رفتن به مطلب

ایلهان برک


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

مرگ همیشه

خیلی آسان تر از عشق بوده است

حتی ” آراگون” هم می گفت؛

بدان که شبیه مرگ است، دوست داشتن تو

همان کلماتی که شعله های آتش اند

و روزگار شاعران

که همیشه سیاه بوده است

و مرگ

که در خیلی از شعرها و عشق ها

شانه بر موهای مان می زند

عشق که گاهی اوقات

به سان شهری مرده است

و این رفتن رو به زوال

همواره عمیق تر می شود

تا به حال

برایت جای سوال نبوده

چرا شاعران

به استادی ِ عشق مشهورند؟

زیرا بیشتر از هر کسی

عشق را به دوش کشیده اند

و من که چون آب ِنگران

از بستر خویش ام

پیداست که

برای عشق و مرگ

تقلا می کنم

ایلهان برک

برگردان سیامک تقی زاده

  • Like 3
ارسال شده در

سخت بود

فراموش کردن کسی

که با او

همه چیز و همه کس را

فراموش می‌کردم!

  • Like 3
ارسال شده در

برگ زنبقی بر چهره آب شنا می‌کند

 

مرگ به هیچ چیز دیگری شبیه نیست

 

 

ایلهان برک

برگردان محسن عمادی

 

 

  • Like 2
ارسال شده در

بعضی روزها

انسان فقط خسته ست

 

نه تنهاست

نه غمگین

و نه عاشق

 

فقط خسته ست

 

 

ایلهان برک

ترجمه : سیامک تقی زاده

  • Like 3
ارسال شده در

بعضی ترانه‌ها را

می توان

بارها و بارها

گوش داد

بعضی انسان‌ها را

می‌توان

بارها و بارها

دوست داشت ..

  • Like 3
ارسال شده در

آن روزها که تو بودی

چیزی به نام بدی وجود نداشت

اندوه ها

این چارچوب های غم انگیز

در زندگی وجود نداشت

بی تو

تمام امیدواری ها را

در مرز تاریکی ها گذاشته اند

بی تو

روی

رستگاری های مان

خط کشیده اند

 

اکنون

مدت های مدیدی ست

که این دریای پشت پنجره

دیگر زیبا نیست

مدت هاست که دیگر

روشنای انسانیت مان

بدون تو

سوسو می زند

بیا

و برای ما

ساعت ها، روزهای

تازه ای بیاور

  • Like 4
ارسال شده در

انسان هایی بودیم

 

که به پاک کردن عادت داشتیم

 

 

ابتدا اشک هایمان را پاک کردیم

 

سپس یکدیگر را ...

  • Like 3
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

يک زن

 

اگر بخواهد

 

حتي مي تواند با صدايش

 

تو را در آغوش بگيرد

  • Like 2
  • 2 ماه بعد...
ارسال شده در

آن‌جا می‌ايستند و لب موج‌شکن دردِدل می‌کنند

صداهاشان پرنده‌ها را به پرواز وامی‌دارد، برگ‌ها را می‌ريزد

زنانی از روزگاران ناشناخته.

 

زمانی هست که جهان به سکون می‌رسد.

روزهايی که گل‌ها را در دفترچه‌ای می‌فشرديم با هم،

تا خشک شوند:

زنان چنين چيزی‌اند.

که می‌داند کجا و کی،

به ناگاه

در‌می‌يابيم که همگان

صدايی را می‌زيستيم که آنان

با ما به جا نهاده‌ بودند.

  • Like 3
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

با عطر تو

 

در یک اتاق

 

تنها مانده‌ام

 

این عذاب را

 

نمی‌توانی تصور کنی.

 

  • Like 1
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

یک زن

تنها به مردی ...

که دوستش دارد

صدها بار شانس دوباره می‌دهد !

  • Like 1
×
×
  • اضافه کردن...