رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

يادداشتي بر داستان «بي‌همگي» اثر ساموئل بکت از اليزابت درو(Elizabeth Drew)، مادس هاآر(Mads Haahr)

برگردان: منوچهر بديعي، محمد رضا خاني

اين مقاله در چهارمين کنفرانس پژوهشي بين المللي CAiiA-STAR شهر پرت در استراليا در اوت 2002 ارايه گرديد. موضوع کنفرانس «خودآگاهي در قالب نوين» بوده است.

چکيده

بي‌همگي قطعة منثوري است به قلم «ساموئل بکت» که نويسنده در آن، براي سامان دادن جمله‌ها از تبديل‌هاي [يا جايگشت‌هاي] تصادفي استفاده مي‌کند. مانند همة آثار هنري که مستلزم تعامل با خواننده است، درک اين قطعه نيز روندي دارد که اساس آن تلاش هر علاقه‌مندي است براي درک و برساختن معنا. اگر چه بي‌همگي خطي است، بي‌نظمي منظم آن نوعي روند قرائت غيرخطي به راه مي‌اندازد که در آن چشم‌اندازهاي تناقض‌آميزي، هم‌زمان با يک‌ديگر، به نظر مي‌رسند. بکت در اين قطعه شصت جمله نوشته است که ممکن است به هشت مميز سه ضربدر ده به توان هشتادويک ترتيب ديگر درآيد. نويسندگان اين مقاله يک پايگاه اينترنتي برپا کرده‌اند که صورت‌هاي مختلف بي‌همگي را ايجاد مي‌کند و هدف از آن کشف تأثير امکانات رايانه‌اي در آفرينش و کشف هنر است.

مقدمه

خواه بدانيم خواه ندانيم، يکي از کارهاي ذهن ما آن است که درون داد حسي پريشان را برمي‌گيرد و در آن قالب‌هاي منظمي مي‌يابد که مي‌توان از آن‌ها معنا بيرون کشيد. هنر در فضايي جاي مي‌گيرد که در ميان ادراک حسي از يک سو و تفسير خود به خود قرار دارد و چشمان ما را به شيوه‌هاي تازة ديدن باز مي‌کند. از آن‌جا که زيبايي در چشم بيننده است، معنا را کسي خلق مي‌کند که درک مي‌کند، اگر چه خلق معنا به ياري سرنخ‌هايي است که در اثر هنري جا گرفته است. تعامل ميان خواننده و اثر ادبي بر اثر افتادگي يا ناهماهنگي‌هايي در روايت ايجاد و حفظ مي‌شود که تفسير را ضروري مي‌سازد و فضايي ايجاد مي‌کند تا بتوان رابطة اجزاي اثر را تفسير کرد. آثار هنري که بار يافتن معناي اثر و جهان را بر دوش نگرنده قرار مي‌دهند به خواننده مجال مي‌دهند تا روندهاي ناخودآگاه فهم خود را دريابد. بسياري از آثار ادبي ساموئل بکت با اين هدف تدوين شده است که خوانندگان را از تدابير تفسيري خاص خود آنان آگاه سازد و نيز آنان را متوجه سازد که هر هنري تا چه حد ذاتاً تعاملي است.

 

اين مقاله براساس بي‌همگي، متن ابتکاري منثوري است که بکت ظاهراً با به کار بردن يک روش تصادفي در تدوين جمله‌ها تأليف کرده است. شم يافتن نظم در رشتة پريشان جمله‌ها خواننده را برمي‌انگيزد که گره آرايش تصادفي را بگشايد و سعي کند تا مگر از يک سلسله سرنخ‌هاي متضاد خط داستاني فراري جور کند. تضادهاي پيچيده نياز به آشتي را باعث مي‌شود و کانون توجه را از خود متن به تلاش‌هاي خواننده براي به دست دادن تفسير رضايت‌بخشي برمي‌گرداند. متن بي‌همگي به صورتي که منتشر شده است يکي از تقريباً يک مميز نه ضربدر ده به توان صدوهفتادوشش متن ممکن است و اين خود نشان مي‌دهد که اين متن چهار صفحه‌اي (متن انگليسي) تا چه اندازه در باطن پيچيده است و حاکي از آن است که متن بالفعل زير مجموعة ساده‌شده‌اي از بي‌نهايت متن بالقوه است. پايگاه اينترنتي «گونه‌هاي بي‌همگي» تمامي آن متون بالقوه را پشت سر هم به دست مي‌دهد و بدين ترتيب نشان مي‌دهد که متون ممکن چه بوده است. اگر چه مي‌توان به درستي گفت که جهان به اين همه نسخه بدل از اين متن مبهم نياز ندارد، همين که امروزه مي‌توان با يک کليک ماوس آن‌ها را يکي از پس ديگري پديد آورد بدان معني است که بهره‌گيري از توان رايانه در هنر چه چالش‌هاي خلاف انتظاري دربردارد.

بي همگي وسيلان ناخودآگاهي

بي‌همگي پيکر کوچک خاکستري راست‌قامتي را وصف مي‌کند که در ميان ويرانه‌هاي پناهگاهي در فضايي بي‌کران و خاکستري ايستاده است. خاطرات گذشته‌اي هم هست که نفي يا محو مي‌شد و خبرهايي نيز از آينده‌اي که بر آن‌ها سخت تأکيد مي‌شود. رشته‌اي از جمله خواننده را دنبال مي‌کند، اين جمله‌ها هيچ ربط منطقي با يک‌ديگر ندارند و از اين رو نمي‌توان دانست که به چه دليل جمله‌اي پس از جمله بعد مي‌آيد هرچند که جمله‌ها بر اثر تکرار مکرر واج‌ها، ضرب‌آهنگ، واژه‌ها وعبارت‌ها بسيار پرطنين هستند. گزيدة زير را از بند اول اين قطعه انتخاب کرده‌ايم تا نمونه‌اي باشد از معناي نظم در بي‌نظمي در اين قطعه.

 

ويرانه‌ها پناهگاه راستين عاقبت به سوي آن بسا خطا برفته از ياد. همه‌سو بي‌پايانگي زمين آسمان يکي نه صدايي نه تکاني. صورت خاکستري دو آبي روشن پيکر کوچک دل‌طپان فقط راست قامت. تاريکي گرفته فروافتاده گشاده چهار ديوار بر پشت پناهگاه راستين بي‌دررو.

 

بي‌همگي دقيقاً بيان تنظيم يافتة عدم قطعيت است. پاره‌اي از تحليل‌گران در حدود و اندازة تأثير تصادف محض در جمع و جور کردن و تأليف اين متن شک کرده‌اند اما اغلب منتقدان قبول دارند که در روش تأليف اين متن که ساختار بسيار منسجمي دارد تصادف به ميزان محدودي تأثير داشته است. بنابر آن‌چه بکت خود به روبي کوهن(1) گفته است و نيز با توجه به «کليد» اين اثر که خود بکت به دست داده است و همچنين با توجه به دست‌نويس‌هاي آن، ترتيب دادن به شصت جمله، آن هم «نخست به يک نوع بي‌نظمي سپس به نوعي ديگر» و تقسيم آن‌ها به بندهاي سه تا هفت جمله‌اي ظاهراً به کار گرفتن تصادف صورت پذيرفته است. به گفتة روبي کوهن:

 

«ابتدا شصت جملة گوناگون را در شش دسته نوشت که هر دسته از تصويري منشاء مي‌گرفت. بکت هر کدام از اين شصت جمله را روي تکه کاغذ جداگانه‌اي نوشت، همة آن‌ها را در ظرفي با يک‌ديگر مخلوط کرد و سپس دوبار «آن‌ها را چشم بسته از ظرف بيرون کشيد. بدين گونه صدوبيست جمله درSans [متن فرانسة «بي‌همگي» به معني «بي».م] ترتيب يافت. بکت سپس عدد3 را روي چهار تکه کاغذ، عدد 4 را روي شش تکه کاغذ، عدد 5 را روي چهار تکه کاغد، عدد 6 را روي شش تکه کاغذ، و عدد 7 را روي چهار تکه کاغذ نوشت. بار ديگر چشم بسته جمله‌ها را بيرون کشيد و مطابق با عددي که بيرون آورده بود به صورت بند (پاراگراف) درآورد که سرانجام بدين ترتيب به صدوبيست جمله بالغ شد.»

 

بکت به کوهن گفته است که اين روش تصادفي «تنها کار صادقانه‌اي بود که مي‌شد کرد». در واقع، اين که آيا بکت خود به روند اثر شکل داده است يا نظم يافتن جمله‌ها برحسب تصادف بوده است کم‌تر اهميت دارد تا تصادفي که در ظاهر اين اثر ديده مي‌شود. همين که مي‌بينيم قاعده‌اي قطعي بر روند جمله‌ها حکومت نمي‌کند خود خلئي در فهم ايجاد مي‌کند که موجب تعامل خواننده با اين اثر مي‌شود. به گفتة ولفگان آيزر(2) «خلئي که در متن حکايت وجود دارد انگيزه و راهنماي فعاليت سازندة خواننده مي‌شود. اين خلا که ناشي از فقدان رابطة بين نماي کلي متن و اجزاي اين نما است نشانة نياز به نوعي تعادل است.»

 

بي‌همگي نيز مانند نمايش‌نامة نه من که بکت در سال 1972 نوشته است بيش از آن که بر عقل خواننده اثر بگذارد بر اعصاب او اثر مي‌گذارد. ظاهراً اين قطعه به جهات بسيار يکي از آن نوشته‌هايي است که آرزوي ساموئل بکت را که «جاي دادن آشوب» خودآگاهي در قالب زبان است برمي‌آورد. اعداد تصادفي را از آن چه هست ساده‌تر نمي‌توان کرد. اين اعداد از لحاظ اطلاعات پرمايه‌اند زيرا براي انتقال آن‌ها به «بيت» [کوچک‌ترين واحد اطلاعاتي در حافظة رايانه]هاي بسيار نياز است. توالي جمله‌ها در بي‌همگي از لحاظ اطلاعاتي پرمايه است زيرا تا جايي که همه آگاهند نمي‌توان جملة بعد از هر جمله را که در زنجيرة جمله‌ها مي‌آيد پيش‌بيني کرد. (کاهش‌ناپذيري اين متن از اين‌جا نيز معلوم مي‌شود که هر نيمة آن دقيقاً 769 واژه دارد. 769 عدد اول است.) به نظر مي‌رسد که برآرايش عبارات در جمله‌ها پاره‌اي قواعد حکومت مي‌کند. مثلاً، در جمله‌اي که جز دسته 4 است، عبارت «همه برفته از ياد» در پايان هر جمله مي‌آيد. علاوه براين طرح‌ريزي شنيداري واژه‌ها در هنگام تلفظ حاکي از وجود نظم در زنجيرة تصادفي جمله‌ها است. معني در فضاي محسوس بين نظم و تصادف بروز مي‌کند و از کاري حاصل مي‌شود که خواننده براي نظم بخشيدن به تصادف و طرح‌هاي متن انجام مي‌دهد:«پيچيدگي يا معني مقياسي است بيش‌تر براي سنجش روند فرآوري تا سنجش فرآورده، بيش‌تر براي سنجش خودکار تا سنجش حاصل کار. بيش‌تر اطلاعاتي است که کنار گذاشته شده تا اطلاعاتي که باقي مانده». البته بکت براي به وجود آوردن پيچيدگي بي‌همگي کاري کرده است اما کار او فقط نيمي از مطلب است. بي‌همگي، مانند بسياري از آثاري که در رسانه‌هاي جديد يافت مي‌شود، پس از آن که خواننده مي‌کوشد تا پرده از آن بردارد، بيش‌تر نشانة فرآيند هنر است تا شي هنري. بکت آن را ترکيب کرده است تا خواننده با خلق معني آن را «تجزيه» کند. بي‌همگي در واقع ضمن روند تجزيه وارد ميدان مي‌شود.

 

تاثير ساختار اين قطعه مانند تأثير منشور است و آگاهي را به شش نماي گوناگون تجزيه مي‌کند. خواننده رفته‌رفته که صداي راوي با تضادهاي دروني که ناشي از ديدگاه‌هاي چندگانه است درگير مي‌شود آن نماهاي شش‌گانه را در آن واحد مي‌بيند.

 

هرگز مگر در رويا روزها و شب‌ها برساخته از روياهاي شب‌هاي دگر روزهاي بهتر. بار ديگر به قدر گامي زندگي خواهد کرد بار ديگر روز و شب خواهد بود و بر بالاي او بي‌پايانگي.(بند 7)

 

در اين دو جمله در عين اين که واقعيت گردش روز و شب نفي شده است بر اين تأکيد مي‌شود که بار ديگر اين گردش، مانند سابق، به وجود خواهد آمد. اين تضاد ايستايي يا «فساد» را در برابر تکوين مستمر دوباره قرار مي‌دهد و اين تعارضي است که اساس آن برگشت ناپذيري ترموديناميکي در مقابل تعادل نيوتوني است. «اما سرانجام ترموديناميک به مرگ حرارتي عالم مي‌انجامد: همه چيز رو به سوي خاکستري بر خاکستري و حداکثر آنتروپي دارد.» ميان اين توصيف و زمينة بي‌همگي ارتباط آشکاري وجود دارد اما در عين حال رفته‌رفته که صحنه به صورت برگشت ناپذيري به سوي يک‌نواختي و ايستايي جلو مي‌رود، بشارت داده مي شود که زندگي بار ديگر سر بر خواهد کشيد، که «بدبختي بار ديگر حکم فرما خواهد شد».

 

هر خواننده‌اي که با بي‌همگي روبه‌رو مي‌شود بارها توجه‌اش از متن به تلاش خود براي فهم آن معطوف مي‌گردد. خواننده از طريق تعامل با اين متن هوشيارانه از روندهاي ناخودآگاه ادراک حسي و شناخت طرح کلي و تفسير آگاه مي‌شود. هيو کوليک(3) مي‌گويد همان گونه که اعداد اصم در برابر پارادايم فيثاغورث به مقابله برخاستند، بکت نيز مي‌کوشد تا اجزاي ناخودآگاه نفس را به صورت ادبي بيان کند:«نفس فقط به صورت يک رشته برهه‌هاي بريده‌بريده وجود دارد و پيوستگي آن با همان قطعيتي قطع مي‌شود که توالي اعداد گويا با اعداد اصم قطع مي‌شود.»

 

فرمول بکت عملاً از مجموعة بسيار محدودي داده‌هاي ورودي گونه‌هاي تقريباً نامحدودي به بار مي‌آورد؛ واژگان اين قطعة 1538 کلمه‌اي به «166 واحد واژگاني مشخص» محدود است. برخي از منتقدان از روش تأليف بکت چنين نتيجه گرفته‌اند که اين متن به هر صورتي که از نو تنظيم گردد آن چه حاصل مي‌شود به همان اعتبار متني است که منتشر شده است. با اين همه ميان تمام بي‌همگي‌هاي ممکن و آن که بکت خود به دست داده است فرق عمده‌اي وجود دارد: متني که منتشر شده است از قوه به فعل درآمده است حال آن که متون ديگر (تا همين اواخر) چنين نشده است. مراد از اين گفته آن نيست که متن منتشر شده به نوعي ارزشمندتر از متون بالقوه ديگر است زيرا چنان که بکت خود گفته است:«دو گنجشک بر درخت به مراتب با ارزش تر از يک گنجشک در مشت است» (معادل «حلواي نسيه به از سيلي نقد است.» م). گابريل موتزکين(4) اين ارزش عجيب را که بکت براي امر بالقوه نسبت به امر بالفعل قائل شده است با بيان هايدگري توضيح مي‌دهد:

 

«به فعل درآمدن امر بالقوه، که همان شي في نفسه است، عالم امور بالقوه را محدود مي‌کند. هر تعريفي سالبه است اما نه اين که سالب امور بالفعل باشد، بلکه سالب مجموعة امور ممکن است. از اين رو هر چيزي که در لباس هستي ظاهر مي‌شود به اقتضاي ذات خود نارسا و ناقص است. با اين همه اين نيست که نسبت به کل هستي ناقص باشد، بلکه نسبت به بقية آن چه بالقوه مانده ناقص است.»

 

در بي‌همگي زمينة قطعه بالفعل همان «مجموعة امور ممکن است». اين قطعه به صورتي که وجود دارد در مقابل کلية متون بالقوة اين اثر قرار گرفته است.

گونه‌هاي بي‌همگي

پروژة «گونه‌هاي بي‌همگي» پايگاه اينترنتي است که مادس هاآر ترتيب داده است و بي‌همگي را به سرويس عددي تصادفي حقيقي او (

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
) وصل مي‌کند تا ترتيب‌هاي بالقوة ديگر بي‌همگي را بنا بر قواعد بکت به دست دهد. عددهاي تصادفي که در غالب برنامه‌هاي رايانه‌اي به کار مي‌رود به واسطة الگوريتم‌هايي که «مولدهاي عددي شبه تصادفي» (PRNGs) نام دارند به صورت قطعي توليد مي‌شوند. گونة ديگر مولد عددي تصادفي، مولدهاي عددي تصادفي حقيقي (TRNGs) است که به يک منبع فيزيکي آنتروپي خارج از رايانه‌، مانند صداي جوي (نويز) يا تلاشي راديواکتيو، متکي‌اند. وجه تمايز اين دو رويکرد قطعيت است. بهترين انواع (PRNG)ها اعدادي توليد مي‌کنند که با اعداد حاصل از (TRNG)ها تقريباً تفاوت ندارد اما رشتة اعداد حاصل از (PRNG)ها اساساً از پيش معين است و ممکن است بر حسب شرايط نقطة شروع تکرار شود. تصادفي که (TRNG)ها توليد مي‌کنند در روندهاي فيزيکي ريشه دارد و شبيه به ريختن تاس، چرخش دستگاه رولت يا بيرون آوردن بليت از کلاه است. رشتة اعداد حاصل از اين روندها را نمي‌توان از نو ساخت زيرا به روندهاي فيزيکي وابسته‌اند که نمي‌توان آن‌ها را شبيه‌سازي کرد. اين مساله که آيا اين امر ناشي از عدم قطعيت روندهاي فيزيکي است يا ناشي از آن که مجموعة شرايط نقطة شروع مجهول است، مساله‌اي فلسفي است که خارج از موضوع اين مقاله است.

 

اعداد تصادفي که در برنامة «گونه‌هاي بي‌همگي» به کار مي‌روند با نويز توليد مي‌شوند. گيرنده راديويي روي فرکانسي تنظيم مي‌شود که چيزي از آن پخش نمي‌شود و سيگنال آن به رايانه‌اي ارسال مي‌شود/ يک برنامة رايانه‌اي سيگنال را تحليل مي‌کند و تغييرات اندک اندازة سيگنال را استخراج مي‌کند. اين تغييرات پس از ثبت، سلسلة بي‌پاياني از «بيت» تشکيل مي‌دهند: ...0110001010110011. پس از آن اين سلسله پردازش مي‌شود تا هر گونه انحرافي نسبت به 0 يا 1 در داده‌ها اصلاح گردد يعني اطمينان حاصل شود که 0ها و 1ها تقريباً يک‌سان توزيع شده است. سلسلة «بيت» که انحراف آن اصلاح شده مبناي تصادف است که مي‌توان آن را به صورت‌هاي مفيدتري پردازش کرد، مانند توالي‌هاي به تصادف يا ارقام تصادفي در فواصل آرايش‌پذير.

 

هر توالي به تصادف مرکب از تمام ارقامي است که در فاصله معين به تصادف آرايش‌يافته است. برخلاف فهرست ارقام تصادفي، در توالي به تصادف هر رقم فقط يک بار ظاهر مي‌شود. توليد يک توالي به تصادف مشابه بيرون آوردن بليت‌هاي لاتاري از يک کلاه است. هر توالي به تصادف را مي‌توان با استفاده از فهرستي از ارقام تصادفي با گذاشتن رقمي تصادفي روي هر عدد توالي (تشکيل مجموعه‌اي از زوج‌هاي کليد ـ مقدار) و سپس مرتب‌سازي زوج‌ها طبق مقادير تصادفي گذاشته شده، توليد کرد. در صورتي که ارقام تصادفي مکرر بيرون آيد بايد رويه براي آن زوج تکرار شود و گرنه ترتيب وقوع آن‌ها به معني‌شناسي الگوريتم مرتب‌سازي بستگي خواهد يافت.

 

برنامة رايانه‌اي «گونه‌هاي بي‌همگي» يک توالي به اندازة 60 به کار مي‌برد تا شبيه روند بکت براي تعيين ترتيب جمله‌ها باشد. روي هر جمله‌اي که بکت ساخته است عددي بين 1 تا 60 گذاشته مي‌شود و يک توالي به تصادف با استفاده از روش موصوف در بالا توليد مي‌گردد. بدين روش ترتيب جمله‌ها تعيين مي‌شود. سپس يک توالي به اندازه 12 ساخته مي‌شود و ارزش‌هاي 7،7،6،6،6،5،5،4،4،4،3،3 (مطابق با طول پاراگراف‌هايي که خود بکت تعيين کرده است) با اعداد خود توالي منطبق مي‌گردد. سپس اين توالي تصادفي مي‌شود و حدود پاراگراف را براي نيمه اول اين قطعه (12پاراگراف، 60 جمله) به دست مي‌دهد. تمامي اين رويه تکرار مي‌شود تا نيمة دوم به دست آيد.

 

اين سيستم براي آن طراحي شده است تا ابزار پژوهشي باشد براي پژوهشگران در رديابي تغييرات نمونه‌هاي متن به لحاظ ترتيب‌هاي گوناگوني که جمله‌هاي بکت مي‌پذيرد. پايگاه اينترنتي در عين حال روش واضحي براي جهت‌گيري انسان در مورد امور بالقوه نسبت به امر بالفعل به کار مي‌گيرد.

-----------------------------------

پانويس‌ها:

1. Ruby Cohn

2. Wolfgang Lser

3. Hugh Culik

4. Gabriel Motzkin

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...