رفتن به مطلب

این قافله عمر عجب میگذرد …


Hanaaneh

ارسال های توصیه شده

شاهکار های عکاسی اثر TOM HUSSEY

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

13314123383.jpg

 

 

13314123394.jpg

 

 

13314123415.jpg

 

 

13314123436.jpg

 

 

13314123447.jpg

 

 

13314123468.jpg

 

 

13314123489.jpg

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

separator.gif

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ســلام! میشه با هـم حرفــ بزنیــم …

[h=1]۴ ساله که بودم فکر می کردم پدرم هر کاری رو می تونه انجام بده .

۵ ساله که بودم فکر می کردم مادرم خیلی چیزها رو می دونه .

۶ ساله که بودم فکر می کردم پدرم از همة پدرها باهوشتر.

۸ ساله که شدم ، گفتم مادرم همه چیز رو هم نمی دونه.

۱۴ ساله که شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها که پدرم بچه بود همه چیز با حالا کاملاً فرق داشت.

۱۵ساله که شدم گفتم ! خب طبیعیه ، مادرم هیچی در این مورد نمی دونه ….

۱۶ ساله که بودم گفتم : زیاد حرف های پدرمو تحویل نگیرم اون خیلی اُمله .

۱۷ ساله که شدم دیدم مادرم خیلی نصیحت می کنه گفتم باز اون گوش مفتی گیر اُورده .

۱۸ ساله که شدم . وای خدای من باز گیر داده به رفتار و گفتار و لباس پوشیدنم همین طور بیخودی به آدم گیر می ده عجب روزگاریه .

۲۱ ساله که بودم پناه بر خدا مامانم به طرز مأیوس کننده ای از رده خارجه

۲۵ ساله که شدم دیدم که باید ازش بپرسم، زیرا پدر چیزهای کمی درباره این موضوع می دونه زیاد با این قضیه سروکار داشته .

۳۰ ساله بودم به خودم گفتم بد نیست از مادر بپرسم نظرش درباره این موضوع چیه هرچی باشه چند تا پیراهن از ما بیشتر پاره کرده و خیلی تجربه داره.

۴۰ ساله که شدم مونده بودم پدر و مادرم چطوری از پس این همه کار بر میومدن؟ چقدر عاقلن، چقدر تجربه دارن . ۴۵ ساله که شدم … حاضر بودم همه چیز رو بدم که اونا برگردن تا من بتونم باهاشون دربارة همه چیز حرف بزنم !

اما افسوس که قدرشونو ندونستم …… خیلی چیزها می شد ازشون یاد گرفت!

حالا اگه اون هست و تو هم هستی یه خورده ……

[/h]پ.ن:قدر پدر ومادرمون رو بیشتر بدونیم اونا تنها کسی هستن که واقعا ما رو بخاطر خودمون دوست دارن:hanghead:

  • Like 14
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...