رفتن به مطلب

طرح‌هاي مضحکی كه عملا ضد تبلیغ و ضدفرهنگ هستند


ارسال های توصیه شده

n00026478-b.jpg

 

گروه جامعه: پیچیدگی‌هاي اطلاعاتی در عصر کنونی و وجود شبکه‌هاي وسیع تبلیغاتی، مقوله فرهنگ سازی از طریق تبلیغات را به عرصه متناقضی بدل کرده است که قدم گذاشتن دراین عرصه نیازمند دانش و تخصص است اما متاسفانه در سال‌هاي اخیر افرادی که متولیان آموزش و فرهنگ سازی، به اصطلاح "غیر مستقیم" بوده‌اند؛ به دلیل عدم برخورداری از دانش کافی؛ عملکرد ضعیفی از خود به نمایش گذاشته‌اند.

 

نمونه‌هاي استنادي اين ادعا را نيز مي‌توان به تب بیلبوردزني در جهت خلاف جهت جامعه در سطح كشور و خاصه شهر تهران به وضوح مشاهده کرد، كه در تازه‌ترين موج آن، بیلبوردهايي که قرار است فرهنگ داشتن فرزندان زیاد را در جامعه ایجاد کنند؛ به صورت مضحکی عملا به یک ضد تبلیغ و ضد فرهنگ هستند. موضوع اصلی این نوشته بررسی اشتباهات خنده دار؛ و بی فرهنگي پشت این بیلبوردهای فرهنگ ساز! نیست؛ زیرا نویسنده اساسا با چنین گفتمانی که گذران زندگی با یک هندوانه و دوچرخه؛ را مي‌ستاید و در سال 2013 مي‌تواند کودکان را با بادکنک شاد نگه دارد؛ و جایگاه رفیع زن و مادر را در حد یک زایا و افزاینده پایین مي‌آورد و هیچ المانی از او را در جامعه نشان نمی‌دهد؛ سر ستیز دارد.

 

موضوع اصلی این است که طراحان و متفکران نخبه! چه پشتوانه فکری و فرهنگی داشته‌اند و در مورد فرهنگ جامعه ایران چه اندیشیده‌اند و اساسا در کدام ایران و در کدام تهران زندگی مي‌کنند؟ و تا چه اندازه شکمشان سیر و مغزشان تهی است که چنین هنر نابشان را به رخ مي‌کشند؟ ازدیاد جمعيت و داشتن فرزندان زیاد هزاران زیر ساخت و پایه مي‌خواهد که تامین معیشت تنها یکی از آنهاست.

 

پدر بزرگواری که در بیلبورد مشاهده مي‌شود با داشتن پنج فرزند در خوشبینانه‌ترین حالت خانه‌ای سه خواب دارد. یعنی حداقل 100 متر محل سکونت؛ اگر طراحان متفکر این بیلبورد در تهران زندگی مي‌کنند مي‌دانند که خانه در تهران برای خرید از متری سه میلیون تومان شروع مي‌شود و برای اجاره و رهن حداقل باید پنجاه میلیون پس انداز داشته باشید. آیا جوانی که در آستانه پدر شدن سی و چند سال سن دارد؛ و تازه با هزاران بدبختی شغلی به دست آورده است دارای چنین امکاناتی است؟ که بتواند پنج فرزند داشته باشد و خوشحال هم باشد؟ شاید طراحان هم مانند رئیس‌جمهور سابق منتظر معجزات مسکن پرند و مسکن پردیس هستند!

 

تامین خوراک و مسکن تنها یکی از دغدغه‌هاي داشتن فرزندان زیاد است اما مسئله‌اي که متاسفانه هرگز توجه خاصی به آن نمی‌شود مسئله تعلیم و تربیت این فرزندان است؛ به راستی یک مادر که تمام سال‌های مادر بودنش را طبق منطق این بیلبورد در بیمارستان‌هاي زنان و زایمان سپری کرده است فرصت مي‌کند که به تربیت و مطالعه در باره تربیت بپردازد؟ آیا در جامعه‌اي که توسط همین پدران آینده، صفحه فیس بوک فلان بازیکن و فلان مجری آباد! مي‌شود می‌توان انتظار رشد و شکوفایی نسلی را داشت؟

 

‌در کشوری که دومین صادر کننده بزرگ گاز دنیاست و کودکان دانش آموزش؛ در حریق بی لیاقتی مسئولانش بر روی آرزوهای خود چشم حرمان مي‌بندند، مي‌توان به ازدیاد نسل فکر کرد؟ بچه‌هاي این پدر بزرگوار کجا درس خواهند خواند؟ در کلاس‌هاي خطرناکی که پنجاه کودک بی گناه کنار هم جمع شده اند و مسئولیت شان به دست مدیرانی است که خودکشی دانش‌آموزشان، برایشان از مردن موری هم بی اهمیت تر است؟

 

در کشوری که زلزله و آلودگي هوا و جاده‌هايش، بیشتر قربانی را مي‌گیرند؛ برخي والدین کودکان آینده یا قربانی تصادفات جاده‌اي مي‌شوند؛ يا آلودگی هوای شهرها، برخي از آنان را به کام مرگ مي‌فرستد و کودکان بی سرپرست، نيز آواره چهارراه‌ها مي‌شوند تا نان شبشان را از فروختن گل رز و لنگ و اسپند در آورند! در آینده ایران چه اتفاق خاص و معجزه واری خواهد افتاد که به آن امید بر تعداد انسان‌ها بیافزاییم.

 

مگر غیر از این است که نسل آینده باید ایرانی داشته باشد که در آن زندگی کند؟ آیا مي‌توان دریاچه ارومیه را دوباره پر آب دید؟ چنین معجزه‌اي اتفاق خواهد افتاد؟ آیا زاینده رود دوباره معنی نامش را باز خواهد یافت؟ هامون و گاو خونی و کارون نجات خواهند یافت؟ جنگل‌هاي شمال؛ سواحل دریای خزر؛ از چنگ زمین خواران آزاد خواهد شد؟

 

در جامعه‌اي که افراد امنیت روانی ندارند؛ و هر لحظه اعصاب و روان شان با برنامه‌هاي رسانه ملی، یا پارازیت‌هاي سرطان‌زا بهم مي‌ریزد؛ در جامعه‌اي که افراد امنیت شغلی ندارند و هر لحظه ممکن به هر عنوانی شغلت را از دست دهی؛ در جامعه‌اي که حتی امنیت جانی هم کاهش یافته است و ممکن است قمه ای؛ چاقویی مال و جانت را تهدید کند. چگونه مي‌توان به بچه‌هاي بیشتری فکر کرد؟

 

وقتی گره ترافیکی 10 میلیون نفر در تهران را با هیچ ترفندی نمی‌توان گشود؛ چطور مي‌توان به فکر افزایش تعداد این جمعيت بود؟ همين ديروز دوستي از اهواز تلفن زد كه تورا خدا تو كه دستي به قلم داري و در رسانه ها نفوذي داري و مطالبت منتشر مي شود، محض رضاي خدا خطاب به مسئولان بنويس كه يك روز بيايند بيمارستان دولتي گلستان اهواز، ببينيد بيماران طبقه محروم جامعه و همراهانشان چه حال و روز دارند تا دريابيد كه اين بيلبوردها، جواب نخواهند داد.

 

تربیت یک انسان در ایران سهل و ساده گرفته مي‌شود. و معلوم نیست در جامعه‌اي که امکان دسترسی به مواد مخدر صنعتی و غیر صنعتی از امکان دسترسی به آدامس و شکلات هم بیشتر است؛ در جامعه‌اي که آمار مبتلایان به ایدز جهش خیره کننده‌اي را نشان مي‌دهد؛ در جامعه‌اي که دروغ و ربا و فساد دامنگیر مردمانش شده است؛ پدر شاد! بیلبوردهای تبلیغاتی شهرداری چگونه مي‌خواهد پنج فرزندش را به سرو سامان درستی برساند؟ در کشوری که پر مخاطب ترین رسانه‌اش یعنی تلویزیون با نسیم رسانه، به جنگ طوفان و سیل و گردباد ماهواره مي‌رود، چگونه مي‌خواهد به فرزندانش و به چهار فرزند پسرش! یاد دهد که خیانت و دروغ اصلا به زیبایی که سریال‌هاي فارسی وان به تصویر مي‌کشند نیست و تعهد یکی از اصیل‌ترین، اصول انسان است.

 

در عصر کنونی که هر روز شاهد کم رنگ تر شدن هویت‌هاي ایرانی و اسلامی هستیم؛ چرا باید فرزندانی را دنیا بیاوریم و از عهده آموزش صحیح عقاید و فرهنگ مان؛ به آنها بر نیایيم و نسلی بی هویت تر از نسل کنونی داشته باشیم؟ بنیان خانواده را پدر و مادر باهم تشکیل مي‌دهند و متاسفانه مادر در این تابلو اساسا وجود ندارد "که دوچرخه نرانده باشد!" پدر هم؛ اگر بخواهد برای هفت نفر هندوانه و بادکنک! هم بخرد باید از صبح تا شب کار کند.

 

پس مسئولیت تربیت اصولی و درست این کودکان آنهم در عصر هجوم فرنگ‌هاي برتر به فرهنگ‌هاي در خواب! با کیست؟ چه کسی باید به این کودکان یاد بدهد که پسرم! اگر روزی دیدی کشورت به هر دلیلی در موقعيت بحرانی قرار دارد که به تو نیاز پیدا کرده است؛ انصاف را سر لوحه کارت قرار بده و از این بحران برای خودت کاخ میلیاردی و باشگاه و خط هواپیمایی نساز. و اگر هم ساختی و سو استفاده هایت تن خاورمیانه را لرزاند حداقل خودت را بسیجی لقب نده!

 

اگر دلسوزان کشور و به ویژه مقام رهبری به افزایش جمعيت ایران تاکید معقولی دارند، بیش از آنکه این تاکید را بر مردم داشته باشند؛ بر مسئولین امر دارند. ایشان خواستار کار علمی دقیق و اساسی برای حل مشکل پیری کشور هستند و پر واضح است که کار علمی و دقیق بسیار متفاوت تر از اقدام مضحک شهرداری در نصب این بیلبوردهاست.

 

فرهنگی که با این بیلبوردها به مردم و مخصوصا بانوان ایران زمین منتقل مي‌شود؛ فرهنگ بی اعتمادی و سخیف دانستن این نوع فرهنگ‌سازی است؛ جای تاسف دارد که چنین ضد تبلیغ هایی به صورت وسیع در سطح شهر وجود دارند و تقریبا هیچ ارگان و سازمانی هم در مورد آنها اظهار نظر نمی‌کند و در آخر شاید به قول نوشته این بیلبورد با یک گل بهار نشود اما اگر عقل و تدبیر نداشته باشیم با هزاران گل بی سر و سامان و بی هویت، ایران به پاییزی خزان زده تبدیل خواهد شد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 27
لینک به دیدگاه

يك نكته بگم و فرار كنم :

 

قبلا تبليغاتمون خيلي ساده و گاهي مزخرف بود ... اما تبليغ بود واقعا ... اون چيز خاص مد نظر رو معرفي و تبليغ ميكرد !

 

 

جديدا تبليغات ما تبليغ نيست / چرا ؟؟ چون از خود اون جنس يا كيس يا هر چيز ديگه اي تبليغ نميكنه بلكه موراد ديگر رو تخريب ميكنه !

 

يعني سعي ما بر اين نيست تا خودمون رو به بالا و موفقيت و بهتر شدن برسونيم ، بلكه تلاش ميكنم بقيه رو تخريب كنيم ، اينجوري ميخوايم بهم برسيم و رقابت كنيم !

 

 

اي خداي لعنت كند آنكه تبليغات تخريبي رو آغاز كرد !

 

يك بدعت بد بر جاي گذارد !

 

 

 

شايد ربطي به تاپيك نداشت / ولي خيلي هم بي ربط نبود !

 

 

به جاي اينكه توي رقابت خودمون رو بكشيم بالا و به بقيه برسونيم ! بقيه رو ميكشيم پايين تا بهشون برسيم !

  • Like 16
لینک به دیدگاه
:ws3:تنها تبليغ تلوزيوني كه هم ساده بود و هم هنوزم يادمونه : سرتو با چي مي شوري با شامپو گلرنگ خخخخخخخ :ws3:
  • Like 5
لینک به دیدگاه

خوب آقایون نیاز به سرباز دارن دیگه

 

بچه ها رود ازدواج کنید بچه دار شید تا خدا از شما راضی باشه بعد زیاد بچه تولید کنید آخه یه بچه داشتن حرامه

 

سیاست این کشور سرگرم کردن مردمه تا خودشون به کارشون برسن

 

و چه کاری بهتر از این که مردمو با بچه سرگرم کنن

 

آخه خدا کشور قحط بود مارو ایرانی آفریدی آخه اینا عرضه اداره کردنه ده ملیون نفرو ندارن با این جیبای گشادشون بعد میگن افرایش جمعیت

 

یه سوال از این به بعد تکلیف درس تنظیم خانواده چی میشه حذف میشه آیا؟!

 

بعد در مورد تبلیغ چیه ما درسته که تبلیغمون درست باشه آخه

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...