رفتن به مطلب

بيماري فوزاريوم خوشه گندم


ارسال های توصیه شده

مقدمه

اين بيماري به نام كپك صورتي ، بادزدگي ، اسكب خوشه معروف است که در روی کلیه غلات دانه ریز دیده می شود . در سواحل بحر خزر و برخی مناطق گندمکاری در ایران از اهمیت خاصی برخوردارست. بیشترین زمان آلودگی قارچ در خوشه های نارس است که موجب می شود یک سنبلچه یا تمام خوشه سفید گردد.

 

اين بيماري يا بادزدگي خوشه، بيماري قارچي مي­باشد كه مي­تواند در تمام غلات دانه ريز اتفاق بیفتد. در اثر اين بيماري، محصولی نامرغوب با دانه­هاي ريز و چروكيده و وزن هزار دانه كم بوجود می­آید در نتيجه كاهش ارزش اقتصادي محصول را موجب مي­گردد. اين بيماري نه تنها باعث از دست رفتن كيفيت و راندمان محصول مي­گردد بلكه با ايجاد توكسين قارچي عوارض خطرناكي را براي انسان و حيوانات بدنبال دارد.

 

 

در كشور ما آمار دقيقي در مورد خسارت وارده از ناحيه اين بيماري وجود ندارد. اين بيماري از سالها پيش در مزارع گندم ايران بصورت پراكنده وجود داشته است ولي در سالهاي اخير آلودگي زيادي در مناطق مرطوب و نيمه مرطوب كشور از جمله منطقه مغان استان اردبيل مشاهده شده است. چنانچه گندم بعد از ذرت در زمين كشت شود محصول آن در اثر آلودگي به شدت كاهش مي يابد.

 

عامل بيماري و
ويژگيهاي فيزيولوژيكي آن

در گندم علائم ممكن است در يك قسمت و يا در كل خوشه ظاهر شود. سفيد شدن و رنگ پريدگي خوشه­ها در مزرعه سبز بوضوح قابل تشخيص مي­باشد. اغلب يك قسمت از خوشـــه (عمدتاً نيمه بالائي) آلوده مي­شود كه اين قسمتها سفيد و ساير قسمتهاي خوشه سبز مي­باشند. عامل بيماري مي­تواند دمگل را نيز آلوده كند و بتدريج پائين خوشه را هم فراگيرد و منجر به تغيير رنگ دمگل به قهوه اي، ارغواني تا زرشكي گردد.

اغلب دانه­هاي آلوده، چروكيده، سبك و متمايل به رنگ خاكستري با ظاهري مات و كدر يا مايل به صورتي مي­باشند. دانه­هاي به ظاهر سالم نيز اغلب داراي آلودگي بوده و رنگ زرد كهـربائي خود را از دسـت داده و به رنگ قهـوه­اي كـدر و مـات مي­گرايند.

بوته­هاي جوان آلوده، در مقايسه با بوته­هاي سالم كمي بلند ولي ضعيف مي­باشند. گياهان جوان حاصل از دانه­هاي آلوده قبل از اينكه به اندازه كافي رشد نمايند پوسيده شده و مي­ميرند که مرگ بوته­هاي جوان بصورت لكه­هاي خطي در روي خاك قابل مشاهده است. آلودگي خوشه­ها مستقل از بيماري گياهان جوان مي­باشد. آلودگي به هيچ وجه از داخل گياه به خوشه­ها انتقال نمي­يابد. زماني­كه دماي خاك به 15 درجه سانتيگراد برسد گياهان سالم حاصل از بذور سالم نيز توسط اندامهاي رشدي عامل بيماري كه در بقاياي گياهي آلوده پخش شده در سطح مزرعه و يا بذور، آلوده مي­شوند. دانه هاي آلوده مطبوعيت كمتري براي دامها دارند و حاوي مايكو توكسين هايي قارچ زهر است كه سبب انقباض عضلاني و تهوع در انسان و حيوانات نشخوار كننده مي گردد اين آلودگی مي تواند سالها در بذور باقي بماند.

 

 

 

اين بيماري بوسيله گونه­هائي از جنس فوزاريوم ايجاد مي­شود ولي شايعترين گونه در گندم F. graminearum مي­باشد كه فرم جنسي آن Gibberella zeae مي­باشد كه عامل بيماري Stalk rot عامل پوسيدگي ساقه، بذر و بلال در گياه ذرت مي­باشد.

اين قارچها شرايط نامسـاعد را در بقاياي گياهي باقيمانـده غلات دانه ريز و ذرت سپـري مي­كنند و در شرايط آب و هوايي مرطوب اسپورهاي خود را در سطح خوشه­ها پخش مي­كنند.

باد و قطرات باران در يك لايه نازك از رطوبت، اسپورها را بطرف سنبلچه­ها پخش مي­كنند، و عامل بيماري ابتدا به گل حمله كرده و علائم توسعه بيماري در داخل خوشه سه روز بعد از آلودگي در شرايط مساعد براي بيماري اتفاق مي­افتد. معمولاً غلات دانه­ريز خصوصاً گندم نان و دوروم از زمان گلدهي و گرده­افشاني به بيماري حساس مي­باشند و تا مرحله خميري شدن امكان توسعه بيماري وجود دارد. در زمان گلدهي اسپورهاي عامل بيماري، گل را آلوده و به دانه­ها، گلومها، و ساير قسمتهاي خوشه رسيده و رشد و توسعه مي­يابند. آلودگي بعد از گلدهي، از راه شكافها و تركهاي خوشه و از محل غلاف برگ ممكن است اتفاق بيافتد.

 

توسعه بيماري در زمان گلدهي تا آلوده شدن دانه­ها علاوه بر شرايط محيطي، فاكتورهایي نظير نوع رقم مورد كشت و درجه حساسيت به بيماري، ميزان مايع تلقيح اوليه بيماري در خاك و كيفيت بذور نيز دخالت دارند.

در ايران نيز از ميان ارقام متداول گندم مورد كشت، شيرودي، زاگرس، چمران، رسول، البرز نيمه­حساس و ارقام تجن، 15-75–N ،16-75-N ، استورك (دوروم) مقاوم و رقم اترك نيمه مقاوم به فوزاريوم خوشه مي­باشند.

هرچند گونه‌هايي از جنس
Fusarium
بعنوان عامل اين بيماري معرفي گرديده‌اند، ولي گونه
F.graminearum
Schwabe يكي از مهمترين آنها شناخته شده است. اين گونه درسال 1977 توسط ارشاد (1374) از گندمهاي منطقه مازندران گزارش گرديد. گونه اخير داراي دو گروه است، گروه I آن به ريشه و طوقه و گروه II آن به سنبله گندم حمله مي‌كند. فرم جنسي قارچ عامل بيماري بنام
Giberella zeae
(schw.) Petch مي‌باشد كه ايجاد پريتسيوم مي‌كند
.

 

كاظمي (1376) از مزارع آلوده گرگان و گنبد، تعداد 32 نمونه بطور مجزا جمع‌آوري نمود. در اين مزارع سنبله‌هاي آلوده، به لحاظ وجود پوشش صورتي - نارنجي رنگ قارچ، از سنبله‌هاي سالم قابل تشخيص بودند. در آزمايشگاه از نمونه‌هاي جمع‌آوري شده، 18 جدايه فوزاريوم جداسازي و خالص شده و گونه تمامي جدايه‌ها
،
F.graminearum
تشخيص داده شد. همچنين به منظور انتخاب بيماريزاترين جدايه‌ها، از توانايي آنها در بروز (incidence) بيماري در سنبله‌ها استفاده شد كه با توجه به نتايج بدست آمده تعداد 5 جدايه با 87 تا100 درصد آلوده‌سازي خوشه‌ها، براي مطالعات و بررسيهاي بعدي مورد استفاده قرار گرفت. همچنين مي‌توان دريافت، اين گونه مي‌تواند عامل اصلي بيماري در منطقه باشد.

مهمترين ويژگي گونه
F.graminearum
توليد مايكوتوكسين‌هاي مختلف ، با توجه به شرايط محيطي و نوع ميزبان مي‌باشد، كه عامل مايكوتوكسيكوزهاي شديد در انسان و حيوانات است و از علايم آنها بي‌اشتهايي، تهوع و گرفتگي ماهيچه‌ها مي‌باشد. در بررسي 37 نمونه دانه گندم از مزارع آلوده به اين بيماري در مازندران، غلظت زيرالنون (ZON) بين 6/42-3 و داكسي نيوالنول (DON) تا 5/10 ميلي‌گرم در كيلوگرم برآورد شده و تأثير بيولوژيكي اين مايكوتوكسين‌ها در غلظت‌هاي متعارف، روي لاروهاي خرچنگ دريايي آب شور تا 85 درصد تعيين گرديد (زماني‌زاده و خورسندي، 1374.(

همچنين به منظور ارزيابي آلودگي مزارع شمال كشور به مايكوتوكسين‌هاي فوزاريوم در سال 1375، 35 نمونه از گندمهاي تازه درو شده شمال ايران (مناطق گنبد و گرگان) جمع‌آوري شده و وجود و ميزان 8 مايكوتوكسين؛ نيوالنول، داكسي نيوالنول، فوزارنون ـ ايكس، دي استوكسي سيرپنول، نيوسولانيول، تي-توكسين، اچ تي- 2 توكسين و زيرالنون، بطور همزمان مورد ارزيابي قرار گرفت. نتايج حاصله نشان داد كه از مجموع 35 نمونه حاوي مقادير بسيار بالايي زيرالنون بودند. ميانگين مقادير نيوالنول ppm 6/577 ، نيوسولانيول ppm 2/476 و زيرالنون ppm 3/3464 بود. در ضمن ساير توكسين‌ها در هيچ يك از نمونه‌هاي مورد بررسي يافت نشدند (يزدان پناه و همكاران، 1377).

 

 

گلزار و همكاران (1379) ارتباط بين توليد توكسين داكسي نيوالنول و بيماريزاييجدايه‌هاي قارچ
F.graminearum
،
عامل بلايت سنبله گندم را مورد بررسي قرار دادند.بدين منظور هشت جدايه قارچ عامل بيماري با توانايي توليد مقادير متفاوت توكسين DON شامل؛ دو جدايه با حداكثر ميزان توليد (mg/g 4/2156 و 2/1969) ، دو جدايه با توكسن زايي متوسط (mg/g 5/580 و 539) ، دو جدايه با توكسين زايي پايين (mg/g 52/269 و 2/176) و دو جدايه نيز بدون توانايي توليد توكسين DON ، بطور تصادفي از جدايه‌هاي گونه مزبور انتخاب شدند. مايه‌زني گندم رقم فلات در مرحله گلدهي، با سوسپانسيون 20-15 ماكروكنيدي، در 10 ميكرو ليتر آب مقطر استريل، در يك سنبلچه مياني هر سنبله انجام شد. پيشرفت بيماري در سه مرحله 10، 15 و 20 روز بعد از مايه‌زني با شمارش تعداد سنبلچه آلوده ارزيابي گرديد. از نتايج بدست آمده چنين استنباط گرديد؛ درجدايه‌هايي كه داراي توانايي توليد بالاي توكسين DON مي‌باشند، اين عامل موجب افزايش ويرولانس قارچ عامل بيماري مي‌گردد.

تاثير فيتوتوكسين‌هاي نيمه خالص
F.graminearum
،
روي بذور در حال جوانه‌زني وبافت گندم در رابطه با مقاومت گندم به بلايت فوزايومي خوشه مورد بررسي قرار گرفت. براي اين كار 26 لاين گندم نان، از نقطه نظر تحمل بالقوه بذور در حال جوانه‌زني به فيتوتوكسين‌ها با استفاده از فيتوتوكسين‌هاي نيمه خالص قارچ عامل بيماري بررسي شده و همبستگي تحمل آنها به عصاره فيتوتوكسيك و مقاومت مزرعه‌اي آنها نيز محاسبه گرديد. با تيمار قطعات كولئوپتيل در حال رشد همان ارقام، بوسيله فيتوتوكسين‌هاي نيمه خالص، نتايج نشان داد كه اگر چه تنوع پذيري زيادي بين لاين‌هاي متفاوت گندم از نظر تحمل آنها به فيتوتوكسين‌هاي نيمه خالص وجود داشت، ليكن هيچ همبستگي ميان تحمل لاين‌ها به فيتوتوكسين‌هاي نيمه‌خالص و شاخص بيماري (ns08/0R=) و بين تحمل لاين‌ها به فيتوتوكسين‌هاي نيمه خالص و حدوث بيماري (ns08/0- R=) وجود نداشت (پاكدامن و همكاران، 1379) .

 

پيش آگاهي و پيش بيني بروز بيماري

شروع و شيوع آلودگي در دو مدل قابل پيش­بيني است:

1- وقتي كه بارندگي نسبتاً طولاني به مدت 7 روز در زمان گلدهي استمرار يابد يا رطوبت بالا و دما در ساعاتي از روز بين 30- 15 درجه سانتيگراد باشد. اين زماني است كه اسپورهاي قارچها پخش شده و توسعه مي­يابند.

2- هنگامي كه بارندگي و رطوبت بالا، 7 روز قبل از گلدهي و 10 روز بعد از گلدهي در حاليكه ساعاتي از روز درجه حرارت بين 30- 15 درجه سانتيگراد و رطوبت بالا تا90 درصد ادامه يابد. اين زماني است كه اسپورهاي قارچها پخش شده و توسعه مي­يابند و آلودگي رخ مي­دهد و بيماري شيوع مي­يابد.

محلولپاشي با قارچكش ممكن است كه خسارت ناشي از بيماري را كاهش دهد در صورتيكه قارچكش در زمان اوائل گلدهي گندم و گندم دوروم و اوائل خوشه­دهي جو صورت گيرد. كنترل بيماري زماني موثر خواهد بود كه سمپاشي هدفدار و در تمام جهات و سطوح خوشه انجام گيرد.

 

 

مديريت بيماري فوزاريوم خوشه گندم

1- تناوب دانه­ريزها و ذرت با لگومينوزها براي يكسال و فاصله انداختن كشت غلات دانه ريز با ذرت. (فرم جنسي عامل بيماري باعث پوسيدگي ساقه، دانه، و كاكل ذرت شده كه مي­توانند بمدت چند سال در ذرت و بقاياي گياهي باقي بماند)

2- كاشت دانه­هاي سالم و حذف كاشت دانه­هاي لاغر، چروكيده و ضعيف و كم­وزن. (استفاده از بذر مرغوب و ضدعفوني شده به كاستن آلودگي اوليه كمك مي­كند ولي بطور قطعي از آلودگي بعدي و توسعه و گسترش آن جلوگيري نمي­كند. بذور آلوده بايستي از پروسه توليد بذر خارج شوند)

3- ضدعفوني با قارچكشهاي سيستميك كه طيف اثر وسيعي دارند و يا استفاده از مخلوط قارچكشها. (ازجمله سموم مورد توصيه مي­توان به سومي­ايت – كاربندازيم – تيرام اشاره نمود)

4-كشت در زمينهایي كه بطور كامل آماده سازي شده­اند.

5- كاشت در پاييز، زمانيكه دماي هوا 15درجه سانتيگراد يا بالاتر باشد صورت مي­گيرد و در بهار كاشت زودتر صورت مي­گيرد. (جهت فرار از بيماري)

6- شخم عميق و تميز كردن مزرعه از بقاياي گياهي آلوده و تكميل عمليات پوشش بقاياي محصول و بهداشت زراعي موثر مي­باشد.

7- عدم استفاده از كودهاي گياهي حاوي بقاياي گياهي آلوده.

8- عدم استفاده از واريته­هاي حساس به بيماري.

9- انباركردن گندم با رطوبت بالاي 14 درصد به جوانه زدن و توسعه قارچها كمك كرده و توليد مايكوتوكسين(سم قارچي) را بالا مي­برد.

10ـ استفاده از ارقام مقاوم جو، گندم، يولاف و چاودار.

 

تهيه و تنظيم : حميد خراساني

 

منابع

بيماريهاي گياهان زراعي
1- دكتر سيد علي الهي نيا
استاديار دانشگاه گيلان

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

2-

حميد يدايي - حسن نظيفي

زير نظر شوراي
نويسندگان مديريت ترويج

Njavan.com
3-

سايت علمي نخبگان جوان

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...