bar☻☻n 5895 ارسال شده در 14 خرداد، 2014 [h=2][/h] نوروزتان پیروز می رسد اینک بهار از راه دور از دیار کوروش و جمشید و کی از ازلها از همیشه تا ابد می رسد همراه چنگ و عود و نی می رسد هنگام تحویل زمین می رسد نوروز جاویدان ما می رسد اینک بهار و عید نو یادگار کهنه ی ایران ما 15
bar☻☻n 5895 مالک ارسال شده در 14 خرداد، 2014 امروز روز شادی و امسال سال گل نیکوست حال ما که نکو باد حال گل گل را مدد رسید ز گلزار روی دوست تا چشم ما نبیند دیگر زوال گل مست است چشم نرگس و خندان دهان باغ از کر و فر و رونق و لطف و کمال گل سوسن زبان گشاده و گفته به گوش سرو اسرار عشق بلبل و حسن خصال گل جامه دران رسید گل از بهر داد ما زان می دریم جامه به بوی وصال گل گل آن جهانیست نگنجد در این جهان در عالم خیال چه گنجد خیال گل گل کیست فاصدی است ز بستان عقل و جان گل چیست رقعه ایست زجاه و جمال گل گیریم دامن گل و همراه گل شویم رقصان همی رویم به اصل و نهال گل اصل و نهان گل عرق لطف مصطفاست زان صدر بدر گردد آن جا هلال گل زنده کنند و باز پروبال نو دهند هرچند برکنید شما پروبال گل مانند چار مرغ خلیل از پی فنا در دعوت بهار ببین امتثال گل خاموش باش و لب مگشا خواجه غنچه وار می خند زیر لب تو به زیر ظلال گل *مولانا* 11
bar☻☻n 5895 مالک ارسال شده در 14 خرداد، 2014 در باغچهام گلهای رنگبهرنگ با عطرهای دلپذیر كه حس خوشبختی به من میدهند رُز زیرك میخك مجلل بنفشه فروتن و یاسمن لطیف گلهای زیبا و هزار پروانه جشن گرفتهاند امروز باغچه ی زیبای من *اسپرانزا مارتینس * 10
bar☻☻n 5895 مالک ارسال شده در 14 خرداد، 2014 بوی عیدی بوی توت بوی کاغذرنگی بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم شادی شکستن قلک پول وحشت کم شدن سکه ی عیدی از شمردن زیاد بوی اسکناس تا نخورده ی لای کتاب با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگی مو در میکنم فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا شوق یک خیز بلند از روی بتههای نور برق کفش جفت شده تو گنجهها با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم عشق یک ستاره ساختن با دلک ترس ناتموم گذاشتن جریمههای عید مدرسه بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم بوی باغچه بوی حوض عطر خوب نذری شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن توی جوی لاجوردی هوس یه آب تنی با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم 10
bar☻☻n 5895 مالک ارسال شده در 14 خرداد، 2014 عاشقا خیز، كامد بهاران شكوهها را بنه، خیز و بنگر كه چگونه زمستان سر آمد جنگل و كوه در رستخیز است چشمه ی كوچك از كوه جوشید گل به صحرا در آمد چو آتش بر سر ژاله ی صبحگاهی ژالهها دانه دانه درخشند همچو الماس و در آب ماهی بر سر موج ها زد معلق 11
bar☻☻n 5895 مالک ارسال شده در 14 خرداد، 2014 مژده ای دل که دگرباره بهار آمده است خوش خرامیده و با حسن و وقار آمده است به تو ای باد صبا می دهمت پیغامی این پیامی است که از دوست به یار آمده است شاد باشید در این عید و در این سال جدید آرزویی است که از دوست به یار آمده است 10
bar☻☻n 5895 مالک ارسال شده در 14 خرداد، 2014 همین دیدگان اشک آلود از همین روزن گشوده به دود به پرستو، به گل، به سبزه درود به شکوفه، به صبحدم، به نسیم به بهاری که می رسد از راه چند روز دگر به ساز و سرود ما که دل هایمان زمستان است ما که خورشیدمان نمی خندد ما که باغ و بهارمان پژمرد ما که پای امیدمان فرسود ما که در پیش چشم مان رقصید این همه دود زیر چرخ کبود سر راه شکوفه های بهار گریه سر می دهیم با دل شاد گریه شوق با تمام وجود *فریدون مشیری* 11
bar☻☻n 5895 مالک ارسال شده در 14 خرداد، 2014 عيد آمد و ما خانه ي خود را نتكانديم گردي نسترديم و غباري نستانديم ديديم كه در كسوت بخت آمده نوروز از بيدلي آن را زدر خانه برانديم هر جا گذري غلغله ي شادي و شور است ما آتش اندوه به آبي ننشانديم آفاق پر از پيك و پيام است، ولي ما پيكي ندوانديم و پيامي نرسانديم احباب كهن را نه يكي نامه بداديم و اصحاب جوان را نه يكي بوسه ستانديم من دانم و غمگين دلت، اي خسته كبوتر سالي سپري گشت و ترا ما نپرانديم صد قافله رفتند و به مقصود رسيدند ما اين خرك لنگ زجويي نجهانديم ماننده افسونزدگان، ره به حقيقت بستيم و جز افسانه ي بيهوده نخوانديم از نه خم گردون بگذشتند حريفان مسكين من و دل در خم يك زاويه مانديم طوفان بتكاند مگر "اميد" كه صد بار عيد آمد و ما خانه خود را نتكانديم *مهدی اخوان ثالث* 10
mahyar4 280 ارسال شده در 15 خرداد، 2014 دعوت خیلی زیبایی بود ممنون منم با اینکه هنوز نوروز نشده ولی میگم پپپپپپپپیییییییییشششششششششاپپپپپپیییییییشش عییییییییدتتتتتتتتتونننننننن مبارکککککککککککک 4
bar☻☻n 5895 مالک ارسال شده در 21 خرداد، 2014 درخت غچه برآورد و بلبلان مستند جهان جوان شد و ياران به عيش بنشستند حريف مجلس ما خود هميشه دل مي برد علي الخصوص كه پيرايه اي بر او بستند بساط سبزه لگدكوب شد به پاي نشاط ز بس كه عامي و عارف به رقص برجستند يكي درخت گل اندر سراي خانه ماست كه سروهاي چمن پيش قامتش پستند به سرو گفت كسي، ميوه اي نمي آري جواب داد كه آزادگان، تهي دستند *سعدی* 3
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 21 خرداد، 2014 نمیدونم چرا این تاپیک رو که دیدم یاد شعر احسان خواجه امیری افتادم :| اونجا که میگه: عید اومده دوباره بهاره آی بهاره آخر انتظاره بهاره آی بهاره 4
ارسال های توصیه شده