رفتن به مطلب

ﺳﯿﺪ محمد ﻣﺮﮐﺒﯿﺎﻥ


mo safer

ارسال های توصیه شده

ﺍﻣﮑﺎﻧﺶ ﻫﺴﺖﻧﺎﮔﻬﺎﻥ

ﺗﮑﺎﻧﻢ ﺩﻫﯽ

ﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺖ ﺑﮕﻮﯾﯽ :

ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺭﻓﺖ ، ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﯼ ! .

ﺍﻣﮑﺎﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖ ؟

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﯼ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯽ ،

ﻭﻗﺘﯽ

ﭘُﺸﺖ ﺩﺭ ِ ﺩﻟﻢ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ

 

 

" ﺗﻮ ﺗﻤﺎﻡ ِ ﺯﻧﺪﮔﯽ ِ ﻣﻨﯽ " !

لینک به دیدگاه
  • 5 ماه بعد...

نگاهِ غمگینِ انسانِ غمگین را نمی شود درست هجی کرد.

در یک نگاه، همانقدر که دشمنی بیهوده است، دوستی بی فایده‌ست.

همانقدر که از میانِ دشمنی ها، گلوله ها از کنارت عبور می کنند، از میانِ رفاقت ها، دوست ها می گذرند.

دوست ها کمرنگ می شوند. دوست ها شروع به ریزش می کنند؛

همانگونه که دشمن کم کم نگاهش را از تو برمی دارد.

با تو بودن وُ تنها ماندنت ریشه در ذات تو دارد.

در روزهایی که گذرانده ای، در شب هایی که زیسته ای.

تاریکی که تکلیفش روشن است، روشنایی هم فقط خودش پیداست.

آگاه باشی وُ خوش اقبال یک نفر همراهت خواهد ماند. دیر بجنبی آخرین چمدان هم از خانه ات رفته است.

نوشته: سیدمحمد مرکبیان، روزنوشت های تهران

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...