Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۲ پیرزنی برای سفید کاری منزلش٬کارگری را استخدام کرد.وقتی کارگر وارد منزل پیرزن شد٬شوهر پیر و نابینای او را دید و دلش برای این زن و شوهر پیر سوخت.اما در مدتی که در آن خانه کار می کرد متوجه شد که پیرمرد انسانی بسیار شاد و خوش بین است. او در حین کار٬با پیرمرد صحبت می کرد و کم کم با او دوست شد.دراین مدت او به معلولیت جسمی پیرمرد اشاره ای نکرد.پس از پایان سفیدکاری٬وقتی که کارگر صورت حساب را به همسر او نشان داد٬پیرزن متوجه شد که هزینه ای که در آن نوشته شده خیلی کمتر از مبلغی است که قبلا توافق کرده بودند. پیرزن از کارگر پرسید:که شما چرا این همه تخفیف به ما می دهی؟ کارگر جواب داد:من وقتی با شوهر شما صحبت می کردم خیلی خوشحال می شدم و ازنحوه برخورد او با زندگی متوجه شدم که وضعیت من آن قدر که فکر می کردم بد نیست!پس نتیجه گرفتم که کار و زندگی من چندان هم سخت نیست! به همین خاطر به شما تخفیف دادم تا از او تشکر کنم. پیرزن از تحسین شوهرش و بزرگواری کارگر منقلب شد و گریه کرد.زیرا او می دید که کارگر فقط یک دست دارد 16 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۲ مرسی/ هر چند نفهمیدم داستان رو ! 4 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۲ مرسی/هر چند نفهمیدم داستان رو ! همسر اون پیرزن نابینا بود ولی باز هم شاد بود کارگره هم گفت من در ابتدا ناشکر بودم بخاطر شرایط زندگیم اما این پیرمرد رو که دیدم، و دیدم که با وجود نابینا بودنش باز هم شاده،من هم ناشکری نمیکنم این در حالی بود که خودش یه دست نداشت یعنی با وجود شرایط بد،باز هم میشه یه دلخوشی داشت و شاد بود و شکرگذار 4 لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43111 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۲ ولی با یک دست نمیشه سفید کاری کردا 4 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۲ ولی با یک دست نمیشه سفید کاری کردا خیلیا دارن کارایی با یک دست انجام میدن که به طور معمول میگیم غیر ممکنه اما این غیر ممکن به وقوع پیوسته این هم چون اون ها 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده