رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

مقدمه

نزدیك به یك قرن پیش در دو كشور همسایه و هم زبان ابران و افغانستان جنبشهایی به وجود آمد كه تاریخ سیاسی این دو كشور از آن با نام جنبش «مشروطیت»‌و یا « مشروطه خواهی» یاد می كنند این دو كشور یاد شده هنوز بیش از یك سده و نیم از جدایی آنان نمی گذشت با روی آوردن چنین جنبشی با تحول بنیادی در عرصه های گوناگون زندگی رو به رو شدند .

 

 

افغانستان

 

امیر حبیب الله خان كه نسبت به همگنان سلف خود كمی تا قسمتی با سوادتر و آگاه تر بود دو مدرسه جدید به نام دبیرستان حبیبیه و مدرسه ی حربیه بنیان نهاد و البته بدش نمی آمد كه در محدوده ی مصالح دولت و قدرت خود كامه اش به مردم آزاریهای نسبی داده شود تا خاطره ی بدی كه مردم از پدر ستمگرش عبدالرحمان دارند كمی تعدیل شود با بهره گیری از همین چراغ سبز امیر حبیب الله تعدادی از مدرسان

مدرسه ی شاهی و معلمان دبیرستان حبیبیه كه همگی از كارمندان حكومت به شمار می رفتند در سال 1284 ش از امیر خواستند به آنان اجازه ی نشر جرایده ای به نام سراج الاخبار را بدهد. این خواهش از سوی امیر پذیرفته شد و نخستین شماره ی سراج الاخبار پس از گذشت هشت ماه با مدیریت و مسئولیت و نویسندگی كسانی چون مولوی عبدالرؤف خاكی، مولوی محمد سرور واصف و ....وارد تاریخ روزنامه نگاری افغانستان شد

.

كانون اصلی جنبش مشروطه خواهی دبیرستان حبیبیه بود و اعضای آن معلمان،‌این دبیرستان و نیز شاگردان آن. علاوه بر اینها تعدادی از غلام بچگان دربار، سرداران و كارمندان، صاحب منصبان و صاحبان حرفه و فن كه در مجموع به سیصد نفر می رسیدند البته این جنبش پیش از سال 1284 به شكل یك جمعیت مخفی فعالیت می كرد.1

 

وی وقتی كه جمعیت و جنبش یاد شده در سال 1288 ش با فرستادن نامه ای به امیر خواستار حكومت مشروطه در افغانستان شدند، در قسمتی از نامه ی ایشان آمده است:

«توقع می رود كه مجاری امور حكومت را نیز براساس قوانین مشروطه استوار سازند تا از احكام خودسرانه و خلاف مقررات اسلامی جلوگیری به عمل آمده و مردم در تحت سلطه ی قانون و نظام مشروطیت به حیات مرفه قرین گردند.»

تقاضای مشروطه خواهی امیر را خوش نیامد. اطرافیان امیر نیز با اغراق آمیز جلوه دادن مشروطه خواهی او را به سركوب كردن و نابود كردن مشروطه خواهان تحریك كردند. از سوی دیگر «ملا منهاج الدین» جاسوس امیر كه خود را در كنار مشروطه خواهان جا انداخته بود فهرست بلندی از نام های مشروطه خواهان به امیر داد، امیر حبیب الله نیز بی درنگ ـ حكم اعدام چهار نفر از سران مشروطه را صادر و اجرا كرد. تعداد دیگری از آنان را اندكی پس از آن به گونه های مختلف به قتل رساند و تعدادی را زندانی كرد.

جنبش مشروطیت نخست، اگرچه با اعدام، زندان و بستن سراج الاخبار پس از نشر یك شماره به پایان رسید اما دو سال بعد بنا به مقتضیات روز و وضعیت كشور افغانستان، امیر حبیب الله خان امتیاز نشر سراج الاخبار را به محمود بیگ طرزی كه تازه از تبعید بازگشته بود داد. محمود طرزی كه در زمان تبعید در تركیه در محضر مبارك سید جمال الدین افغانی را درك كرده و با اندیشه ها و افكار سید آشنا شده بود و با توجه به این كه زبان فرانسه ای و تركی را می دانست و آثار مكتوب به این دو زبان را كم و بیش خوانده و اوضاع و احوال جهان اطلاع داشت، با این یافته ها و اندوخته های گران سنگ وارد میدان مطبوعات افغانستان شد و توانست روزنامه نگاری نوین افغانستان را پایه گذاری كند.

 

و اما در ایران

 

مردم ایران بر اثر اسبتداد عمال دولت قاجار و اتلاف سرمایه های ملی به دست دربار مانند واگذاری شیلات شمال به روسیه و گمرك جنوب به انگلیس، به افلاس و فقر كشیده شده بودند. از این رو در برخی شهرهای بزرگ مانند تهران و تبریز و ....دست به تظاهرات اعتراض آمیز زدند و خواهان عزل و كناره گیری «عین الدوله» صدر اعظم و تأسیس عدالتخانه شدند. پس از مدتی مطالبات خود را گسترش دادند و خواستار حكومت مشروطه در ایران شدند. سرانجام مقاومت مردم نتیجه داد و عین الدوله عزل شد و فرمان مشروطیت در 14 جمادی الثانی 1324 ق برابر با 1286 ش به امضای مظفرالدین شاه، پادشاه ایران رسید. در ماه شوال همین سال انتخابات مجلس شورای ملی برگزار شد و قانون مشروطیت در پنجاه ماده، به تصویب مجلس و امضای مظفرالدین شاه، پادشاه و محمد علی میرزا، ولیعهد رسید

.

هنوز چندی روزی از تصویب قانون مشروطیت نگذشته بود كه مظفرالدین شاه درگذشت و محمد علی میرزا ولیعهد به جای او نشست. محد علی میرزا در نتیجه رایزنی با كلنل «لیاخوف» فرمانده گارد سلطنتی، با مشروطه مخالفت كرد و مجلس شورای ملی را به توپ بست. این برهه ای از تاریخ سیاسی ایران و استبداد ضغیر نامیده شده است. این وضعیت دوامی نیاورد و مردم از گوشه و كنار ایران به رهبری سرداران ملی خیزش و به سوی تهران حركت كردند. محمد علی میرزا كه خود را در برابر خشم خروشان مردم می دید به سفارت روسیه پناهنده شد. آزادی خواهان پس از خلع محمد علی میرزا فرزند خردسال او یعنی احمد را به سلطنت انتخاب كردند و عضدالدوله را به نیابت از پادشاه كودك ! برگزیدند. به این ترتیب مشروطیت ایران، برای مدتی از نابودی نجات یافت. 2

 

یادآوری این نكته خالی از فایده نیست كه مشروطیت ایران و افغانستان یك تفاوت اساسی و بنیادی دارد كه همین تفاوت، نقش بسیار تعیین كننده ای در فراز و فرود شعر مشروطیت این دو كشور دارد. تفاوت یاد شده این است كه جنبش مشروطیت در افغانستان ریشه در خود دربار و حكومت دارد، یعنی مشروطیت با اجازه و اشاره ی دربار و دولت به وجود آمده است و پیشگامان آن ـ عموماً تنخواه خواران و مزدبگیران دولت هستند و برای همین، جنبش مشروطه خواهی در افغانستان هرگز نتوانست قد راست كند و مسیر طبیعی خود را برود. همین حركت دست به عصای مشروطه خواهی در شعاع چراغ نیمه جان دربار سبب شد كه ادبیات مشروطیت نیز گرفتار بیماریهای خود سانسوری و مدح و ثنا و ستایش شود، بر خلاف مشزوطه خواهی ایران كه از لایه های گوناگون اجتماع آغاز شد ه بود و شاید به همین خاطر است كه از مشروطه خواهی ایران با انقلاب مشروطیت هم یاد می شود

.

باری خیزش عمومی مشروطیت در ایران سبب شد كه این جنبش، عصیانگرانه و بدون كدام مانعی راه خود را ادامه بدهد و همه ی شئوون و زوایای زندگی مردم را تحت تأثیر قرار بدهد، خصوصاً عرصه ی شعر و ادبیات را كه مورد بحث این نوشته است

.

محتوا و درونمایه ی شعر مشروطیت ایران و افغانستان در بسیاری از موارد همخوانی و هماهنگی دارد، مانند آزادی خواهی، وطن خواهی، عدالت خواهی و بیزاری از استبداد و بازگویی پس ماندگی و.....

در این نوشته نخست مضامین و محتوای مشترك شعر مشروطیت ایران و افغانستان، و آنگاه درونمایه ی اختصاصی شعر مشروطیت دو كشور بررسی می شود.

لینک به دیدگاه

محتوای مشترك

 

الف. آزادی:

 

بخش مهم و قابل توجهی از شعر مشروطیت ایران و افغانستان را طرفداری از آزادی و دموكراسی و مردم سالاری و نفرت و بیزاری از استبداد و ستم و خودكامگی در بر می گیرد، به گونه ای كه كمتر شاعر این دوره را می توان یافت كه درباره ی آزادی و مزایای آن نسروده باشد

 

فكری ای هم وطنان در ره آزادی خویش

 

بنمایید كه هر كس نكند مثل من است

 

عارف قزوینی

 

 

به به از این مجلس ملی و این آزادی فكر

 

من چه بنویسم قلم در دست من آزاد نیست

 

میر زاده عشقی

 

 

هزار بار بود به ز صبح استبداد

 

برای دسته ی پا بسته شام آزادی

 

فرخی یزدی

 

 

شاعر مشروطه خواه افغانستانی، محمد كریم نزیهی«جلوه» نیز درباره ی آزادی و استبداد می گوید:

 

 

تا كی از جور و ستم ناله و فریاد كنید

 

سعی بر هم زدن منشاء بیداد كنید

 

فتنه انگیزی و تبعیض نژادی در قوم

 

فكر آینده ی ملك خود و اولاد كنید

 

سوخت ای همنفسان آتش استبدادم

 

شرح این سوخته را بر همه انشاد كنید3

 

 

شاعران مشروطه خواه این دو كشور برای به دست آوردن آزادی، راهكارهایی پیشنهاد می كنند كه در جای خود قابل توجه و تأمل است.

 

 

در كف مردانگی شمشیر می باید گرفت

 

حق خود را از دهان شیر می باید گرفت

 

تا كه استبداد سر بر پای آزادی نهد

 

دست خود بر قبضه ی شمشیر می باید گرفت

 

فرخی یزدی

 

ایزدا! این مهد استبداد را ویران نما

 

گرچه در سر تا سرش یك گوشه ای آباد نیست

 

میرزاده عشقی

 

 

غازه سازید ز خون شاهد آزادی را

 

تا ز خود روح شهیدان وطن شاد كنید 4

 

محمد كریم نزیهی «جلوه»

 

 

ب. وطن

 

وطن و دلبستگی به آن و نوحه و ندبه بر پس ماندگی های آن، یكی از درونمایه های رایج و شایع در شعر مشروطیت ایران و افغانستان است. شاعران مشروطه خواه این دو كشور از سر سوز و گداز برای وطن گریه می كنند و بر این امامزاده دخیل می بندند و از ستمهایی كه بر آن رفته است، بیزاری می جویند و از مجد و عظمت گذشته ی آن ـ كه چندان واقعیت ندارد ـ یاد می كنند.

 

وطن در شعر مشروطیت ایران، كشور ایران در زمان جنبش مشروطیت است نه حوزه ی تمدنی و فرهنگی ایران.5 درباره ی وطن (ایران) دست كم سه رویكرد در شعر مشروطیت ایران دیده می شود:

 

1- وطنی كه در آثار سید اشرف الدین (نسیم شمال) دیده می شود آمیخته با رنگ و بوی دینی و مذهبی است.6

 

2- وطنی كه در آثار ملك الشعرا بهار دیده می شود یك مفهوم معتدل و میانه با تمام ارزشهای ملی و مذهبی ایران است.

 

3- وطنی كه در برخی از آثار شاعران تند رو و افراطی این دوره دیده می شود یك وطن باستانی و شاید آرمانی است با ارزشهای ملی آن، منهای ارزشهای دینی و مذهبی.

 

 

خاكم به سر غصه به سر خاك اگر كنم

 

خاك وطن كه رفت، چه خاكی بر سر كنم؟

 

عشقت نه سرسری است كه از سر به در شود

 

مهرت نه عارفی است كه جای دیگر كنم

 

عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم

 

با شیر اندرون شد و با جان به در كنم

 

میرزاده عشقی

 

پس عشق تو چه سان ز سر من بدر شود

 

با شیر اندرون شد و با جان بدر شود

 

ای خاك پاك! ای وطن خوش زمین من

 

معشوق من، حبیب من و دلنشین من 7

 

محمد طرزی

 

در شعر مشروطیت افغانستان، وطن خواهی و وطن دوستی به مرز ناسیونالیزم و ملی گرایی نمی رسد، اما در ایران این زنجیره ـ متأسفانه ـ ادامه پیدا می كند و به مرحله ی ملی گرایی می رسد. برخی از شاعران مشروطه خواه ایرانی، مجد و عظمت ایران باستان را به یاد ایران زمان مشروطیت می آورند، به امید این كه درمان دردهای زمان خود را در نسخه های ایران باستان و كهن پیدا كنند.

 

این همان ایران كه منزلگاه كیكاووس بود

 

خوابگاه داریوش و مأمن سیروس بود

 

جای زال و رستم و گودرز و گیو و توس بود

 

نی چنین پامال جور انگلیس و روس بود

 

آخر ای بی شرم مردم عرق ایرانی كجاست؟

 

شد وطن از دست، آیین مسلمانی كجاست؟

 

حشمت هرمز چه شد؟ شاپور ساسانی كجاست؟

 

سنجر سلجوق كو؟ منصور سامانی كجاست؟

 

فرخی یزدی

 

 

بر نیكی رسم مزدك آگاه منم

 

وآنكس كه بود رهبر این راه منم

 

پیغمبر دین و آدمیت اول

 

حقا كه بود مزدك و آن گاه منم

میرزاده عشقی

 

 

این ایران خواهی و ایران گرایی، در شعر برخی از شاعران دوره ی مشروطیت بدل به نوعی بیماری برتری جویی قومی و نژاد پرستی (شوونیزم) می شود8 به گونه ای كه از دایره ی اعتدال و عقلانیت نیز خارج و به نوعی فرافكنی دچار می شود....

 

 

یارب ! عرب مباد و دیار عرب مباد

 

این مرز شوم و مردم دور از ادب مباد

 

تنها نه این عراق كه هرجا عربكده است،

 

نجد و حجاز و تونس و مصر و حلب مباد

 

هر چند نسبتم به بزرگ عرب دهند

 

یارب چون من كسی به عرب منتسب مباد 9

لینک به دیدگاه

ج. بازگویی پس ماندگی و نابسامانی

 

یكی از عوامل پدید آمدن جنبشهای مشروطه خواهی در ایران و افغانستان، پس ماندگی،‌گرفتاری ها و تلخكامی هایی بود كه مردم این دو سامان با آن دست و پنجه نرم می كردند. بازگو كردن زیان های عقب ماندگی و توسعه نیافتگی و ....به عنوان اسباب بدبختی و تیره روزی مردم در آثار شاعران مشروطه خواه بازتاب یافته است.

 

 

نام جان كندن به شهر مردگان چون زندگی است،

 

همچو من زین زندگانی ننگ و عار آید مرا

 

برای محو تو ای كشور خراب بس است

 

همین نفاق كه افتاده در میانه ی ما

 

فرخی یزدی

 

 

تا به كی، اولاد افغان تا به كی؟

 

تا به كی هان! تابه كی هان! تا به كی؟

 

نور بیداری جهانی را گرفت

 

خواب غفلت ای حریفان تا به كی؟ 10

 

هادی داوی«پریشان»

 

 

شاعران مشروطه خواه ایران و افغانستان همان گونه كه بدبختی های جامعه شان را بازتاب می دادند، راه حل هایی نیز برای رفع این بدبختی ها پیشنهاد می كردند كه در برخی موارد به طنز و شوخی شبیه است تا یك راه حل جدی و عقلانی.

 

 

بالشویك است خضر راه نجات

 

بر محمد و آله صلوات

 

ای لنین ای فرشته ی رحمت

 

كن قدم رنجه زود بی زحمت

 

زود این مملكت مسخر كن

 

بارگیری این همه...كم كن

 

عاف قزوینی

 

 

 

خوش آن كه در طریق عدالت قدم زنیم

 

با این مرام در همه عالم علم زنیم

 

قانون عادلانه تر از این كنیم وضع

 

آن گاه بر تمام قوانین قلم زنیم

 

فرخی یزدی

 

 

مسلمانان! بیاموزید عرفان

 

گذارید این همه بطلان و حرمان

 

میاسایید یكدم، زود پویید

 

پی علم و هنر تا چین و جاپان 11

 

محمود طرزی

 

 

روز كار و روزگار عبرت است

 

خواب راحت در شبستان تا به كی؟

 

هست مكتب جان ملت جان من

 

تا به كی باشیم بی جان تا به كی 12

 

هادی داوی«پریشان»

 

 

عبدالرحمان لودین(كبریت) و برخی از شاعران مشروطه خواه افغانستان پا را از این فراتر می گذارند و قیام مسلحانه را پیشنهاد می كنند:

 

 

حاصل كنید اسلحه، كوبید طبل و كوس

 

آرید رو به جنگ چو عثمانی و پروس

 

تا حلق انگریز فشارید و نای روس

 

در جاغور تفنگ گذارید كارتوس

 

عبدالرحمان لودین(كبریت)

 

 

افغان اگر نظر فكند بر صلاح خویش

 

اول بیایدش كه بگیرد سلاح خویش 14

مولوی عبدالرؤف خاكی

 

 

 

د. انتقاد از حكومت

 

جنبش مشروطیت در ایران چون از لایه های گوناگون جامعه آغاز شده بود، یك حالت عصیانگرانه ی آشكار و روشن به خود گرفته بود. از این رو شاعران مشروطه خواه ایران در نكوهش و نقد كردن منش، روش و كنش فرمانروایان از بالاترین مقام تا ساده ترین كارمند هیچ مانع و مزاحمی بر سر راه خود نمی دیدند. برای همین انتقاد در اشعار شاعران بسیار روشن و واضح نمود و ظهور یافته است. بدون كدام ایهام و ابهام.

 

 

شاه و كابینه و وزیر خرند

 

از امیرانش تا فقیر خرند

 

عارف قزوینی

 

 

ظهیر دوله هر آن را به زیر خرقه كشید

 

پروفسور به دبستان بی خیالی شد

 

میرزاده عشقی

 

 

از قوام و بستگانش دیپلم باید گرفت

 

در خیانت داد هر كس امتحان فتنه را

 

گو به فامیل خیانت، چشم خود را باز كن

 

هر كه می خواهد شناسد دودمان فتنه را

 

فرخی یزدی

 

 

انتقاد از حكومت و دربار در آثار شاعران مشروطه خواه افغانستان، شفاف و آشكار نیست، زیرا جنبش مشروطیت افغانستان با مشورت و رایزنی دربار به وجود آمده بود و نمی توانست از دربار انتقاد كند، اما با این حال باز انتقاد از حكومت و دربار گاهی آمیخته با مدح و ثنا، گاهی در قالب هزل، گاهی در قالب تمسخر و گاهی ـ حتی ـ رك و صریح در آثار شاعران دیده می شود. محمود طرزی در انتقاد از شكار بودنه (بلدرچین) امیر حبیب الله می گوید:

 

بیا ببین كه در جهان چگـونــه گشتـــه كارها

 

جهان، جهان ریل شـد؛ زمان، زمـان تــارهــا

 

چه بحرها كه بر شده چه خشكه ها بحارها

 

چه كوه ها شكاف شد گذشت از آن قطارها

 

جهان، جهان علم و فن، زمان، زمـان كـارهـا

 

بس است صید بــودنــه میــان كشتــزارهـــا 15

 

همچنین در انتقاد از شكار آهو، همراه با تمسخر و هزل به امیر حبیب الله خان

 

می گوید:

 

همه آهوان صحرا سر خود نهاده بر كف

 

به امید آن كه روزی به شكار خواهی آمد16

 

 

عبدالرحمان لودین(كبریت) در انتقاد از بازی «گلف» امیر حبیب الله خان می گوید:

 

 

ای غافل از زمانه و شاغل به لهو گلف

 

با دشمن خبیث كسی كرده است حلف؟

 

خود فكر كن عدو نكند چون ز عهد خلف

 

باید گریست بر سر این احمقی و جلف

 

 

 

همچنین در انتقاد از كارمندان دولت می گوید:

 

بر نقد و جنس مالی مان خائنان امین

 

در مجلس سیاسی مان جاهلان مكین

 

نه فكر و هوش و قلب نه وجدان و عقل و دین

 

تا بهر انتباه صدایی كند چنین 17

 

5- زبان شعر مشروطیت

 

همان گونه كه جنبش مشروطیت در محتوای شعر تأثیر گذاشت و دیدگاه جدیدی نسبت به جهان ایجاد كرد، زبان شعر را نیز دگرگون كرد. تحول زبانی در شعر مشروطیت ایران تا حدی طبیعی بوده است، بدون این كه از كدام مركز و محوری هدایت و جهت داده شود. گرایش شعر مشروطیت به زبان عامیانه ی كوچه و بازار در ایران برای این بوده است كه شاعران از شعرشان به عنوان ابزار و وسیله ی مبارزه بهره می گرفته اند. از این رو خیلی به دنبال تكنیك هنری شعر نبوده اند و حتی در مواردی نارسایی های بسیار زننده ی وزنی در آثار آنان دیده می شود. حتی در همین راستا عارف قزوینی ـ آگاهانه ـ در فرم شعر كلاسیك هم دست می برد.18 و اوج گرایش به زبان عامیانه در اشعار سید اشرف الدین (نسیم شمال) دیده می شود.

 

شعر مشروطیت افغانستان نیز به همان دلایلی كه در مورد شعر مشروطیت ایران یاد شد به زبان عامیانه و توده ی مردم نزدیك شد، اما این گرایش در شعر مشروطیت افغانستان طبیعی نبود، بلكه بیشتر به خاطر سفارشها و پیشنهادهای محمود طرزی بود. 19 خود او درباره ی شعر می گوید:

 

وقت شعر و شاعری بگذشت و رفت

 

وقت سحر و ساحری بگذشت و رفت

 

.....

 

انوارها پدید شده از زغال سنگ

 

روز سیه سپید شده از زغال سنگ

 

 

تفكر و اندیشه ی سرایش اشعار همه فهم و نزدیك به زبان عامیانه ی كوچه و بازار در كنار دیگر عوامل اجتماعی سبب شد كه انبوهی از واژه ها و نام های بیگانه وارد بستر شعر فارسی شود مانند كاندیدا، یونیفورم، پروفسور، پوتین، میكرب، پارك، مبل، فامیل، كمیته، پارتی، دوسیه، بلشویك، جرمنی، دموكرات، دیپلم، ریل، گلف، رژیم، لنین، پاریس، چین، انگلیس، فرانسه، جاپان، روس، پروس، اروپا و ....

اگر درباره ی محتوا و درونمایه ی مشترك شعر مشروطیت ایران و افغانستان تحقیق و جست و جوی فراخور و فراوان شود، بیش از آن یافت می شود كه در این نوشته آمده است.

لینک به دیدگاه

مضامین و محتوای ویژه شعر مشروطیت ایران

 

 

1- زن

 

آزادی زنان در مغرب زمین و فعالیتهای آنان در عرصه ی اجتماع سبب شد كه برخی از شاعران دوره ی مشروطیت در ایران به این پدیده توجه كنند و آن را از مظاهر پیشرفت و تمدن غرب به شمار آورند. شاعران یاد شده از میان دهها باور و برداشت و آداب و رسوم دینی و غیر دینی غلط و غیر منطقی كه حقوق زنان را پایمال می كند، تنها به جنگ پوشش سنتی (حجاب) زنان رفتند كه ـ ظاهراً ـ ارتباطی هم به سیه روزی و تیره بختی زنان ندارد.

 

مر مرا هیچ گنه نیست به جز آن كه زنم

 

زین گنه هست كه تا زنده ام اندر كفنم

 

من سیه پوشم و تا این سیه از تن نكنم

 

تو سیه بختی و بدبخت، چو بد بخت تو منم

 

میرزاده عشقی

 

دل آن كه روت با واسطه ی حجاب خواهد

 

تو مگوی دل كه آن دل به جوال كاه ماند

 

ترك حجاب بایدت، ای ماه! رو مگیر

 

در گوش، وعظ واعظ بی آبرو مگیر

 

عارف قزوینی

 

 

2- ادبیات كارگری

 

طرفداری از كارگر، كشاورز، رنجبر و پیشه ور یكی از درونمایه های اصلی شعر دوران مشروطیت ایران است. اصولاً ادبیات كارگری همراه با جنبش مشروطه خواهی به وجود آمده است. این اندیشه كه ناشی از تحت تأثیر قرار گرفتن آموزه ها و شعارهای بلشویكی است، در اشعار این دوره بازتاب گسترده ای یافته است. این روند تا جایی به پیش می رود كه برخی از شاعران، سیم و زر و درهم و دینار را به عنوان سمبل سرمایه داری نفرین و نكوهش می كنند. اوج این تفكر در اشعار ابوالقاسم لاهوتی و همچنین دیگر شاعران این دوره دیده می شود.

 

 

ای دل فدای كلبه ی بی سقف كارگر

 

وی جان نثار خانه ی ویران كارگر

 

در خز خزیده خواجه، كجا آیدش به یاد

 

پای برهنه، پیكر عریان كارگر

 

با آن كه گنجها برد از دسترنج وی

 

پامال می كند سر و سامان كارگر

 

......

 

حق دهقان را اگر ملاك مالك گشته است

 

از كفش بی رأفت و تأخیر می باید گرفت

 

بهر مشتی سیر تا كی یك جهانی گرسنه

 

انتقام گرسنه از سیر می باید گرفت

 

.....

 

هر جنایت كه بشر می كند، از سیم و زر است

 

كاش از روز ازل درهم و درینار نبود

 

فرخی یزدی

 

 

3- گسستن از باورهای دینی

 

در آثار شاعران مشروطه خواه ایرانی، یك نوع گرایش به الحاد دیده می شود كه زاییده تماس فكری آنان با داده ها و اندیشه های بیگانه است. این نوع بینش كم و بیش در میرزاده عشقی، عارف قزوینی و ملك الشعرای بهار دیده می شود. میرزاده عشقی كه با زبان فرانسه ای آشنایی داشته است و ـ احتمالاً كتاب «بنیاد انواع» داروین را دیده است می گوید:

 

 

قصه ی آدم و حوا همه وهم است و دروغ

 

نسل میمونم و افسانه بود از خاكم

 

 

4- زبان تند

 

یكی دیگر از ویژگی های شعر مشروطیت ایران زبان تند آن است. بیشتر شاعران مشروطه خواه ایران عفت كلام را بوسیده و كنار می نهند و به راحتی و آسانی به هر كسی كه دل شان بخواهد فحش و دشنام می دهند و از هر كسی كه به حق یا ناحق بدشان بیاید، او را سكه ی یك پول می كنند و در این راستا از یاد كردن شرمگاه ها و تعبیرهای زننده نیز پرهیز نمی كنند.

 

 

مضامین و محتوای شعر مشروطیت افغانستان

 

1- مدح و ثنای دربار

 

ویژگی ناخوشایندی كه شعر مشروطیت افغانستان از آن رنج می برد و در شعر مشروطیت ایران دیده نمی شود، مدح و ثنا و تعریف و تمجید پادشاه و دربار است. شاید این تملق گویی و ثناخوانی از روی میل و رغبت قلبی و باطنی شاعران نبوده باشد، بلكه از روی مصلحت اندیشی و برای رسیدن به هدف و برنامه ی اصلاحی شان بوده بوده باشد، زیرا چنان كه آمد مشروطه خواهان مواجب بگیران دولت و دربار بودند و هر لحظه احتمال داشت كه با اندك دلخوری دربار از آنان، جانشان و برنامه هایشان به خطر افتد، همان گونه كه مولوی محمد سرور واصف یكی از بنیان گذاران نشریه سراج الاخبار و از رهبران مشروطیت اول با آن كه پادشاه را «خدیو دادگر»، «شهریار عادل» و «دریا دل» می خواند به خاطر درخواست حكومت مشروطه از دربار به لوله ی توپ بسته شد و به بدترین شیوه كشته شد. محمود طرزی به خاطر نگارش مقاله ای انتقادی با عنوان «حی علی الفلاح» كه دربار از نشر آن جلوگیری كرد، از سوی امیر حبیب الله خان توبیخ شد و خود امیر در حاشیه ی مقاله ی یاد شده نوشت:

 

«محمود بی وقت اذان داده است و مرغی كه بی وقت اذان بدهد سرش از بریدن است.»20

 

همین محمود طرزی در مدح و ستایش امیر می گوید:

 

قهر و عقاب و جودت دارد خواص مرهم

 

از بهر زخم ریشم قهر تو گشت درمان

 

قهرت چنین چو باشد، رحمت بگو چه باشد

 

احیا كنی چو عیسی این مرده را به یك آن 21

 

 

2- پیوند و ارتباط با باورهای دینی

 

یكی از ویژگی های خوشایند شعر مشروطیت افغانستان مخالفت نكردن با باورهای دینی است. در جای جای اشعار شاعران مشروطه خواه افغانی چاشنی باورهای دینی در كنار انتقادهای اجتماعی و سیاسی دیده می شود. آموزه های دینی به نیكی و با عظمت یاد می شود.

 

 

با همه رنج ها و دشواری هایی كه رهبران مشروطیت در ایران و افغانستان دیدند درخت مشروطه خواهی در این دو كشور به بار ننشست و مشروطه خواهان یكی پس از دیگری سر به نیست شدند. در ایران لبهای فرخی یزدی دوخته شد. میرزاده عشقی كشته شد. در افغانستان مولوی واصف به توپ بسته شد. عبدالرحمان لودین در یك مهمانی فرمایشی به قتل رسید. عبدالهادی داوی سالها در زندان به سر برد و محمود طرزی دوباره از وطن رانده شد و در آوارگی جان سپرد.

 

عارف قزوینی درباره ی فرجام مشروطیت ایران گفته است:

یوسف مشروطه ز چه بر كشیدیم

 

آه كه چون گرگ خود او را دریدیم

 

فرخی یزدی:

 

ز آزادی جهان آباد و چرخ كشور دارا

 

پس از مشروطه با افزار استبداد می گردد

 

 

عبدالرحمان لودین:

 

دیده در خون جگر زد غوطه

 

باد لعنت به چنین مشروطه

 

 

منابع و مدارك:

 

(یادآوری: اشعار مشروطه خواهان ایرانی كه در این مقاله نقل شده است از مجموعه ها و دیوان های آنان نقل شده است مگر مواردی كه منبع آن یاد شده باشد.)

 

1- دانشنامه ادب فارسی، جلد 3.

 

2- فرهنگ معین.

 

3- افغانستان در مسیر تاریخ .

 

4- همان

 

5- ادوار شعر فارسی

 

6- همان

 

7- جنبش مشروطیت در افغانستان

 

8- ادوار شعر فارسی

 

9- ادوار شعر فارسی

 

10- افغانستان در مسیر تاریخ .

 

11- فریاد عاشورا

 

12- جنبش مشروطیت در افغانستان

 

13- افغانستان در مسیر تاریخ .

 

14- جنبش مشروطیت در افغانستان

 

15- مجله در دری شماره 7 و 8

 

16- افغانستان در مسیر تاریخ .

 

17- همان

 

18- ادوار شعر فارسی

 

19- تاریخ و زبان در افغانستان

 

20- فصلنامه در دری، شماره 7 و 8.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...