رفتن به مطلب

مقوله ای به نام ؛« زبان شعری»


ارسال های توصیه شده

اغلب در بحث های شعری ونقد شعر،مشاهده می شود كه این عبارات نقل می گردد:

«تلاش كنید كه زبان شعری خود را بیابید..»، «شما به زبان شعری خود نرسیده اید..»و....

صرف نظر از ژست ادیبانه در این عبارات،به نظر می رسد تعریف مشخصی ازاین عنوان وجود

ندارد.آیا منظور ؛عدم طبع آزمایی در قالبهای مختلف شعری است؟ویامنظور ؛فقط در یك

موضوع خاص شعر سرودن .مثلاً فقط شعر سیاسی گفتن ویا شعر طنز ویا عاشقانه ؟

شاید مقصود آنست كه واژگان تازه مرسوم امروزی را در شعر بكار گرفتن ؟

می خواهم بگویم ؛انسان شاعر چند بعدی است ومتأثر ازاحوال دور و بر زمانه .در نتیجه

گاهی شعر سیاسی می گوید وگاهی طنز وگه ،اگر لازم آید هزل.وگاهی غزل عاشقان

و گاهی سوكنامه و......ولی همانگونه كه در نثر این لطیفه مطرح است كه ؛نویسنده آگاه

با توجه به موضوع ،نثر مناسب بكار می گیرد.مثلاً ،متن فلسفی مقتضای سبكی است و متن

فقهی ،مقتضایی دیگر وهمین طور ؛متون ادبی ویا .......

بدیهی است خیلی مضحك خواهد بود كه مثلاً ،در نگارش متن فقهی آداب بیت الخلاء، همان

قلمی بكار رود كه در نگارش ،متنی با موضوع علوم بلاغت .....

من نمی دانم چگونه می شود برای به روز شعر گفتن،در غزلی عاشقانه مثلاً،واژه ی سیم

كارت ویا كارت شارژ بكار برد؟!!.....در موسیقی هم آنچه بایستی بدان توجه كرد آنست كه؛

دقت كنیم شعر انتخابی را در چه دستگاهی می توان خواند كه حال و هوای آن شعر را بتواند

منتقل كند.والبته شاعر هم این موردرا در نظر دارد كه شعر را در همان دستگاهی بسراید كه

مورد نظر است.(علت ماندگاری اذان مرحوم مؤذن زاده اردبیلی و ربنای آقای شجریان و دعای

افتتاح مرحوم ذبیحی و......همین دقیقه است.).

حال اگر این دقت نظر در انتخاب قالب شعری و از دگر سو روح و طبع مواج شاعر در كنار هم

قرارگیرد ،دستیابی به زبانی كلیشه ای محال است.اضافه كنم آزاد منشی شاعر را ،كه هرگز

در قالبی نمی گنجد.استفاده نامناسب ازقالب برای موضوعی خاص همچون ،كار مداحان ما

می شود كه ،سوك جناب حسین را در قالب ترانه ای از خانم فروهر اجراء می كنند.كه نتیجه

آن خواهد شد كه شنونده بجای احساس تأثر ،به رقص می آید.

شاید تصور شد كه مثلاً،غزلیات شمس(مولوی) ،زبان شعری او بوده است .در حالیكه اقتضای

آن مضامین وحالت سماع گونه ی آن،این سبك غزلسرایی راداشته است .كه آهنگین است و

انسان را به وجد می آورد.حال در همین غزلیات شمس ،غزل «رو سر بنه به بالین ....» را با

«آب زنید راه را .....»در كنار هم قرار دهید .زبان شعری مولوی كدام یك از این دو غزل است؟.

حاصل كلام اینكه ؛زبان شعری شاعر تابع حالات شاعر متأثر از احوال روزگار است.گر چه این

را نیز نباید از نظر دور داشت كه گاهی شاعر برای حفظ میراثی ادبی كه احساس می كند به

تاراج می رود،اشعاری می گوید تا آن سبك ویا مضامین و مفاهیم را پاس دارد.

بدین ترتیب این شعر نیست كه تابع زبان شعری شاعر است ،بلكه ،این شاعر است كه تابع

شعر و موضوع و مفهوم آنست.یاد آن عزیز بخیر كه گفت؛{.....شعری آمد كه نوشتیمش ...}

شاهنامه ،حماسی ودر قالب مثنوی است ،نه بدین سبب كه زبان شعری فردوسی بزرگ

حماسه ومثنوی بوده است،بلكه فردوسی برای بیان آن حماسه ی بزرگ،لاجرم قالب مثنوی

را انتخاب كرده است.یعنی این فردوسی بوده است كه برای بیان داستان باستان،ودمیدن

روح سلحشوری و صورتگری جفایی كه براین سرزمین اهورایی رفته،حماسه و قالب مثنوی را

به اجبار انتخاب كرده است.

به نظر من ؛زبان شعری در صورت حضور جدی باعث محدودیت و تك بعدی شــــــدن شاعر

می شود.والبته منظور من داشتن سبكی خاص نیست.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...