رفتن به مطلب

پایتخت تشنه آرامش رانندگان


ارسال های توصیه شده

پایتخت تشنه آرامش رانندگانبسیاری از شهروندان و رانندگان و به عبارتی بیشتر آنها در رانندگی و حتی امور روزمره دیگر توجه زیادی به رعایت حقوق دیگران دارند و احترام به دیگران از اصول و باورهای آنها است، اما برخی‌ها و تعداد اندکی از رانندگان به خاطر مشکلات روزمره گاهی در ترافیک سنگین خیابان‌ها به خاطر مسائل ناچیز عصبی شده و رفتارهایی بروز می‌دهند که چند دقیقه بعد خودشان هم پشیمان می‌شوند.f475a929571c0cfd38ed5e40b5fa279a.jpg

 

بسیاری از شهروندان و رانندگان و به عبارتی بیشتر آنها در رانندگی و حتی امور روزمره دیگر توجه زیادی به رعایت حقوق دیگران دارند و احترام به دیگران از اصول و باورهای آنها است، اما برخی‌ها و تعداد اندکی از رانندگان به خاطر مشکلات روزمره گاهی در ترافیک سنگین خیابان‌ها به خاطر مسائل ناچیز عصبی شده و رفتارهایی بروز می‌دهند که چند دقیقه بعد خودشان هم پشیمان می‌شوند. این نوشته درباره همین تعداد اندک است که البته با توجه به جمعیت میلیونی تهران، شاید تعداد آنها خیلی اندک هم نباشد! گاهی که سیل ماشین‌های متحرک در خیابان‌ها را می‌بینی و فکر می‌کنی در همه خیابان‌ها این سیل جریان دارد، سرسام می‌گیری و وقتی می‌بینی در هر یک از این اتومبیل‌ها انسانی نشسته و به ماشین فرمان می‌دهد غصه‌ات می‌گیرد. وقتی هم که تصور می‌کنی این انسان‌های درگیر با فرمان و دنده و کلاچ در تهدید فشارهای عصبی هستند.

این انسان‌های آسیب‌پذیر ساخته شده از پوست و گوشت و خون و عصب، در‌ های و هوی جعبه‌های آهنی سیار در تهران چقدر آسیب‌ می‌بینند؟ آیا کسی تاکنون به این موضوع پرداخته که این انسان‌ها قرار است در پایتخت کار کنند و چرخ کشور را بچرخانند اما با اعصاب ناراحتی که ناشی از ترافیک است، چگونه خواهند توانست؟ زندگی این آدم‌‌ها چه شیرینی دارد وقتی ناچارند ساعت‌ها در ترافیک و در زندان متحرک اتومبیل با خود و دیگران کلنجار بروند؟

 

 

● جای پارک و رقابت رانندگان

خیابان امیرآباد، قبل از پمپ بنزین. صاحب مغازه ربع ساعتی دیر آمده و جلو مغازه‌اش اتومبیل غریبه پارک کرده است. زاغ اتومبیل غریبه را می‌زند تا کی برود. ساعت ۱۱ راننده غریبه می‌آید و استارت می‌زند. صاحب مغازه بدو می‌رود و اتومبیل خود را از کوچه پس کوچه‌های دور در می‌آورد اما تا از وسط ترافیک فرار کند و به جای پارک جلو مغازه‌اش برسد، غریبه دیگری آنجا پارک می‌کند. بمب عصبی منفجر می‌شود. صاحب مغازه در اتومبیل غریبه را با عصبانیت باز می‌کند، راننده از همه جا بی‌خبر را از ماشین پائین می‌کشد، همزمان که فریاد می‌کند و عابران و بیکاران را به دور خود جمع می‌کند، دو کشیده آبدار هم به صورت آن بینوا می‌زند.

راننده غریبه از وسط فریادهای صاحب مغازه که مسلسل وار از دهانش بیرون می‌آید، می‌فهمد که به‌خاطر جای پارک چنین جوش آورده است. پشت سر این دو هم غول ترافیک قهقهه می‌زند. راننده غریبه وقتی موضوع را می‌فهمد، گلوی صاحب مغازه را می‌چسبد و پشتش را به ستون پرایدش که دوبله پارک شده می‌چسباند. زور غریبه بر صاحب مغازه می‌چربد. غریبه همانطور که گلوی صاحب جوان مغازه را چسبیده فریاد می‌زند: « جای پارکتو می‌خوای؟» صاحب مغازه گلوی خود را خلاص می‌کند و آرام می‌گوید: «آره، از صبح منتظر بودم خالی بشه.» صدای صاحب مغازه از فشار دست غریبه خش برداشته است. غریبه در ماشین خودش را باز می‌کند و: «این همه فحش و دعوا نداشت، یکی رو می‌گفتی اینجا رو برات نگه‌داره، من از کجا می‌دونستم؟» غریبه می‌رود و صاحب مغازه ماشینش را پارک می‌کند. پشیمانی و افسردگی از چهره و دست‌های لرزان او می‌بارد.

قلمرو شخصی!

از من سبقت نگیر، پشت سرم چراغ نزن، جلوی من ترمز نزن، چرا با سرعت از کنارم رد شدی. این‌ها جملاتی است که از واکنش‌های برخی از رانندگان در رانندگی دستگیرت می‌شود. اگر خدا بهت نظری‌ کند و گاهی خیابانی ببینی که مقداری از راه‌ آن باز است و از گزند ترافیک در امان، ناگهان راننده‌ای جلوت سبز می‌شود که خیال ندارد راه برود. چراغ می‌زنی که راه سبقت بدهد، فایده ندارد. راه را بند آورده و تا هوس نکند کنار نمی‌رود. با سرعت ۲ کیلومتر در ساعت خوش خوشان راه می‌رود یا نه، موبایلش را کنار گوش گرفته و حواسش به رانندگی نیست و نمی‌تواند سرعت بگیرد، به تو هم راه نمی‌دهد. چراغ که می‌زنی بدتر می‌شود، کله را به شکل تهدیدآمیزی کج می‌کند و از آینه تو را نگاه می‌کند، چاره‌ای نمی‌بینی جز این‌که با انحراف به چپ از کنارش سبقت بگیری، به محض ردشدن تو، دستش را روی بوق می‌گذارد و ممتد می‌کشد، چون زبان ماشین را بلدی و زبان رانندگان عصبی را، می‌فهمی چه می‌گوید.

تو گویی این رانندگان برای خود قلمرویی قائل هستند که کسی نباید به آن نزدیک شود. اگر تو هم مثل او یک بمب عصبی باشی، بخواهی پیاده شوی و جواب رفتارش را بدهی چه می‌شود؟ یا کافی است هنگام عبور عابری، ترمز کنی و راه بدهی. پشت سری‌ها چنان کف دست را روی بوق می‌فشارند. در منطق این بمب‌های عصبی، با سرعت nکیلومتر بر ساعت باید از روی عابر رد شد. اساساً فرقی میان عابر و پل قائل نیستند این رانندگان عصبی.

 

 

● راهنما نزن وگرنه ...

کافی است یکی از این بمب‌های عصبی در آینه ماشینش ببیند ماشین پشتی راهنما زده و قصد تغییر مسیر دارد.

اولین کاری که می‌کند، معبر سبقت را تنگ می‌کند تا پشتی نتواند رد شود. یا ماشین پشتی اگر ببیند ماشین جلویی راهنما زده و قصد پیچیدن دارد، بجای این‌که طبق آئین‌نامه سرعت کم کند تا او بپیچد، اولین کاری که می‌کند این است که سر و سپر ماشینش را در معبر سمت چپ ماشین جلویی فرو می‌کند تا او نتواند بپیچد. دکتر آق بلاغی روانشناس درباره انگیزه چنین رفتارهایی می‌گوید: «اینگونه رفتارها در رانندگی اکنون یک رسم است و در میان رانندگانی که پشت فرمان نشسته‌اند، هنجار به‌حساب می‌آید اما منشأ آن، یک نوع روان رنجوری است.»

براساس تعاریف تخصصی، روان رنجوری مرحله‌ای از شروع بیماری‌های روانی است که شدید و حاد نیست، درمان آن سخت نیست و همان طور که از نامش پیداست، تحت تأثیر عوامل برونی آزار دهنده ایجاد می‌شود. آق بلاغی می‌گوید: «از یک سو رفتار‌های ناراحت کننده رانندگان اتومبیل‌ها غیر از این‌که بر روان بقیه رانندگان اثر منفی می‌گذارد، آنها را به واکنش وا می‌دارد و از سوی دیگر، وقتی تعداد اتومبیل‌ها زیاد می‌شود، رعایت قوانین و بروز رفتار‌های صحیح نامنتظر می‌شود. آیا هیچ راننده‌ای هست که نداند راهنما زدن علامت تغییر مسیر است؟ همه می‌دانند اما به این دلیل راه او را سد می‌کنند که خودشان ناچار نباشند پشت سرش متوقف و معطل شوند.

به‌مرور، این رفتار در رانندگان نهادینه می‌شود و به شکل یک رفتار عصبی بروز می‌کند.» او می‌افزاید: «مدیران شهری هیچ چاره‌ای ندارند جز این‌که هر چه سریعتر مشکل ترافیک و حمل و نقل شهری را با راه حل‌های انسان نگر حل کنند. برای حل این مشکل، باید از همه ظرفیت‌های روانی و تربیتی و انگیزه‌های انسانی درکنار راه حل‌های مدیریتی و مادی وماشین نگر استفاده کرد.»

این شماره اندازهای لجباز تا جایی که ما می‌دانیم، در آئین‌نامه نوشته شده در چهارراهی که چراغ قرمز است، گردش به راست فقط زمانی آزاد است که تابلوی «گردش به راست آزاد» نصب شده باشد یا پلیس اجازه بدهد. حالا در دو سه هزار چهار راه چراغدار تهران، رانندگانی که قصد گردش به راست دارند، توقع دارند معبر سمت راست خالی باشد. خدا نکند اتومبیلی پشت چراغ در معبر راست بایستد.

از پشت، چراغ و بوق و تشنج ایجاد می‌کنند تا او معبر را خالی کند در حالی که اساساً پیچیدن به راست در چنین چهار‌راه‌هایی تخلف است و باید پلیس با آن برخورد کند. رانندگان که چشم به شماره اندازها دارند و انتظار می‌کشند، با صدای بوق آن که می‌خواهد معبر راست خالی شود اعصابشان به هم می‌ریزد. شماره‌انداز هم از ۱۹۹ شروع شده و رسیده به ۷. یا ۱۷ یا ۹ یا ۱۱ و توقف کرده. راننده پشتی لج کرده و شماره انداز هم. هیچ یک کوتاه نمی‌آیند. ناچار، راننده جلویی دومتر جلو می‌رود و روی خط عابر می‌ایستد. پلیس هم او را جریمه می‌کند که چرا راه عابر را سد کرده‌ای. بمب عصبی اینجا می‌ترکد و...

مهندس گلورزی کارشناس برنامه ریزی و مدیریت شهری می‌گوید: «همانطور که راه، انسان و وسیله حمل و نقل در ترافیک مؤثر است، برای حل مشکل بمب‌های عصبی هم باید با مدیریت بر این سه عامل اقدام کرد.» او می‌افزاید: «انسان به دلیل این‌که موجود زنده است و اعصاب و روان او روی رفتارهای ترافیکی‌اش تأثیر مستقیم می‌گذارد باید همیشه در مطالعات ترافیکی نقش اصلی را داشته باشد و اکنون آسیبی که از ترافیک بر روان رانندگان وارد شده قابل جبران و ترمیم نیست مگر این‌که برنامه مناسبی برای آن تدوین شود.»

گلورزی تأکید می‌کند: «قطعاً در حل مشکل ترافیک نمی‌توان روی توان و ظرفیت یک نهاد خاص حساب کرد و باید نهادهای دیگر وارد این مقوله شوند و راه حل‌های فرامنطقه‌ای برای آن تدوین کنند.»

 

break.gifروزنامه ایران (

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
)

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...