رفتن به مطلب

اسلام در سایه‌‌‌ی سوسیالیسم


ارسال های توصیه شده

اسلام در سایه‌‌‌ی سوسیالیسم

نهضت خداپرستان سوسیالیست از جمله احزاب دهه‌ی 1320 بود. این حزب به‌عنوان نماد اولین گرایش حزبی نخبه‌محور در ایران، در اجرای اندیشه های خویش ناکام ماند. چرایی این ناکامی موضوع بحث نوشتار حاضر است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

گروه تاریخ برهان/حمیدرضا کشاورز؛ تاریخ معاصر ایران آوردگاه فکری و سیاسی گسترده و فراخی از جریانهای مختلفی چون اسلامگرا، چپاندیش، سلطنت‌طلب و لیبرال بوده است که هر کدام در برههای خاص از زمان جریان مسلط بودهاند. اما با این وجود، این جریانات در درون خود به شاخهها و شعبات مختلفی تقسیم شدند که گاهی با هم در تناقض و ستیز بودند.

 

در کنار این نکات، جریانات متعددی برمبنای ترکیب و التقاط این چهار نحله به وجود آمدند و پا گرفتند که در محیط سیاسی روزگار معاصر ایران بسیار مهم بودند؛ چراکه وجود این همه جریان متعدد و در عین حال متناقض فکری، بافت تفکر ایرانیان را ملون و متکثر ساخت. بر این اساس، منظومه ی فکری یک ایرانی را می توان ترکیبی از اسلام، لیبرالیسم، اندیشه ی چپ سوسیالیستی و سنت های چندین هزار ساله-ی ایرانی و شرقی دانست. این تعدد اندیشه و اندیشگی در تمامی دوران ها و برهه های تاریخ معاصر ایران دیده می شود و در تمام ساحت فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایرانیان ساری و جاری است.

 

یکی از مهم‌ترین این جریانات ترکیبی فکری، نهضت خداپرستان سوسیالیست بود که در واقع حاصل قرائتی خاص از اسلام و سوسیالیسم در ایران به شمار می رفت. نظر به اهمیت این نهضت در ساختار اجتماعی و سیاسی ایران، نوشتار حاضر در پی تحلیل و بررسی مبانی فکری این نهضت در بخش هایی چون نخبه گرایی و گرایش‌های حزبی و همچنین سوسیالیسم اسلامی است.

 

نهضت خداپرستان سوسیالیست

 

پیش از پرداختن به رسالت اصلی نوشتار حاضر که همانا تحلیل و بررسی مبانی فکری و اندیشگی نهضت خداپرستان سوسیالیست است، به بررسی کوتاه و مختصری از چگونگی شکل گیری و فعالیت سوسیالیسم در ایران پرداخته و با این مقدمه به بررسی کوتاهی از نهضت خداپرستان سوسیالیست بسنده می نماییم.

سوسیالیسم در ایران را می توان در قالب دو گفتمان ملی گرایی و گفتمان اسلام سیاسی تحلیل و تبیین نمود. ابتدا گفتمان ملی گرایی سوسیالیستی در دوره ی قاجار توسط بازرگانانی که به خاطر عدم استقلال اقتصادی در داخل ایران به کشورهای همسایه سفر کردند و موج ماورای قفقاز را تشکیل دادند وارد ایران شد و زمینه ی سوسیال‌دموکراسی باکو، حزب همت و اعتدالیون و اجتماعیون را فراهم کردند و راه‌حل عقب‌ماندگی ایران را وضع قانون می دانستند.

 

این گفتمان با نشانه هایی همچون سکولاریسم، تفکیک قانون عرف و شرع، حذف دین و همچنین مخالفت ‌با اعراب و اسلام مفصل بندی می شد و محور اصلی آن‌ها نشانه ی «برابری» بود. دوم گفتمان اسلام سیاسی سوسیالیستی که نهضت خداپرستان سوسیالیست را می توان مهم‌ترین نماینده ی آن دانست.

از اعضای اصلی و تأثیرگذار نهضت خداپرستان سوسیالیست می توان به مؤسس نهضت، یعنی محمد نخشب و یا افرادی چون مهندس جلال الدین آشتیانی و دکتر کاظم سامی اشاره نمود. در شهریور 1320 جامعه ی ایران شرایط خاصی را تجربه می‌کرد؛ اشغال ایران به‌وسیله ی متفقین و مصایب بی‌شمار ناشی از آن از یک سو، فضای آزاد نسبی پدیدآمده از سرنگونی حکومت دیکتاتوری رضا شاه از سوی دیگر، ایران را از نظر اجتماعی و سیاسی وارد مرحله ی جدیدی کرد.

 

فعالیت احزاب سیاسی و مطبوعات به‌طور نسبی، آزاد و موجب تقویت جامعه ی نسبتاً مدنی شد و این امر کشور ایران را در آستانه ی ورود به یک شرایط جدید قرار داد. جمیع شرایط ایجادشده در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران، زمینه را برای ظهور نهضت خداپرستان سوسیالیست فراهم نمود.

نهضت خداپرستان سوسیالیست در اوایل قدرت محمدرضاشاه، یعنی در خلال سال های 1322 در ایران تشکیل شد و بر افکار روشن‌فکران بسیاری تأثیرگذار گردید. خداپرستان سوسیالیست ایران که در ذیل گفتمان اسلام سیاسی قرار دارند، هدف اصلی خود را مقابله با فشارهای ضددینی حزب توده و بهایی ها می‌دانستند و از وضع موجود جامعه ناراضی بودند. لذا به‌لحاظ فکری، مبنای جهان بینی خود را توحید و برابری قرار دادند و از لحاظ اقتصادی به سوسیالیسم گرایش داشتند و درصدد مبارزه با استبداد برآمدند.

 

خداپرستان سوسیالیست قائل به اسلام حداقلی بودند. به‌زعم آنان، احکام شریعت تابع زمان و دستخوش تغییرات هستند. بنابراین خداپرستان تنها از نام خداپرستی بهره برده بودند و اسلام را به‌مثابه‌ی یک عنوان و نه بیش از آن به کار می‌بردند.

 

 

 

بنابراین می توان چنین اذعان داشت که آن‌ها خواهان انقلابی اجتماعی در ایران بودند، اما برخلاف سوسیالیست های اروپای شرقی و غربی، بُعد معنویت را به‌جای ماتریالیسم مارکسیستی می خواستند. بُعد معنویتی که با دوری از روحانیت تأثیرگذار در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران در حد شعارگونه باقی ماند و با ترویج و اجرای دیدگاه های سوسیالیستی بیش از پیش از اسلام و شاخصه های جامعه ی اسلامی منفصل گردید.

یکی از بارزه های نهضت خداپرستان سوسیالیست، که پیش‌تر نیز ذکر گردید، توجه به این نکته بود که نهضت خداپرستان سوسیالیست جریانی ترکیبی است که به رهبری محمد نخشب تأسیس گردیده است. این نهضت حاصل التقاط قرائتی خاص از اسلام و سوسیالیسم است. اسلام در این نهضت، اسلام انقلابی معطوف به کنش است. اسلامی که الگوی آرمانی آن صدر اسلام بود، اسلامی که نماد عصیان ابوذر و عدالت علی (ع) است.

 

سوسیالیسم نیز در این نهضت ملغمه ای از آرای مارکس جوان، لنینیسم، مارکسیسم شرقی و سوسیالیسم تخیلی است. این گروه در دهه ی پرآشوب و حیاتی 1320، حیات یافت و آرمان خویش را برپایی حکومتی دموکراتیک، برپایه ی اقتصاد سوسیالیستی و قوانین اسلامی مطرح نمود.[1] در واقع خداپرستان سوسیالیست، ضمن توجه به مفاهیم سوسیالیسم، در پی تلفیق این مفاهیم با رویکرد اسلامی برآمدند؛ رویکردی که بیشتر رنگ‌وبوی تبلیغی داشت تا واقع‌گرایانه و همان‌گونه که گفته شد، در نهایت نیز با گذار از اسلام و روحانیت مذهبی، در حد شعار باقی ماند. در ادامه به بررسی مهم‌ترین مؤلفه های فکری و ساختاری نهضت خواهیم پرداخت.

 

نخبه­گرایی و گرایش‌های حزبی

 

یکی از مهم‌ترین ویژگی های گروهی موجود در نهضت خداپرستان سوسیالیست را باید در گرایش‌های نخبه‌گرایانه و البته محور این نهضت مورد بررسی قرار داد. در واقع نهضت خداپرستان سوسیالیست با یارگیری از میان افراد نخبه، حیطه ی عملکردی خویش را رویکردی نخبه محور معرفی کرد که همین امر زمینه های گسست این نهضت را از توده ‌ی جامعه فراهم نمود.

شاید بتوان نمود عینی این قبیل گرایش‌های نخبه گرایانه‌ی نهضت را در رفتار حزبی آنان مورد بررسی قرار داد. نهضت در کنار دفاع سفت و سخت خویش از دموکراسی، برای رسیدن به اهداف و آمال خود، از برپایی حزبی قدرتمند دفاع می کند. این رویکرد پارادوکسیکال نهضت است که از یک سو دموکراسی و حضور مردم در قدرت را مطرح می نماید و از طرفی با اتخاذ رویکردی نخبه‌محور در یک گسست اجتماعی با توده ی جامعه قرار می گیرد.

 

این قبیل زمینه های فکری نهضت ریشه در افکار لنین دارد. لذا نهضت در این زمینه با الگوبرداری از افکار لنین به‌صراحت بیان می دارد که حزب حرفه ای که منافع راستین مردم را بهتر از خودشان تشخیص می-دهد، باید وظیفه ی سازمان‌دهی و هدایت جامعه را به‌عهده بگیرد. چنین حزبی نمی تواند به روی همه ی افراد باز باشد، بلکه باید تنها نخبگانی را در بر بگیرد که جهت حرکت صحیح را می شناسند.[2] از این روی، نهضت تفکر ایجاد حزبی قدرتمند را، که دربرگیرنده ی نخبگان جامعه باشد، وجهه ی اصلی همت خویش قرار می دهد.

 

این اهمیت تا جایی است که نخشب مشخصات حزب مورد نظر نهضت را چنین بیان می دارد: افراد و قشرهای مختلف در حالی که خود را الهام‌بخش مرکزیت حزب می دانند، در عین حال، به مرکزیت حزب به‌صورت ستاد عالی فرماندهی نگاه می کنند که دستورات قاطع و صریحی را اتخاذ نموده و افراد باید آن را با کمال فداکاری و ازخودگذشتگی به مرحله ی اجرا بگذارند. در واقع باید اذعان داشت که نهضت خداپرستان سوسیالیست با تفکرات نخبه گرایانه ی خود، نه تنها زمینه های گسست بیش از پیش نهضت با توده ی جامعه را فراهم نمودند، بلکه این امر خود زمینه ساز انحراف در اهداف و کارکرد نهضت نیز گردید.[3]

 

سوسیالیسم اسلامی

 

یکی از مهم‌ترین مبانی فکری نهضت خداپرستان سوسیالیست را باید در انگاره ی پیوند میان اسلام و سوسیالیسم جست‌وجو نمود. در واقع باور رهبران نهضت برآن بود که سوسیالیسم را با اسلام جهت ساختن ایدئولوژی ممتازی جهت مباحثه و مبارزه تلفیق نمایند.

از نظر نهضت خداپرست سوسیالیست در طرز فکر آینده ی دنیا، آنچه پس از حملات دامنه دار به مذهب باقی خواهد ماند، همانا مسئله ی توحید، اعتقاد به یک جریان تکاملی، اصلاح اخلاق و تهذیب نفس به‌وسیله ی توجه به کمال، رسوخ طرز فکر سوسیالیستی و اجتماعی انسان های آینده، حول ایده آل ترقی و پیشرفت انسانیت است.[4]

 

منظور کلی اندیشه ی نخشب از «سوسیالیسم بر پایه ی توحید»، مبنای اعتقادی به خداوند به‌عنوان یک پایه‌ی فلسفی و اخلاقی بود. به باور نخشب، اخلاق و دین باید تنها به‌عنوان وجدان انتقادی جامعه عمل کنند. ایمان به خدا را برابر با پایبندی به ارزش‌های دینی و اصول اخلاقی همچون صداقت، درستکاری، همدردی، تقوا، مهربانی، بشردوستی و مواردی از این دست می‌دانست که الزاماً به اجرای احکام شریعت و تعابیر حوزوی و فقه‌مدار محدود نمی‌شد. از همین رو بود که خداپرست بودن در اندیشه‌ی این گروه در حد یک پوسته باقی می‌ماند و هرگز از آن فراتر نمی‌رفت. باور آنان به اسلام بسیار محدود بود. چون تعبیر آنان از اسلام بسیار حداقلی بود. همچنان‌که خداپرستان سوسیالیست با تأکید بر سیستم ارزشی دین و اخلاق، احکام شریعت را فقط ابزاری برای رسیدن به آن اهداف عالی می‌دانستند؛ چرا‌که به‌زعم آنان، احکام شریعت تابع زمان و دستخوش تغییرات هستند. بنابراین خداپرستان تنها از نام خداپرستی بهره برده بودند و اسلام را به‌مثابه‌ی یک عنوان و نه بیش از آن به کار می‌بردند.

 

نخشب برمبنای همین متافیزیک و با الهام از اندیشه های سوسیالیستی، به طرح سوسیالیست توحیدی خود پرداخت. عبارات او بیانگر راهی هست که بعدها مجاهدین خلق نیز آن را طی نمودند؛ تلاش برای یکسان نشان دادن راه انبیا و راهی که مارکسیسم می‌پیمود. اما در زمان خداپرستان مفهومی که بیانگر این تحول بود، سوسیالیسم بود. چنان‌که در این‌باره می گوید: «اساساً این نکته را نباید از نظر دور ساخت که ادیان ابراهیمی خود واجد عناصر فراوانی از انگاره های سوسیالیستی هستند. تمامی این ادیان وعده ی جامعه ی بدون طبقه را در جهانی دیگر می دهند و بر اصولی چون عدالت و مساوات، پرهیز از ربا و مال-اندوزی تأکید می کنند. در اسلام و مسیحیت، ثروت زیاد سبب دوری از خداوند تلقی می شود که خسران و خسارات فراوانی در پی دارد.»[5]

 

نهضت در کنار دفاع خویش از دموکراسی، برای رسیدن به اهداف خود از برپایی حزبی قدرتمند دفاع می­کند. این رویکرد پارادوکسیکال نهضت است که از یک سو دموکراسی و حضور مردم در قدرت را مطرح می­نماید و از طرفی با اتخاذ رویکردی نخبه‌محور در یک گسست اجتماعی با توده­ی جامعه قرار می­گیرد.

 

 

همان‌گونه که از رویکرد نهضت نسبت به مذهب برمی آید، در نگرش رهبران نهضت، مذهب بیشتر برمبنای سوسیالیسم مورد تفسیر و بازخوانی قرار می گیرد و از سویی در قالبی اجتماعی پی‌ریزی می شود. در واقع بیش از آنکه اسلام به‌عنوان باور و رویکرد اصلی نهضت عمل نماید، این سوسیالیسم بود که وجهه ی اصلی رفتار نهضت را شکل می داد و اسلام جز شعاری برای پیشبرد اهداف گوناگون این نهضت جایگاه قابل توجهی نداشت. آنچه مؤید این ادعاست، نگاه ابزاری نهضت به اسلام و همچنین قابلیت تغییر قوانین اسلامی در طول زمان است. در واقع نهضت با پردازش چنین عقایدی در پی بهره برداری خاصی از اسلام بود؛ نوعی بهره‌برداری که در قالب سوسیالیسم توحیدی عرضه می گردید.

 

کارنامه­ی نهضت

 

علی‌رغم رویکرد متناقض و پیچیده ی نهضت در طرح و تفسیر اسلام و سوسیالیسم، باید اذعان داشت که نهضت خداپرستان سوسیالیست یکی از اولین گرایش‌های حزبی و نخبه سالار در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران به شمار می آید؛ گرایشی که تلاش نمود تا در قالبی اسلامی، اصول سوسیالیسم را اجرا نماید. در واقع نهضت با نگاه ابزاری به اسلام، نه تنها از روحانیت و بخش مذهبی جامعه ی ایران عبور نمود، بلکه با رویکرد نخبه محور خویش نیز زمینه های گسست بیش از پیش نهضت از توده ی مردم ایران را نیز فراهم نمود؛ تا جایی که برخلاف تصور رهبران نهضت، دامنه ی تأثیرات اندیشه و آموزه های آن محدود به برخی اشخاص باقی ماند.

 

به‌طور کلی کارنامه ی نهضت را در دو قسمت میتوان تلخیص و تشریح نمود:

 

1. مبارز علیه رژیم شاه: این مورد را می توان از دو جهت مورد بررسی قرار داد: نخست آنکه نهضت خداپرستان سوسیالیست چه در جریان ملی شدن صنعت نفت و چه پس از کودتای 28 مرداد، در کنار جبهه ی ملی به مبارزه علیه رژیم شاه پرداخت و دوم آنکه آرای نخشب، به‌عنوان مؤسس نهضت، در شکل گیری و فعالیت گروه-های مبارز علیه رژیم شاه بسیار مهم بود. اما در پیشبرد مسیر مبارزه نیز عبور از جامعه ی سنتی و اسلامی ایران از یک سو و نادیده انگاشتن روحانیت تأثیرگذار در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران، نه تنها باعث جدایی آن‌ها از مسیر مبارزه گردید، بلکه رویکرد مبارزاتی آنان را به‌کلی منحرف و دگرگون ساخت.

 

 

2. روشن‌فکران و نخبگان: یکی دیگر از دامنه های نفوذ نهضت خداپرستان سوسیالیست را باید در میان نخبگان و روشن‌فکران خاص مورد بررسی قرار داد. روشن‌فکرانی که با گرایش‌های سوسیالیستی تفسیر و تصویری مخدوش از اسلام و روحانیت مبارز در جامعه ی ایران را مطرح می نمودند.[6]

با عنایت به تأثیرات نهضت و خاصه اندیشه های محمد نخشب بر ساختار سیاسی و اجتماعی ایران، می‌توان چنین عنوان نمود که نهضت خداپرستان سوسیالیست به‌عنوان نماد اولین گرایش حزبی نخبه‌محور در ایران، در اجرای اندیشه ها و رویکردهای خویش ناکام ماند؛ چراکه در وهله ی نخست، این نهضت با گرایش‌های سوسیالیستی خویش، اسلام را ابزاری جهت تحقق ایده ی خود مطرح نمود و این رویکرد به‌نوبه ی خود زمینه‌ی گسست نهضت از روحانیت مبارز ایران را، که همواره جایگاه رفیع و غیرقابل‌انکاری را در معادلات سیاسی و اجتماعی ایران بازی می کند، دامن زد. از سوی دیگر، گرایش‌های نخبه محور نهضت نیز زمینه ی شکاف میان نهضت و توده ی مردم مسلمان ایران را فراهم نمود.(*)

پی­نوشت­ها:

1. مراد ثقفی، الگوهای نوآوری سیاسی در ایران (نگاهی به تجربهی نهضت خداپرستان سوسیالیست 1322-1332)، مجلهی گفت‌وگو، پاییز 1376، شمارهی 17.

2. حسین بشیریه، اندیشه­های سیاسی در قرن بیستم، ج 1، اندیشههای مارکسیستی، تهران، نشر نی، 1380.

3. محمد نخشب، مجموعهی آثار، تهران، نشر چاپخش، 1380.

4. مرتضی کاظمیان، سوسیال‌دموکراسی دینی، محمد نخشب و خداپرستان سوسیالیست، تهران، نشر کویر، 1383.

5. نخشب، پیشین، ص 125.

6. محمد نکوروح، محمد نخشب و روشن‌فکری دینی،

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...

دکتر شرعتی هم جزو نهضت خداپرستان سوسیالیست بود افرادی میخواستند اسلام با سوسیال ترکیب کنند یعنی ویژگی های مشترک دو ایدئولوژی معتقد بودند به عنوان مثال سوسیال بر بابری تاکید دارد اسلام به ویژگی اعتقاد دارد

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...