رفتن به مطلب

یه نگاه متفاوت


ارسال های توصیه شده

[h=1]سه دوست در یک اتومبیل به مسافرت رفته بودند و متاسفانه یک تصادف مرگبار باعث شد که هر سه در جا کشته شوند یک لحظه بعد روح هر سه دم دروازه بهشت بود و فرشته نگهبان بهشت داشت آماده می شد که آنها را به بهشت راه دهد...

یک سوال!!!

_ الان که هر سه تا دارین وارد بهشت می شین اونجا روی زمین بدن هاتون روی برانکارد در حال تشییع شدن بسوی قبرستان است و خانواده ها و دوستان در حال عزاداری در غم از دست دادن شما هستند دوست دارین وقتی دارن از کنار جنازه راه می رن

در مورد شما چی بگن؟

خب دوستان قبل از اینکه ادامه داستان رو بخونید،بگید اگر شما بودید دوست داشتید چی دربارتون بگن.

 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 

اولی گفت : دوست دارم پشت سرم بگن که من جز بهترین پزشکان زمان خود بودم و مرد بسیار خوب و عزیزی برای خانواده ام

دومی گفت : دوست دارم پشت سرم بگن که من جز بهترین معلم های زمان خود بودم و توانسته ام اثر بسیار بزرگی روی آدمهای نسل بعد از خودم بگذارم

سومی گفت : دوست دارم بگن :

نگاه کن داره تکون می خوره مثل اینکه زنده است

[/h]

  • Like 11
لینک به دیدگاه

دیشب اینو با دوستم در میون گذاشتم

گفت اگر من بودم میگفتم خدا خودش ودوستاشو رحمت کنه:icon_redface:

اما وقتی آخرش رو براش تعریف کردم،خیلی ذوق کرد

اونم نظر سومی رو دوست داشت

من نیز...:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...