Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۹۳ مرد داشت با صدای بلند به راننده می گفت : عقب ... بیا عقب ... عقبتر ... یکم دیگه ... عقبتر ... یه ذره دیگه ... خب ... خووووووووب ... خوبه ... دستش نزن ! ... یه آن رفتم تو این فکر که چی میشد ماشین زمان رو هم همینجوری برد عقب ... برگشت به دوران مقدس خدمت ! ... صبحگاه و شامگاه ! ... رژه ... خمپاره !!! ... ولی نه ... کاش میشد رفت عقب تر ... رفت به دوران دانشگاه ... درس خوندن های شبای امتحان ... غذاهای مطبوع ! سلف دانشگاه ... حذف های اضطراری و گواهیای الکی دکتر ! ... روزای انتخاب واحد ... ولی نه ... عقب تر ... یکم عقب تر ... دوران دبیرستان .... روزگار جوونی و جوونی کردن ... پشت کنکور ... خوندن درس برا آینده بهتر !... ولی اونجا هم نه ... بازم عقبتر ... دوران راهنمایی ... کتابای جورواجور درسی ... معلمهای مختلف ... فوتبال تو حیاط مدرسه ... لسان العربی الشیرین المثل الشاخه نبات ! ... ولی نه ... بازم عقب ... عقب تر ... دوران دبستان ... روزای خوب کودکی ... مشق شب ... بابا نان دارد ... ۵=۲+۲ ! ... شیطنت تو مدرسه ... نه ... عقب تر ... یکم دیگه ... پیش دبستانی ... نقاشی کردن ... آژیر قرمز !... حمله هوایی ! ... به پناهگاه بروید !! ... ولی ... یکم دیگه عقب تر ... قبل از زایمان ! ... سکوت ... سکوت ... باز هم سکوت ... خب ... خووووووب ... خوبه ... دستش نزن ! ... برداشت از برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده