رفتن به مطلب

دل نوشته های دلوان


ارسال های توصیه شده

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...تظاهر به بی تفاوتی،تظاهر به بی خیـــــالی،به شادی،به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...اما . . .چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"

  • Like 2
لینک به دیدگاه

گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم

و باختن ها

وصدای شکستن را

... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم

وکدام خواهش را نشنیدم

وبه کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگــــــــــــــــم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی

  • Like 2
لینک به دیدگاه

هر شب حضورت را در کلبه خیال خویش می آورم، وجودت را با تمام هستی باقیمانده در نهانخانه قلبم نهان می کنم ، چشم هایم را باز نمی کنم تا شاید بتوانم تصویرت را بر روی پلک های بسته ام حک کنم ، ......اما باز هم جای تو خالی است

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

بعضی وقتا باید یقه احساست را بگیری و با تموم قدرت سرش داد بزنی و بگی: توروخدا بسه

بسه دیگه تا حال هرچی کشیدم ازدست تو بود

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...