seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۹۳ من در جایی خونده بودم خدا انتها ندارد! (منظورم قدرت و احاطه خداوند هست که در همه چیز رخنه کرده است!) دکتر حسابی نظریه ای داشت که به «بی نهایت بودن ذرات» مشهور هست و معتقد بود در دین ما گفته میشود که قدرت خدا در اعماق اجسام رخنه کرده پس چون خدا بی انتهاست پس بن بستی هم برای دنیای میکرسکپی نمی شود قائل شد! این نظریه با تمسخر روبرو شد که انیشتین گفت من می پذیرم ! اخیرا دانشمندان دریافتن ذراتی به نام نیوترون کشف کردن که در دنیایی به ابعاد 10 به توان -35 (که به گفته خودشان می شود بعد یازدهم!!) در گردشند در حالی که دنیای پروتون و هسته اتم 10 به توان -15 هست! (عمیق ترین بعدی که بشر تا زمان انیشتن به آن رسیده بود!) حالا سوالم: 1- آیا بزرگان دین ما مطلبی درباره بی نهایت بودن ذرات در ماده دارن!؟ 2-این ابعاد تا کجا میرود وقتی بهش نمیشه دست رسی پیدا کرد؟! (آیا خدا چیزی خلق میکنه که فقط برای خودش معنی میده!) آیا انتهای دنیای ماکروسکوپی با انتهای دنیای میکروسکپی در جایی به می رسن؟ و یا نه به مانند دو محور مثبت و منفی در خلاف جهت هم تا بینهایت حرکت میکنن؟ 6 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۹۳ الان يك سوال علمي فيزيكي ، متا فيزيكي ، فقهي مذهبي ، رياضي ، فلسفي مطرح كردي ! براي توضيح به اين موضوع بايد وارد همه اينا شد ... نكته يك : من اصل مقاله دكتر حسابي رو نديدم ! دوستان اگر بلدن سرچ كنند ما هم اين مقاله رو مطالعه كنيم ! ببينم واقعا حرف دكتر هم همين چيزايي كه تو دهن مردم پر شده ؟؟؟ آخه يك مدت هم افتاده بود رو زبون ملت كه شاگرد انشتين بوده ! پسرش هم مدعي ميشد ! در صورتي كه اين دو نفر توي عمرشون يك ثانيه كنار هم نبودن و هيچ سندي دال بر اين نيست ! نكته 2 : ابعاد ... ابعاد وقتي به پايين تر ميروند مثلا بعد 7 8 10 11 ... ديگه مانند ابعاد 1 2 2 ( طول عرض و ارتفاع ) نيست ... ديگه چنين مفهوم ساده اي نداره پيچيده تره ... كه من هنوزم نفهميدم اونا رو چرا اصلا بُعد نام گذاري ميكند ! خودش كلي جاي حرف داره ! هنوز فيزيك دان ها باهاش درگير هستند ... حداقل تا جايي كه من سراغ دارم توي ايران يك استاد كاملا متخصص نداريم ، من با يكيشون توي دانشگاه خودمون بحث كردم انقدر ذهنش مثل اين معتقدين افراطي با اين نظريه آميخته شده بود حاضر نبود تناقض هاي اين نظريه رو بهش فكر كنه چه برسه بخواد دركش كنه ! نكته 3 : آيا بزرگان دين ما ... منظورت از بزرگان دين ما كيه دقيقا ؟؟؟ نكته 5 : از لحاظ رياضياتي بخواي بررسي كني ما چيزي به اسم انتها و حتي رسيدن هم نداريم ! چرا ؟؟ فاصله بين انگشت من و ديوار يك سانتي متره ... من با يك آهنگ خاص انگشتم رو به ديوار نزديك ميكنم هيچوقت نميرسم چون هر چقدر هم اين فاصله كم بشه مثلا 0.0000000000000000005 باز هم مقاديري بين اين عدد تا صفر وجود داره و هيچوقت اين عدد صفر نميشه واسه بينهايتم همينطور شما هر چي بروي بروي بروي آخرش به هيچ كجا نميرسي ! اما تو بعد فيزيك بي نهايت يعني محدوده اي خارج از محاسبات ما .... محاسبه ما بشه 5 ... 6 به بعدش واسمون بي نهايته ! نكته 6 : خدا ... خدا رخنه كرده يعني چي ؟؟ اين حرفو دقيقا كي زده ؟؟؟ نظر من : خدا بي نهايته الكيه چون خدا مقداري نيست خدا رخنه كرده هم باز الكيه چون ماده نيست كه بخواد رخنه كنه ! دوستان عزيزي هم كه مدعي رسيدن به خدا هستن ( در كل جامعه بشري ) بيان بگن خدا كيه چيه چه شكليه ما هم بفهميم / همه فقط مدعي هستند هيچكس نمتونه حرفي بزنه ! تنها كساني راجع به خدا به قطع حرف ميزنن و دست به توصيف ميزنن 12 امام شيعيان هستند ! كه برخي هاش واقعا حيران كننده است شما تا سالها هم بخوني نه ميتوني نقضي پيدا كني نه ميتوني دركي پيدا كني ... اين ملاها هم كه ميان تفسير مينويسن نظرات خودشون رو ميگن نه مغز كلام معصوم رو ! در تفاسير سخنان اين بزرگواران شايد بتوني خللي پيدا كني اما اصل سخنشون نه ... من خوندم نه فهميدم نه خللي پيدا كردم نفهميدم يعني اينكه با آموزه هاي كه اينا ميگن همخواني نداره ، با خدايي كه اكثر ما متصور ميشيم همخواني نداره ! خدايي توصيف شده از ديدگاه اين بزرگان واقعا عظيمه ... واقعا عظيم ! براي نمونه سخنان و خطبه ها و پرسش و پاسخ هاي امام رضا رو توي اين زمينه بخونيد ! و اما انسان ها معمولي فقط مدعي هستند ! ماها براي شناخت بهتر از خدا ، بهتره كه علم ماده مون رو به علوم غير مادي و ماورا طبيعه وصل كنيم ، اگر اين گذر رو عبور كنيم از نظر من برخي از چيزها بر ما آشكار ميشه ! انشتين ، شرودينگر و هايزنبرگ و تعدادي ديگه و در آخرين مورد پيتر هيگز ... كساني بودن كه بين دنياي مادي و غير مادي كانال زدند و پنجره هاي از متا فيزيك رو باز كردند ... و كلي حرف ديگه كه ذهنم ياري نميكنه بنويسم ! و زيادم حرف زدم ! ولي ما براي شناخت درست از خدا نياز به خيلي چيزاي ديگه داريم اكثر فلاسفه توهم دارند و موهومي حرف ميزنند ... منو هيچوقت نتونستند قانع كنند ! من تو كلاس هاي بحث فلسفه دانشگاه هم شركت ميكردند هيچوقت نميتونستم اون خزعبلات رو بپذيرم و هر كجا اعتراض ميكردم ميگفتن : فلسفه يعني همين حرفي كه بي سود باشه و توصيف خوبي از پيرامون ما نباشه چرت محضه ! حالا فلسفه است يا نطق سياسي ! و السلام ... 4 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۹۳ الان يك سوال علمي فيزيكي ، متا فيزيكي ، فقهي مذهبي ، رياضي ، فلسفي مطرح كردي ! براي توضيح به اين موضوع بايد وارد همه اينا شد ... نكته يك : من اصل مقاله دكتر حسابي رو نديدم ! دوستان اگر بلدن سرچ كنند ما هم اين مقاله رو مطالعه كنيم ! ببينم واقعا حرف دكتر هم همين چيزايي كه تو دهن مردم پر شده ؟؟؟ آخه يك مدت هم افتاده بود رو زبون ملت كه شاگرد انشتين بوده ! پسرش هم مدعي ميشد ! در صورتي كه اين دو نفر توي عمرشون يك ثانيه كنار هم نبودن و هيچ سندي دال بر اين نيست ! منم اصل مقاله رو متاسفانه مطالعه نکردم...چیزی بود که شنیدم نكته 2 : ابعاد ... ابعاد وقتي به پايين تر ميروند مثلا بعد 7 8 10 11 ... ديگه مانند ابعاد 1 2 2 ( طول عرض و ارتفاع ) نيست ... ديگه چنين مفهوم ساده اي نداره پيچيده تره ... كه من هنوزم نفهميدم اونا رو چرا اصلا بُعد نام گذاري ميكند ! خودش كلي جاي حرف داره ! هنوز فيزيك دان ها باهاش درگير هستند ... حداقل تا جايي كه من سراغ دارم توي ايران يك استاد كاملا متخصص نداريم ، من با يكيشون توي دانشگاه خودمون بحث كردم انقدر ذهنش مثل اين معتقدين افراطي با اين نظريه آميخته شده بود حاضر نبود تناقض هاي اين نظريه رو بهش فكر كنه چه برسه بخواد دركش كنه ! نكته 3 : آيا بزرگان دين ما ... منظورت از بزرگان دين ما كيه دقيقا ؟؟؟ شخص خاصی مد نظرم نبست...کلی گفتم نكته 5 : از لحاظ رياضياتي بخواي بررسي كني ما چيزي به اسم انتها و حتي رسيدن هم نداريم ! چرا ؟؟ فاصله بين انگشت من و ديوار يك سانتي متره ... من با يك آهنگ خاص انگشتم رو به ديوار نزديك ميكنم هيچوقت نميرسم چون هر چقدر هم اين فاصله كم بشه مثلا 0.0000000000000000005 باز هم مقاديري بين اين عدد تا صفر وجود داره و هيچوقت اين عدد صفر نميشه واسه بينهايتم همينطور شما هر چي بروي بروي بروي آخرش به هيچ كجا نميرسي ! اما تو بعد فيزيك بي نهايت يعني محدوده اي خارج از محاسبات ما .... محاسبه ما بشه 5 ... 6 به بعدش واسمون بي نهايته ! نكته 6 : خدا ... خدا رخنه كرده يعني چي ؟؟ اين حرفو دقيقا كي زده ؟؟؟ نظر من : خدا بي نهايته الكيه چون خدا مقداري نيست خدا رخنه كرده هم باز الكيه چون ماده نيست كه بخواد رخنه كنه ! دوستان عزيزي هم كه مدعي رسيدن به خدا هستن ( در كل جامعه بشري ) بيان بگن خدا كيه چيه چه شكليه ما هم بفهميم / همه فقط مدعي هستند هيچكس نمتونه حرفي بزنه ! تنها كساني راجع به خدا به قطع حرف ميزنن و دست به توصيف ميزنن 12 امام شيعيان هستند ! كه برخي هاش واقعا حيران كننده است شما تا سالها هم بخوني نه ميتوني نقضي پيدا كني نه ميتوني دركي پيدا كني ... اين ملاها هم كه ميان تفسير مينويسن نظرات خودشون رو ميگن نه مغز كلام معصوم رو ! در تفاسير سخنان اين بزرگواران شايد بتوني خللي پيدا كني اما اصل سخنشون نه ... من خوندم نه فهميدم نه خللي پيدا كردم نفهميدم يعني اينكه با آموزه هاي كه اينا ميگن همخواني نداره ، با خدايي كه اكثر ما متصور ميشيم همخواني نداره ! خدايي توصيف شده از ديدگاه اين بزرگان واقعا عظيمه ... واقعا عظيم ! براي نمونه سخنان و خطبه ها و پرسش و پاسخ هاي امام رضا رو توي اين زمينه بخونيد ! و اما انسان ها معمولي فقط مدعي هستند ! ماها براي شناخت بهتر از خدا ، بهتره كه علم ماده مون رو به علوم غير مادي و ماورا طبيعه وصل كنيم ، اگر اين گذر رو عبور كنيم از نظر من برخي از چيزها بر ما آشكار ميشه ! انشتين ، شرودينگر و هايزنبرگ و تعدادي ديگه و در آخرين مورد پيتر هيگز ... كساني بودن كه بين دنياي مادي و غير مادي كانال زدند و پنجره هاي از متا فيزيك رو باز كردند ... و كلي حرف ديگه كه ذهنم ياري نميكنه بنويسم ! و زيادم حرف زدم ! ولي ما براي شناخت درست از خدا نياز به خيلي چيزاي ديگه داريم اكثر فلاسفه توهم دارند و موهومي حرف ميزنند ... منو هيچوقت نتونستند قانع كنند ! من تو كلاس هاي بحث فلسفه دانشگاه هم شركت ميكردند هيچوقت نميتونستم اون خزعبلات رو بپذيرم و هر كجا اعتراض ميكردم ميگفتن : فلسفه يعني همين حرفي كه بي سود باشه و توصيف خوبي از پيرامون ما نباشه چرت محضه ! حالا فلسفه است يا نطق سياسي ! و السلام ... ممنون بابت صحبتات... من چیز زیادی از متافیزیک نمیدونمچجوری میشه به این سمت رفت؟؟؟ آیا یه چیزی تو مایه های عرفان و مکاشفه و این چیزاس؟؟؟؟ نفهميدم يعني اينكه با آموزه هاي كه اينا ميگن همخواني نداره ، با خدايي كه اكثر ما متصور ميشيم همخواني نداره ! آموزه هاشون چجوریه که همخونی نداره؟؟؟؟؟تصور اکثر ما از خدا چیه؟؟؟ 1 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۳ ممنون بابت صحبتات... من چیز زیادی از متافیزیک نمیدونمچجوری میشه به این سمت رفت؟؟؟ آیا یه چیزی تو مایه های عرفان و مکاشفه و این چیزاس؟؟؟؟ آموزه هاشون چجوریه که همخونی نداره؟؟؟؟؟تصور اکثر ما از خدا چیه؟؟؟ متا فيزيك ... يعني يكم اون ور تر فيزيك كوچه بغلي آخه اينجور چيزا رو هر كسي يكجور تعريف ميكنه ... اينجوري بگم فيزيك فلسفي ! اما من ميگم : قوانين جديد ! كه با قوانين فيزيكي حاكم بر ما همخواني نداره ! مثل سفر در زمان ... يعني اينكه ما قوانين فيزيكي دقيق نداريم چون يكجاهاي در عالم رو بي پاسخ ميزاره ! اينجام يك حرفاي زده برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ولي يكجوري تعريفش كرده اينجا زياد خوب نگفته بيشتر فلسفي توصيفش كرده .... حالا اگه بيشتر دوست داري از عالم فيزيك سر در بياري بايد بيشتر مطالعه كني ! چقدر فيزيك بلدي و خوندي ؟؟ بگو تا بهت بگم چي بخوني ! اما اون خدا ... همخواني نداره يعني اينكه خداي واقعي خيلي خداتر از اين حرفاست كه بقيه فكر ميكنند ! خداي واقعي وحشت ناك نيست ! نبايد از روي عادت عبادت كرد نبايد از ترس خوبي كنيم ! يا از روي لج بازي بدي كنيم ... و خيلي ابزارهاي فكري ديگه كه امروز دست آويزي شده براي مبلغان خدا شناس نميدونم عقايد ذهني خودمو گفتم ... شايد براي شما زياد تنقاض آميز نباشه ، اما براي من بود ! 3 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۳ متا فيزيك ... يعني يكم اون ور تر فيزيك كوچه بغلي آخه اينجور چيزا رو هر كسي يكجور تعريف ميكنه ... اينجوري بگم فيزيك فلسفي ! اما من ميگم : قوانين جديد ! كه با قوانين فيزيكي حاكم بر ما همخواني نداره ! مثل سفر در زمان ... يعني اينكه ما قوانين فيزيكي دقيق نداريم چون يكجاهاي در عالم رو بي پاسخ ميزاره ! اينجام يك حرفاي زده برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ولي يكجوري تعريفش كرده اينجا زياد خوب نگفته بيشتر فلسفي توصيفش كرده .... حالا اگه بيشتر دوست داري از عالم فيزيك سر در بياري بايد بيشتر مطالعه كني ! چقدر فيزيك بلدي و خوندي ؟؟ بگو تا بهت بگم چي بخوني ! اما اون خدا ... همخواني نداره يعني اينكه خداي واقعي خيلي خداتر از اين حرفاست كه بقيه فكر ميكنند ! خداي واقعي وحشت ناك نيست ! نبايد از روي عادت عبادت كرد نبايد از ترس خوبي كنيم ! يا از روي لج بازي بدي كنيم ... و خيلي ابزارهاي فكري ديگه كه امروز دست آويزي شده براي مبلغان خدا شناس نميدونم عقايد ذهني خودمو گفتم ... شايد براي شما زياد تنقاض آميز نباشه ، اما براي من بود ! در موررد فیزیک صفر...چیزی نمیدونم... آفرین منم همینو میخوام...پرستش خدا از روی علاقه باشه نه ترس اون...بخاطر ترس از جهنم نباشه که گناه نکنیم...ولی برای رسیدن به اینا باید یه شناختی داشته باشیم...به این شناخت چجوری میشه رسید؟؟؟ یش از اینها فکر میکردم خدا خانه ای دارد میان ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه برق کوچکی از تاج او هر ستاره پولکی از تاج او اطلس پیراهن او آسمان نقش روی دامن او کهکشان رعدو برق شب صدای خنده اش سیل و طوفان نعره توفنده اش دکمه پیراهن او آفتاب برق تیغ و خنجر او ماهتاب هیچکس از جای او آگاه نیست هیچکس را در حضورش راه نیست پیش از اینها خاطرم دلگیر بود از خدا در ذهنم این تصویر بود آن خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در آسمان دور از زمین بود اما در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود در دل او دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت هر چه می پرسیدم از خود از خدا از زمین،از آسمان،از ابرها زود می گفتند این کار خداست پرس و جو از کار او کاری خطاست آب اگر خوردی ، عذابش آتش است هر چه می پرسی ، جوابش آتش است تا ببندی چشم ، کورت می کنند تا شدی نزدیک ، دورت می کند کج گشودی دست ، سنگت می کند کج نهادی پای ، لنگت می کند تا خطا کردی عذابت می کند در میان آتش آبت می کند با همین قصه دلم مشغول بود خوابهایم پر ز دیو و غول بود نیت من در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا هر چه می کردم همه از ترس بود مثل از بر کردن یک درس بود مثل تمرین حساب و هندسه مثل تنبیه مدیر مدرسه مثل صرف فعل ماضی سخت بود مثل تکلیف ریاضی سخت بود تا یکشب دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک سفر در میان راه در یک روستا خانه ای دیدم خوب و آشنا زود پرسیدم پدر اینجا کجاست گفت اینجا خانه خوب خداست! گفت اینجا می شود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند با وضویی دست و رویی تازه کرد گفتمش پس آن خدای خشمگین خانه اش اینجاست اینجا در زمین؟ گفت آری خانه ی او بی ریاست فرش هایش از گلیم و پوریاست مهربان و ساده و بی کینه است مثل پوری در آیینه است می توان با این خدا پرواز کرد سفره دل را برایش باز کرد میشود درباره گل حرف زد صاف و ساده مثل بلبل حرف زد چکه چکه مثل باران حرف زد قیصر امین پور 3 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۳ صفر يعني چقدر ... پيام خصوصي بده تا جايي كه سوادم ياري كنه راهنماييت ميكنم ! 2 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۳ من در جایی خونده بودم خدا انتها ندارد! (منظورم قدرت و احاطه خداوند هست که در همه چیز رخنه کرده است!) دکتر حسابی نظریه ای داشت که به «بی نهایت بودن ذرات» مشهور هست و معتقد بود در دین ما گفته میشود که قدرت خدا در اعماق اجسام رخنه کرده پس چون خدا بی انتهاست پس بن بستی هم برای دنیای میکرسکپی نمی شود قائل شد! این نظریه با تمسخر روبرو شد که انیشتین گفت من می پذیرم ! اخیرا دانشمندان دریافتن ذراتی به نام نیوترون کشف کردن که در دنیایی به ابعاد 10 به توان -35 (که به گفته خودشان می شود بعد یازدهم!!) در گردشند در حالی که دنیای پروتون و هسته اتم 10 به توان -15 هست! (عمیق ترین بعدی که بشر تا زمان انیشتن به آن رسیده بود!) حالا سوالم: 1- آیا بزرگان دین ما مطلبی درباره بی نهایت بودن ذرات در ماده دارن!؟ 2-این ابعاد تا کجا میرود وقتی بهش نمیشه دست رسی پیدا کرد؟! (آیا خدا چیزی خلق میکنه که فقط برای خودش معنی میده!) آیا انتهای دنیای ماکروسکوپی با انتهای دنیای میکروسکپی در جایی به می رسن؟ و یا نه به مانند دو محور مثبت و منفی در خلاف جهت هم تا بینهایت حرکت میکنن؟ جواب در سئوال شماره 2 شما نهفته است. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده