sara kia 3158 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 دی، ۱۳۹۳ ولی اونا که معمارهای مارو ندارن شهرسازای مارو ندارن منهسین عمران مارو ندارن (پرچم مهندسین نامبرده بالا)و همون چادر نشینان ملخ خورن ببین به کجا رسیدن منظورم از عکسها این بود که اسلام مشکل نداره مسلمونه که مشکل داره عزیز دل برادر اونا دیگه چادرنشین ملخ خور نیستن، ولی ما هنوز فکر می کنیم که هستن، مشکل همینه 3 لینک به دیدگاه
yade dirooz 1814 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 دی، ۱۳۹۳ ولی اونا که معمارهای مارو ندارن شهرسازای مارو ندارن منهسین عمران مارو ندارن (پرچم مهندسین نامبرده بالا)و همون چادر نشینان ملخ خورن ببین به کجا رسیدن منظورم از عکسها این بود که اسلام مشکل نداره مسلمونه که مشکل داره عزیز دل برادر دموکراسی ، حقوق بشر ، تساوی حقوق زن و مرد ، خردگرایی ، تکامل فکری و روحی شهروندان و جامعه ، میزان امید به زندگی و رفاه مردم ، پیشرفت سیستم های آموزشی، درمانی ، کشاورزی ، صنعتی ، بازرگانی و... ، آزادی ، عدالت ، امنیت و ... و از اونها گذشته مساله علم و تکنولوژی های نوین (که مورد بحث عکس بود) ربطی به چهارتا برج که بقول نازنین اونم خودشون عرضه ندارند بسازند نداره ... بنده پیامبر اسلام و امامان رو افراد محترمی میدونم اما معتقدم اسلام و سایر ادیان هیچ فایده ای برای بشریت و کره زمین نداشته و نباید اجازه داد با سیاست قاطی بشند؛ هر عقیده ای باید به گوشه های خانه معتقدان اون ایدئولوژی بره؛ هیچ مذهبی جایی در سیستم حکومتی یک کشور نداره... 4 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۳ من نه مرواريدم نه گوهر ... نه الماسم نه طلا ... نه جواهرم نه كالا ... من قيمتي نيستم بي قيمتم ... و بالاتر از همه ، من إنسانم ، با دوازده چاكراي اصلي و فرعي ، با يك بدن فيزيكي ، يك روان ، يك روح ، يك بدن نوري و هاله رنگين كماني ... و شاه راههايي كه مرا به منابع انرژي هاي آسماني و زميني و الهي متصل ميكند ... من سرشار از شعورم ، هوشم ، بلوغم و آفرينش و زايش ... من يك كهكشان بشري ام ... و تو با من در تمام اينها برابري ، فقط نام تو مرد است و نام من زن ... پس نه در انسانيت خودت بر انسانيت من برتري بدان ... نه مرا در حصر باورها و افكار پوسيده خود ببين ... و در آخر اين ما زنانيم كه بايد خود را بشناسيم و درست بشناسانيم ... اگر همه مادران فرزندان خود را با باور برابري تربيت كرده بودند امروز شاهد اين همه تبعيض نبوديم با احترام هيلا صديقي 3 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۳ دیروز ساعت 3 بعد از ظهر بود با دوستم که اون هم مثل من دانشجوی ارشد بازیگری هست از اجرای نمایشمون که در 3 سانس در فرهنگسرای ارشاد ورامین برای کودکان اجرا میشه به تهران برمی گشتیم . خسته سرما خورده تبدار ولی سرشار از انرژی بودیم . خوشحال از اینکه تونستیم بیش از 500 تا کودک رو بخندونیم و توی دلمون گفته بودیم درسته که شغل ما پولی توش نیست یا به قول بعضیا اصلا شغل محسوب نمیشه ولی بهرحال همینکه می تونیم دل بچه ها و شاید بزرگترها رو شاد کنیم خودش خیلیه . به خودت گفتی مهم نیست که به جاه و مقام برسی مهم اینه که تاثیری توی زندگی دیگران داشته باشی . حتی به اندازه نشوندن یک لبخند روی لب یک نفر! که یکدفعه خانمی صدا میزنه : خانم با شمام چند لحظه صبر کنید. دوستت که خیلی هم عجله داره با عصبانیت بهشون میگه چی میگین خانوم ما عجله داریم ولی تو سعی می کنی آرومشون کنی: ببخشید خانوم دوستم حالش خوب نیست . میگه ما بادوستت کاری نداریم از خود شما چندتا سوال داریم . این همکار ما باید چند دقیقه ای به شما مشاوره بدن . میگی خب بفرمایید. فکر میکنی لابد به کوتاهی پالتوت میخوان گیر بدن چون موهات که اصلا پیدا نیست و مثل همیشه هیچ آرایشی نداری. حتما بهشون میگی ببخشید خانوم صبح زود با عجله خودمو باید به اجرام می رسوندم و از فرط سرفه و سرما خوردگی حواسم به کوتاهی پالتوم نبود دیگه تکرار نمیشه و اونام میگن دیگه تکرار نشه ها و تو با همون لبخند همیشگیت چون میدونی که اینهام یه مشت آدم بیچاره ن که باید بهشون ترحم کرد نه سرزنش . هرچی باشه ما داریم واسه فرهنگ این مملکت زحمت میکشیم پس نباید خودمون مثل آدمهای بی فرهنگ رفتار کنیم خواهر شما رو به داخل ون هدایت میکنه . بهش میگی تورو خدا همینجا سوالاتو بپرس سرم داره گیج میره . ولی از سنگ و علف صدا در میاد که از اون خانوم محجبه در نمیاذ. همون لحظه دختر خانوم دیگری هم به داخل ماشین هدایت میشه. خواهر اولی به دومی : باز هم این خانوم که یادتون هست ، خودم چند روز پیش بهش گیر دادم ! دختر رو تحویل میده و میره . منتظر مشاوره می شینی . اما اون خانوم فقط اسم و مشخصات تو رو می پرسه و منتظر می شینه . می پرسی خانوم من الان مشکلم چیه . میگه باید زیر کتتون مانتو می پوشیدی . میگی آخه مانتوهام رو که جمع کردم با لباس تابستونیام . اینو فقط بخاطر گرم بودنش پوشیدم . میگه : عزیزم مشخصاتتونو فرستادم اگه دفعه اولتون باشه کاری باهاتون نداریم . اما اگه نه باید ببریمتون پایگاه . میگی مطمئن باشین که دفعه اوله . دختر دیگری به داخل ون میاد سرفه امانتو بریده . به دوستت که خیلی عجله داره گفتی که بره به تمرینش برسه . با خودت فکر میکنی اگه بگن زنگ بزنین واستون مانتو بیارن تو به کی زنگ بزنی همه توی این شهر درندشت کیلومترها با تو فاصله دارن . همسرت که اون هم به قدر کافی از تو دوره تا ساعت 7 سر کارش باید بمون و مطمئنا نمیتونه برات مانتو بیاره . تو همین افکارت غرقی که خانوم میگه : گوشیاتونو لطفا سایلنت کنین بدین به من و دو تا افسر مرد میان جلوی ون می شینن و راه می افتن . سعی می کنی بر ترس خودت غلبه کنی . گلوت به شدت خشک شده . دختری که کنارت نشسته داد و فریاد راه میندازه . تو می پرسی : مگه قرار نشد استعلام کنین؟ بعد بزارین برم . میگه : عزیزم آخه هنوز جواب استعلاممون نیومده . خواهر دومی تهدیدمون میکنه که اگه بد اخلاقی کنیم برامون بد تموم میشه . به خودم میگم من که جون بداخلاقی کردن رو هم ندارم . الان فوقش باید یه فرمی چیزی پر کنیم و برمون می گردونن. وارد یه ساختمون کثیف و متروکه می شی تنت میلرزه بوی گند و کثافت به مشامت میرسه . اما به خودت دلداری میدی . در یه اتاق و باز میکنی . اونور در نیمکتهای فلزی گذاشتن و روی اونها دخترهایی عجیب و غریب . چند نفرشون دارن گریه می کنن . چند تا هم داد میزنن . خدایا اینجا کجاست که منو آوردن . صدای دخترکی آزارت میده : خانوم بخدا چند ساعته منو اینجا الاف کردن . زنی جواب میده : کد ملیتو بگو تا بزاریم بری . دختری که از کنارت رد میشه میگه : مواظب باش کد ملیتو درست بگی وگرنه اذیتت میکنن فکر میکنن فراری هستی ! گوشیتو بهت پس میدن . یادت میفته که کیف پولتو دیروز گمش کردی . اگه اینو بهشون بگی که برات بد میشه . هیچکس نیست که بهت جواب بده . صدایت میزنند . باید بروی فرمی پر کنی مشخصات کاملت را بدهی و پای فرم را انگشت و امضا بزنی و عکسی هم از تو بگیرند . برای نمیدانم چه ! زنگ میزنی به کارگردانت آخر فکر میکنی او در حال حاضر از همه به تو نزدیکتر است . بیچاره هاج و واج مانده . حالا چه باید بکنم؟ باید برایم مانتوی بلند بیاوری ... ساعتها میگذرد تو آخرین نفری هستی که مانده ای . زنی به تو گفته : بگو زودتر بیایند ما تا ساعت 6 بیشتر نیستیم بعد ما میرویم خانه و شما را هم می برند وزرا ! می گویی می آیند . توی ترافیک مانده اند . حالت هر لحظه بدتر میشود . بی اختیار گریه سر میدهی . از اینکه رکب خورده ای حالت به هم میخورد . از اینکه مثل همیشه سادگی و اعتماد کرده ای دیوانه می شوی!... حالا ساعتی دیگر گذشته . خانوم کارگردان بلندترین مانتوش را به تو داده وتو را به اولین ایستگاه مترو رسانده ... به زنها نگاه میکنی . و معنی اینهمه تنفری که همیشه در جستجوی ریشه اش بودی را در یافته ای . آخر همیشه از خودت پرسیده بودی : چرا در ایران و مخضوصا در تهران زنها تا این حد از یکدیگر متنفرند ؟ چرا اینقدر به یکدیگر چپ چپ نگاه میکنن؟ آخر حیف اینهمه زیبایی نیست که با چنین نگاههای آلوده ای بنگریمشان؟ ... حالا با تمام وجودت می خواهی فریاد بزنی : "آری زیبایی جرم است و زن بودن هم انگار... 2 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۳ ولی اونا که معمارهای مارو ندارن شهرسازای مارو ندارن منهسین عمران مارو ندارن (پرچم مهندسین نامبرده بالا)و همون چادر نشینان ملخ خورن ببین به کجا رسیدن منظورم از عکسها این بود که اسلام مشکل نداره مسلمونه که مشکل داره عزیز دل برادر یعنی دوبی قوانین اسلامی داره ؟ یعنی گردش مالی دبی که بخش اعظمیش از کازینو ها و دیسکو هاست بر اساس قوانین اسلامی ساخته؟ سهند حرفا میزنیا 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۳ یعنی دوبی قوانین اسلامی داره ؟ یعنی گردش مالی دبی که بخش اعظمیش از کازینو ها و دیسکو هاست بر اساس قوانین اسلامی ساخته؟سهند حرفا میزنیا اره دیگه تفکرات طالقانی رو دوباره بخون با اسلام منافاتی نداره جونم تعریف اینا از اسلام درست نیست جانم 1 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۳ اره دیگه تفکرات طالقانی رو دوباره بخون با اسلام منافاتی نداره جونم تعریف اینا از اسلام درست نیست جانم این سنی ها حق دارند شیعیان رو رافضی و التقاطی بدونن فتواهای جدید میدی سهند 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۳ این سنی ها حق دارند شیعیان رو رافضی و التقاطی بدونن فتواهای جدید میدی سهند من کلا با دین راحتم (البته تعریفی که خودم میکنم ازش )بقیه رو نمی دونم 2 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۳ من کلا با دین راحتم (البته تعریفی که خودم میکنم ازش )بقیه رو نمی دونم اشکال کار همینه دیگه ، کتابی در همین زمینه میخوندم چرا ایران مثل قبطی ها ( منظور مصر لبنان و اینا) که با حمله اعراب عرب شدند اما ایرانی ها نشدند، در واقع دلیل اینه ایرانی ها فرهنگ های مهاجم رو در خودشون حل و به قولی ایرانیزه می کنند اسلام اعراب هم ازین قاعده مستثنا نیست به همین دلیل هم هست که مغالطه "این اسلام نیست" بیش از هرجا در ایران رواج داره در واقع ایرانی ها تصور میکنند که اسلام همون اسلام ایرانیزه شده هست و نمیدونند این اسلام با اسلام واقعی فرسنگ ها فاصله داره و شاید هم میدونند اما جرأت ندارند بپزیرند، و این مسبوق به سابقه هست وقتی بعد از سلوکیان اشکانیان به قدرت رسیدند سال ها سکه به نام الهه های یونانی میزدند و در مدح اسکندر سرودها میخوندند اما بالاخره این اردشیربابکان بود که از فارس به پا خاست و این بدعت رو از بین برد، شاید روزی اردشیر دیگری ظهور کنه و این مدح و پرستش اسکندر عربی رو از میان برداره 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۳ اشکال کار همینه دیگه ، کتابی در همین زمینه میخوندم چرا ایران مثل قبطی ها ( منظور مصر لبنان و اینا) که با حمله اعراب عرب شدند اما ایرانی ها نشدند، در واقع دلیل اینه ایرانی ها فرهنگ های مهاجم رو در خودشون حل و به قولی ایرانیزه می کنند اسلام اعراب هم ازین قاعده مستثنا نیست به همین دلیل هم هست که مغالطه "این اسلام نیست" بیش از هرجا در ایران رواج داره در واقع ایرانی ها تصور میکنند که اسلام همون اسلام ایرانیزه شده هست و نمیدونند این اسلام با اسلام واقعی فرسنگ ها فاصله داره و شاید هم میدونند اما جرأت ندارند بپزیرند، و این مسبوق به سابقه هست وقتی بعد از سلوکیان اشکانیان به قدرت رسیدند سال ها سکه به نام الهه های یونانی میزدند و در مدح اسکندر سرودها میخوندند اما بالاخره این اردشیربابکان بود که از فارس به پا خاست و این بدعت رو از بین برد، شاید روزی اردشیر دیگری ظهور کنه و این مدح و پرستش اسکندر عربی رو از میان برداره مهم نیست زیاد وارد جزئییات بشیم همون اصولی رو که در تموم دینها مشترکه عمل کنیم بسمونه وقت کم میاریم بشینیم برای سفسطه و و دیگر مظاهر و ریز مطالبها ولی باید زبونشون رو فهمید تا سرت کلاه نره ولی همون وارد بحث عمیق شدن وقتتو میگیره و از کار و زندگی میوفتی جونم دوست دارم مهدی 4 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۳ مهم نیست زیاد وارد جزئییات بشیم همون اصولی رو که در تموم دینها مشترکه عمل کنیم بسمونه وقت کم میاریم بشینیم برای سفسطه و و دیگر مظاهر و ریز مطالبها ولی باید زبونشون رو فهمید تا سرت کلاه نره ولی همون وارد بحث عمیق شدن وقتتو میگیره و از کار و زندگی میوفتی جونمدوست دارم مهدی شدیدا موافقم . یه چن وقتیه که دل از همه کشمکشهای درونی و قومی و ملی و نژادی کندم . باور کنید بقدری احساس راحتی میکنم که خودمم منعجبم. جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه ........ البته همه چی رو نقد میکنم ولی این وسط دیگه حقی برا خودم قائل نمیشم. مثه یه مسافر 2 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۳ تصاویر حجاب که توسط داعش در خیابان ها نقاشی شده 5 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۳ از مروارید به بادوم حالا هم انار 4 لینک به دیدگاه
mese 677 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۳ علم پیشرفت کرده دیگه زن نمی خوادشمع باشه وبسوزه می خوادلامپ باشه 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده