Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۲ چکيده روزگاری وظیفه اطلاع رسانی با کبوتران نامه رسان بود. کبوترانی که بیشتر لانه بر بام پادشاهان داشتند تا هنگام نیاز، نامه های حکومتی را به این جا و آن جا ببرند، و امروز، شاهد ورود انواع وسایل ارتباطی به خانه های آحاد مردمیم. در همان زمان، بسیاری از مردم، همه دنیا را در اندازه روستا یا شهر خود می دیدند و عادات، آداب و رسوم، شیوه زندگی و نگرشی را که به آنها تعلق داشت، تنهافرهنگ و برترین فرهنگ موجود می پنداشتند و تصور این که مردمانی دیگر با فرهنگی متفاوت از فرهنگشان نیز وجود دارند، برایشان دشوار بود ؛ وسایل ارتباطیِ بسیار محدود آن زمان، فرهنگی آن گونه را می طلبید ؛ اما ابزارهای ارتباطی پیشرفته و همگانی شده امروز، اقتضای فضای فرهنگی جدیدی را دارد امروزه، مشکل مردم دنیا در درک این نیست که مردمانی وجود دارند با فرهنگ هایی متفاوت ازفرهنگ آنها ؛ بلکه مشکل در این است که چگونه باید با این فرهنگهای متفاوت، کنار بیایند. که این نوشتار، عهده دار بررسی همین مسئله است جهانی شدن، تجديد نظر در بسياری از مفاهيم را ضروری ساخته است. فرهنگ يکی از اين مفاهيم است که نياز به تعريفی مجدد از آن در اين عصر لازم به نظر می رسد. در اين تحقيق با اذعان به اينکه تعريف واحدی از جهانی شدن هيچ گاه وجود نداشته و وجود نخواهد داشت، به بررسی مفهوم جهانی شدن فرهنگ وتاثیرات آن پرداخته شده است. به اين منظور پس ارائه تعريفی از فرهنگ ، به بررسی مفهوم جهانی شدن در (عرصه فرهنگی) و ارتباطات پرداخته شده است.. نتايج بدست آمده از اين تحقيق حاکی از تاثيرات دو سویه فرهنگی در جهان است. که البته نابرابری در عرصه سخت افزاری بيشتر به چشم می خورد. واژگان کليدی:جهانی شدن، فرهنگ، عصر ارتباطات ،جهانی شدن فرهنگی،دهکده جهانی نویسنده: مهدی فتح اللهی منبع: سازمان زیباسازی شهر تهران لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۲ مقدمه: از گذشته دور تاكنون فرهنگها در تعامل با يكديگر همواره در حال تغيير بودهاند. امروزه گسترش جنبههاي تكنولوژيك و ابزاري جهاني شدن امكان تعامل فرهنگهاي گوناگون در سرتاسر جهان را با سرعتي بسيار بالا و حجم اطلاعاتي بسيار گسترده فراهم كرده است. جهانی شدن ازجمله مفاهيم اساسي در روند تعامل فرهنگ ها و چگونگي آن به شمار مي رود. همچنين در فرآيند جهاني شدن از طريق ارتباطات و رسانهها، كتب و مطبوعات و نظام آموزش و پرورش باعث تحول در فرهنگ و به دنبال آن تغيير در فرهنگ سياسي گرديده است. افزايش ارتباطات از طريق پيشرفت و گسترش ابزارهاي ارتباطي مدرن مانند تلفن، اينترنت، ماهواره و فيلممنجر به عام گرايي در فرهنگ شده و فرهنگهاي تمام نقاط جهان را به يكديگر نزديك ساخته است. نمودهاي آن را ميتوان در تغييراتي كه در فرهنگ سنتي ايران به وجود آمده است ملاحظه نمود. تحولات صورت پذيرفته باعث افزايش آگاهي و اطلاعات شده و به دنبال آن بر سطح انتظارات مردم از دولت افزوده است و از طرف ديگر تحولات فرهنگي به وجود آمده باعث تضعيف و تغيير ارزشهاي جامعه گرديده و با توجه به زمينه اسلامي بودن جامعه ايران، نارضايتيهايي را به دنبال داشته است كه نشان دهنده تغيير در فرهنگ سياسي ايران است. فرآيند جهاني شدن از طريق كتب، نشريات و مطبوعات باعث تغيير در فرهنگ كشورها شده است. آمار افزايش صادرات و واردات كتب و همچنين افزايش ناشران شركت كننده در نمايشگاه كتاب و مطبوعات و افزايش انتشار مطبوعات و نشريات تأييد كننده اين مطلب است. تغييرات صورت پذيرفته باعث افزايش آگاهيهاي سياسي شده و اين تحولات منجر به درخواستهاي جديد مردم از دولت شده است، كه نشان از تحولات صورت پذيرفته در فرهنگ سياسي ميباشد كه نمونه آن را ميتوان در بحران قوميتها ملاحظه نمود. فرايند جهاني شدن از طريق نظام آموزش و پرورش نيز باعث عام گرايي فرهنگي شده است. چگونگي تأثير اين فرآيند را از طريق تغيير در اهداف آموزش و پرورش، تغيير عوامل آموزشي و تغيير مديريت و برنامهريزي آموزشي در ايران ميتوان ملاحظه نمود. تغييرات آموزشي و پرورشي منجر به افزايش سطح سواد و تحصيل شده كه يكي از مهمترين متغيرهاي تأثيرگذاري بر فرهنگ سياسي ايران بوده است. پس فرآيند جهاني شدن باعث تغيير در فرهنگ و به دنبال آن در فرهنگ سياسي شده است. طرح مسئله : جهانی شدن ،پدیده ای است که به سرعت در تمام ابعاد و زوایای بشری در حال نفوذ و گسترش است .به عبارت دیگر جهانی شدن جنبه های مختلف زندگی انسانی (اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی) را تحت تاثیر قرار می دهد . جهانی شدن ضمن اینکه بر پدیده های مختلف تاثیر گذار است از آنها نیز متاثر می گردد . به عبارت دیگر،پیشرفت های فناوری و ظهور شبکه های کامپیوتری و اینتر نت و ماهواره های مخابراتی باعث شده است که جهانی شدن نیز با سرعت و به نمونه هایی متنوع تر برزندگی جوامع انسانی تاثیر بگذارد وبا در نوردیدن مرز های ملی و جغرافیایی امکان ارتباط سریع بین افراد جوامع و نظام را فراهم نماید . ((یکی از مسایل محوری و عمده که بدو شکل گیری نظریه جهانی شدن اذهان بسیاری را به خود مشغول داشته و به موضوع مرکزی نظریه پردازان این حوزه تبدیل شده پیدایی هویت های عام و همگون در جهان بود . در این مرحله بسیاری از این نظریه پردازان با تعابیر متفاوتی از تاثیرات همگون ساز و یکنواخت کننده هویتی و فرهنگی جهانی شدن سخن می گفتند. از این منظرجهانی شدن به معنای امریکایی شدن ،غربی شدن یامک دونالدی شدن .... صرفا محدود به حوزه های اقتصادی یا سیاست نمی گردد ،بلکه حوزه فرهنگ را نیز در بر می گیرد . ))(کچوئیان:252،84) از نظر این دیدگاه جهانی شدن یه امحاء و اضمحلال هویت های خاص و محلی ،از قبیل هویت های ملی و قومی یا هویت های دینی ،منجر گردیده است . با توسعه بحث های نظری و گسترش مطالعات تجربی به تدریج این دیدگاه مسلط در مورد آثار هویتی جهانی شدن را به چالش کشید . دیدگاه که در اوایل دهه 90 میلادی در حوزه فرهنگ جهانی در آمد،پیدایی فرهنگ یا هویت عام را رد می کرد . از این منظر نظریه پردازان به جای ظهور و گسترش یک فرهنگ جهانی از هر نوعی که باشد ،شکل گیری فرهنگ ها و هویت های ترکیبی و التقاطی را به عنوان آثار جهانی شدن و ویژگی فرهنگی کنونی می دانند . از این منظر جهانی شدن موجبات تکثر فرهنگی را فراهم کرده است . و در نتیجه به جای آن که با وحدت هویتی یا پیدایی هویت واحد جهانی روبرو باشیم با تکثر هویتی مواجه هستیم . لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۲ ضرورت تحقیق جهانی شدن یکی از مهمترین ویژگی هایی است که عصر حاضر را از اعصار گذشته متمایز میسازد. این پدیده دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شناخته شده ای است که شناخت نقادانه و عمیق این تاثیرات میتواند به اتخاذ تصمیمات هوشمندانه تر در این قلمرو بیانجامد. دانستن اطلاعاتی از قبیل اینکه مردم دیگر نقاط جهان چه می خورند، چگونه لباس می پوشند یا واحد پولشان چیست، بسیار می تواند در ارتباط بین فرهنگی کمک کند. انسانشناسانی چون مالینوفسکی و اشتراوس بر یادگیری زبان اجتماع تحت مطالعه، تاکید بسیار داشتند. فقط نباید فراموش کرد که این اطلاع یابی باید از منابع موثق صورت بگیرد و کاربست آنها هم باید فقط تحت شرایط یاد گرفته شده صورت بپذیرد. ارتباطات بین فرهنگی، چیزی نیست که یک بار برای همیشه فرابگیرید؛ بلکه هر روز باید از تجارب قبلی بین فرهنگی خود و دیگران برای استقرار و تصحیح ارتباطات میان فرهنگی امروز خود، بهره بگیرید. یش از بردیا، پسر کوروش، تا پس از بوردیو، جامعه شناس فرانسوی، ما خواه ناخواه درگیر ارتباطات بین فرهنگی بوده ایم. نه تنها باید ارتباطات بین فرهنگی را در بافتی تاریخی دید، بلکه هنگامی که این ارتباط را در یک موردکاوی(چون آموزش، ازدواج یا کار) به کار می بندیم باید آینده انگارانه ارتباطات بین فرهنگی را بنا کنیم و در همین محور زمانی نیز تحلیل کنیم. در فارسی، آنچه را نمی شناسیم با یای نکره بیان می کنیم و آن چه در ارتباط با مفهوم دیگری می شناسیم، با یای نسبت ادا می کنیم. یایی که "ارتباطات بین فرهنگی" گذارده اند، از هردو جنس است. نسبت است زیرا طرفین ارتباطات را به فرهنگهایی مختلف منتسب می کند. نکره است چون شناخت ما از دیگر فرهنگها و اسلوب ارتباطی ما با آنها، احتمالی، موقتی، بافتی، موردی و نسبی است.ارتباطات بین فرهنگی هم در جهان واقعی ساری است و هم در جهان مجازی. کوشش برای بهینه سازی این ارتباط در دوفضای در هم تنیدهء مجازی و واقعی، می تواند با استعانت از مصادیق و فنون ارتباطات بین فرهنگی در فضای دیگر صورت بگیرد. به عنوان مثال، مذاکره کنندگان سیاسی می توانند با اطلاعاتی که از فضای مجازی و همچنین از خلال ارتباطات مجازی درباره ء حساسیتهای فرهنگی کشور طرف مقابل دریافته اند، در جلسات حضوری نیز رعایت کنند تا بهتر به اهداف خود برسند. یا بالعکس، وقتی می خواهید با شخصی از فرهنگی دیگر، ارتباط اینترنتی دایمی برقرار کنید، تلاش نمایید تا از خاطرات خوش خود یا اطرافیانتان را در سفر به آن دیار، به عنوان بستری برای تعمیق و توسعهء ارتباطات بهره ببرید. فقط باید به خاطر داشته باشید که ارتباطات واقعی، مشکلات ارتباطات مجازی را ندارد؛ اما به همان میزان سنجیده برقرار کردن ارتباط را سخت و زمانبر می سازد. نکتهء آخر اینکه، جهانی شدن باعث گشته کمتر ارتباطی باقی بماند که بینافرهنگی نباشد. سوال امروز این نیست که "ارتباطات بین فرهنگی: چرا؟(التزام؟ امکان؟ یا امتناع؟)"؛ سوال این است:"ارتباطات بین فرهنگی:چگونه؟(کی؟ کجا؟ با که؟)". اما هیجان زده شدن از جهانی شدن ارتباطات نیز چندان معقول به نظر نمی آید. چرا که فقط تعامل، صلح و رفاه نیستند که جهانی و مجازی شده اند، بلکه فقر(به قول سمیر امین)، سایبرگ(به قول دانا هاراوی) و برخورد تمدنی(به قول ساموئل هانتیگتون) نیز جهانی و مجازی گشته اند. تروریسم، ستم دینی و حتی افشاگری مسایل شخصی افراد، همه جهانی گشته اند. حق دارند که ادعا کنند دیگر جهان دوقطبی نیست؛ چون شوروی در کار نیست. اما حق داریم ادعا کنیم ساده اندیشیده اند که جهان دیگر قطبی نیست؛ همانطور که کاپلان پیش بینی می کرد نظام دو قطبی منعطف(با چند قطب ضعیفتر یا یک قطب قویتر متشکل از آن چند قطب ضعیفتر) در حال شکل گیری است. جهانی شدن، جهانی شدن قطبهای سیاسی است نه برداشته شدن مرزهای سیاسی. جهانی شدن حسیاسیت بین فرهنگی است، هرچند با کاهش این حساسیت نیز همراه باشد. جهانی شدن اسکیماها و پیش داوریهاست، هرچند با ترقیق اثر شناختی این اسکیماها و پیشدواریها همراه باشد. جهانی شدن جهان اول(ظهور رفاه در اقصی نقاط جهان حتی کشورهای کمتر توسعه یافته) و جهانی شدن جهان سوم(ظهور فقر حتی در دل آمریکا) است. و جهانی شدن میسر نمی بود مگر با کاربست ارتباطات؛ گاه توسعهء ارتباطات، گاه تغییر ارتباطات و گاه توقف ارتباطات، در دستور کار قرار می گیرد تا به جهانی شدن شدت و جهت مدنظر رهبران سیاسی را بدهد. شاید جهانی شدن، فرآیندی طبیعی بود اما با دست بردن انسان در آن، به طرحی سیاسی بدل گشته که بعید است ما فقط از آن منتفع شویم(بدون آنکه هیچ بهایی بپردازیم). پس، از کنشهای فناورانهء توسعه بخش جهان مجازی و از اندرکنشهای ارتباطی بین فرهنگی استقبال و استفاده کنیم و از هم همکنشیها و واکنشهای ارتجاعی و فرهنگ گریز دیگران، هراسی به دل راه ندهیم. صدایی به گوش می رسد. پاکوفتن شتران بر زمین نیست. کشیده شدن چرخها بر باند هواپیما نیز نیست. سروشی است که دیگر باید رفت. حرفی برای گفتن نبود جز آنچه از زرتشت برای ما مانده است تا در ارتباطات بینافرهنگی به کار ببندیم: پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ هرچند سخت باشد. لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۲ چهارچوب نظری( رويكرد نظري) نظريه ها و ديدگاه هايي كه به مقوله جهاني شدن و پيامد هاي فرهنگي ناشي ازآن مي پردازند را مي توان به سه دسته كلي تقسيم نمود: 1- عامگرايي و همگوني فرهنگي: آن دسته از محققان كه به عامگرايي فرهنگي در چارچوب جهاني شدن معتقدند، جهاني شدن فرهنگ را شكلگيري و گسترش فرهنگي خاص در عرصه جهاني ميدانند كه موجي از همگوني فزاينده را به دنبال داشته و همهي خاصهاي فرهنگي را به چالش كشيده است (گل محمدي، 1381). گسترش تجددغربي و يا فرهنگ امريكايي مهمترين وجه اين نگاه به جهاني شدن است. در اين نگاه جهاني شدن بيش از آنكه يك فرايند طبيعي باشد، يك پروژهي تماميتخواه ايدئولوژيك، متاثر از «ايدئولوژي جهانگرا» است، كه مبتني بر تك قطبي كردن فرهنگ و سياست و اقتصاد است (عاملي، 1383). در نقد نگاه عامگرايانه به جهاني شدن، بايد ميان دو حيطهي ذهني و عيني تفاوت قائل شد. با در نظرگرفتن اين تفاوت، الگوي واحد جهاني شدن در حيطهي ذهني چندان بعيد به نظر نميرسد. چراكه همهي فرهنگها به جهت صبغهي تماميتخواهي كه در درون خود دارند، كمال و سعادت بشري را در گرايش به همان فرهنگ خود ميبينند. از اين جهت تلاش يك فرهنگ براي تحميل ارزشهاي خود به ديگر فرهنگها چندان دور از ذهن نيست و قطعاٌ آن فرهنگي كه از ابزار قويتري برخوردار باشد، بهتر ميتواند در صحنه جهاني عرضه اندام كند. اما اينكه به لحاظ عيني و در عرصهي عمل چقدر يك فرهنگ (به طور خاص فرهنگ امريكايي)توانسته است، خود را جهاني و عام بكند، قابل تشكيك است. 2- خاصگرايي و ناهمگوني فرهنگي: اگر ويژگي تماميت خواهي براي تمامي فرهنگها چندان قابل دفاع نباشد، نميتوان منكر شد كه هر فرهنگي لااقل تلاش ميكند تا در سرزمين تحت نفوذ خود پايدار باشد. اين همان چيزي است كه موجب ميشود، فرهنگ هر جامعه در تعامل با ديگر فرهنگها در تلاش براي رسيدن به جايگاه قابل اطميناني براي خود باشد. با توجه به همين ويژگي عدهاي از نظريهپردازان معتقدند، جهاني شدن فرهنگ نه تنها به حاكم شدن يك فرهنگ واحد در جهان منجر نخواهد شد بلكه اساساً موجب تقويت فرهنگهاي خاص در هر محل در مقابل فرهنگهاي جهاني ميشود. براي نمونه ميتوان به جنبشهاي قومي ونژادي و يا تقويت گفتمانهاي مليگرايانه در كشورهاي جهان سوم در سالهاي اخير اشاره كرد. همچنين بسيج افراد و گروهها در فضاي اجتماعي- فرهنگي براي دستيابي به فرهنگ و هويت سنتي ناب متفاوت در برابر جريانهاي بي وقفه جهاني و بازسازي مرزهاي فضاي محدود فرهنگي در كنار بسياري از برنامههاي فرهنگي كه توسط دولتها براي مقابله با فرهنگ مهاجم طرحريزي ميشود در اين رويكرد معنا ميشود. 3- ديالكتيك عام/ خاص: بر پايه نظريات شكلگرفته پيرامون عام گرايي و خاص گرايي، شماري از نظريه پردازان مدعي هستند كه فرايند جهاني شدن رابطهاي جديد ميان امر عام و خاص برقرار ميكند. از ديدگاه آنان قلمرو فرهنگي جهان معاصر هم در برگيرندهي عاميت و همگوني است و هم در برگيرندهي خاصيت و ناهمگوني (رابرتسون، 1382). در اين ديدگاه دو نوع فرايند از هم قابل تفكيكاند؛ نوع اول اشاره به عام كردن امر خاص و نوع دوم به خاص كردن امر عام دارد. منظور از عام كردن امر خاص «گسترش انواع تفاوتهاي اجتماعي به واسطه توسل به ارزشهاي عام» (گل محمدي، 1381: 144) است كه طي آن اصول و ارزشهاي عام جهاني هم چون حقوق بشر به جهت مشروعيت بخشيدن به امور خاص و اقليتهاي فرهنگي، اجتماعي بكار ميروند. اقليتهايي كه بي واسطهي مقامات دولتي خود به حقوق جهاني متوسل ميشوند تا وضع خود را بهبود بخشند. اما درديدگاه خاص كردن امر عام اين فرهنگهاي خاص و محلي هستند كه با فرهنگ عام جهاني وارد داد و ستدي پيچيده ميشوند تا در عين حفظ خاصيت خود، از مزاياي فرهنگ جهاني نيز بهرهمند شوند. در تحليل اين رويكرد نياز است ميان دو بعد« شناختي» و «غيرشناختي» جهاني شدن (عاملي، 1383) تفاوت قائل شد. جهاني شدن در عرصههاي شناختي فرهنگ (شامل باورها و ارزشها) بسيار كندتر از جهاني شدن در عرصههاي غيرشناختي آن (جنبههاي ظاهري و مادي) عمل ميكند. از اين جهت هنگاميكه از خاص كردن امر عام سخن گفته ميشود، ميتوان جهاني شدني رامتصور شد كه علاوه بر حفظ بنيانهاي فرهنگي از ابعاد مادي ديگر فرهنگها بهره ميبرد و گاهاً شكل ديگري به آنها ميبخشد. البته اين در صورتي است كه ما براي دو بعد شناختي و غيرشناختي فرهنگ رابطهي مستقيم و محكمي قائل نباشيم، چراكه در غير اينصورت خاصكردن امر عام در نهايت منتهي به همان فرهنگ عام خواهد شد، با اين تفاوت كه زمان بيشتري نياز است. به هر حال اگرچه برداشتهايي مختلف از فرهنگي كه جهانگير ميشود وجوددارد، اما فرآيند جهاني شدن فرهنگي را به هيچ روي نميتوان منكر شد. نه تنها مرزهاي فرهنگي گوناگون در برابر يك فرهنگ جهاني رو به گسترش فروميريزد، بلكه ديگر جنبههاي زندگي اجتماعي نيز «فرهنگي» و جهانگير ميشوند. در بخش دوم نيز از نظريه ي شكاف آگاهي كه تا حدود زيادي تبيين كننده ي تحولات اين دوره است استفاده شده است. در عصري زندگي مي کنيم که شيوه ي پذيرفته شده ي حکومت در آن دموکراسي است. "در اين جامعه اطلاعات بسيار مهم است، زيرا دموکراسي به شهروندان آگاه متکي است"(سورين،تانکارد،362:1384)برخي معتقند که علت پيدايي رسانه هاي جديد همين است(همان.(وقتي ريزش اطلاعات رسانه هاي جمعي به نظام اجتماعي افزايش مي يابد، بخش هايي از جمعيت با پايگاه اقتصادي اجتماعي بالاتر سريع تر از بخش هاي با پايگاه پايين تر اين اطلاعات را کسب مي کنند.، به طوري که شکاف آگاهي ميان اين دو بخش در طول زمان به جاي اينکه کاهش يابد افزايش مي يابد"(همان). يک پيش بيني فرضيه ي شکاف آگاهي ميزان در معرض قرار گرفتن اطلاعات است. درادامه به ميزان دسترسي ها در ادوار مختلف خواهيم پرداخت. لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۲ ادبیات تحقیق: تعریف فرهنگ: فرهنگ هر جامعه عبارت است از ارزش هائی که اعضاء آن جامعه دارند و هنجارهائی که از این ارزش ها پیروی می کند و کالاهای مادی که تولید می کنند. کالاهای مادی از فرهنگ یک جامعه تأثیر گرفته و بر فرهنگ یک جامعه می توانند تأثیر گذار باشند فرهنگ پدیده و کلیتی به هم پیوسته و بافته ایست که از باورها، ارزش ها، سمبل ها، سنت ها، آرمان ها و دانش های معنوی، تاریخی، ادبی، هنری و مذهبی ای که در طول تاریخ فعالیت جامعه بشری ایجاد شده اند، تشکیل می شود. فرهنگ به مثابۀ دریچه ای است که انسان نه تنها از درون آن خود را می بیند و می شناسد بلکه جهان بیرون خویش و انسان های جوامع دیگر را نیز از آن دریچه می بیند و با نگرش و بینش فرهنگی خویش با آنها ارتباط های مطلوب برقرار میکند. لذاست که فرهنگ از اساسی ترین وسایل شناخت، مبادله و توسعه روابط بین انسانها می باشد. فرهنگ از عناصری چون دین، زبان، عنعنات و هنر، تشکیل می شود. تعریف جهانی شدن: از جهانی شدن به عنوان یکی از مهمترین پدیده های زمان حاضر تعاریف و تعابیر مختلفی ارایه شده است و اندیشمندان مختلف از جنبه های گوناگون به آن پرداخته اند . ((رونالد رابر تسون )) جهانی شدن را به معنای ((در هم فشرده شدن جهان و تبدیل شدن آن به مکان واحد ))قلمداد می کنتد (رابرتسون 12.85) ((آنتونی گیدنز ))،در ساده ترین تعریف جهانی شدن را (( به هم بستگی ))می داند . یعنی زندگی کردن در دنیای جهانی تر یعنی زندگی در دنیایی به هم وابسته تر که در آن رخداد های یک سوی جهان مستقیما بر وقایع سوی دیگر آن تاثیر می گذارد. ))(گیدنز 84،58) ((مک گرو))،چهانی شدن را تشدید صرف پیوند متقابل جهانی می داند. پیوند های مورد اشاره مک گرو ،شامل پیوند ها و روابط اجتماعی و ساختا ری است . مانند افزایش عبور کالا و اطلاعات مردم و سرمایه ها و موجودیتی نسبتا جدید مثل نظام حمل ونقل سریع بین المللی و کوتاه شدن مبادله پیام ها از طریق پیام رسانی الکترو نیکی. ((شولت)) با رجوع به ادبیات معاصر پنج تعریف کلی از جهانی شدن به شرح زیر ارائه می دهد . 1-جهانی شدن به معنای بین الملی شدن : این تعریف رشد تبادل بین المللی و وابستگی بین کشور ها را توصیف می کند و تعریفی جدید از روابط بیم کشور ها و جایگزینی اقتصاد بین المللی به جای اقتصاد ملی ارائه می دهید . 2-جهانی شدن به معنای آزاد سازی : تعریف جهانی شدن در ارتباط با فرایند حذف موانع تجاری و کنترل سرمایه است که از طرف دولت بر تحرکات بین کشور ها تحمیل می شود در این معنی ،هدف ایجاد دنیای اقتصادی بدون مرز است . 3- جهانی شدن به معنای همگانی شدن و یکی شدن :بر اساس این تعریف جهانی شدن فرآیند اشاعه کالا ها و ایده ها و تجربیات به مردم سراسر دنیا ست ،که می توان به اشاعه کامپیوتر و ماهواره وسایل ارتباطی مثل تلفن همراه اشاره کرد . 4- جهانی شدن به معنای غربی شدن یا مدرنیزه شدن : این تعریف جهانی شدن را به معنای نیروی پویایی می بیند ،که در آن ساختارهای مدرنیته مانند کاپیتالیسم ،صنعتی شدن و بروکراسی ،یردینا چیره شده. و فرهنگ های محلی را نابود می کند . 5- جهانی شدن به معنای قلمرو زدایی یا توسعه ادغام قلمرو ها در هم و تبدیل آن به قلمرو واحد ،در این تعریف جهانی شدن بر هم زدن و برداشتن فضا ها ،محدوده ها و فاصله ها و مرز های جغرافیای است . (به نقل از نیما شهیدی) لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۲ عصر ارتباطات جهاني شدن با مفهوم امروزي خود محصول انقلات ارتباطات است . ارتباطات اگر چه فرصت بسيار مناسبي را به خصوص براي كشور هاي در حال توسعه براي طرح خود به وجود اورده است اما با از ميان بردن مرزها و فضاها و زمان ها چالش هاي زيادي هم با اين حكومت ها و ملت ها و مخصوصا انسان ها كه محور اصلي اين جريان هستند پديد اورده است . حال با عنايت به مسئله فوق سوال مطرح شده اين است كه چگونه تكنولوژي ها ي نوين ارتباطي و تشكيل جامعه اطلاعاتي به عنوان يكي از ابزار هاي اصلي جهاني شدن مي تواند بر روي هويت و فرهنگ كه منبع هويت است تاثير بگذارد و باعث چه تغييراتي خواهد شد؟ خی می گویند: «از جادوگریِ تلویزیون نیست که همه جهان را در جعبه کوچک خود جا می دهد ؛ بلکه این، واقعیت عصر جدید است که جهان را بدون هیچ چشم بندی، به غایت کوچک ساخته است». این نظر را یک رؤیا بدانیم یا واقعیت، دیر زمانی است که جهان در حال کوچک شدن است و این کوچک شدن از آن وقت آغاز شد که صنعت چاپ به راه افتاد ؛ کتاب ها و روزنامه ها همگانی شد ؛ تلگراف و تلفن به زندگی انسان ها وارد گردید ؛ رادیو امواج خود را به همه جا روانه کرد و تلویزیون توانست روزی چند ساعت از وقت مردم را مال خود سازد، تا به امروز که انواع شبکه های ماهواره ای در حال پخش برنامه اند و کامپیوتر و اینترنت به گونه ای انفجارآمیز، اطلاعات را در اختیار کاربران خود قرار می دهد. وسایل ارتباطی، ما را قادر ساخته اند تا علاوه بر آن که از دیگر نقاط جهان کسب اطلاع می کنیم، اطلاعات خود را نیز در سریع ترین زمان ممکن به دورترین نقاط آن گسیل داریم. حجم اطلاعاتی که امروزه از طریق رسانه ها می توان به دست آورد، به شکل سرسام آوری افزایش یافته است. رسانه ها توانسته اند بر مرزهای فیزیکی و جغرافیایی کشورها فائق آیند و در نتیجه دولت های ملّی تضعیف شده اند و در مقابل، بازارها و دانشگاه ها و سازمان های منطقه ای و جهانی تشکیل شده اند. جهاني شدن ارتباطات انقلاب ارتباطاب نوع جديدي از ارتباطات مجازي كه خالي از روح حاكم بر روابط واقعي اجتماعي است را به وجود مي اورد . زماني كه از طريق ماهواره و اينترنت و ... جهان جديدي به موازات جهان واقعي به وجود مي ايد . كه داراي دو ويژگي اصلي است نظریه دهکده جهانی در این فضای جدید، روابط بین انسان ها در حال پشت سرگذاشتن تحولات شگرفی است که نتیجه این تغییر و تحول در روابط انسانی، نزدیک تر شدن ساکنین کره زمین به یکدیگر، پیدا کردن شناختی دقیق تر از مردمان دیگر کشورها، برقراری ارتباط های گسترده تر بین انسان ها و گروه های انسانی صرف نظر از ملیت آنها، و... است. این فضا، نظریه «دهکده جهانی» مارشال مک لوهان را به ذهن، خطور می دهد. به اعتقاد وی، «رشد و پیشرفت تکنولوژی در دنیا سبب شده است که زمان و مکان، کارکرد گذشته خود را در جلوگیری از گسترش ارتباطات، از دست بدهند. در نتیجه، جهان، به سان دهکده ای است که هر حادثه و رخدادی در آن، سریعا به سایر نقاط، انتشار می یابد».(1) در این دهکده یا در فضای جدید پیش آمده، انواع وسایل ارتباطی، جهان را زیر نفوذ خود قرار داده اند. هر کجای این جهان باشیم، از هر کجای دیگرش می توانیم کسب خبر کنیم. آگاهی از یک پدیده در زمان وقوع آن رخ می دهد و این امکان را، پخش های زنده تلویزیونی ـ ماهواره ای، برای همگان فراهم کرده اند. دیدگاه متفاوت به جهاني شدن جهاني شد ن تعاريف متعددي دارد . يكي از معاني ان يكسان شدن و مشابه كردن دنيا است . دورويكرد نسبت به جهاني شدن وجود دارد : 1- پروسه جهاني شدن 2- پروژه جهاني سازي عده اي معتقدند كه جهاني شدن يك پروسه است . جريان و روندي طبيعي كه به علت پيشرفت تكنيكي و علمي شكل گرفته است و هيچ كس دخالتي در ان نداشته است و برخي ديگر بر اين عقيده اند كه اين مسئله پروژه اي هدايت شده از سوي غرب با هدف مشروعيت بخشيدن به سلطه و هژموني غرب است كه به ان جهاني سازي اطلاق مي شو د .اما در نهايت هردو انها يكسان سازي در جهان است. دیدگاه امپریالیزم فرهنگی را می توان از 2 جهت مورد نقد قرار داد : 1- یک نقد این است که فرایند تاثیر و تاثر را یکطرفه و تنها از ناحیه غربی ها می داند در حالی که کشور های غربی به عینه تحت تاثیر فرهنگ پیام های انتقالی از شرق هستند . 2- انتقاد دیگر این است که در نظریه ها فرآیند دریافت پیام مکانیکی و بدون تعبیر وتفسیر تلقی شده است از این منظر،بر خلاف این تلقی پیام های ارسالی از سوی رسانه های غربی به شکل خام و بدون دخل و تصرف پذیرفته نمی شوند،بلکه مورد انواع فرایند های خلاق تعبیر و تفسیر ،خذف و یا انتقاد و اصلاح یا محلی سازی و تعدیل فرار می گیرند (کچوئیان:84:262،259) نکته بسیار مهمی قابل توجه این است که اثر گذاری یک طرفه فرهنگ غربی مورد سوال و تردید است . تا دیروز نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت با تکیه بر مدل تک خطی رابطه میان فرستنده و گیرنده پیام و موفقیت یک سویه ایدئولوژی تلویزیون را مورد تاکید قرار داده اند اما مقاله استوارت هال نقطه عطفی برای جدایی از الگویی صورت گرفته که سوژه را منفعل تصور می کنند . در الگوی استوارت هال عمل رمز گشایی می تواند بر اساس یک فرضیه صورت گیرد . موضع ((مسلط – هژموتیک ))مخاطب معانی را در چارچوب رمز گذاری شده آن رمز گشایی می کند . موضع دوم را موضع یا رمز توافقی است . رمز گشایی متضمن آمیزه ای از عناصر سازگاری و مخالفت است . مخاطب پیام را به دلخواه خود بکار می گیرد . موضع سوم مخاطب پیام.را ((به شکل عام اما متضاد)) می گشاید . این همان موضع یا ((رمز مخالف)) است . (دکتررضایی) بنا براین مدل اثر گذاری یکطرفه مورد شک و تردید است . تحقیقات تجربی انجام شده این دیدگاه که جهانی شدن فرهنگ به همگون سازی فرهنگی و هویتی منجر می شود را رد و نفی می کند به عنوان مثال تحقیقات گورنا (gurnah) در مورد آثار فیلم و موسیقی آمریکایی در(زنگبار)نشان می دهد ،فرهنگ را نبایستی مقوله ای دانست که به صورت مکانیکی بین مبدا و مقصد پیام ،بدون هیچ گونه دخل وتصرفی ،انتقال می یابد . برعکس فرایند نقل وانتقال فرهنگی را بایستی فرآیند تفسیر و باز تفسیر معنا دانست. کسانی همچون بارکر(bar Ker)،هملینک(hamelink) و روبینز(robins) علاوه بر این که فرایند انتقال فرهنگ از شمال به جنوب را به ((عنوان صورتی از سلطه))همگون ساز رد می کنند ،بر وجود فرآیند های معکوس نیز دست می گذارند . از نظر بارکر این غلط است که ما جریان فرهنگ را ((همچون ترافیک یک طرفه ای از غرب به سایر جهان))بدانیم . بلکه بر عکس غرب نیز ،تحت تاثیر پیام های فرهنگی شرق به جذب عناصر هویتی جدید می پردازد لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۲ جهانی شدن و تحول فرهنگی: در عصر حاضر یعنی در این دوران جهانی شدن، مهاجرت های گسترده، رشد پر شتاب مخابرات و رسانه هایی از قبیل انترنت، رادیو و تلویزیون باعث مبادلات فرهنگی و ارتباطات گستردۀ جوامع بشری با فرهنگ های گوناگون گردیده است. کثرت گرایی فکری و دینی و فرهنگی از پایه های اصلی جهان وطنی هستند، زیرا امروزه ایجاد ارتباط بین جوامع مختلف بسیار به آسانی صورت می پذیرد و بدینصورت فرهنگ از حالت خالص به سوی ناخالصی گرایش پیدا می کند. و عناصری از یک فرهنگ شامل فرهنگ دیگر میگردد و در نتیجه یک فرهنگ مختلط به میان می آید. در اثر این اختلاط تصادم هایی نیز به وجود می آیند که در نوع خودش خیلی خطرناک تلقی میگردند. ولی به طور عموم تأثیر گذاری یک فرهنگ و تأثیر پذیری فرهنگ دیگر به شکل مسالمت آمیزی صورت میگیرد. تعامل بین فرهنگ های مختلف با در نظر داشت معیار و چوکات مشخصی که ایدیولوژی و منطق جهانی شدن برای آن ایجاد کرده است، صورت میگیرد. این تعاملات در نهایت امر به فرهنگ حاکم با ریشه های مدنی که اکثریت قابل توجه وسایل و غایات را در دست دارد منتهی میگردد. بعضاً عدم تعامل و ایجاد اصطکاک های بی مورد از طرف صاحبان فرهنگهای مهمان باعث افتراق و استهواء آن فرهنگ ها و انزوای صاحبان و حاملانش میگردد. از سوی دیگر حذف و یا جذب شدن کامل یک فرهنگ با تمام خوبی ها و بدی هایش در درون فرهنگی دیگر، صاحبانش را دچار یک نوع استحاله ی فرهنگی و در نهایت امر از خود بیگانگی فرهنگی میکند. بر علاوه تحقیقات جامعه شناختی حاکی از آنست که فرهنگ های ضعیف که ریشه های عصبیت قومی، قبیلوی و نژادی دارند، در مجموع با منطق و ایدیولوژی جهانی شدن در تضاد کامل قرار گرفته و در نهایت یا نابود میگردند و یا هم در انزوا قرار میگیرند، و این برخلاف فرهنگ هایی است که ریشه در مدنیت دارند و از راه تعامل و داد و ستد با پدیدۀ جهانی شدن روبرو می شوند. حال اگر در جزیّیات موضوع وارد شویم و تطابق، تخطی و تنافی جهانی شدن را با عناصر تشکیل دهندۀ فرهنگ جامعۀ خودمان مقایسه کنیم به وضاحت چالشهای فرود آمده بر سر راه را دریافت خواهیم کرد. جهانی شدن منجر به گفتمان و تعامل فرهنگی بیشتر می شود. زیرا همین امروز هم تولیدکنندگان بزرگ دنیا برای فروش محصولاتشان به جنبه های فرهنگی بازار هدف توجه ویژه ای دارند چنان که به طور مثال شرکت نوکیا یکی از گوشی های خود را درسال 2003 مختص کشور چین طراحی مجدد کرده و با توجه به رنگ و فرم مورد علاقه چینی ها فرم آن را تغییر می دهد. پس در روند جهانی شدن برخلاف نظریه پردازی مانند "لاتوس" که معتقد است جهانی شدن یعنی غربی شدن کل جهان. روند جهانی شدن درمسیر خود رو به آینده مجبور به احترام به خرده فرهنگ های قوی و قابل تأمل می باشد. به همین دلیل برای اینکه بتوانیم قدرت های بزرگ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را مجبور به احترام به عناصر فرهگی مان درروند توسعه جهانی بکنیم، نیازمند آن هستیم که ابتدا خودمان با قدرت به آن احترام بگذاریم. تخطئه عناصر فرهنگی ملی به جرم غیر مذهبی بودن آن و یا وابستگی به سلسله پادشاهان ما را درمقابل فرهنگ های پرقدرت دیگر بی دفاع خواهد کرد. جهانی شدن فرهنگی عبارت است از شکل گیری و گسترش فرهنگی خاص در عرصه جهانی). این فرایند موجی از همگونی فرهنگی را در جهان پدید می آورد و همه ی خاص های فرهنگی را به چالش می طلبد . یک برداشت رایج و آشنا از جهانی شدن فرهنگ غربی همان ((امپر یالیسم فرهنگی))است. از این دیدگاه جهانی شدن عبارت است از اراده معطوف به همگون سازی فرهنگی جهان از این منظر از جهانی کردن و به عبارت دیگر غربی کردن جهان سخن می گویند . (گل محمدی ، 83،101،102)در این میان ((آنتونی گیدز))اعتقاد دارد که معنای جهانی شدن این نیست که جامعه جهانی در حال ((یکپارچه شدن )) است . برعکس این پدیده در برخی ابعاد با تفرق و شقه شقه شدن روبروست تا اتحاد و یکپارچگی . به عبارت دیگر ، فرآیند جهانی شدن فرآیند همگن ساز نیست ،بلکه فرآیندی تفکیک ساز است و همه چیز زا به هم به صورت یکدست توسعه نمی دهد وپیامد هایش به هیچ وجه خطرناک نیستند و از آنها هم گریزی نیست .(سعیدی:14،85) یکی از پرسش های اساسی این بوده است که آیا پدیده جهانی شدن در عرصه فرهنگ منجر به یکنواختی و همسانی فرهنگ ها می شود ویا موجب بروز تنوعات جدید فرهنگی می گردد . تا ریخچه جهانی شدن : قبل از دهه 1990 : همگونی هویتی فرهنگی از دهه 1990 : تکثر هویتی – فرهنگی :تکثر عرضیوتکثر طولی فرآیند جهانی شدن پیامد های مهمی برای فرهنگ ها داشت .آن چه که مورد توجه هست این بود که پیوستن به اقتصاد جهانی تا چه حد الگو های موجود فرهنگ و نظم اجتماعی را تهدید می کند ؟ فرهنگ عامه غرب از مباحث اصلی فرهنگی در مقوله جهلنی شدن بود . این فرهنگ به رغم فراگیری خود ،با درجات متفاوتی از مقاومت روبرو شده است . و به طریق گوناگون سعی شده است جلوی نفوذ فرهنگ غرب گرفته شود . برای معرفی آغاز پدیده جهانی شدن مقا طع تاریخی مختلفی ذکر می شود ، برخی که به گسترش معیارهای جهانی در تولید و توزیع توجه دارند . ریشه جهانی شدن را در مقطع زمانی بعد از انقلاب صنعتی جستجو می کنند و نظریاتی نیز ریشه جهانی شدن را پس از جنگ جهانی دوم که جهان در سیطره غرب قرار گرفت اشاره دارند و بالاخره عده ای نیز بر این باورند که جهانی شدن به عنوان یک پدیده پیچیده بعد از فروپاشی نظام دو قطبی همزمان با طرح نظم نوین جهانی توسط آمریکا مطرح شد . ((آنتونی گیدنز))به نقل از ((دیوید هلد)) به دو دوره بحث از جهانی شدن اشاره می کند . مرحله اول: اصولا مرحله ی آکادمیک و علمی بود . که در این مرحله بحث بر سر این بوده که اساسا آیا پدیده ای بنام جهانی شدن وجود دارد یا نه ؟ این دسته را گیدنز (ناباوران به جهانی شدن )می نامد مرحله دوم : جهانی شدن عمری در حدود 30-40 سال دارد در این مرحله درباره جهانی شدن است که مردم را به خیابان ها می کشاند . و این جنبش عظیم ضد جهانی شدن را ایجاد کرده است .(گیدنز: 84-،60-59) ((رونالد رابرتسون))می گوید : کاربردجهانی شدن ،به عنوان یک اسم در همین سال های اخیر تکوین پیدا کرده است و از جهانی شدن به عنوان یک واژه مهم تا اوایل یا حتی اواسط دهه 1980 در محافل دانشگاهی جندان به رسمیت شناخته نمی شود هر چند جلو تر از این تاریخ پیدا شده بود و گاهی نیز به کار می رفت. در نیمه دوم دهه 1980 بود که استفاده از این مفهوم به سرعت رواج یافت . گرچه واژه جهانی شدن مدت ها پیش وجود داشت امامعمول شدن واژه جهانی شدن ،نشانگر دل مشغولی امروزین ما به مسایل جهان است و به همین دلیل است که لغت نامه کلمات جدید (آکسفورد 133/1990)واژه جهانی شدن را در زمره کلمات جدید معرفی می کند همین لغت نامه ((آگاهی جهانی))را به عنوان قابلیت پذیرش و درک فهم دیگر ،غیره از فرهنگ های خودی ،نشانه توجه به مسایل اقتصادی به اجتماعی و زیست محیطی جهان تعریف می کند . لغت نامه آکسفورد خاطر نشان می کند که کاربرد مذکور از جهانی شدن متاثراز نظریه ((مارشال مک لوهان))درباره((دهکده جهانی))است که در 1960طرح شده است (رابرتسون35-36،1385) ((احمد گل محمدی ))در کتاب ((جهانی شدن فرهنگ ،هویت))نظریه های جهانی شدن را در 3 نسل بررسی و طبقه بندی کرده است . نسل اول: جامعه شناسان و نظریه پردازان کلاسیک نظیر سن سیمون،آگوست،کنت ،دورکیم،وبر،کارل مارکس. نسل دوم :جامعه شناسان و نظریه پردازانی مثل پارسونز، دانیل بل،نیکلاس لوهمان و والر شتاین. نسل سوم: نظریه پردازان اخیر مثل آنتونی گیدنز،اولریش بک،واتزر،اسکلیرو غیره...(گل محمدی:56،33،1383). لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۲ دیدگاههای کلان در خصوص جهانی شدن فرهنگ دکتر حسین بشیریه به طور کلی دو دیدگاه کلان در خصوص جهانی شدن فرهنگ را متمایز می کند : 1- ((نظریه عمومی جهانی شدن فرهنگ ))2- ((نظریه های کثرت فرهنگی)) نظریه عمومی جهانی شدن فرهنگ به ظهور فرهنگ جهانی واحد و مسلطی اشاره دارد که سایر فرهنگ های بازمانده از تمدن های دیگر در آن حل خواهند شد . از این دیدگاه این فرهنگ همان تمدن غربی مدرن است . ((آرنولد توین بی))در کتاب خود((مطالعه تاریخ))می گویند: ما فرزندان تمدن غربی امروزه تنها به پیش می رویم و هیچ چیز جزء تمدن های فرو ریخته در اطرافهای نیست ......تا آنجا که ما می دانیم شانزده تمدن تا کنون نابود شده اند و نه تمدن دیگر در حال اختصارند . (بشیریه 142،79) دیگر متفکران غربی همچون هربرت اسپنسر،آگوست کنت،کانت و هگل از ظهور اجتناب ناپذیر فرهنگ و تمدن عقلانی واحد وفراگیر در سطح جهان سخن گفته اند و بر ضرورت تاریخی زوال دیگر فرهنگ ها و تمدن ها تاکید داشته اند . از منظر نظریه کثرت گرایی فرهنگی ممکن است تمدن های مادی و تکنولوژیک واحدی در جهان مسلط گردد ، لیکن فرهنگ های مختلف هویت خود را حفظ خواهند کرد .((استوارت هرشبرگ)) در کتاب ((یک جهان و چندین فرهنگ )) ، فرض برتری ذاتی فرهنگ غرب را زیر سوال می برد و در مقابل بر تداوم اجتناب ناپذیر فرهنگ های دیگر تاکید می گذارد .(همان منبع) دکتر حسین بشیریه دیدگاه سومی را تحت عنوان ((دیالکتیک فرهنگی ))را مطح می نماید .که از این منظر فرهنگ ها پدیده هایی متصلب و تغییر ناپذیر نیستند بلکه همواره به واسطه تاثیرات متقابل در حال تغییرند و اشکال تازه ای می یابند . هیچ فرهنگی پدیده بسیط و درخور فروبسته ای نیست بلکه ترکیبی از عناصر مختلف و نظامی باز است. به بیان دیگر فرهنگ ها با یکدیگر ترکیب می شوند و تنها از این طریق است که عناصری از آنها باقی می ماند و عناصر دیگر از میان می رود . هیچ فرهنگی به عنوان کلیتی یکپارچه نه تداوم می یابد و نه از بین می رود. روش تحقیق: این تحقیق بصورت مطاالعه کتابخانه ای و جمع آوری تحقیق های قبلی صورت پذیرفته است یافته های تحقیق: ملاحضاتی در برخورد با پدیده جهانی شدن 1-((بافراتر رفتن از عرصه منافع محلی و انفرادی وواکنش های منفعلانه،به نظام مند تر شدن جامعه در مقیاس جهانی فکر کنیم . )) 2- ((مجهز شدن به دانش روز و بهره گیری از کارآیی های آن دانشگاه ،صنعت ،تجارت...... در عین حفظ سرمایه های اجتماعی .((دکتر توسلی)) 3- باید بپذیریم که جهانی شدن در عین مخاطراتی که دارد می تواند امکاناتی را فرا روی ما بگشاید و از این فرصت ها به نحو احسن استفاده کنیم تعاریف جهانی شدن رابرتسون :در هم فشرده شدن جهان و مکان گیدنز:به هم وابستگی مک گرو :تشدید پیوند متقابل جهانی شولت :- بین المللی شدن -آزاد سازی اقتصادی -همگانی و یکی شدن - غربی شدن -ادغام قلمرو ها و تبدیل به قلمرو واحد پیامد های جهانی شدن : - افزایش نابرابری میان کشور ها - الگوی زندگی اجتماعی متحول می کند - تحلیل دولت –ملت مدرن - تحلیل مرزها و هویت ها - تحلیل توان دولت بر کنترل منابع اطلاعاتی - از بین رفتن زمان و مکان - شکل گیری هویت های منفرد لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۲ نتيجه گيري و پيشنهادات ويژگي فرهنگي بومي گرايي بي گمان بايد پذيرفت كه انسان، فرهنگ را مي آفريند و فرهنگ هم انسان را مي سازد، فرهنگ به انسان ياري مي دهد تا انديشه هاي پايدار و ثابتي را بياموزد و در قالب گروههاي پيچيده اي كه داراي وظيفه هاي جداگانه و ويژه هستند، سامان يابد. انديشه هاي ثابت و پايدار پس از آن كه در ذهن جاي گرفتند دگرگون كردن آنها دشوار است اما سرشت رفتار انسان واكنشي است كه او مي تواند در برابر عنصرهاي فرهنگي اي كه به او عرضه مي شوند پاسخ گويد؛ يعني مي تواند از وي خواست آنها را بپذيرد يا دگرگون سازد. از دير زمان كه انسانها گاهي به علت كنجكاوي و يا براي به دست آوردن زندگي بهتر كوچ و به انسانهاي ديگر در ميان كوهها و دشتها، خواه با صلح و يا جنگ برخورد مي كرده اند، براي آنها اين انسانها متفاوت از خودشان قلمداد مي شده اند و آن به علت فرهنگ آنها بوده است. فرهنگ ها از راههاي مختلف با هم تبادل داشته اند و اين تبادل و يا تهاجم وسيله تغيير و تحول و انتقال فرهنگ در طول تاريخ بشر بوده است. بدين گونه تدريجا تفاوت ها و شباهت ها ميان فرهنگ ها شكل گرفته است. اين كه فرهنگ در همه جوامع بشري مشترك است يا داراي ويژگي هاي خاص هر جامعه بشري است، موضوعي است كه بايد با توجه به اهداف اين مقاله، به آن پرداخته شود. از نظر نگارنده در دوران معاصر ، بر اثر توسعه فناوريهاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي نظير شبکه جهاني اينترنت و شبکه هاي تلويزيوني ماهواره اي، زمان و مکان فشرده شده و ديگر نمي توانند همانند گذشته مانعي در برقراري ارتباطات اجتماعي جهاني به شمار آيند بنابر این تنها راه حفظ فرهنگ ملی پویائی و مشارکت تمامی افراد جامعه در برقراری سیاست های فرهنگی می باشد منابع: 1- اسماعیلی،رضا. جهانی شدن تهدید ها و فرصت های ناشی ازآن. رشد آموزشی علوم اجتماعی ،شماره82،4. 2- بشیریه،حسین. نظریه های فرهنگ در قرن بیستم. موسسه فرهنگی آینده پویان. 1379. 3- توسلی ،غلامعباس . بررسی گفتمان های غالب در بحث جهانی شدن . نامه علوم اجتماعی ،شماره27،،بهار ،85. 4-توحید فام، محمد،1382، مجموعه مقالات فرهنگ در عصر جهانی شدن: چالشها و فرصتها. تهران:روزنه 5- رضایی،محمد. مصرف تلویزیون :باز تولید هژمونی یا مقاومت نشانه ای . 6- رابرتسون ،رونالد. جهانی شدن :تئوری های اجتماعی و فرهنگ جهانی . کمال پولادی . نشر ثالث . 1385 7- سعیدی،رحمان . جهانی شدن اقتصاد . رشد و آموزش علوم اجتماعی ،شماره 4،تابستان ،85. 8- سورين , ورنر , تانکارد , جيمز , نظريه هاي ارتباطات , ترجمه عليرضا دهقان ع تهران , انتشارات دانشگاه تهران 9- صباغيان علي، انديشهسياسی- همشهري آنلاين 10- عاملي، سعيد رضا(1384)، دو فضايي شدن شهر: شهر مجازي ضرورتي بنيادين براي 11 - کلان شهر هاي ايران، فصلنامه مطالعات فرهنگي و ارتباطات، شماره 2و3 ، بهار و تابستان84، 12- کچویان ،حسین. نظریه های،فرهنگ و جهانی شدن :از رویکرد تا واقعیت . فصل نامه مطالعات فرهنگی و ارتباطات . شماره 2 و3 . بهار تابستان 1384. 13- گل محمدی،احمد. جهانی شدن فرهنگ،هویت . نشر نی،1383. 14- گیدنز،آنتونی . جهان رها شده ،علی اصغر سعیدی ،نشر علم و ادب ،1379. 15-گیدنز،آنتونی . چشم انداز های جهانی ،محمد رضا جلایی پور ،طرح نو،1384. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده