آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 خرداد، ۱۳۹۳ چند درصد مردم این قوانین رو رعایت میکنند؟ کیا رعایت نمیکنند؟ قوانین شهرداری همش رعایت نمیشه با پول خیلی از تخلفات حل میشه 2 لینک به دیدگاه
sara kia 3158 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 خرداد، ۱۳۹۳ شهر و رفتار ساکنین شهر در جوامع مترقی تابع استاندارد های خاص و بسیار مودبانه ست . چیزی که در جامعه ما دیگه مشاهده نمیشه.یکی. از مهمترین دلیل ،، هجوم روستاییان و سکونتشان در شهرها و بی توجهی آنان به قواعد زندگی شهریست.نظر شما. د ر این مورد چیست؟ راستش یه جوری بیان کردین که انگار شهرنشین های ایرانی با وظایف شهروندی خودشون آشنایی دارن و روستاییان با هجوم خودشون جو رو متشنج کردن. باید در نظر داشته باشین که تا چند دهه قبل ایران یک سرزمین روستا محور بود و اکثریت روستانشین و کشاورز بودن. بعدها مهاجرت بیشتر شد و خیلی از روستا نشین های سابق شهرنشین های امروزی جامعه ما هستند و رفتار شهروندی متفاوتی هم دارن. به نظر می رسه بیشتر از اصالت و محل تولد، عنصر خانواده در شکل گیری رفتار شهروندی موثر باشه. چه بسا توی روستاها وظایف زندگی اجتماعی بهتر و دقیق تر از جوامع شهری رعایت بشه... به هر حال با دلیلی که آوردین اصلا موافق نیستم 5 لینک به دیدگاه
Mr.Dexigner 742 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد، ۱۳۹۳ به نظر من ما هنوز شهروند نشدیم و اساسا هنوز مفهوم شهروندی رو دک نکرده ایم. چون اساسا در تاریخمان ما شهر (به مفهومی که شهروند از آن استنتاج میشود) نداشته ایم! و در هر موردی برای ارائه راه حل باید اول مسئله خوب بررسی بشه و به قول کریشنا مورتی اگر عمق مسئله را بشناسیم، پاسخ از ژرفای آن بر میخیزد مفهوم شهروندی به شدت با مسئله ی جامعه مدنی گره خورده، و بیش از آنکه کالبد و فضاهای شهری در طراحی شهری بر این امر مستولی باشند، مفاهیم مکانی بر آن تاثیر گذارند. در واقع مفهوم شهروندی به شدت با مفاهیم مکانی در فلسفه و طراحی شهری ارتباط دارد. بگذریم حال من در مورد ریشه های تاریخی شهروندی به طور مختصر توضیحی بر اساس نیمچه پژوهشی که قبلا در این مورد انجام داده ام می نویسم باشد که مقبول افتد و نقد گردد. آنچه در تاریخ خوانده ایم و منابع موجود تاریخی و سفرنامه های مختلف از وجود شهرهای بسیاری در سرزمین ایران سخن گفته اند کسانی مانند دیاکونف تخت جمشید را شهر دانسته اند و کسانی مانند ناصر خسرو خودمان در وصف شهرها بسیار با تناقص سخن گفته اند. اما آن چیزی که امروزه دیگر بر محققان آشکار شده است لزوم بازنگری بر تاریخی است که دیگران برایمان نوشته اند. جدیدا تئوری جدیدی در تاریخ شهر ایران مطرح شده به نام تئوری آبادی ها . (ر.ک به مجله اندیشه ی ایرانشهر - شماره ی ششم) این تئوری که میتوان خاستگاه ظهور بازنگری جدیدی در تاریخ سکونتگاهی ایران دانست (توجه بفرمائید سکونتگاه، نه شهر) ادعا دارد که در تاریخ ایران قبل از دوران معاصر (دوران معاصر از ظهور سلسله ی قاجاریان مخصوصا دوره ی ناصرالدین شاه و همزمان با انقلاب صنعتی اروپا و پس از آن ورود تدریجی مدرنیسم به ایران) پدیده ای به نام شهر وجود نداشته است. بلکه سکونتگاه هایی وجود داشته که مردم در آن زندگی میکردند. جالب است بدونید که یکی از سوالهای آزمون ورودی دکترای تخصصی طراحی شهری دانشگاه شهید بهشتی این بوده که تفاوت شهر و روستا در تاریخ شهر ایران چیست؟ و جالبتر از اون این بوده که هیچ کس به این سوال درست جواب نداده! در واقع شهر یک پدیده ی غربی است. که بعد از شروع سفرهای خارجی قاجاریان به اروپا و ورود جلوه های صنعتی اروپایی به ایران شهر در این مملکت مفهوم پیدا کرده است. حالا ممکنه برای شما سوال پیش بیاید که واقعا تفاوت بین شهر و روستا در ایران چه بوده؟ من این سوال رو توی کافه دیزاین توی قسمت طراحی شهری مطرح کرده ام. و آنجا بسیار هم بحث شد. اما خب اینجا لازم میبینم که بار دیگر در این باره سخن گویم! در واقع مفاهیمی مانند شهر و روستا در ایران وجود داشته است. اما سکونتگاههایی که در آنها حاکم در قلعه که ارک نامیده میشود سکونت داشته ، دارالاماره نامیده میشده. شما هیچ گونه تقسیم کار میان سکونتگاههای ایرانی پیدا نمیکنید . آنچه به آن روستا و آنچه بدان به غلط شهر اطلاق می شود تولیدات و تقسیم کارهای یکسانی صورت نگرفته است. ضمن اینکه عناصر کالبدی که در شهر وجود داشته در روستا هم وجود داشته به غیر از ارک. اما در اروپا شهر وظیفه ی جدا از وظیفه ی روستا ایفا میکرده است. و به سبب همین موضوع بسیاری از عناصر کالبدی شهر و روستا با یکدیگر فرق داشته است. با وصفی که به صورت موجز رفت، متوجه شدیم که در واقع ما ایرانی ها با پدیده ای به نام شهر و به دنبال آن با پدیده ای به نام شهروند بیگانه ایم و هنوز در پس ذهن خود فرهنگ روستایی را حمل میکنیم. اما اینکه چرا اروپایی ها سالهای سال شهر داشته اند و ایرانی ها نه میتوان در فرهنگ اسکان و فرهنگ کوچ نشینی اروپائیان جستجو کرد. اروپائیان به علت آب و هوای مناسب (به اورپا قاره سبز گفته میشود. مهمترین عنصر یکجا نشینی آب در همه جا یافت میشود) یکجا نشینی را انتخاب کرده است. در حالیکه ایرانی ها به علت وجود آب و هوای گرم و خشک در سرزمینشان فرهنگ کوچ نشینی را انتخاب کرده و زندگیشان را وابسته به دام میدیدند. در واقع در زندگی ایرانی فرهنگ مردمان اتکاء به یک فرد ریش سفید قبیله یا پدر سالار بوده و تمامی تصمیمات توسط وی گرفته میشده. پس چیزی به نام حق شهروندی و شهروند معنی پیدا نمیکرده و تمامی حقوق متعلق به رئیس قبیله بوده. و وی به ساکنین مشروعیت میداده. (ریشه های استبداد پذیری هم میتوان در اینجا دید- بحث های قومی قبیله ای مثل محله ی حیدری ها و نعمتی ها در دوران صفوی نمونه ی بارزی است!) اما در اروپا به دلیل یکجا نشینی ، مفهومی به نام شورا شکل گرفته و هر فرد به عنوان یک شهروند به حاکم شهر مشرعیت می داده. (در اروپا شوراهای شهر قدمتی 1000 ساله دارند، در حالیکه در ایران از زمان دولت دوم آقای خاتمی شوراهای شهر شکل گرفته اند!!!!!) و اما هنوز این فرهنگ کوچ نشینی در پس اذهان ما سنگینی میکند. هنوز خانواده ای و قبیله ای زندگی میکنیم و پارتی بازی میکینم ، از خودرو انتظاری داریم که از یک اسب یا الاغ داریم، با پدیده ها و اختراعات جدید که محصول نوگرایی و مدرنیسم هستند روستایی برخورد میکنیم، تلویزیونی که در فرهنگ اروپایی در اتاق خواب یا حال قرار میگیرد برای پز دادن در پذیرایی قرار میدهیم، جداره های پنجره نواری طراحی میکنیم اما جلوی آن پرده میکشیم، بالکن برای ساختمانهایمان تعبیه میکنیم اما در آن لباسهای زیرمان را پهن میکنیم، از تلفن به عنوان وسیله ای برای غیبت استفاده میکنیم، حس مشارکت در ما وجود نداریم چون فرد یا نهاد دیگری را در قبال مسائل بیرون از خانه مسئول میدانیم و ... و اینها همه به خاطر این است که ما هنوز شهروند نشدیم. و هنوز طعم مشارکت واقعی را نچشیده ایم و هنوز دوست داریم جانمان را فدای ریش سفید قبیله مان که کمی بزرگ تر شده بکنیم. (آخرش یه ذره سیاسی شد ببخشید. دی:) 5 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۳ به نظر من ما هنوز شهروند نشدیم و اساسا هنوز مفهوم شهروندی رو دک نکرده ایم. چون اساسا در تاریخمان ما شهر (به مفهومی که شهروند از آن استنتاج میشود) نداشته ایم!و در هر موردی برای ارائه راه حل باید اول مسئله خوب بررسی بشه و به قول کریشنا مورتی اگر عمق مسئله را بشناسیم، پاسخ از ژرفای آن بر میخیزد مفهوم شهروندی به شدت با مسئله ی جامعه مدنی گره خورده، و بیش از آنکه کالبد و فضاهای شهری در طراحی شهری بر این امر مستولی باشند، مفاهیم مکانی بر آن تاثیر گذارند. در واقع مفهوم شهروندی به شدت با مفاهیم مکانی در فلسفه و طراحی شهری ارتباط دارد. بگذریم حال من در مورد ریشه های تاریخی شهروندی به طور مختصر توضیحی بر اساس نیمچه پژوهشی که قبلا در این مورد انجام داده ام می نویسم باشد که مقبول افتد و نقد گردد. آنچه در تاریخ خوانده ایم و منابع موجود تاریخی و سفرنامه های مختلف از وجود شهرهای بسیاری در سرزمین ایران سخن گفته اند کسانی مانند دیاکونف تخت جمشید را شهر دانسته اند و کسانی مانند ناصر خسرو خودمان در وصف شهرها بسیار با تناقص سخن گفته اند. اما آن چیزی که امروزه دیگر بر محققان آشکار شده است لزوم بازنگری بر تاریخی است که دیگران برایمان نوشته اند. جدیدا تئوری جدیدی در تاریخ شهر ایران مطرح شده به نام تئوری آبادی ها . (ر.ک به مجله اندیشه ی ایرانشهر - شماره ی ششم) این تئوری که میتوان خاستگاه ظهور بازنگری جدیدی در تاریخ سکونتگاهی ایران دانست (توجه بفرمائید سکونتگاه، نه شهر) ادعا دارد که در تاریخ ایران قبل از دوران معاصر (دوران معاصر از ظهور سلسله ی قاجاریان مخصوصا دوره ی ناصرالدین شاه و همزمان با انقلاب صنعتی اروپا و پس از آن ورود تدریجی مدرنیسم به ایران) پدیده ای به نام شهر وجود نداشته است. بلکه سکونتگاه هایی وجود داشته که مردم در آن زندگی میکردند. جالب است بدونید که یکی از سوالهای آزمون ورودی دکترای تخصصی طراحی شهری دانشگاه شهید بهشتی این بوده که تفاوت شهر و روستا در تاریخ شهر ایران چیست؟ و جالبتر از اون این بوده که هیچ کس به این سوال درست جواب نداده! در واقع شهر یک پدیده ی غربی است. که بعد از شروع سفرهای خارجی قاجاریان به اروپا و ورود جلوه های صنعتی اروپایی به ایران شهر در این مملکت مفهوم پیدا کرده است. حالا ممکنه برای شما سوال پیش بیاید که واقعا تفاوت بین شهر و روستا در ایران چه بوده؟ من این سوال رو توی کافه دیزاین توی قسمت طراحی شهری مطرح کرده ام. و آنجا بسیار هم بحث شد. اما خب اینجا لازم میبینم که بار دیگر در این باره سخن گویم! در واقع مفاهیمی مانند شهر و روستا در ایران وجود داشته است. اما سکونتگاههایی که در آنها حاکم در قلعه که ارک نامیده میشود سکونت داشته ، دارالاماره نامیده میشده. شما هیچ گونه تقسیم کار میان سکونتگاههای ایرانی پیدا نمیکنید . آنچه به آن روستا و آنچه بدان به غلط شهر اطلاق می شود تولیدات و تقسیم کارهای یکسانی صورت نگرفته است. ضمن اینکه عناصر کالبدی که در شهر وجود داشته در روستا هم وجود داشته به غیر از ارک. اما در اروپا شهر وظیفه ی جدا از وظیفه ی روستا ایفا میکرده است. و به سبب همین موضوع بسیاری از عناصر کالبدی شهر و روستا با یکدیگر فرق داشته است. با وصفی که به صورت موجز رفت، متوجه شدیم که در واقع ما ایرانی ها با پدیده ای به نام شهر و به دنبال آن با پدیده ای به نام شهروند بیگانه ایم و هنوز در پس ذهن خود فرهنگ روستایی را حمل میکنیم. اما اینکه چرا اروپایی ها سالهای سال شهر داشته اند و ایرانی ها نه میتوان در فرهنگ اسکان و فرهنگ کوچ نشینی اروپائیان جستجو کرد. اروپائیان به علت آب و هوای مناسب (به اورپا قاره سبز گفته میشود. مهمترین عنصر یکجا نشینی آب در همه جا یافت میشود) یکجا نشینی را انتخاب کرده است. در حالیکه ایرانی ها به علت وجود آب و هوای گرم و خشک در سرزمینشان فرهنگ کوچ نشینی را انتخاب کرده و زندگیشان را وابسته به دام میدیدند. در واقع در زندگی ایرانی فرهنگ مردمان اتکاء به یک فرد ریش سفید قبیله یا پدر سالار بوده و تمامی تصمیمات توسط وی گرفته میشده. پس چیزی به نام حق شهروندی و شهروند معنی پیدا نمیکرده و تمامی حقوق متعلق به رئیس قبیله بوده. و وی به ساکنین مشروعیت میداده. (ریشه های استبداد پذیری هم میتوان در اینجا دید- بحث های قومی قبیله ای مثل محله ی حیدری ها و نعمتی ها در دوران صفوی نمونه ی بارزی است!) اما در اروپا به دلیل یکجا نشینی ، مفهومی به نام شورا شکل گرفته و هر فرد به عنوان یک شهروند به حاکم شهر مشرعیت می داده. (در اروپا شوراهای شهر قدمتی 1000 ساله دارند، در حالیکه در ایران از زمان دولت دوم آقای خاتمی شوراهای شهر شکل گرفته اند!!!!!) و اما هنوز این فرهنگ کوچ نشینی در پس اذهان ما سنگینی میکند. هنوز خانواده ای و قبیله ای زندگی میکنیم و پارتی بازی میکینم ، از خودرو انتظاری داریم که از یک اسب یا الاغ داریم، با پدیده ها و اختراعات جدید که محصول نوگرایی و مدرنیسم هستند روستایی برخورد میکنیم، تلویزیونی که در فرهنگ اروپایی در اتاق خواب یا حال قرار میگیرد برای پز دادن در پذیرایی قرار میدهیم، جداره های پنجره نواری طراحی میکنیم اما جلوی آن پرده میکشیم، بالکن برای ساختمانهایمان تعبیه میکنیم اما در آن لباسهای زیرمان را پهن میکنیم، از تلفن به عنوان وسیله ای برای غیبت استفاده میکنیم، حس مشارکت در ما وجود نداریم چون فرد یا نهاد دیگری را در قبال مسائل بیرون از خانه مسئول میدانیم و ... و اینها همه به خاطر این است که ما هنوز شهروند نشدیم. و هنوز طعم مشارکت واقعی را نچشیده ایم و هنوز دوست داریم جانمان را فدای ریش سفید قبیله مان که کمی بزرگ تر شده بکنیم. (آخرش یه ذره سیاسی شد ببخشید. دی:) شما طراحی شهری خوندید؟حرفاتون کاملا رو مبانی طراحی شهری زده شده 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۹۳ جالب است بدونید که یکی از سوالهای آزمون ورودی دکترای تخصصی طراحی شهری دانشگاه شهید بهشتی این بوده که تفاوت شهر و روستا در تاریخ شهر ایران چیست؟ و جالبتر از اون این بوده که هیچ کس به این سوال درست جواب نداده! در واقع شهر یک پدیده ی غربی است. که بعد از شروع سفرهای خارجی قاجاریان به اروپا و ورود جلوه های صنعتی اروپایی به ایران شهر در این مملکت مفهوم پیدا کرده است. در واقع در زندگی ایرانی فرهنگ مردمان اتکاء به یک فرد ریش سفید قبیله یا پدر سالار بوده و تمامی تصمیمات توسط وی گرفته میشده. پس چیزی به نام حق شهروندی و شهروند معنی پیدا نمیکرده و تمامی حقوق متعلق به رئیس قبیله بوده. و وی به ساکنین مشروعیت میداده. (ریشه های استبداد پذیری هم میتوان در اینجا دید- بحث های قومی قبیله ای مثل محله ی حیدری ها و نعمتی ها در دوران صفوی نمونه ی بارزی است!) اما در اروپا به دلیل یکجا نشینی ، مفهومی به نام شورا شکل گرفته و هر فرد به عنوان یک شهروند به حاکم شهر مشرعیت می داده. (در اروپا شوراهای شهر قدمتی 1000 ساله دارند، در حالیکه در ایران از زمان دولت دوم آقای خاتمی شوراهای شهر شکل گرفته اند!!!!!) و اینها همه به خاطر این است که ما هنوز شهروند نشدیم. و هنوز طعم مشارکت واقعی را نچشیده ایم و هنوز دوست داریم جانمان را فدای ریش سفید قبیله مان که کمی بزرگ تر شده بکنیم. (آخرش یه ذره سیاسی شد ببخشید. دی:) شما طراحی شهری خوندید؟حرفاتون کاملا رو مبانی طراحی شهری زده شده درود... عذرخواهی می کنم که من جواب می دم...بیم دارم هری پاتر عزیز باز در نقاب شیطنت سنگ قلاب کنه دوستان رو در جواب... بلی ایشون تخصص شهرسازی دارن...ایشون هم درسش رو خوندن و هم تو انجمن مدیریت تالار شهرسازی رو داشتن... جمعی از قدیمی های انجمن به خون این عزیز تشنه هستن... که نمی آد..نمی آد...وقتی هم می آد..اینجوری می اد...در لقای جادوی هری پاتری... گه گاهی می آن..یک عصایی می چرخونن...جماعت دوست دار خودشون رو می چزونن...(از بابت عدم رخ نمایی با یوزر اسبقشون) به هر حال...به قول یک دوست...نفس این دوستان هم تو انجمن گه گاهی دمیده بشه باید راضی بود... . . . البته نظرات هری جان قابل تامل است..ولی به این فکر می کنم...نفی یا اثبات در تاریخ همیشه بروز اختلاف هست... وقتی به راحتی می گیم پدیده ای در جایی بوده یا اصلا نبوده...باید به این فکر کنیم که آیا همیشه تاریخ محمل ثبت وقایعی بوده که اتفاق افتاده؟ من اصلا تخصص شهرسازی ندارم...پس اونچه در سطور بعد می گم اگر جاهایی تخصصی میشه..عذرمی خوام اگر نقصی در اون هست... استراتژی بحث رو می شه بهش اشکال وارد کرد... در تعریف شهر هم می شه اشکال وارد کرد... تعریف شهر در قدیم...تعریف شهر در زمان جدید.... حق شهروندی آیا در زمان قدیم وجود داشته؟ مگه اصلا شهر قدیم بر پایه ی حقوق برابر شکل می گرفته؟ روم از مکان هایی بود که شهرسازی اون بسیار قوی بود...البته در تاریخی که در کتاب ها نوشته شده....صحت یا عدم صحت اون جای بحث داره.. شهر رومی چه جوری شکل می گرفت؟ یک عده مهندس می رفتن...مکان یابی می کردن..از نظر اینکه نزدیک شهر مرداب نباشه..اگه بود خشکش می کردن...منابع آب نزدیکش باشه...از نظر دفاعی قابلیت های خوبی داشته باشه....بعد تو ساخت اول حصار رو می ساختن...بعد تو لایه ی اول...خونه های چند طبقه برای افراد ضعیف..بعد خونه های میانی برای افراد پول دار...کلیسا و سالن شورا وسطش با دو تا بازار....که بازار دوم تا زمانی که شهر تا نصفه به بالا پر نمی شد،نمی ساختن.. بعد که جمعیت به حد بالا می رسید..بازار دوم ساخته می شد...بازار قبلی می شد:تره بار..یا همون بازار کثیف...اون یکی بازار برای بازرگان ها...جمعیت نزدیک به تکامل که می رفت...آمفی تئاتر هم ساخته می شد... این شهر 50 هزار نفره،که بیشتر از اون هم جمعیت راه نمی دادن..و در صورت لزوم..شهر جدید ساخته می شد...کجاش حق شهروندی داشت؟ اصلا جامعه ی طبقاتی اون دوره...حق شهروندی می شناخت؟ جامعه ی ای که آب رسانی به خانه های فقیر نشین...با دسترسی به کانال های دست جمعی بود..ولی برای اشراف آب به درون خانه های و به صورت اختصاصی بهشن می رسید....کجای این تعریف حق شهروندی می گنجه؟ حق شهروندی از برابری می اد....چند وقت هست که ما حق برابری در جهان رو داریم؟ اصلا ما امروزه شهری رو داریم که تمام حقوق شهروندی رو برای همه به یک میزان ارائه داده باشه.... نظام طبقاتی در جوامع....سدی هست که اجازه نمی ده حق شهروندی به طور کامل و جامع ادا بشه... من به جد اعتقاد دارم...مفهوم حق شهروندی با مقیاس و تعریف امروزی رو نمی شه گره زد به حق شهروندی در 1000 سال قبل... همون جور که نمی شه تعریف شهر امروز رو گره زد به 1000 سال قبل.... حتی 100 سال قبل... حتی 50 سال قبل... مطمئنا من به دلیل نقص در اطلاعاتم...ممکن هست نظر اشتباهی رو داشته باشم... ولی به جد معتقدم...یک نظام هماهنگ شهری...با ضابط های اجرایی آن...می تونه شهر رو در یک روال منطقی جلو ببره...(به لغاتم توجه کنیدٰیک نظام شهری با ضابط های اجرای به یک روال منطقی...من حرفی از حقوق برابر و...رو نزدم چون محل وقوعش به معنای تمام و کمال هنوز به وقوع نپیوسته) اونجوری که فرق نکنه...چه یک روستایی وارد این جامعه و شهر بشه...چه یک اروپایی تحصیل کرده که به این شهر مراجعت کرده.... وقتی پنل قانونی و ابزار اجرایی درست اتفاق بیافته....مهره ها در جای خودشون قرار می گیرن....و حق در لقای اجرای قانون تحقق پیدا می کنه به صورت نسبی نه کامل... داستان قیاس های این ور با اونور...قصه ی مهاجرت...قصه ی دوره ی فلان شاه و فلان شاهزاده...قصه ی خوبی برای خوندنه... ولی وقتی حکمت و شکل و مورفولوژی و فرهنگ و ...هزار عنصر دیگه با هم توفیق می کنه..تعاریف هم با هم توفیق می کنه...اون وقت هست که قیاس یک محمل مشترک نداره.. و خلاصه می شه که یک طرف قیاس رو بزنی تو سر اونیکی طرف قیاس... که غالبا هم قشر تحصیل کرده ی ما انوری هارو می زنن تو سر اینوری ها.... البته درست و غلطش الان بحث من نیست.... بحث جانمایه ی قیاس هست... باز من کیبورد به دست شدم و وراج... ببخشید من رو به خستگی چشم هاتون... آرامش پیشکش لحظه هاتون 3 لینک به دیدگاه
a.namdar 5908 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۹۳ درود... عذرخواهی می کنم که من جواب می دم...بیم دارم هری پاتر عزیز باز در نقاب شیطنت سنگ قلاب کنه دوستان رو در جواب... بلی ایشون تخصص شهرسازی دارن...ایشون هم درسش رو خوندن و هم تو انجمن مدیریت تالار شهرسازی رو داشتن... جمعی از قدیمی های انجمن به خون این عزیز تشنه هستن... که نمی آد..نمی آد...وقتی هم می آد..اینجوری می اد...در لقای جادوی هری پاتری... گه گاهی می آن..یک عصایی می چرخونن...جماعت دوست دار خودشون رو می چزونن...(از بابت عدم رخ نمایی با یوزر اسبقشون) به هر حال...به قول یک دوست...نفس این دوستان هم تو انجمن گه گاهی دمیده بشه باید راضی بود... . . . البته نظرات هری جان قابل تامل است..ولی به این فکر می کنم...نفی یا اثبات در تاریخ همیشه بروز اختلاف هست... وقتی به راحتی می گیم پدیده ای در جایی بوده یا اصلا نبوده...باید به این فکر کنیم که آیا همیشه تاریخ محمل ثبت وقایعی بوده که اتفاق افتاده؟ من اصلا تخصص شهرسازی ندارم...پس اونچه در سطور بعد می گم اگر جاهایی تخصصی میشه..عذرمی خوام اگر نقصی در اون هست... استراتژی بحث رو می شه بهش اشکال وارد کرد... در تعریف شهر هم می شه اشکال وارد کرد... تعریف شهر در قدیم...تعریف شهر در زمان جدید.... حق شهروندی آیا در زمان قدیم وجود داشته؟ مگه اصلا شهر قدیم بر پایه ی حقوق برابر شکل می گرفته؟ روم از مکان هایی بود که شهرسازی اون بسیار قوی بود...البته در تاریخی که در کتاب ها نوشته شده....صحت یا عدم صحت اون جای بحث داره.. شهر رومی چه جوری شکل می گرفت؟ یک عده مهندس می رفتن...مکان یابی می کردن..از نظر اینکه نزدیک شهر مرداب نباشه..اگه بود خشکش می کردن...منابع آب نزدیکش باشه...از نظر دفاعی قابلیت های خوبی داشته باشه....بعد تو ساخت اول حصار رو می ساختن...بعد تو لایه ی اول...خونه های چند طبقه برای افراد ضعیف..بعد خونه های میانی برای افراد پول دار...کلیسا و سالن شورا وسطش با دو تا بازار....که بازار دوم تا زمانی که شهر تا نصفه به بالا پر نمی شد،نمی ساختن.. بعد که جمعیت به حد بالا می رسید..بازار دوم ساخته می شد...بازار قبلی می شد:تره بار..یا همون بازار کثیف...اون یکی بازار برای بازرگان ها...جمعیت نزدیک به تکامل که می رفت...آمفی تئاتر هم ساخته می شد... این شهر 50 هزار نفره،که بیشتر از اون هم جمعیت راه نمی دادن..و در صورت لزوم..شهر جدید ساخته می شد...کجاش حق شهروندی داشت؟ اصلا جامعه ی طبقاتی اون دوره...حق شهروندی می شناخت؟ جامعه ی ای که آب رسانی به خانه های فقیر نشین...با دسترسی به کانال های دست جمعی بود..ولی برای اشراف آب به درون خانه های و به صورت اختصاصی بهشن می رسید....کجای این تعریف حق شهروندی می گنجه؟ حق شهروندی از برابری می اد....چند وقت هست که ما حق برابری در جهان رو داریم؟ اصلا ما امروزه شهری رو داریم که تمام حقوق شهروندی رو برای همه به یک میزان ارائه داده باشه.... نظام طبقاتی در جوامع....سدی هست که اجازه نمی ده حق شهروندی به طور کامل و جامع ادا بشه... من به جد اعتقاد دارم...مفهوم حق شهروندی با مقیاس و تعریف امروزی رو نمی شه گره زد به حق شهروندی در 1000 سال قبل... همون جور که نمی شه تعریف شهر امروز رو گره زد به 1000 سال قبل.... حتی 100 سال قبل... حتی 50 سال قبل... مطمئنا من به دلیل نقص در اطلاعاتم...ممکن هست نظر اشتباهی رو داشته باشم... ولی به جد معتقدم...یک نظام هماهنگ شهری...با ضابط های اجرایی آن...می تونه شهر رو در یک روال منطقی جلو ببره...(به لغاتم توجه کنیدٰیک نظام شهری با ضابط های اجرای به یک روال منطقی...من حرفی از حقوق برابر و...رو نزدم چون محل وقوعش به معنای تمام و کمال هنوز به وقوع نپیوسته) اونجوری که فرق نکنه...چه یک روستایی وارد این جامعه و شهر بشه...چه یک اروپایی تحصیل کرده که به این شهر مراجعت کرده.... وقتی پنل قانونی و ابزار اجرایی درست اتفاق بیافته....مهره ها در جای خودشون قرار می گیرن....و حق در لقای اجرای قانون تحقق پیدا می کنه به صورت نسبی نه کامل... داستان قیاس های این ور با اونور...قصه ی مهاجرت...قصه ی دوره ی فلان شاه و فلان شاهزاده...قصه ی خوبی برای خوندنه... ولی وقتی حکمت و شکل و مورفولوژی و فرهنگ و ...هزار عنصر دیگه با هم توفیق می کنه..تعاریف هم با هم توفیق می کنه...اون وقت هست که قیاس یک محمل مشترک نداره.. و خلاصه می شه که یک طرف قیاس رو بزنی تو سر اونیکی طرف قیاس... که غالبا هم قشر تحصیل کرده ی ما انوری هارو می زنن تو سر اینوری ها.... البته درست و غلطش الان بحث من نیست.... بحث جانمایه ی قیاس هست... باز من کیبورد به دست شدم و وراج... ببخشید من رو به خستگی چشم هاتون... آرامش پیشکش لحظه هاتون سلام... نظرات شما و هری پاتر به صورت خلاصه و مفید و در عین حال به زبان ساده پر از اطلاعات جالب و تخصصی بود... از اونجایی که کارشناس این قضایا نیستم ترجیح میدم خواننده باشم و نظر ندم و استفاده کنم. فقط ای کاش براساس این صحبتها و اطلاعاتی که ارائه دادید، میرسیدید به بررسی چرایی رفتارهای ناهنجارگونه شهروندان تو جامعه خودمون... که مثلا چرا هنوز رعایت حقوق سالمندان تو مکانهای عمومی نهادینه نشده. البته فکر کنم انقدر شرایط جامعه ما پیچیده شده که توجیه و بحث در مورد این مسائل کار پیچیدهای باشه 3 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۹۳ خیلی از مهارت های مورد نیاز شهروند شایسته شدن قابل فراگیری است.مشکل اینجاست که مهاجران به شهر ها آموزش پذیر نیستند و طبق عادت رفتار میکنند. 1 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۹۳ رفتار شهروندی و فرهنگ سازی رو ما خودمون میسازیم این ما هستیم که باعث ایجاد یک فرهنگ میشیم زمانی که رفتار اشتباهی رو میبینیم و از کنارش رد میشیم نباید انتظار داشت فرهنگی آنچنانی هم حاصل بشه زمانی که برای منافع خودمون قوانین رو زیر پا میذاریم نباید انتظار داشت رفتاری بر جامعه حاکم بشه که باعث شکوفایی اون جامعه باشه برای اصلاح جامعه اول باید خودمون رو اصلاح کنیم و بعد برای اصلاح جامعه بکوشیم 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده