رفتن به مطلب

تحلیل فیلم زندگی دوگانه ورونیکا


Shiva-M

ارسال های توصیه شده

در این مقاله به تحلیل فیلم زندگی دوگانه ورونیک (کیشلوفسکی 1991)با رویکرد هم نشینی و پارادایمی می پردازیم.

 

رویکرد هم نشینی:

روشی است که توسط ولادیمیر پراپ پایه گذاری شد.در اینجا یک نگاه فرمالیستی حاکم است که به مراحل پیوسته توسعه یک قطعه روایتی توجه می کند و هم نشینی عناصر را در کنار یکدیگر ارزیابی می کند.(عاملی:1386)

در این تحلیل با کنار هم قرار دادن رویدادهایی که در تصویر می ینیم (ترتیب زمانی و مجموعه تصاویر) به معنای آشکار پیام پی می بریم.(راود راد:1383)

رویکرد پارادایمی:

این روش از درون کار ساختار گرایی لویی استروس ظهور پیدا کرده و با ملاحظه بستر مخالف که از درون روایت یا ژانر بیرون می آید به تحلیل روایت می پردازد. در واقع نگاه در اینجا فهم واقعیت از طریق تصویر متضاد یا بستر مخالف است.(عاملی:1386)

در این رویکرد ما باید به ساختار پیام توجه کنیم و به دنبال تضادها باشیم . یکی از شیوه های افرینش معنی استفاده از تقابل های دو تایی است.(راود راد:1383)

تحلیل هم نشینی :

 

زندگی دوگانهء ورونیکا" در مورد زندگی دو بانوی جوان است که نقش هر دوی آن ها را به طرز فوق العاده ای یک نفر بازی میکند ، Irene Jacob ، کسی که با بازی در این فیلم در هر دو نقش ورونیکا و ورونیک برندهء جایزهء بهترین بازیگر زن سال 1991 جشنوارهء فیلم کن شد . ورونیکا و ورونیک ، هردو در یک روز و در سال 1966 ، یکی در لهستان و دیگری در فرانسه به دنیا آمده اند . آن ها سالیان متمادی بطور جداگانه از یکدیگر زندگی کرده اند و از وجود یکدیگر بی خبر اند ولی هر یک وجود دیگری را در ناخود آگاه ذهنش احساس میکند ، حس تنها نبودن در این جهان مادی توسط احساساتی مبهم و به ندرت روشن . داستان از لهستان شروع می شود . ورونیکا یک آوازه خوان خوش صدا و هنرجوی موسیقی بسیار با استعدادی است . او حتی جایزه ای از رقابت های خوانندگی بسیار معتبری نیز دریافت کرده است . و اکنون به او این فرصت داده شده است تا در یک ارکسترسمفونیک محلی بصورت زنده نیز اجرایی داشته باشد . داستان دیگر فیلم در فرانسه اتفاق می افتد . ورونیک معلم جوانی است . روزی که شاگردانش را به یک نمایش خیمه شب بازی می برد با مردی به نام "الکساندر فابری" آشنا می شود . او که هم عروسک گردان نمایش است و هم یک نویسنده ، ماجرای داستان هایش را از روی زندگی شخصی خودش برداشت می کند . و ورونیک با خواندن داستان های وی عشق را در وجودش احساس می کند .

 

تحلیل پارادایمی:

(تفاوت های شباهت در فیلم زندگی دو گانه ورونیک)

زندگی دو گانه ورونیک ، فیلمی زیبا و رمز آمیز درباره دو هم زاد است که بدون اطلاع از هم بر زندگی یکدیگر تاثیر معنوی می گذارند. ورونیکا دختر لهستانی شوخ و چالاک ودر عین حال افسرده ایست که صدای اسمانی اش از او یک قدیسه می سازد. او در اجرای کنسرت به دلیل حمله قلبی می میرد. ورونیک که یک معلم موسیقی فرانسوی است از یک حس تنهایی ناگهانی اندوهگین می شود و به دنبال الکساندر فابری عروسگ گردان مرموز می گردد و اغوایش می شود.

با تکرار شخصیت ها و رویدادهای مشابه به بیننده کمک می شود تا تم مرکزی فیلم را که همسانی است بهتر در یابد.

کارگردانی کیشلوفسکی و استفاده او از دوربین استادانه است.زندگی دوگانه ورونیک از نظر تصویری حیرت انگیز است و تقریبا همه صحنه های فیلم با یک رنگ زرد با شکوه می درخشند. فیلم دارای نماهای بسته از اجزای صحنه است: یک چای کیسه ای در استکان که رنگ اب را قرمز-قهوه ای می کند، چشم ورونیک و ورونیکا در حالی که با حلقه ای طلایی زیر آن کشیده می شود، یک حباب لامپ که ورونیک هنگام رسیدن به اوج ان را روشن می کند. (شبیه جلوه فید سفید در سه رنگ:سفید) چهره ورونیکا در حالی که می خواند تو خواهی آمدو باران که شروع به باریدن می کند. از بعضی اجزای صحنه نیز به عنوان یک فیلتر استفاده شده است ، مثل توپ شیشه ای و شیشه در کافه تر یاهنگامی که ورونیک خود را از دید الکساندر پشت ان پنهان می کند.

دوربین خیلی از اوقات در حرکت است، مثل نمایی که در آن ورونیکا پس از بازگشت از تمرین موسیقی با خوشحالی می دود .انتقال از صحنه ای به صحنه دیگر معمولا با قطع های سریع انجام می شود. مثل صحنه ای که ورونیکا به دوستش در کراکو تلفن می کند و سرود سوسیالیستی را با سوت می زند انها در باره تمرین موسیقی صحبت می کنند و بعد بلافاصله به گروه کر مردان قطع می شود.

زوایای غیر عادی و حرکت های ارام دوربین نیز در فیلم وجود دارد مثل زمان اجرای کنسرت که دوربین به تناوب بین نگاه ورونیک به رهبر ارکستر و بر عکس حرکت می کند و سپس یک باره دور خود می چرخد و به زمین می افتد.پس از ان بلافاصله دوربین بالای سر تماشاگران به پرواز در می اید ، گویی روح ورونیکا آزاد می شود. بعد قطع می شود به جمعیت که به سوی جسد او روی صحنه هجوم می آورند.سپس به نمایی از سوی تابوت ورونیکا پیوند می خورد که در ان دوستدارانش در حالی که در قبر خاک می ریزند دیده می شوند تا اینکه تصویر کاملا پوشانده می شود و سیاهی تصویر به سیاهی صحنه مهرورزی ورونیک وصل می شود. به این ترتیب انتقال از مرگ به زندگی مستقیما با یک قطع انجام می شود.

برای تاکید بر تم فیلم می توان مثال های متعددی از تصاویر دو گانه آورد. مثل وقتی که ورونیکا به عکس بزرگش روی دیوار لبخند می زند و این عکس در واقع عکگسی است از ورونیک . تصویر ورونیک روی شیشه ویترین کتاب فروشی که کتاب الکساندر در ان دیده می شود، تصویر ش در آیینه پس زمینه،وقتی در اثر تابیدن نور یک آیینه از خواب بیدار می شود و تصویر او در آیینه در صحنه پایانی که بر نقش الکساندر به عنوان حلقه رابط ورونیک ها تاکید می کند.

گفت و گو های فیلم گویا ودر عین حال مینیمالیستی هستند واین مینیمالیسم و توضیحات ناکامل در تمام فیلم به کار رفته اند.مثل قطعی که در صحنه آخر از اتاق هتل به خانه الکساندر زده می شود. این به بیننده اجازه می دهد که خودش فاصله بین صحنه ها را پر کند. مثال دیگر مجسمه کمونیستی است که در ابتدای فیلم توسط یک خودرو حمل می شود و نشان می دهد که محل رویداد های فیلم در کشوری کمونیستی است. چیزی که هرگز به روشنی بیان نمی شود به جز صحنه ای که ورونیکا سرودی سوسیالیستی را پشت تلفن با سوت می زند.

 

اگر از متن فراتر رویم ودر پی تحلیل فرا متنی باشیم ، هم زادهای کیشلوفسکی را محمل خوبی برای اثبات عقاید منتقدان هرمنوتیک می یابیم. حضور رمز الود این دو هم زاد راه را باز می گذارد تا از نگاه های گوناگون و با قرائت های متفاوت با متن روبه رو شویم و تحلیل های گوناگونی ارائه دهیم؛ از یک سو چنان که پیشتر گفته شد نشانه هایی هستند که مارا تحلیلی مرتبط با آموزه های مسیحی راهنمایی میکننداز طرف دیگر می توان زندگی دوگانه ورونیک را با نظرات روان شناسانه نیز پیوند زد: آیا با آن سرزندگی و شور حیاتش ناخود اگاه ورونیک سرگردان و آشفته نیست؟! مگر نه ان که ورونیک با کشف ورونیکا به مثابه ناخوداگاه ، آرامش می یابدو به طبیعت باز می گردد؟1 اما در کنار تمام این تحلیل ها و نگاه ها یک خوانش سیاسی هم از متن وجود دارد که گاه در پس نشانه های فلسفی گم می شود. کیشلوفسکی نیز مانند غالب هنرمندان و متفکران بلوک شرق ترجیح می دهد با آبشخور فرهنگ غنی اروپا پیوند خوردتا امپراتوری شرق!

اگر استبداد استالینی محصول امپراتوری شرق است پس هنرمندان بلوک شرق ترجیح می دهند خود را با آزادی اروپای غربی و به ویژه فرانیه متمدن هم ریشه و مرتبط کنند.با این توضیح در می یابیم چرا هم زاد ورونیکا باید در فرانسه باشد و. چرا این دو باید نخستین بار میانه جنجال های سیاسی لهستان یکدیگر را بیابند. انگار کیشلوفسکی زیرکانه به ما می گوید که ورونیکا به مثابه روح فرهنگ لهستان جان می دهد و می میرد؛ اما این به معنای نابودی مطلقش نیست؛ او در سرزمین دیگری که با آزادی و دموکراسی مانوس است ، باز حضور می یابد و حیاتش را ادامه می دهدو این گونه آرزوی فرو خورده وحدت اروپا از لابه لای ارتباط هم زاد ها بیرون می آید و به ما منتقل می شود.

 

 

در حاشیه فیلم زندگی دوگانه ورونیک:

 

این فیلم شاید یکی از شاهکارهای دههء نود میلادی باشد ، فیلمی بسیار زیبا و برندهء جایزهء نخل طلای جشنوارهء کن سال 1991 . این فیلم که در ابتدای دهه ساخته شده است شاید با تاثیرپذیری از حال و هوای آن زمان ، رنگ و بوی دوگانه ای به خود گرفته باشد . فیلم های کیشلوفسکی از ساختارهای قوی و جذابی بهره مند است . فیلمبرداری های فوق العاده عالی و بهره گیری وی از موسیقی به عنوان یکی از شخصیت های داستان به مثابهء امضای او در پای آثارش میباشد . "زندگی دوگانهء ورونیکا" از بازی بازیگر زن جوان و زیبایی بهره برده است ، بازیگر توانمندی که شاهد بازی عالی وی در فیلم "قرمز" از همین کارگردان نیز بودیم . سادگی ودر عین حال پختگی و داشتن ظرایف بصری ، از جمله ویژگی های بارز این اثر است . فیلمنامهء مستحکم و کارگردانی قدرتمند کیشلوفسکی بر زیباتر شدن اثر کمک کرده است . فیلم ازداستان بسیار خوبی برخوردار است ، داستانی که بسیار بدیع و نو جلوه می کند . جملات زیبای فیلم نیز با زیبایی هرچه تمام تر از زبان بازیگران بیان می شود : حس تنها بودن در عین تنها نبودن و حس خبر از آینده ای محتوم داشتن . رنگ و نور و موسیقی ، همگی درخدمت کارگردان بوده اند تا به او در ایجاد حس و حالی که همهء آثار او داراست کمک کنند . حس گنگ بودن فیلم هایش ما را بر آن می دارد تا بار دیگر تمامی صحنه های فیلم را بار دیگر از نو و با دقتی بیشتر نگاه کنیم .فیلم نمونه ایست از روایت های گوناگون کیشلوفسکی از عشق ، ولی این بار به گونه ای غریب تر .

 

 

منابع :

راود راد. اعظم.جزوه ارتباطات تصویری.(1383).دانشگاه تهران .دانشکده علوم اجتماعی

زندگی دوگانه ورونیک.ترجمه ارزنگ.محمد.تهران.نشر نی 1381

عاملی.سعیدرضا.جزوه فلسفه رسانه های جمعی.(1386).دانشگاه تهران.دانشکده علوم اجتماعی

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...