تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 دی، ۱۳۸۹ برو کار میکن نگو چیست کار که سرمایه ی جاودانیست کار خ 4 لینک به دیدگاه
Arpak 8511 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ خداحافظ تو ای هم پای شبهای غزل خوانی خداحافظ به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ بدون تو گمان کردی که میمانم؟ خداحافظ بدون من یقین دارم که میمانی 4 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ خداحافظ تو ای هم پای شبهای غزل خوانیخداحافظ به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ بدون تو گمان کردی که میمانم؟ خداحافظ بدون من یقین دارم که میمانی حرف پیشنهادیت چیه؟ 5 لینک به دیدگاه
Arpak 8511 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ حرف پیشنهادیت چیه؟ ببشید یادم رفت!! ز.. 3 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم د... 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست ع... 3 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنیبه دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست ع... عمری از جان بپرستم شب بیماری را گر تو یک شب به پرستاری من بیمار آیی غ.. 3 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ غبار راه گشتم سرمه گشتم توتیا گشتم به چندین رنگ گشتم تا به چشمش آشنا گشتم ل... 2 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ غبار راه گشتم سرمه گشتم توتیا گشتم به چندین رنگ گشتم تا به چشمش آشنا گشتم ل... لا اقل کاش آغوش گرمت سر پناه خستگیم بود کاش دو تا چشمات پناه دل خستگیم بود ه... 2 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ هیچکس داغ تو با خویش نبرده است به گور این چراغیست که در خلوت من میسوزد ص... 1 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ هیچکس داغ تو با خویش نبرده است به گور این چراغیست که در خلوت من میسوزد ص... صبر خواهی از من بختی که من ندارم من وصل خواهم از تو قصدی که تو نداری چ.... 3 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت ب... 3 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت ب... به کاخ وصل تو پر می فشاندم از سر شوق کنون ز سنگ جدایی شکسته بال شدم ه.. 2 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ هرگز نخواهم این که به من همنشین شوی ترسم که خو کنی وبه هر کس چنین شوی ر... 3 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ هرگز نخواهم این که به من همنشین شوی ترسم که خو کنی وبه هر کس چنین شوی ر... رو کن بهر که خواهی گل پشت و رو ندارد هر چند رخنه دل تاب رفو ندارد م.. 3 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ ما در این بادیه آن خار بن تشنه لبیم که رهین نمی از خاک نشد ریشه ما و... 4 لینک به دیدگاه
Arpak 8511 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند ان کار دیگر میکنند س.. 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ سوز و سازت به اشک من ماند که کشد پرده از رخ رازت ت ... 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ تا در پي دهانش بگذاشتم قدم را گفتم به هر وجودي کيفيت عدم را ... "ف" 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۸۹ ترک سوی ما نمی نگرد آه از این کبریا و جاه و جلال/حافظ ت... 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده