغي به نام باريجه به دست مي آيد كه مصرف صنعتي دارد.

 

گياهان خوراكي

 

در بين گياهان مرتعي تعدادي يافت مي شوند كه براي انسان مصرف خوراكي دارند كه از آن جمله: ريواس، والك، شنگ، ترشك، كنگر، سلمه، گونه هايي از قارچها، درختچه ی زرشك و درختچه ی گز كه از آن گز انگبين گرفته مي شود و گياهي همچون زيره و پونه كه مصرف ادويه اي دارند.

 

گياهان سمي

 

تعدادي از گياهان وجود دارند كه خوردن آنها در دام ايجاد مسموميت مي كند. خوش خوراكي اين گياهان كمتر از گياهان علوفه اي است كه از آن جمله مي توان شوكران، آبي، زبان در قفا، آلاله تلخ و شقايق نعماني را نام برد.

لینک به دیدگاه

مصرف كنندگان توليدات مرتعي برگ، ساقه، ميوه و حتي ريشه ی گياهان موجود در مراتع، جنگلها و آبگيرها اغلب مورد استفاده ی جانوران قرار مي گيرد. اين جانوران كه به طور مستقيم از توليدات مراتع تغذيه مي كنند به عنوان استفاده كنندگان اوليه اكوسيستم هاي مرتعي تلقي مي شوند. اين جانوران شامل انواع پستانداران، پرندگان و آبزيان هستند، در ميان حشرات، زنبورعسل و حشراتي كه در گرده افشاني گياهان و يا در مبارزه با آفات مؤثرند، مفيد هستند و ديگر حشرات يا به صورت آفت و يا به صورت حشرات بي زيان در مراتع به سر مي برند. از پستانداران اهلي، گاو، گاوميش، گوسفند، بز، شتر، اسب، الاغ، قاطر و خوك و از پستانداران وحشي قوچ و ميش كوهي، بزكوهي، گوزن، آهو، جبير، گورخر، خرگوش، خرس، گراز، فيل، زرافه كانگورو را مي توان نام برد. (سه حيوان اخير به طور طبيعي در ايران زندگي نمي كنند، پرورش خوك در استفاده از گوشت آن به دليل ممنوعيت شرعي، در ايران معمول نيست. ) گوزن که در كشور ما حيواني وحشي و شكاري است در بعضي از كشور ها پرورش داده مي شود. از انواع پرندگان، مرغ خانگي، بوقلمون، اردك، غاز، قو، قرقاول، كبوتر، گنجشك، كبك، تيهو، كلاغ و ... را مي توان نام برد كه در اين ميان مرغ خانگي از پرندگان اهلي و بوقلمون، كبوتر، اردك، غاز و قو داراي انواع اهلي و وحشي و ديگر گونه هاي ياد شده وحشي هستند. پرندگان وحشي و برخي از پرندگان اهلي مانند غاز و بوقلمون و ... يا مستقيماً از مرتع تغذيه مي كنند و يا فرآورده هاي مراتع طبيعي و مصنوعي را مورد استفاده مي دهند. از آبزيان گونه هاي ماهيان علف خوار را مي توان نام برد. اما آنچه كه در اينجا بيشتر مورد توجه است، جانوران اهلي يا دام هاي استفاده كننده از مراتع هستند. در وهله بعد استفاده كنندگان ثانويه قرار مي گيرند كه در حيوانات با شكار يكديگر از هم تغذيه كرده و در نهايت انسانها با استفاده از فرآورده هاي دامي مانند شير و لبنيات حاصله از آن، گوشت انواع دام و پوست و موي آنها در ردهی مصرف كنندگان ثانويه ی اكوسيستم هاي مرتعي قرار مي گيرند. يكي از توليدات دامي مهم در اغلب كشور ها گوشت آنهاست. هر گروه از دام ها نوع خاصي از گوشت را توليد مي كنند به طور مثال: گاو، گوسفند، بز و شتر، گوشت قرمز؛ پرندگاني همچون مرغ خانگي، بوقلمون و غيره (بجز اردك و مرغابي) گوشت سفيد و اردك، مرغابي و‌ انواع شكار ها مانند آهو و غيره گوشت سياه محسوب می شوند. يكي ديگر از مصارف ثانويه ی انسانها كه صنعت مهمي را به خود اختصاص داده زنبورداري است كه از محصول آن عسل، استفاده مي گردد. پرورش زنبور و تولید عسل در بسياري از نقاط ايران و جهان رایج است.

لینک به دیدگاه

وضعيت مراتع ايران

 

همانطور كه قبلاً ذكر شد، از سطح 164 ميليون هكتار وسعت كشور، 90 ميليون هكتار يا 55 درصد مساحت كشور را مراتع تشكيل مي دهد. طبقه بندي سطح مراتع از نظر وضعيت، بر اساس آخرين آمار سازمان جنگلها و مراتع كشور در سال 1374 به قرار زير است: 9.3ميليون هكتار مرتع خوب (10.3 درصد)، 37.3 ميليون هكتار مرتع متوسط تا فقير(3،43 درصد) و43.4 ميليون هكتار مرتع فقير تا خيلي فقير (46.4 درصد). همچنین مراتع از نظر توليد علوفه ی قابل برداشت در هكتار به قرار زير هستند: الف) مراتع علفي ييلاقي 14 ميليون هكتار با توليد متوسط 290 كيلوگرم علوفه ی قابل برداشت در هكتار. ب) مراتع بوته زار با وضعيت ضعيف و متوسط 60 ميليون هكتار با توليد 92 كيلوگرم علوفه ی قابل برداشت در هكتار. ج) مراتع حاشيه ی كوير (خيلي ضعيف) با توليد بسيار كم 16 ميليون هكتار با توليد متوسط 25 كيلوگرم علوفه ی قابل برداشت در هكتار. در مجموع داراي توليدي برابر با 10.7 ميليون تن علوفه ی خشك قابل بهره برداري مجاز و يا 5.8 ميليون تن t.d.nعلوفه ی مجاز مي باشد. اما واقعيت اين است كه مراتع خوب و متراكم‌ ما كمتر از 10درصد و حداكثر 10 ميليون هكتار است و بقيه ی مراتع، فقير و كم‌بازده هستند. سازمان جنگل‌ها، مراتع متراكم را 6 ميليون و 640 هزار هكتار ذكر كرده كه داراي تاج پوشش بيش از 50 درصد هستند. بر اساس همين آمار، مساحت مراتع نيمه‌متراكم20 ميليون و 690 هزار هكتار اعلام شده كه تاج پوشش آنها بين 25 تا 50 درصد و مراتع كم‌تراكم با تاج پوشش كمتر از 25 درصد،56 ميليون و 50 هكتار از اراضي كشور را به خود اختصاص داده است. براين اساس، با احتساب 3 ميليون هكتار مراتع شمال، ‌مجموع مراتع كشور 86 ميليون و 100هزار هكتار است

.

علل تخريب و انهدام مراتع

 

در خرابي وضع مراتع ايران، تنها انسان با چراي بي رويه ی احشام و ديگر اقدامات مقصر نيست، بلكه در بسياري از موارد شرايط طبيعي عامل اصلي به شمار مي رود.

لینک به دیدگاه

عوامل طبيعي مؤثر در تخريب مراتع

 

الف - آب و هوا

 

براي به وجود آمدن مراتع خوب ( سبز و خرم)،‌ هواي معتدل و باران كافي لازم است. اين شرايط فقط در قسمت هاي محدودي از كشور ما فراهم است.

 

1- اثر كمبود و نا منظم بودن بارندگي

 

سطح وسيعي از كشور ما را مناطق خشك و بياباني تشكيل مي دهد كه در برخي از نقاط آن، متوسط بارندگي سالیانه حتي از 50 ميليمتر تجاوز نمي كند. در مناطق خشك و بياباني نه تنها ميزان بارندگي كم است بلكه توزيع آن نيز نامناسب است، به اين معني كه ممكن است در طول سال اصلاً باران نبارد و يا سال ها باران نيايد، ‌در چنين شرايطي نمي توان حتي انتظار مراتع نامرغوب را هم داشت، چه رسد به مراتع مرغوب. فقط در سطحي بسيار محدود از كشور ( در شمال، شمال غربي و شمال شرقي و برخي نقاط مرتفع ديگر) باران نسبتا زياد و منظم مي بارد. در ساير نقاط، خشك و نيمه خشك، باران هم كم و نامنظم می بارد. بنابراين قسمت اعظم مملكت از بارندگي كافي و به موقع برخوردار نيست و از علل فقر و خراب بودن وضع مراتع، همين ناكافي بودن ميزان بارندگي، توزيع نامطلوب آن و خشك بودن هواست.

 

2- اثر گرما و تبخير شديد

 

دومين عامل طبيعي فقر مراتع، گرما و تبخير شديد به خصوص در فصل تابستان است. در سطح وسيعي از مناطق خشك و همچنين مراتعي كه در نقاط پست واقع شده است، شدت گرما اغلب مانع از رشد و نمو بسياري از گياهان مي شود. شدت تبخير، آب قابل دسترس گياه را كاهش مي دهد و موجب پژمردگي و ركود فعاليتهاي حياتي بيشتر مي گردد.

 

3- اثر باد

 

يكي ديگر از علل فقير بودن مراتع در مناطق خشك وزيدن بادهاي شديد است. باد با از جا كندن خاك و تجمع آن در نقاط ديگر ( فرسايش بادي) و همچنين بالا بردن شديد تبخير و ديگر تأثيرات، موجبات از بين رفتن گياهان و يا حداقل عدم رشد آنها را فراهم مي سازد. باد، در بسياري از موارد آنچنان خاك را از جا كنده و زمين را چاله چاله كرده كه پوشش گياهي موجود به كلي از بين رفته و يا در حال از بين رفتن است و امكان تجديد حيات در اين قسمت ها خيلي بعيد مي نمايد. در ديگر نقاط، بادهاي خشك با بالا بردن ميزان تبخير،‌ موجبات پژمردگي و ركود فعاليتهاي حياتي آنها را در فصول گرم به خصوص تابستان فراهم مي آورد. حتي اثر بارندگي ها را زود محو مي كند. انباشته شدن گردوغبار و يا به اصطلاح گرد گرفتن روي بر گها، سبب مي شود كه گياه نتواند فعاليتهاي لازم را انجام دهد، در نتيجه ممكن است هم از رشد و نمو باز بماند و هم مرغوبيت خود را از دست بدهد. بادها باعث شكستن شاخه هاي درختچه ها و بوته ها و خوابانيدن آنها مي شود. يكي ديگر از اثرهاي باد رفتن خاك (ماسه اي) اطراف ريشه، است كه در اين صورت ريشه در معرض هوا قرار مي گيرد موجب خشك شدن آن گياه مي گردد.

 

ب - اثر جنس و تركيبات زمين و شوري آب و خاك

 

اراضي كه سطح آنها را رسوبات تبخيري شور و گچي و ديگر سازندهاي نامناسب پوشانده است اغلب از لحاظ پوشش گياهي فقير و يا به كلي فاقد پوشش گیاهی اند(مانند سطح گنبدي نمكي). در چنين خاكهاي فقط گياهان مقاوم به آهك و شوري يا به عبارت ديگر گياهان آهك يا مقاوم به شوري مي توانند، رشد و نمو كنند. آب هاي شور سطحي به تدريج موجب شوری بیشتر خاك ها و در نتيجه كم تر شدن تعداد يا پوشش گياهي منطقه ی تحت تأثير خود، مي گردد. زيرا با افزايش ميزان شوري، قدرت مقاومت گياهان در مقابل شوري كاهش مي يابد و سرانجام موجب نابودي آنها مي شود. در چنين شرايطي ديگر امكان به وجود آمدن گياه جديد هم از بين مي رود. آبهاي شور زيرزميني به ويژه در مناطق خشك، روز به روز بر ميزان شوري و قليائی بودن خاك مي افزايند كه این امر اثر نامطلوبی روي پوشش گياهي مي گذارد. در سطح زمين هائي از جنس كنگلومرا و يا زمين هاي ريزشي از نوع شيستي و كوه هاي با شيب تند و امثال اينها، گياهان كمي مي رويند و يا به عبارتی گیاهان در آن «بند نمي شوند».

 

د- كمبود يا فقدان آب آشاميدني و عدم دسترسي به برخي از مراتع

 

مراتع يا قسمتهايي از آن به علت نداشتن آب يا راه کافی، و دور دست واقع شدن آنها يا مورد استفاده قرار نمي گيرند يا خيلي كمتر از ظرفيتشان مورد چرا واقع مي شود. به طوري كه همواره از لحاظ گياهي غني است و حتي سطح آنها بكر، و دست نخورده باقي مانده است. عدم استفاده ی كامل از اين مراتع كه پوشش گياهي غني دارد ولي فاقد آب هستند(براي نوشيدن دام) موجب مي گردد مراتعي كه داراي آب و در فواصل نزديك به محل سكونت دامداران واقع شده اند مورد چراي بيش از حد دام قرار گرفته و تخريب و منهدم گردند.

لینک به دیدگاه

عوامل غير طبيعي مؤثر در تخريب مراتع( تأثير اقدامات انساني)

 

همانطور كه گفته شد از علل اصلي تخريب مراتع در بسيار ي از نقاط، عوامل مختلف طبيعي است، ولي اعمال و بهره برداري بي رويه ی انسان از مراتع در اغلب موارد، تأثير بيشتري در تخريب و نابودي پوشش گياهي داشته است و دخالت هاي نامناسب انسان سبب شده كه عوامل مساعد طبيعي نيز نتواند مفيد واقع شوند. از اين رو تأثير انسان در نابودي مراتع عمده ترين مسئله است و بايد راه حل هاي مناسب و اقدامات مفيد و مؤثر و عملي تر براي جلوگيري از تخريب و نابودي بيشتر مراتع، ارائه گردد. انسانها به طرق مختلف در تخريب مراتع دخالت دارند از جمله: 1- بهره برداري هاي نامناسب

 

1-1- بهربرداري نامناسب مستقيم

 

انسان به طور مستقيم به طرق مختلف موجب تخريب مراتع شده و مي شود: الف - تعدد جمعيت بهره بردار مرتعي. ب - شخم مراتع جهت کشت زراعتهای دیم كم بازده و تبدیل آن برای سایر مصارف. ج - بوته کنی جهت سوخت. د بهره برداري بيش از حد گياهان مرتعي به منظور مصارف دارويي و صنعتي. ه - مشاعي بودن ( غير قابل تفكيك بودن آنها با ساير اراضي ) عرصه ی مرتع مورد بهره برداري و در نتيجه غير اقتصادي بودن واحد هاي بهره برداري. و - فقر مالي و عدم توان سرمايه گذاري بهره برداران در اصلاح و احيای مراتع.

 

1-2- بهربرداري نامناسب غير مستفيم

 

دامداران با چراندن بي رويه ی دام هاي خود در مراتع باعث تخريب عمده ی مراتع مي شوند. چراي بي رويه: منظور از چرای بی رویه، چراي بي موقع (زود هنگام)، چراي ببيش از اندازه و چراي طولاني مدت (خروج دير هنگام) يك مرتع است. بنابراين انسان ها به طور غیرمستقيم از راه هاي زير موجب تخريب مراتع مي گردند: الف - چرای بی موقع (چرای پیش رس). ب - عدم تعادل بین تعداد دام و ظرفیت تولیدی مراتع. ج - چرای مفرط (چرای بیش از ظرفیت مراتع) از طرق تعداد دام زياد يا چراي طولاني مدت يك مرتع. ه - تخریب مراتع در اثر حرکت تعداد زیاد دام در مسیر چرا. و - هماهنگ نبودن انواع دام مصرف كننده با نوع مرتع( مثلا ً گاو بايد از اراضي كه پوشش غالب آن گراس ها هستند استفده كند.) در اينجا لازم است كه به رابطه ی بين دام و مرتع به لحاظ اهميت آن به عنوان بيشترين و مهمترين مسئله در تخريب مراتع به ويژه در ايران اشاره گردد و در نهايت به راهكارها با توجه به وضعيت مراتع ( علم مرتعداري ) اشاره شود.

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...