رفتن به مطلب

عبرت‌ها چه‌بسیارند و عبرت‌پذیران چه اندک!


Lean

ارسال های توصیه شده

گروه سیاسی -رسانه ها: روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود به بهانه سوم تیر سالگرد انتخابات ریاست جمهوری سال84که در آن اصلاح طلبان شکست خورده و احمدی نژاد رئیس جمهور شد، به بررسی تجربیاتی که ازآن انتخابات می شود گرفت پرداخت و نوشت:

بین بیست وچهارم خرداد تا سوم تیر، ده روز فاصله است. ولی ما برای این که از انتهای این دهه به ابتدای آن برسیم، هشت سال سخت را سپری کردیم و نه تنها اصلاح طلبان و حتّی اصولگرایان که نظام اسلامی و جامعه ایران نیز هزینه گزافی را برای پیمودن این راه پرداخت. با این حال، شایسته است در حالی که اصولگرایان در آستانه یک سالگی بیست وچهارم خرداد به آسیب شناسی رفتار سیاسی خود پرداخته اند، اصلاح طلبان نیز با مقایسه رفتار انتخاباتی خود در سال های 84 و 92، موجبات رخداد سوم تیر را بررسی نموده و از اشتباهاتی که در آن جا مرتکب شده اند عبرت بیاموزند؛ که مولای پرهیزگاران و آزادگان فرمود:«عبرت ها چه بسیارند و عبرت پذیران چه اندک!»

 

دور اوّل انتخابات: یکی از مسائلی که در طول هشت سال اخیر بسیار گفته شده و از فرط بیان به مانند عقیده ای عمومی درآمده آن است که علّت شکست اصلاح طلبان در اوّلین دوره نهمین انتخابات ریاست جمهوری، تعدّد نامزدها بود. حال آن که این عارضه در آن دوره از انتخابات، گریبان اصولگرایان را نیز گرفت ولی درنهایت پیروز انتخابات یک اصولگرای خالص و ناب بود! هم چنین اگر آرای نامزدهای اصلاح طلب بر اساس بررسی های جامعه شناختی بررسی گردد، مشخّص می شود که آرای بدنه اجتماعی اصلاح طلبان جامعه نه میان دکتر معین و حجت الاسلام کروبی که اتّفاقاً میان دکتر معین و دکتر قالیباف تقسیم شد. زیرا کسانی که به حجت الاسلام کروبی رأی دادند، از اقشاری محروم و ضعیف اقتصادی بودند که به دلیل شعارهای عوام پسندانه وی به او رأی دادند ولی بخشی از طبقه متوسط شهری که عمدتاً رأی خود را به نام اصلاح طلبان به صندوق می انداخت، خسته از شعارزدگی برخی از اصلاح طلبان؛ به دلیل وجهه تکنوکرات و مدیریتی دکتر قالیباف، به او رأی دادند.

 

در این حالت، تنها راه راهیابی یکی از دو نامزد اصلاح طلب، انصراف معین به نفع کروبی در روزهای پایانی تبلیغات انتخاباتی بود، زیرا در صورت انصراف کروبی، آرای وی نه به سبد معین که برعکس به سبد احمدی نژاد منتقل می شد. این همان وضعیّتی است که در دور یازدهم میان دکتر عارف و دکتر روحانی وجود داشت و اصلاح طلبان با درس گرفتن از آن و با اقدام اخلاقی و عقلانی دکتر عارف و پیروی از خرد جمعی و رهبری سیّدمحمّد خاتمی توانستند یکی از دو نامزد مورد حمایت خود را در همان دور اوّل به پیروزی برسانند. بنابراین تکثّر نامزدها به تنهایی و فی نفسه موجب شکست یک جریان نخواهد بود. آن چه عامل اصلی شکست در اوّلین دوره از انتخابات گردید، بی توجّهی به مطالبات و خواسته های اکثریت جامعه از سوی اصلاح طلبانی بود که به خود لقب پیشرو داده و گمان می نمودند با استفاده از پشتوانه حزبی و وام گرفتن از نام خاتمی می توانند هر نامزدی را به پاستور برسانند.

 

دور دوم انتخابات: پیش از برگزاری دومین دوره انتخابات نهم، برای برخی از تحلیل گران سیاسی از پیش روشن بود که نگرش اکثریت جامعه ایران به آیت الله هاشمی، مثبت نیست. امّا حامیان آیت الله دچار این گمان نادرست شدند که چون اکثر نامزدهای دور اوّل از وی حمایت کرده اند، پس لزوماً آرای آن نامزدها نیز به نام ایشان به صندوق واریز خواهد شد، غافل از آن که هر یک از آرای اجتماعی با دلایل، خواست ها و انگیزه های متفاوتی به نامزدی اختصاص می یابد و در نبود نظام حزبی در کشور، نمی توان به این آرا جهت داد و آن ها را هدایت نمود.

 

در این وضعیّت بار دیگر راهی برای جلوگیری از بروز پدیده احمدی نژاد وجود داشت و آن کناره گیری آیت الله هاشمی از عرصه انتخابات و ورود کروبی به عرصه دومین دوره از انتخابات بود. زیرا تنها کروبی می توانست در برابر شعارهای عوام گرایانه احمدی نژاد بایستد و کرسی ریاست جمهوری را از وی سلب کند. با این حال، آیت الله هاشمی نیز در این دوره از انتخابات، با درس آموزی از رخدادهای پیشین، با وجود نامزدی در انتخابات، دیگر نامزدها را از انصراف بر حذر داشت و پس از ردصلاحیت توسط شورای نگهبان نیز با آرامی و متانت با این مسئله برخورد نمود و درنهایت با حمایت از اجماع اصلاح طلبان توانست موجب تغییر مسیر اشتباهی شود که هشت سال پیش آغاز شده بود.

 

احمدی نژاد نتیجه عدم رعایت قاعده بازی از سوی عقلای اصلاح طلب و اصولگرا بود و هر چند که عمر سیاسی شخص احمدی نژاد به پایان رسیده ولی تفکّری که در این هشت سال زمام امور اجرایی را در دست داشت، مترصد بازگشت به عرصه است و این تیزبینی و دقّت بیشتر نیروهای معتدل و اصلاح طلب را می طلبد. توجّه به خواسته های عمومی جامعه؛ تبعیت از رهبری جمعی و پرهیز از رادیکالیسم در کنار حفظ تعامل با نهادها و ارگان های نظام از جمله قواعدی است که می تواند سلسله پیروزی های اصلاح طلبان در سال های دور را بار دیگر زنده سازد. آری، هنگامی که قاعده بازی را بیاموزیم و آن را به درستی به کار بندیم، در ناامیدانه ترین حالت و در شرایطی که هیچ کس گمان بر موفقیّت ما ندارد، می توانیم شاهد پیروزی را در آغوش بگیریم

بهار نیوز

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...