رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

محمد حقوقی

 

بیش از هزار و صد سال پیش، در زمان سامانیان بود كه پا به پای شعر، نثر فارسی نیز رواج گرفت؛ و در عرض صد سال كتب متعدد در موضوعات مختلف تألیف و ترجمه شد. بسیاری از این كتابها در قرون بعد از میان رفت و از آن میان، تنها كتبی معدود باقی ماند كه مقدمه شاهنامه ابومنصوری قدیم‌ترین و تاریخ بلعمی، مهمترین آنهاست.1-2 نثر این دوره، نثر ساده یا مرسل، موجز و روان و از هرگونه تكلف و تصنع خالی بوده و خاصّه لغات فارسی آن بر لغات تازی سخت فزونی داشته است. این گونه نثر در دوره غزنویان با اندك تفاوت (لغات تازی بیشتر و جملات طویل‌تر) به دست ابوالفضل بیهقی اوج شیوایی خود را نشان داد. تا آنجا كه می‌توان با شكوه‌ترین جلوه‌های زبان فارسی را درخلال صفحات آن باز دید. 3

 

درقرن پنجم نخستین بار خواجه عبدالله انصاری سجع را وارد نثر كرد و مناجات نامه خود را با رعایت سادگی معمول به نثر مسجع مزین ساخت4 و از این زمان به بعد، رفته رفته صنایع بدیعی اعم از سجع و جناس و موازنه و مراعات النظیر و مطابقه و... در آثار نویسندگان مختلف راه یافت و به ویژه در مرزیان نامه وراوینی و مقامات حمیدی بهترین اسلوب خود را نشان داد. 5ـ6

 

قرن ششم را باید قرن نثر فنی نامید. نمونه اعلای آن كلیله و دمنه نصرالله منشی است. 7 و هم این نثر است كه دنباله آن به قرن هفتم (دوره سبك عراقی) كشید و صرف‌نظر از گلستان سعدی كه در همین زمان نوشته شد و نمونه ممتاز نثر مسجع و از ارجمندترین متون منثور فارسی به شمار می‌رود،8 به تدریج به نثر مصنوع و متكلف انجامید و تا قرن سیزدهم ادامه یافت. صنایع بدیعی و لغات ثقیل و اصطلاحات مختلف در اكثر كتابها رو به فزونی گذاشت و نویسندگان در استعمال مترادفات الفاظ عربی تا آن حد افراط كردند كه كار آنها به لفاظی كشید و معانی و مفاهیم فدای درازگوییها و تفاضل‌های بیجای آنان شد و فهم غالب نمونه‌ها را مشكل و دشوار ساخت. این گونه نثر خاصه در تاریخ وصَاف به اوج تكلف و تصنع رسید.9 بیهوده نیست كه ادوارد براون10 نویسنده تاریخ وصاف را «نخستین مفسد بزرگ زبان» می‌داند. كسی كه تاریخ در دست او صرفاً دستاویزی برای سخن‌سازی و سجع‌پردازی بود. و نه عجب اگر خود اذعان كند: «نظر بر آن است كه این كتاب مجموعه صنایع علوم و فهرست بدایع فضائل و دستور اسالیب بلاغت و قوالیب براعت باشد و اخبار و احوال كه موضوع علم تاریخ است مضامین آن بالعرض معلوم گردد. 11 و عجیب اینكه در دوره‌های بعد همین گونه نثر مورد تقلید قرار می‌گیرد. شرف‌الدین علی یزدی در ظفرنامه و بخصوص میرزا مهدیخان منشی در دره نادره، آنچنان در استعمال الفاظ مهجور عربی افراط می‌كند كه زبان فارسی تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. تا آنجا كه درسراسر كتاب جز به روابط و افعال، به هیچ واژه فارسی دیگری نمی‌توان برخورد.

 

 

اشاره‌ای به تحول نثر فارسی در قرن سیزدهم

از اواخر قرن دوازدهم از نثرهای متصنع و متكلف دیگر خبری نیست به طوری كه آثار نویسندگان این قرن را می‌توان به عنوان نخستین سرمشق‌های نثر ساده پارسی دوره‌های بعد به حساب آورد و از آن به عنوان دوره نثر تقلیدی سخن گفت: «در این زمان تقلید از نثر زیبای گلستان با مخلوطی از سبك سعدی و جوینی و وصاف، رواج می‌گیرد. نثرنویسان این زمان مانند فاضل خان گروسی، عبدالرزاق بیك دنبلی، میرزا محمدصادق وقایع نگار، میرزا عیسی قائم مقام، میرزا حبیب قاآنی، میرزا عبدالوهاب نشاط و میرزا رضی تبریزی بدون اینكه درصدد ترویج شیوه كهن باشند، همچنان به نثرهای كهن دلبستگی نشان می‌دهند. 12 و در منشآت خود كمابیش از سبك و شیوه دیرین پیروی می‌كنند و این وضع با وجود اصلاحات كسانی چون میرزا ابوالقاسم قائم مقام تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه ادامه می‌یابد. در این زمان، اقتفا ازنثر قائم مقام معمول می‌شود و نویسندگان اگرچه به شیوه‌های قدیم تفنن و تتبع می‌كنند، از گرایش به ساده‌نویسی نیز روی نمی‌گردانند. از نویسندگان این دوره می‌توان از امیرنظام گروسی، بدایع نگار، مجدالملك و عبداللطیف طسوجی نام برد كه از نثرنویسان مقلد كه پیش از این نامشان گذشت، به مراتب ساده‌تر می‌نویسند. 13

 

با این همه نباید نانوشته گذاشت كه «این قائم مقام بود كه نخستین بار به مقدار زیادی از عبارات متكلف و متصنع و مضامین پیچیده و تشبیهات نابه‌جا كاست و تا اندازه‌ای انشای خود را ـ مخصوصاً درمراسلات خصوصی به سادگی و گفتار طبیعی نزدیك ساخت. نثر وی برخلاف آثار اسلاف او كه پر از جمله‌ها و عبارت‌های طویل و قرینه‌سازیهای مكرر و سجع‌های خسته‌كننده بود، از جمله‌های كوتاه تركیب شد و قرینه‌ها به ندرت تكرار گردید. او صرفاً از سجع‌های زیبایی كه خاص گلستان سعدی است استفاده كرد. از ذكر القاب و عناوین تملق‌آمیز اجتناب ورزید و به اشعار فارسی و عربی و آیات قرآنی و اخبار و احادیث كه شیوه نویسندگان سابق بود، خیلی كمتر از اسلاف خود تمسك جست و بسیار به جا و به موقع به آنها استشهاد كرد. روی هم رفته سبك قائم مقام تابع گلستان سعدی و مانند آن زیبا و روان و آهنگدار است.» 14ـ15

 

 

اشاره‌ای به علل پیدایی نثر معاصر

 

در قرن سیزدهم رفته رفته آوازه تمدن و فرهنگ غرب به گوش ایرانیان نیزرسید. عباس میرزا پسر فتحعلیشاه از نخستین كسانی بود كه از پیشرفت فرهنگ و تمدن مغرب زمین آگاهی یافت و با آوردن نخستین چاپخانه در تبریز وسیله طبع كتاب و روزنامه را فراهم آورد. 16 و نیز با فرستادن چند تن از ایرانیان از جمله میرزا صالح شیرازی به فرنگ موجب شد كه اولین تحصیل‌كردگان باختر با آگاهی‌ها و اندیشه‌های جدید به كشور باز گردند.

 

جز اینان ورود گروه‌های نظامی و سیاسی كشورهای اروپا به ایران نیز هر چه بیشتر آشنایی ایرانیان را با ترّقی و پیشرفت غربیان سبب شد. و سال به سال رفت و آمد و ارتباط ایرانیان و فرنگان قوّت گرفت.

ابوالقاسم قائم مقام صدراعظم مقتول پسر میرزا عیسی قائم مقام از جمله مردان بزرگ سیاسی و ادبی ایران بود كه قلم و قدم او سخت در هشدار ایرانیان مؤثر افتاد. ظهور مردی یگانه همچون میرزا تقی خان امیركبیر و اندیشه‌های بلند او در زمینه اصلاحات مختلف و خاصه تأسیس نخستین مدرسه در ایران به نام دارالفنون، كه یكی از بزرگترین اقدامات او بود، در تحوّل و دگرگونی فضای فكری مردم ایران تأثیر به سزا داشت. 17 معلمین اروپایی به كمك شاگردان ایرانی خود كتب علمی و فنی و نظامی را به فارسی برگرداندند. كتب تاریخی و داستانی به وسیله مترجمین عهد ناصری به تدریج ترجمه وچاپ شد. این كتاب‌ها از آنجا كه مترجمان آنها از نثر ساده متون اصلی تبعیت می‌كردند، در تجدید سبك نثر و ساده‌نویسی بسیار مؤثر واقع گردید. به ویژه ترجمه كتب فرانسه از قبیل تاریخ ناپلئون، تلماك، كنت مونت كریستو، سه تفنگدار و سفرنامة استانلی با توجه به نثر ساده هر كدام، در ساده‌نویسی نویسندگان فراوان تأثیر گذاشت.

 

روزنامه‌نویسی نیز از آغاز سلطنت ناصرالدین شاه، ابتدا در محیط دربار و بعد برای مردم پدید آمد.18 «شورش بابیّه، وخامت اوضاع ایران پس ازقتل امیركبیر، نبودن مردان لایق، تسلط متعصبان، شدت رقابت دول خارجی و دخالت آنان در حكومت كه جز خرابی و تباهی باور نیاورد.» 19 از جمله عواملی بودند كه در كنجكاوی و توجه مردم به اوضاع تأثیر بسیار داشتند.

 

میرزا حسین سپهسالار، امین‌الدوله، مشیرالدوله و اعتضادالسلطنه نیز از جمله رضال ترقیخواه بودند كه هر كدام در اصلاح امور اداری و ترویج فرهنگ جدید، بار وظیفه‌ای سنگین را بر دوش گرفتند. سفرهای سید جمال‌الدین اسدآبادی به ایران و تبلیغات او بر ضد استبداد و كوشش پیروان و مریدان وی هر كدام در بیداری ایرانیان اثری انكارناپذیر داشت. همچنین تلاش وقفه‌ناپذیر روشنفكران خارج از ایران را كه با اطلاع از وخامت اوضاع كشور از طریق روزنامه و كتاب یك دم از پای نمی‌نشستند، نمی‌توان دست كم گرفت. جز تلاش میرزا ملكم خان كه به اشاره گذشت، ترجمه مقالات و نمایشنامه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده و رسالات و اشعار میرزا آقاخان كرمانی و نوشته‌های آزادیخواهانه شیخ احمد روحی و كتابهای میرزا عبدالرحیم طالب‌اف و «سیاحتنامه» زین‌العابدین مراغه‌ای از جمله كوشش‌هایی بود كه سخت در روشنی اذهان خوانندگان آن روز و پیدایی اندیشه‌های آزادیخواهی مؤثر افتاد: مجموع موجبات و «عواملی كه هر كدام در زمان خود در تار و پود سازمان فاسد اجتماعی ایران رخنه كرد و طبقه حاكمه را به وحشت انداخت و مردم را برای قبول تحوّل اساسی در شكل اداره و انتخاب راه و روش نوین زندگی آماده ساخت و بدینسان میل به دگرگون كردن وضع كهنه و فرسوده زندگی اجتماعی ومدنی، كه بذر آن از همان نیمه‌های اول قرن سیزدهم هجری پاشیده شده بود، به تدریج و تأنی نشو و نما كرد و انقلاب مشروطیت را بوجود آورد.» 20

 

چنین بود كه احتیاج روزافزون به چاپ كردن و خواندن كه به اتكای صنعت چاپ و وجود روزنامه و كتاب و ایجاد مدارس جدید و زیاد شدن باسوادان و رواج زبانهای اروپایی و هجوم دانشهای نوین، روز به روز بیشتر احساس می‌شد، اندك اندك باعث آمد كه شیوه‌های قدیم در برابر سیل تجدّد عقب بنشیند و سرانجام كوشش‌هایی كه برای پیراستن زبان از الفاظ مهجور وتركیبات ناهموار، از مدتها پیش آغاز شده بود، به ثمر برسد و ساده‌نویسی و روانی جای مغلق‌نویسی و صنعتگری را بگیرد و به این ترتیب انقلابی راستین در نظم و نثر پدید آید.

 

 

نخستین جلوه‌های نثر امروز

 

جلوه‌های انقلاب در نثر را، به مفهومی كه بتوان پایه و مایه ادبیات منثور امروز شمرد، باید خاصه در آثار زین‌العابدین مراغه‌ای21 و میرزا عبدالرحیم طالب‌اف22 و میرزا علی اكبر خان دهخدا23 و سید محمدعلی جمال زاده24 چهار تن از نویسندگان دوران مشروطیت و پس از مشروطیت به وضوح باز دید. زین العابدین مراغه‌ای از حیث تازگی موضوع و سادگی زبانی كه در كتاب «سیاحتنامه ابراهیم بیك» ارائه داد؛ طالب اف از لحاظ دستیابی به زبان ساده و موضوعهای تربیتی كه نخستین بار در ایران مطرح كرد؛ دهخدا به اعتبار قلم شیرین و طنز گزنده‌اش كه در مقالات «چرند و پرند» با زبانی سرشار از تحرك و درخور فهم و اندیشه مردم به كار گرفت؛ و سید محمد علی جمال‌زاده با انتخاب نوع «داستان كوتاه» و زبان عامیانه برگزیده او كه پر از ضرب‌المثلها و اصطلاحات مردمی است، از هر لحاظ در ادبیات معاصر تازگی داشت.

چهار نویسنده با آثاری مختلف كه موجب شدند اندك اندك انواع نثر قدیم از تداول بیفتد و غیرمستقیم كتاب و كتابخوانی كه در قرون قبل صرفاً به خواص اختصاص داشت برای مردم و در میان مردم رواج یابد و با توجه به شیوع انواع ادبی غرب همچون رمان، داستان كوتاه، نمایشنامه، قصه‌های كودكان كه تا آن روز در مملكت ما سابقه نداشت و نخستین شرط پرداختن به هر یك از آنها آشنایی به زبان مردم بود، راه را برای استقبال صاحبان ذوق و قریحه از انواع ادبیات جدید باز كند.

 

 

مشخصات نثر امروز و انواع آن

 

نثر امروز كه در نوشته‌ها و كتابهای مختلف اعمّ از كتب علمی، هنری، ادبی، رمان، داستان كوتاه، نمایشنامه، روزنامه، نقدنویسی و كتابهای كودكان دیده می‌شود، نثری است كه صرفاً مایه‌ای از سادگی دارد.

در این هفتاد سال اخیر نثرنویسان و داستان‌نویسان ما به ناگزیر و به اقتضای زمان، به زبان معمول و متداول روز توجه كردند. دیگر هیچكس با به كار بردن لغات ثقیل و مهجور قصد اظهار فضل نداشت. به عبارت بهتر نویسندگان فهمیده بودند كه از این به بعد افراط در استعمال لغات سنگین مبیّن میزان فضل آنها نخواهد بود، بلكه ارزش هر نویسنده، به اعتبار بلندی اندیشه و توانایی بیان آن به زبان ساده و روان و تسلط در رشته تخصصی و قدرت تحلیل و تشریح اوست. چون هدف وی ارتباط هر چه بیشتر با خوانندگان است و تنها به واژه‌ها و ساختمان زبانی باید توجه كند كه در افواه مردم جریان دارد. و پیداست كه در افواه مردم، هیچگاه مترادفات و عبارات وصفی و صفات مفعولی جایی نداشته است. بنابراین زبان نگارش نیز همچون زبان مردم از این گونه مترادفات و عبارات خالی شد و مثلها و اصطلاحات مختلف مردم جای آنها را گرفت. مگر نه اینكه وقتی موضوع نوشته‌ها با زندگی وابستگی مستقیم داشت، زبانی نیز كه به طرح این موضوعات می‌پردازد، باید ویژگیهای زبان مردم را بپذیرد؟

 

چنین بود كه لفاظی و تفنن جای خود را به موضوعات جدّی،‌ طنز و انتقاد داد و صراحت لهجه و شجاعت ادبی و ایجاز و اختصار جای اطناب و درازگویی و صنعت‌پردازی را گرفت و كنایات و استعاراتی كه موضوع و هدف اصلی را تحت‌الشعاع قرار می‌دادند، از میان رفت و نثر صرفاً وسیله بیان اندیشه‌ها و افكار شد، نه هدف،‌ آنچنان كه منظور نظر بسیاری از نویسندگان قدیم بود. خاصّه اینكه ورود لغات علمی و سیاسی و اجتماعی جدید نیز در فضای نوشته‌ها هوایی تازه دمید و خوانندگان لاجرم با موضوع‌‌هایی روبه‌رو شدند كه قبل از آن سابقه نداشت.

 

بنابراین اگر ما در عین حال كه اصل سادگی و توجه به زبان مردم را در همه نوشته‌ها و كتابهای امروز می‌بینیم، باز هم با جلوه‌های گوناگونی از نثر (اعمّ از تألیف و ترجمه) روبه‌رو می‌شویم، این را باید به اعتبار موضوعات گوناگون، انواع ادبی جدید، رشته‌های تخصصی و میزان معلومات و روحیات خاص نویسندگان مختلف و خاصّه تعمّد برخی از داستان‌نویسان در پیدا كردن نثر مخصوص به خود بدانیم و به اعتبار چند اصل، با اشاره به جلوه‌های مختلف نثر، با چهره‌های نویسندگان، اعمّ از داستان‌نویس و غیر داستان‌نویس و در نتیجه با ادبیات منثور معاصر آشنا شویم.

 

 

1ـ نثر كتابهای تحقیقی

 

با پیدایی و گسترش دانشگاهها و با فراگیری شیوه‌های علمی تحقیق و پژوهش از ایران‌شناسان خارجی، اكثر دانشوران معاصر و استادان دانشگاه، به كارهای پژوهشی و دانشهای نظری جلب شدند و در زمینه‌های مختلف، اعمّ از تاریخ و فرهنگ و زبانهای ایران باستان، تاریخ و تاریخ ادبیات بعد از اسلام، تصحیح متون، تحقیق در سرگذشت احوال نویسندگان و شاعران كهن و بحث در شیوه‌ها و سبكهای نثر و نظم پارسی و گردآوری منابع و قضاوت صحیح درباره آثار مختلف منظوم و منثور، كارهای ارزشمندی انجام دادند و از این طریق در غنای فرهنگ ایران سخت كوشیدند.

 

این عده از دانشوران را می‌توان در سه گروه: نسل اول (یا پیرتر)، نسل دوم (یا میانه) و نسل سوم (یا جوان‌تر) باز شناخت.

 

گروه اول یا نسل پیرتر كسانی هستند كه اغلب با تبعیت از راه ایران‌شناسان خارجی و توجه به شیوه‌های علمی نقد و بررسی غربیان، قدم در راه تحقیق نهادند و با تصحیح و تألیف كتب مختلف، تدریجاً از جمله دانشمندان و محققان بنام معاصر شناخته شدند. از این گروه می‌توان از نامهایی همچون حسن پیرنیا، محمد علی فروغی، علامه قزوینی، سید حسن تقی‌زاده، علامه دهخدا، عبدالعظیم قریب، ملك‌الشعراء بهار، احمد كسروی، ابراهیم پورداوود، ذبیح بهروز، احمد بهمنیار، اقبال آشتیانی، رشید یاسمی، سعید نفیسی، جلال‌الدین همایی،‌ بدیع الزمان فروزانفر، محمد پروین گنابادی، مدرس رضوی، قاسم غنی، مجتبی مینوی،‌ مسعود فرزاد، نصرالله فلسفی و‌… یاد كرد.

 

گروه دوم و سوم كه از نسل میانه و نسل جوان‌تر شمرده می‌شوند، اكثر از جمله شاگردان گروه نخست بوده‌اند و هر كدام از زمره استادان و محققان نامدار كشور به حساب می‌آیند. در این گروه می‌توان از امثال دكتر محمد معین، دكتر ذبیح‌الله صفا، دكتر پرویز خانلری، دكتر محمد مقدم، دكتر حسین خطیبی، دكتر حسن یزدگردی، دكتر احمدعلی رجایی، دكتر صادق كیا، دكتر سید جعفر شهیدی، دكتر مهدی محقق، دكتر محمد دبیرسیاقی، دكتر محمد جواد مشكور، دكتر عبدالحسین زرین‌كوب، دكتر محمد جعفر محجوب، دكتر زریاب خویی، دكتر باستانی پاریزی، دكتر ضیاءالدین سجادی، دكتر غلامحسین یوسفی، دكتر عبدالحسین نوایی، دكتر منوچهر مرتضوی، دكتر اسلامی ندوشن، دكتر محمد امین ریاحی، دكتر بهرام فره‌وشی، دكتر مظاهر مصفا،‌ دكتر جلیل دوستخواه، دكتر شفیعی كدكنی، دكتر محمد استعلامی و‌… نام برد.

هر سه گروه چون به زبان و ادب فارسی تسلط كافی داشته‌اند، طبیعی است كه در نثر آنان نیز به نسبت، نشانه‌های این تسلط و تبحر را می‌توان دید، نثر صحیح و درست، كه مطابق اسلوب زبان فارسی است و در آن از هر یك از اركان جمله در جای خود استفاده شده و معمولاً كمتر از قواعد دستوری تجاوز گردیده است.

 

تنها فرقی كه میان نثر این دو گروه می‌توان دید، این است كه نثر اكثر افراد گروه اول با توجه به نسل آنها و به اقتضای محدوده فكر و كار آنها با لغات و واژه‌های ادبی بیشتر همراه است تا نثر گروه دوم و سوم، خاصه نثر برخی از اینان، كه به نهایت سادگی و سلامت زبان رسیده است. 25

 

 

2ـ نثركتابهای ادبی

 

از آغاز آشنایی ایرانیان با سبكها و مكتبهای ادبی مغرب زمین، مكتب رومانتیسم بیش از سایر مكاتب مورد توجه قرار گرفت. مكتبی كه فضای خیالبافانه و رویایی و فریبنده آن با روحیات ایرانیان بیش یا كم سازگار بود و خاصه در سالهای آغاز نفوذ آن در ایران ـ زمانی كه هنوز مكتبهای دیگر چندان نفوذ نداشتند ـ طراوت و تازگی بسیار داشت.

 

از نخستین ایرانیانی كه به این مكتب روی آوردند، یوسف اعتصام الملك بود كه از سال 1328 هجری قمری با طبع مجله «بهار» قدم در راه نهاد و با ترجمه آثار امثال شیللر و هوگو و نیز چاپ منتخباتی از قطعات نظم و نثر اروپایی، تعلق خود را به این گونه آثارنشان داد و حتی در نوشته‌های او تأثیر بسیار كرد. 26

 

از این به بعد بود كه توجه به آثار رمانتیك اعم از تألیف و ترجمه در ایران باب شد و غیر از ترجمه و نوشتن رمان و داستان، برگرداندن و نوشتن قطعات ادبی نیز تداول یافت. خاصه ظهور نویسندگانی همچون علی دشتی و محمد حجازی و جواد فاضل و حسینقلی مستعان از یك طرف و نیز ترجمه آثار نویسندگان یونان قدیم و نیز نویسندگان رمانتیك مغرب زمین، امثال هانری هاینه، لرد بایرون، آلفرد دوموسه، ویكتور هوگو، لامارتین از طرف دیگر، در اشاعه و ترویج این گونه آثار سخت مؤثر افتاد و دیگر كمتر مجله‌ای بود كه به این نوع نوشته‌ها توجه نكند. آثاری كه بیشتر در دو نوع «داستان» و «قطعه ادبی» نوشته می‌شد و معمولاً عشق و احساسات فردی، زیباییهای طبیعت، نصایح انسان‌دوستانه، خوش‌بینی و بدبینی خوشبختی و بدبختی، محتوای اصلی آنها را تشكیل می‌داد. وصلها و جدایی‌ها، حسرتها و آرزوها، غم‌ها و شادی‌ها، وفاداریها و جفاكاریها، پاكدامنی‌ها و تردامنی‌ها، اشكها و آهها، خاطرات تلخ و شیرین، چشمه‌های زلال، سایبان درختان، گلهای رنگارنگ، از جمله مفاهیم و نشانه‌هایی بود كه در این گونه آثار فراوان به چشم می‌خورد. فضایی خاص با واژه‌هایی معین كه معمولاً به نثرهایی از این دست، نما و ظاهری مشخص می‌بخشید. 27

 

 

3ـ نثر روزنامه‌ای

 

همچنان كه در صفحات پیش به اشاره گذشت روزنامه و روزنامه‌نویسی به همت میرزا صالح شیرازی در ایران آغاز شد و پا گرفت و پس از آن سال به سال بر تعداد روزنامه‌ها افزوده شد و تدریجاً روزنامه‌نگارانی ظهور كردند كه هر یك در زمان خود، از نظر طرز فكر و شیوه منتخب نثر، كه كلاً از زبان مردم مایه می‌گرفت، از چهره‌های شاخص این فن شمرده شدند. سید جمال‌الدین اسدآبادی، میرزا آقاخان كرمانی، میرزا ملكم خان و علی‌اكبر دهخدا از نخستین كسانی بودند كه به روزنامه‌نگاری دست زدند. خاصه دهخدا در مقالات خود با نام «چرند و پرند» نهایت تبحر و مهارت خود را در آن فن نشان داد. تا آنجا كه شیوه انتقادی و طنز خاص او در كار روزنامه‌نگارانی كه به طنز و انتقاد توجه بیشتر داشتند تأثیر بسیار گذارد.

 

با این همه پس از این زمان در كمتر روزنامه‌نگاری می‌توان تسلط دهخدا را خاصه در راه ویژه او سراغ گرفت و حتی تسلط دیگر روزنامه‌نگاران دوره مشروطیت را نیز. زیرا آنها كه توانایی رقابت وبرابری با اینان داشتند، احتمالاً از تعداد انگشتان یك دست هم تجاوز نكردند و این شاید به سه دلیل بود:

 

نخست اینكه روزنامه‌نویسان دوره مشروطیت از مایه‌ای بهره داشتند كه اكثر روزنامه‌نگاران سالهای بعد ازآن بی‌بهره بودند.

 

دوم اینكه، چون موقعیت اجتماعی و سیاسی دوره مشروطیت و تحرك و هیجان ناشی از آن در فضای روزنامه‌نگاری دوره‌های بعد به وجود نیامد، طبعاً روزنامه‌نویسان این زمان آمادگی و استعداد و موقعیت روزنامه‌نگاران آن دوره را نمی‌توانستند داشت.

 

سوم اینكه، ارج وقدری كه روزنامه‌نویسی در دوره مشروطیت داشت موجب شد كه اغلب نویسندگان برگزیده به ساحت آن قدم نهند. در صورتی كه در دهه‌های بعداصطلاح «ژورنالیسم» رفته رفته با مفهومی همراه شد كه در نظر ادبا و نویسندگان چندان قدری نداشت چنان كه وقتی به ضعف وسستی نثر نویسنده‌ای اشاره‌ می‌كردند، چه بسا آن را « روزنامه‌ای» یا « ژورنالیستی» می‌خواندند.

 

اما این همه دلیل آن نمی‌شود كه به طور كلی قدرتها وشگردهای جالب روزنامه‌نویسان دهه‌های اخیر را انكار كرد. خاصه اینكه در همین مدت زمان، در كشور ما روزنامه‌نویسانی ظهور كردند كه هم از نظر نوع كار اعم از «فكاهه»، «طنز»، «مقاله» و «گزارش» و هم از لحاظ شیوه طرح مطالب و هم به جهت چگونگی نثر، چهره‌های مشخص یافتند. 28 و به خصوص در مقایسه با نثر روزنامه‌ای مشروطیت بر اثر مرور زمان به زبان راحت‌تر و هموارتری راه بردند. و بالاخص برخی از آنان از نظر تسلط به امثال واصطلاحات و كنایات خاص مردم و استفاده به جا و مناسب از آنها به طور غیرمستقیم نشان دادند كه نه تنها روزنامه‌نویسی در برابر هنر نویسندگی كاری فروتر و بی‌ارج‌تر نیست، بلكه چون فنی است كاملاً تخصصی و مستلزم داشتن استعداد و مایه خاص، چه بسا مستعدترین نویسندگان نیز در این راه توفیق نتوانند یافت. 29

 

 

4ـ نثر ترجمه

افتتاح مدرسه دارالفنون و لزوم كتابهای درسی در زمینه‌های علمی، فنی و نظامی موجب شد كه بر اثر همكاری معلمان خارجی و محصلان ایرانی كار ترجمه نیز در ایران آغاز شود.

از اولین ترجمه‌هایی كه از فرانسه به فارسی صورت گرفت و ذكر برخی از آنها در صفحات پیش گذشت، از چند كتاب تاریخی وداستانی دیگر نیزمی‌توان نام برد امثال «تاریخ ایران» تألیف سرجان ملكم، «لویی چهاردهم و پانزدهم» از الكساندر دوما (پدر)، «روبنسون كروزوئه» از دانیل دفو، «سفرهای گالیور» از جاناتان سویفت و «سرگذشت علی بابا اصفهانی» اثر جمیز موریه، كه با توجه به ناگزیری مترجمان در تبعیت ازنثر ساده آنها درساده‌نویسی آن زمان تأثیر بسزا داشت. 30

پس از این زمان چون سال به سال تعداد مترجمان فزونی می‌گرفت و نیزآمادگی و اشتیاق مردم برای آشنایی هر چه بیشتر با فرهنگ غرب، بیش ازپیش احساس می‌شد، ترجمه كتابهای تاریخ، رمان، نمایشنامه و آثار شاعران و نویسندگان رمانتیك مغرب زمین تدریجاً تداول یافت.

شاهزاده محمد طاهر میرزا اسكندری با ترجمه «كنت مونت كریستو» و «سه تفنگدار» و «لویی چهارم» از الكساندر دوما و ابراهیم نشاط با ترجمه «پل وویرژینی» از برنارد دوسن پیر، از نخستین كسانی بودند كه به كار ترجمه دست زدند. خاصه یوسف اعتصام الملك با ترجمه‌های روان و سلیس «خدعه عشق» اثر «شیللر» كه از روی ترجمه فرانسه الكساندر دوما برگردانده شده بود و نیز جلد اول و دوم «میزرابل» (= Lesmiserables ) از ویكتور هوگو با نام «تیره‌بختان» (= بینوایان) و «سفینه غواصّه» از ژول ورن و بسیار ترجمه‌های دیگرش،‌ قابلیت و زبردستی خود را در این راه نشان داد.

 

به این ترتیب سال به سال بر تعداد كتب ترجمه افزوده شد و اندك اندك از دایره محدود آثار رمانتیك به در آمد و همه آثار كلاسیكها و رئالیستها و رمان‌نویسان نو، اعم ازنویسندگان اروپا و آمریكا و آمریكای لاتین را دربرگرفت. 31 و با گذشت زمان و كسب تجربه بیشتر نشانه‌های درستكاری و امانت و دستیابی به نثر مطلوب و نزدیك به اصل، بیش از پیش به چشم خورد. و تدریجاً دخالت مترجمان در متون اصلی ـ كه گاه تا حد تعویض اسامی و شخصیت‌ها صورت می‌گرفت ـ از میان رفت.32 و ترجمه‌های آزاد، كه نتیجه آزادی كامل مترجمان بود، رو به كاهش گذارد و مترجمان سال به سال به مسئولیت خطیر خود كه رعایت امانت تا سرحد امكان بود، بیشتر پی بردند. خاصه در رمان و داستان كوتاه و نمایشنامه ـ كه غیر ازتفهیم مفاهیم و مطالب نویسنده، كه در ترجمه كتب علمی و اجتماعی وفلسفی، مهمترین وظیفه مترجم است ـ به ضرورت حفظ سبك نویسندگان مختلف نیز توجه كردند. ضرورتی كه رعایت آن بسیار مشكل است و به ویژه در این گونه كتابها سخت اهمیت دارد. زیرا مترجم غیر ازآشنایی به دو زبان مبدأ و مقصد، باید آنچنان درآثار نویسنده اصلی غور كرده باشد كه كاملاً از چگونگی شگرد و اندیشه و شكل و محتوای هر یك ازكتابهای او مطلع باشد وبرای هر كتاب به اقتضای شیوه عرضه مطالب و كیفیت نثر ما به دریافت مطلوب‌ترین و نزدیك‌ترین زبان توفیق یابد.33 و این توفیق وقتی به كمال حاصل می‌شود كه مترجمان غیر از احراز شرایطی كه به اشاره گذشت ازسلیقه و ذوقی درخور نیز بهره‌ور باشند. زیرا چه بسا مترجمانی كه همه آن شرایط را درخود جمع داشته‌اند ولی چون ازسلیقه و ذوق كافی بی‌بهره بوده‌اند، آنچنان كه باید كار آنان با توفیق همراه نشده است. این از اهم شرایطی است كه وقتی در یك مترجم جمع شد، او را در ترجمه صحیح و برابر اصل با مناسب‌ترین زبان یاری خواهد داد.34 و از آنجا كه ترجمه‌ها در موضوعات جداگانه علمی، فلسفی، اجتماعی و ادبی است و هركدام از زیردست مترجمان مختلف با ذوقها و سلیقه‌های گوناگون ـ با توجه به ناگزیری آنان در تبعیت از نثر متون اصلی، بیرون می‌آید، موجب خواهد شد كه انواع گونه‌گون نثر پدید آید. و بخصوص اصل و خاصیت تركیبی زبان فارسی، مترجمان را وا دارد كه در كار یافتن معادلات دقیق، گاه نیز به ساختن تركیبات جدید دست زنند و زبان فارسی را غنا بخشند و بیش از پیش برای پذیرش مفاهیم مختلف آماده كنند.35

 

بنابراین اگر زبان فارسی هنوز برای برگرداندن مفاهیم و اصطلاحات علمی ـ چنانكه باید توجه و امكانات خود را نشان نداده است، ولی با توجه به لزوم تركیب‌سازی از یك سو و ازسوی دیگر تنوع نثر در ترجمه كتب ادبی، كه ناشی از تجربه‌ها وسلیقه‌های مختلف مترجمان طرازاول و تبعیت از شگردهای نویسندگان غربی است و درنشان دادن امكانات زبان ما بسیار مؤثر بوده است، می‌توان به توسّع و آمادگی تدریجی زبان فارسی بیش از پیش امیدوار بود.

 

 

 

لینک به دیدگاه

------------------------------------------------------------------------

 

پانوشت‌ها:

 

1. شاهنامه ابومنصوری به امر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق به وسیله ابو منصور معمری وزیر او و با همكاری دسته‌ای از آگاهان گردآوری شده است. برای آشنایی با نثر این كتاب قسمتی از آن نقل می‌شود:

«پس امیر منصور عبدالرزاق مردی با فرّ و خویشكام بود و با هنر و بزرگمنش بود اند كامروایی. و با دستگاهی تمام از پادشاهی و ساز مهتران و اندیشه‌ای بلند داشت به گوهر. و از تخمه اسپهبدان ایران بود و كار كلیله و دمنه و نشان شاه خراسان بشنید. خوش آمدش. از روزگار آرزو كرد تا او را نیز یادگاری بود اندر این جهان. پس دستور خویش ابو منصور المعمری را بفرمود تا خداوندان كتب را ازدهقانان و فرزانگان و جهاندیدگان از شهرها بیاورد و چاكر او ابومنصور المعمری به فرمان او نامه كرد...»

 

2. تاریخ بلعمی یا ترجمه تاریخ طبری به وسیله ابوعلی بلعمی از عربی ترجمه شده است. برای یادآوری، بخشی از نثر كتاب نقل می‌شود:

 

« و پرویز برفت با یاران تا به سه روز از عراق بیرون شدند و روز و شب همی تاختند تا به حد شام رسیدند. ایمن شدند و از دور صومعه‌ای دیدند. راهبی آنجا. بدان صومعه شدند و فرود آمدند. راهب، لختی نان خشكار آورد و خود ایشان را نشناخت. پس آن نان به آب تر كردند و بخوردند. پرویز را خواب گرفت كه سه روز بود تا نخفته بود. سر بر كنار بند وی نهاد و بخفت و هر كس همچنان بفختند...»

 

3. از میان مجلدات این كتاب، تنها مجلد مربوط به تاریخ سلطان مسعود غزنوی باقی مانده است. برای نمونه بخشی از آن در اینجا نقل می‌شود:

 

« روز شنبه نهم ماه رجب، میان دونماز بارانكی خرد خرد می‌بارید. چنان كه زمین را ترگونه می‌كرد. و گروهی ازگله‌داران در میان رود غزنین فرود آمده بودند و گاوان بدانجا بداشته. هرچند گفتند از آنجا برخیزید كه محال بود بر گذر سیل بودن،‌ فرمان نمی‌بردند. تا باران قوی شد. كاهل‌وار برخاستند وخویشتن را پای آن دیوارها افكندند كه به محلت دیه آهنگران پیوسته است و نهفتی جستند. و هم خطا بود و بیارامیدند. و بر آن جانب رود كه سوی افغان شال است بسیار استر سلطانی بسته بودند و در میان آن درختان با آن دیوارهای آسیا و آخورها كشیده و خرپشته زده و ایمن نشسته. و آن هم خطا بود كه بر راه گذر سیل بودند…»

4. برای نمونه قسمتی از مناجات نامه در اینجا نقل می‌شود:

 

«ای كریمی كه بخشنده عطایی و ای حكیمی كه پوشنده خطایی و ای صمدی كه از ادراك خلق جدایی و ای احدی كه در ذات و صفات بی‌همتایی و ای خالقی كه راهنمایی و ای قادری كه خدایی را سزایی، جان ما را صفای خود ده و دل ما را هوای خود ده و چشم ما را ضیای خود ده. ما را آن ده كه ما را آن به…»

 

5. برای آشنایی با نثر مرزبان‌نامه، نمونه‌ای از آن نقل می‌شود:

 

«كبوتر چون این فصل به حسن اصغا بشنود و حلقه قبول و استرضا در گوش كرد، بامداد كه سپید باز مشرق، یك به یك پرواز كبوتران بروج فلك را از پای انداخت؛ از جای برخاست، پای در ركاب صبا آورد و دست در عنان شال زد. دو اسبه بر كریوه علو دوانید، از محمل ضباب برگذشت، هودج دبور از پس پشت انداخت و از آنجا به پانشیب هوا فرو رفت و به یك میدان تنگ عزیمت بر سر حد نشیمنگاه مرغان كشید…»

 

6. برای آشنایی با چگونگی نثر «مقامات» قسمتی ازمقامه سوم نقل می‌شود:

 

«حكایت كرد مرا دوستی كه در متابعت اوبود و جان در مشایعتاو، كه وقتی از اوقات كه شب جوانی مظلم وغاسق بود و درخت كودكی راسخ و باسق، ریاحین عیش تازه و راحات روح بی‌حد و اندازه، باغ جوانی تر وتازه بود و از فیلسوفی من در جهان آوازه. خواستم كه بر امّهات بلاد گذری كنم و اجتیاز را اختیار سفری پیش گیرم. با یاران یكتا و اخوان صفا مشورتی كردم. هر یك سفری را تعیین و عزیمتی را تحسین كردند…»

 

7. بخشی از نثر كلیله و دمنه در اینجا نقل می‌شود:

 

«… و هر كه ازآتش بستر سازد و از مار بالین كند خواب او مهنـّا نباشد و از آسایش آن لذتی نیابد. فایده سداد رای و غزارت عقل آن است كه چون از دوستان دشمنی بیند و از خدمتگاران نخوت مهتری مشاهدت كند در حالْ اطراف كار خود فراهم گیرد و دامن از ایشان در چیند و پیش از آن كه خصم فرصت چاشت بیابد برای او شامی گواران سازد. چه دشمن به مهلت قوت گیرد و به مدت عدت یابد…»

 

8. قسمتی از نثر گلستان در اینجا نقل می‌شود:

 

«كسی از متعلقان منش بر حسب واقعه مطلع گردانید كه فلان عزم كرده است و نیت جزم كه بقیت عمر معتكف نشیند و خاموشی گزیند. تو نیز اگر توانی سر خویش گیر و راه مجانبت پیش. گفتا به عزت عظیم و صحبت قدیم كه دم برنیارم و قدم بر ندارم مگر آنكه سخن گفته شود به عادت مألوف وطریق معروف كه آزردن دوستان جهل است و كفارت یمین سهل، و خلاف راه صواب است و نقض رای اولوالالباب ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در كام…»

 

9. برای آشنایی با نثر این كتاب نمونه‌ای از آن نقل می‌شود:

 

«طایر نبال از برج طیران آغاز كرد و عُقاب عِقاب چنگل قهرباز از رفع جرّ محاصره علی الابتدا مجانیق و عرادّات به فضل ظاهر، حركت نصب یافت و چون اعراب تقدیری در حالت نصب، تابع جرّ گشت و جواب دخل مقدّر را نكته‌های سر تیز در مبحث جدال انداختند. آن روز تا زرده زرین ستام خورشید در زیر ران رایض تقدیر بر سطح میدان مینایی جولان می‌نمود، محاربت قائم و مكاوحت دائم بود و تیر و چرخ و وناوك و زوبین و سنگ ومنجنیق و فلاخن، از طرفین چون برید دعای ابرار درانصعاد و مانند نوازل قضا درانحداد، خلقی تمام از اندرون وبیرون مقتول و مجروح شدند…»

 

10. ادوارد گرانویل براون متولد 1862 و متوفی در سال 1926 میلادی، از مشاهیر مستشرقان انگلیسی است كه به زبان عربی و تركی تسلط كامل داشت و خاصه به زبان فارسی عشق می‌ورزید. تا آنجا كه تمام عمر خود را در راه مطالعه و تحقیق متون پارسی گذراند. او درسال 1887 به ایران مسافرت كرد و كتابی به نام «یكسال در میان ایرانیان» نوشت و پس از مراجعت به انگلستان در كمبریج به تعلیم زبان عربی و فارسی پرداخت. براون نوشته‌هایی در زمینه‌های مختلف، خاصه وقایع دوران مشروطیت نیز دارد. و اما از میان آثار او گذشته از تحقیقات و تألیفات ادبی او درتصحیح كتب و ترجمه و تاریخ، همچون تذكرة الشعرا، لباب الالباب، چهار مقاله و تاریخ گزیده، مهمترین آنها تاریخ ادبیات ایران است كه درچهار مجلد منتشر شده است: مجلد اول از قدیمترین ایام تا عصر فردوسی. مجلد دوم از فردوسی تا سعدی. مجلد سوم: عصر استیلای تاتار و مغول و مجلد چهارم: دوران جدید. این چهار مجلد توسط علی پاشا صالح و علی اصغر حكمت ترجمه شده است.»

 

11. چند سطر داخل گیومه در آورده از كتاب «از صبا تا نیما» ست.

 

12. از نثر تقلیدی این این دوره دو نمونه آورده می‌شود:

 

الف : نمونه‌ای از پریشان قاآنی:

 

«در هرات به خانقاه پیری رفتم تازه روی و بذله‌گوی، جوانی با روی تافته و موی بافته در كنارش نشسته، با خود گفتم الله الله پیرنوان را چه بخت جوان است كه چنین جوانی را مصاحب است پیر از صفای باطن دریافت گفت نامت چیست گفتم حبیبم گفت از اهل این دیاری گفتم نه غریبم. گفت حبیبا! ما دو پیر و جوان را چگونه دیدی گفتم تو را شیخ صنعان و او را شوخ كنعان. پیر از این سخن به سماع آمد و گفت به خدا سوگند كه این جوان به حقیقت و طریقت فرزند من است. اگر خواهی به رسم نیاز تو را بخشم. گفتم به بی‌نیازیش بخشید كه چنین بنده‌ای را چنان مولی اولی است‌…»

 

ب : نمونه‌ای از حدائق الجنان دنبلی :

 

«… حكایت كرد كه با جمعی از اهل وجد، از راه نجد عازم بیت‌الله شدیم. از شوق وصال كعبه مشتاقان خار مغیلان بر قدم گل و سمن بود. و لاله تمنا در ریاض خاطرها می‌دمید و خار وادی بطحا دامن دل می‌كشید. رفقا گفتند كه در قبیله نجد دختری قبله اهل وجد آمده، در جمال و كمال همچون سلمی و لیلا چندین، ستایش در خیل است و دلها به نظاره حسن آن دلربا مانند مغناطیس در میل‌…»

 

13. برای آشنایی با نثر طسوجی قسمتی از ترجمه الف لیله و لیله او در اینجا نقل می‌شود:

 

«روایت كرده‌اند كه در میان خلفای بنی عباس خلیفه‌ای داناتر از مأمون نبود كه جمیع علوم نیك بدانستی و او را هر هفته دو روز مجلس مناظره علما منعقد می‌شد و فقیهان و متكلمان هر یك در مرتبه خویش می‌نشستند. روزی مأمون با فقیهان و متكلمان نشسته بود، مردی غریب كه جامه سپید و كهن در برداشت به مجلس اندر آمد و پایین‌تر از همه بنشست. فقیهان به سخن گفتن شروع كردند و به حل مسائل مشكله اقدام نمودند. و ایشان را عادت این بود كه مسئله را به اهل مجلس یكان یكان عرض می‌داشتند و هر كدام از اهل مجلس را لطیفه‌ای یا نكته‌ای به نظر می‌آمد آن را ذكر می‌كرد. پس مسئله را در آن روز به تمامت اهل مجلس عرضه داشتند تا نوبت بدان مرد غریب رسید. آن مرد سخن گفتن آغاز كرد و جوابی نیكوتر از جواب فقیهان داد. سخن او را خلیفه تصدیق كرد و بپسندید و فرمود بالاتر از آن مكانی كه نشسته بود بنشیند…»

 

14. عبارات داخل گیومه به نقل از كتاب «از صبا تا نیما»ست.

 

15. برای آشنایی به كیفیت نثر قائم مقام، یكی از منشآت او نقل می‌شود:

 

«مهربان من! دیشب كه به خانه آمدم خانه را صحن گلزار و كلبه را طبله عطار دیدم. ضیفی مستغنی‌الوصف كه مایه ناز و محرم راز بود گفت: قاصدی وقت ظهر كاغذی سر به مُهر آورده كه سربسته به طاق ایوان است و گلدسته باغ رضوان. فی‌الفور با كمال شعف و شوق

 

مهر از سر نامه برگرفتم

 

دیدم كه سر گلابدان است

 

ندانستم نامه خط شماست یا نافه مشك ختا. نگارخانه چین است یا نگارخانه عنبرین. پرسشی از حاكم كرده بودی. از حال مبتلای فراق كه جسمش این جا و جان در عراق است چه می‌پرسی؟‌ تا نه تصور كنی كه بی‌تو صبورم. به خدا بی‌آن یار عزیز، شهر تبریز برای من تبخیز است. بلكه از ملك آذربایجان، آذر به جان دارم و از جان و عمر، بی‌آن جان عمر بیزارم. بلی فرقت یاران تفریق میان جسم و جان بازیچه نیست. ایام هجر است و لیالی بی‌فجر. درد دوری هست و تاب صبوری نیست. رنج حرمان موجود است و راه درمان مسدود.

 

یا رب تو به فضل خویشتن باری

 

زین ورطه هولناك برهانم

 

همان بهتر كه چاره این بلا از حضرت جل و علا خواهم تا به فضل خدایی رسم جدایی از میان برافتد و بخت بیدار و روز دیدار بار دیگر روزی شود. والسلام.»

 

16. چاپخانه یكی ازمهمترین عواملی بود كه به بیداری و آگاهی ایرانیان كمك كرد. گذشته از چاپخانه‌ای كه در زمان صفویه یك گروه مذهبی از مسیحیان در اصفهان دایر كردند و صرفاً به كارهای خود اختصاص دادند همچنان كه اشاره رفت، در واقع اولین چاپخانه‌ای كه رسماً طبع كتب فارسی را آغاز كرد، در سال 1227 هجری قمری به وسیله عباس میرزا در شهر تبریز دایر گردید و چند تن از ایرانیان كه این فن را آموخته بودند در آن مشغول به كار شدند. دومین چاپخانه را چندین سال بعد میرزا صالح شیرازی برای طبع روزنامه خود به تهران آورد و از این به بعد بود كه درمركزدیگر شهرهای ایران به تعداد چاپخانه‌ها تدریجاً افزوده شد.

 

17. یكی دیگر از مهم‌ترین عوامل بیداری و آگاهی ایرانیان ایجاد مدارس جدید بود چنان كه اشاره شد، نخستین مدرسه ایران را امیركبیر با نام دارالفنون تأسیس كرد. در این مدرسه رشته‌های مهندسی، موسیقی، ریاضیات، پزشكی، فنون نظامی، علوم طبیعی، زبان و ادبیات فرانسه تدریس می‌شد. پس از او میرزا حسین سپهسالار در سال 1290 هجری قمری مدرسه مشیریه و سپس مدرسه عالی علوم دینی سپهسالار را در كنار كاخ بهارستان ساخت. شهر تبریز در سال 1293 دارای نخستین مدرسه شد. اولین مدرسه نظامی در سال 1300 قمری در اصفهان به دست شاگردان پیشین دارالفنون بر پای گشت. و بعد از این تاریخ مردانی همچون میرزا علیخان امین‌الدوله، محمود خان احتشام السلطنه، میرزا یحیی دولت آبادی، مفتاح الملك و منتظم الدوله فیروزكوهی طی ده سال (1314ـ1324) هر كدام به بنای مدرسه‌ای جدید توفیق یافتند. و به این ترتیب تعلیم و تربیت نوین سال به سال جایگاه‌های جدید یافت.

 

18. روزنامه و روزنامه‌نویسی، یكی دیگر از عوامل بسیار مهم در آگاهی و بیداری ایرانیان بود. نخستین روزنامه ایرانی در 25 محرم 1253 قمری به نام «كاغذ اخبار»، كه معادل دقیق اصطلاح فرنگی آن Newspaper بود، توسط میرزا صالح شیرازی در تهران انتشار یافت. آنگاه امیركبیر نامه دولتی دیگری با عنوان «روزنامچه اخبار دارالخلافه تهران» و «وقایع اتفاقیه» را پدید آورد و آن را به سال 1267 قمری انتشار داد. سپس علی قلی میرزا اعتضادالسلطنه وزیر علوم ناصرالدین شاه، دو روزنامه دیگر با اعتبار همین وزارتخانه منتشر كرد. یكی از آنها «ورزنامه ملّتی» نام داشت و دیگری «روزنامه علمی» كه به ترتیب در سالهای 1280 و 1283 قمری نخستین شماره هر یك بیرون آمد. از این به بعد در شهرستانها نیز تدریجاً روزنامه‌هایی انتشار یافت. «روزنامه آذربایجان» در تبریز «روزنامه فارس» درشیراز و «روزنامه فرهنگ» در اصفهان. پس از ناصرالدین شاه، محمد حسین فروغی (ذكاء الملك) نشریه ارجمند خود «نامه تربیت» را در سال 1314 قمری بنیاد نهاد. در همین سالها مجدالاسلام دو نامه «ندای وطن» و «كشكول» و «ناظم الاسلام» دو روزنامه «نوروز» و «كوكب درّی» را درآوردند. «روزنامه ادب» نیز به كوشش ادیب الممالك فراهانی درمی‌آمد. «خلاصة الحوادث» نیز روزنامه یومیّه ایران بود كه از سال 1316 تا 1321 انتشار یافت.

 

و امّا بعد از این كه حكومت مشروطه به دست مظفرالدین شاه امضا شد، میرزا جهانگیرخان شیرازی، روزنامه «صوراسرافیل» را پدید آورد. صور اسرافیل یكی از مهمترین روزنامه‌های آن زمان بود. دهخدا «چرند و پرند» خود را در همین روزنامه می‌نوشت. نیز در همین عهد بود كه یكی از مؤثرترین روزنامه‌های عصر انقلاب یعنی نامه فكاهی و ادبی «نسیم شمال» به مدیریت سید اشرف‌الدین قزوینی در رشت چاپ می‌شد. و به این ترتیب سال به سال بر تعداد روزنامه‌ها و مجلات سیاسی و ادبی افزوده گشت. مجلات «بهار» از «اعتصام الملك» (1328 قمری)، «دانشكده» از «بهار» (1336 قمری)، «ارمغان» از وحید دستگردی (1338 قمری)، «آزادیستان» از تقی رفعت و «نوبهار» از «بهار» یكی پس از دیگری درآمدند. جز اینها از زمان ناصرالدین شاه گروهی از روشنفكران مقیم خارج نیز روزنامه‌هایی منتشر كردند. روزنامه‌هایی كه چون نویسندگان آنها آزادی بیشتری داشتند، در تنویر افكار مردم با تأثیری دو چندان بود، سید جمال‌الدین اسدآبادی و میرزا آقاخان كرمانی در تركیه روزنامه «اختر» را درمی‌آوردند. میرزا ملكم خان ناظم‌الدوله در سال 1307 قمری روزنامه «قانون» را در لندن منتشر كرد. سید جمال‌الدین كاشانی و مؤیدالاسلام در سال 1311 نامه «حبل المتین» را انتشار دادند. میرزا مهدی خان تبریزی روزنامه هفتگی «حكمت» را در سال 1310 در قاهره چاپ كرد و بالاخره نشریه هفتگی «ثریا» به سال 1316 قمری در قاهره و سپس روزنامه «پژوهش» میرزا علی محمد كاشانی به سال 1318 پخش شد كه هر دو از نشریات بسیار مهم بودند. همچنین پس از مشروطیت نیز روزنامه‌های معروفی همچون «كاوه» (1334)، «ایرانشهر» از حسین كاظم زاده (1340)، «فرنگستان» (1342) در برلن و روزنامه «پارس» به مدیریت ابوالقاسم لاهوتی در سال 1339 هجری قمری در استانبول درمی‌آمد.

 

19. سطور داخل گیومه، به نقل از كتاب «از صبا تا نیما»ست.

 

20. عبارات داخل گیومه، درآورده از كتاب «از صبا تا نیما»ست.

 

21. زین العابدین مراغه‌ای درسال 1255 قمری به دنیا آمد و در سال 1328 قمری وفات یافت. برای آشنایی با طرز كار او، قسمتی از «سیاحتنامه ابراهیم بیك» در اینجا نقل می‌شود:

 

«فردای آن، طرف ظهری به مسجد جمعه كه در حوالی كاروانسرا نزدیك به منزل ما بود، رفتیم كه نماز را در آنجا بخوانیم. این مسجد دور تا دورش همه مدرسه طلاب‌نشیسن و در میان صحن چشمه آب صافی است تجدید وضو كرده داخل مسجد شدیم. دیدم در یك طرف آن مسجد عالی خریزه انبار كرده‌اند. از مشاهده آن حال چشمم تیره شد. به سوی دیگر نگاه كرده دیدم دو نفر نشسته‌اند، پیش آمده از یكی پرسیدم عمو، این خربزه‌ها مال كیست؟ گفت از من است. پرسیدمش این دكان از كیست؟ گفت «مؤمن مگر نمی‌بینی اینجا مسجد است نه دكان‌…»

 

22. میرزا عبدالرحیم طالب اف در سال 1250 قمری در تبریز متولد و در سال 1328 قمری درگذشت. او كتابهای بسیاری دارد كه معروف‌ترین آنها «مسالك المحسنین» و «احمد» است. برای آشنایی با طرز كار او، پاره‌ای از كتاب اخیر نقل می‌شود:

 

«پسر من احمد هفت سال دارد. روز دوشنبه اول ماه ذی الحجه متولد شد. طفل با ادب و بازی‌دوست و مهربانی است. با صغر سن، همیشه صحبت بزرگان و مجالست مردان را طالب است. از برادرانش اسد و محمود و از خواهرانش زینب و ماهرخ، اسد و ماهرخ را كه هر دو از وی كوچكترند زیاد دوست می‌دارد. استعداد و هوش غریبی از وی مشاهده می‌شود. هر چه بپرسی، سنجیده جواب می‌دهد. سخن را آرام می‌گوید. آنچه را نفهمد مكرر سؤال می‌كند. بسیار مضحك است كم می‌خندد و بهانه جزئی كافی است كه نیم ساعت بگرید‌…»

 

23. میرزا علی اكبر خان دهخدا در سال 1297 قمری زاده شد و در سال 1334 شمسی مطابق با 1374 قمری وفات یافت. او یكی از بزرگترین محققان و دانشمندان معاصر ایران بشمار می‌رود. با مؤلفات بسیار كه مهمترین آنها مجلدات «لغت‌نامه» و «امثال حكم» اوست. مقالات «چرند و پرند» وی كه با امضاهای مختلف «دخو»، «نخود هر آش»، «خرمگس» و‌… نوشته شده، بسیار شهرت دارد و نخستین و بهترین نمونه طنز جدید و نثر انتقادی معاصر به حساب می‌آید. قسمتی از این مقالات او نقل می‌شود:

 

«اگرچه دردسر هم می‌دهم، اما چه می‌توان كرد، نشخوار آدمیزاد حرف است. آدم حرف هم كه نزد دلش می‌پوسد. ما یك رفیق داریم اسمش «دمدمی» است. این «دمدمی» حالا بیشتر از یكسال بود موی دماغ ما شده بود كه كبلائی، تو كه هم از این روزنامه‌نویسها پیرتری هم دنیادیده‌تری هم تجربه‌ات زیادتر است. الحمدلله به هندوستان هم كه رفته‌ای پس چرا یك روزنامه نمی‌نویسی؟ می‌گفتم عزیزم دمدمی، اولاً همین تو كه الان با من ادعای دوستی می‌كنی، آن وقت دشمن من خواهی شد. ثانیاً از اینها گذشته حالا آمدیم روزنامه بنویسم، بگو ببینم چه بنویسم؟ یك قدری سرش را پایین می‌انداخت، بعد از مدتی فكر سرش را بلند كرده می‌گفت چه می‌دانم از همین حرفها كه دیگران می‌نویسند. معایب بزرگان را بنویس به ملت دوست و دشمن را بشناسان‌…»

 

24. با زندگینامه جمال‌زاده و آثار و نمونه نثر او در بخش آخر كتاب آشنا خواهید شد.

 

25. گذشته از نثر علامه قزوینی و احمد كسروی، كه به ترتیب در استعمال زیاد لغات عربی و سره‌نویسی فارسی افراط كرده‌اند و با توجه به اختلاف جزئی كه بین نثر برخی از افراد گروه اول با دو گروه دیگر می‌توان دید و بدان اشاره رفت باید اقرار كرد كه نثر همه اینان از لحاظ روانی و انسجام و پختگی و استحكام در یك سطح نیست. برای آشنایی با نثر این دو گروه قسمتی از یكی ازنوشته‌های فروزانفر (به اعتبار استحكام و انسجام) از گروه اول و قسمتی از یكی ازنوشته‌های خانلری (به لحاظ درستی و سادگی) از گروه دیگر، به عنوان دو نمونه نثر تحقیقی و ادبی امروز نقل می‌شود:

 

الف : نمونه نثر بدیع الزمان فروزانفر:

 

«هر كس كه با ادبیات فارسی آشنایی دارد و بخصوص كتب اكابر این فن را از قبیل نظامی و فردوسی و سعدی و سنایی و مولانا جلال‌الدین به قصد فهم خوانده و خواسته باشد كه به غور و كنه آن افكار بلند و ژرف برسد، بی‌گمان بدین نكته پی برده است كه ادراك اندیشه آن بزرگان و حل اسرار سخنانشان مستلزم دقت و تعمق بسیار و احاطه بر انواع علوم و اطلاعاتی است كه مبنای تفكر و پایه شاعری آنان بوده و كسب آن مایه از معارف اسلامی امروز به سبب گرفتاریهای گوناگون كه دامنگیر نوع بشر است وهم از جهت آموختن علومی كه ضروری زندگانی عهد است به آسانی دست نمی‌دهد و در نتیجه علاقه جوانان كه روزگار مجال و فرصت بیشتر را از ایشان می‌گیرد نسبت به آثار پیشینیان روی در كمی و كاستی دارد و ادیبان خردمند و هواخواهان شعر و ادبیات باید در این باره بهتر بیندیشند و تا وقت هست و فرصت به دست است به شرح و تفسیر آثار استادان گذشته به زبانی هرچه ساده‌تر و بیانی هر چه روشن‌تر بپردازند و از هر یك بر حسب ذوق و یا رعایت مذاق نوآمدگان و دانش‌اندوزان خلاصه‌های متنوع ترتیب دهند...»

 

ب : نمونه نثر پرویز خانلری

 

«زبان نثر ساخته و پرداخته اجتماع است و فرد جز پذیرفتن آن چاره‌ای ندارد. اما زبان شعر را خود شاعر می‌سازد. همه كارش الفاظ است. این مایه را البته خود نمی‌آفریند. اما به دلخواه خویش برمی‌گزیند. پیش او از لفظ خرمنی هست. باید دید كه این خرمن از كجا فراهم آمده است. در بازار نثر همین كه سكه لفظ از رواج افتاد دیگر قابل داد و ستد نیست. اما در عالم شعر، خود شاعر است كه سكه‌ها را رواج می‌دهد پس در اینجا هیچ سكه‌ای ناروا نیست. شاعر به گنجینه الفاظ كهن راه دارد. همه آنچه سخنوران پیش از او داشته یا ساخته‌اند میراث اوست و از اینجاست كه چنین توانگر است. او همواره باید بداند و بتواند از این میراث بهره بگیرد. بداند كه این سرمایه را چگونه باید بكار برد. اگر آن را درست و به جا صرف كند كسی بر او ایرادی نخواهد گرفت كس نخواهد گفت كه این سكه را از كجا آورده‌ای پیداست كه ارث پدر است. این آزادی و اختیار كه شاعر در انتخاب الفاظ دارد به او مجال می‌دهد كه كلمات را، نه همان برای بیان معنی، بلكه از نظر صورت نیز برگزیند و به طریق خاص مرتب كند...»

 

26. برای آشنایی با چگونگی نثر و فضای خاص كارهای یوسف اعتصام الملك یكی از قطعات كوتاه او نقل می‌شود:

 

«نیمشب در صحرای لاجوردی امواج، نغمات قایقچی را گوش كردن، طلوع ستاره شامگاهان را دیدن، در روی برگها لغزش نسیم شبانه را نگریستن، قوس قزح را كه به دریا تكیه كرده است تماشا نمودن، به آواز كاكلی بیدار شدن، به صدای آبشار خوابیدن، برای فرح و خرمی صحراها از شهرهای پرآشوب گریختن، از تولد اولین فرزند آگاهی یافتن، نشانه افتخار را با قلم یا شمشیر به دست آوردن، منازعه‌ای را خاتمه دادن، شراب كهنه در شیشه‌ها داشتن، ستمكاران را مغلوب و منكوب ساختن، همه اینها خوشایند و لطیف هستند. اما عشق نخستین ما از همه اینها خوشایندتر و لطیف‌تر است‌...»

 

27. برای آشنایی با چگونگی نثر و فضای این گونه آثار، دو قطعه از نوشته‌های دو نماینده مشهور آن علی دشتی و محمد حجازی نقل می‌شود. با این توضیح كه نثر دشتی با توجه به خلق و خوی او، تحرك بیشتر و لحن تندتر دارد و همراه با جملات بلند و لغات تازی بیشتری است، و نثر حجازی با توجه به طرز فكر او دارای محتوای خوشبینانه‌تر، لحن آرام‌تر، جملات كوتاه‌تر و لغات تازی كمتری است.

 

الف‌ : نمونه نثر دشتی

 

«این اتاق در زیر پرتو نیمرنگ صبح قیافه غمناك و ماتمزده‌ای دارد. بر دیوارهای این اطاق چه یادگارهای غم‌انگیزی باقی است. كسی نمی‌تواند بفهمد در فضای محنت‌آلود این اتاق چه ضجه‌هایی طنین انداخته و خاموش شده. و چه قدر آمال و آرزو در پشت آن درهای ضخیم دفن گردیده و چه كلمات شیرین، آهسته از روی لبان محبوسین عبوركرده است. در این گورستانی كه امروز مدفن ماست بیست و یك مزار موجود است كه در بطون سرد و تاریك آن اشكها، ناله‌ها، طپش‌های قلب، آرزوها، خیالات و بالاخره توده‌های زیادی از اسرار روح بشر مدفون است كه خیلی تأثیرخیزتر و دردناك‌تر و فهمیدن آن برای بشریت نافع‌تر از آثاری است كه پومپئی از زیر خاكسترهای «وزو» به ما تقدیم كرده است...»

 

ب : نمونه نثر حجازی

 

«فردا سحر هنوز از آفتاب اثری نبود كه ما كنار رودخانه ایستاده بودیم و خواب‌آلوده و ذوق‌زده می‌دیدیم كه آهسته و شورانگیز،‌ سیاهی از آسمان می‌رود، ستاره‌ها چشمكی می‌زنند و قایم می‌شوند. قله‌ها سر می‌كشند و خودنمایی می‌كنند. پرده تاریكی كه روی آب كشیده و خروش رود را سهمناك كرده بود،‌ نازك شد و درید. آن همه غول و دیو كه درشاهنامه خوانده بودم به صورت كوه‌های عظیم و درختهای بلند دره‌های عمیق درآمدند. حیفم می‌آمد چشم به هم زنم، خیره نگاه می‌كردم كه مبادا یك قلم از این نقاش سحرآمیز را نبینم: متصل رنگ بود كه در هم ریخته می‌شد و نقش و نگار بود كه به آن رنگها جلوه می‌كرد و مرا چون غریقی در طوفان خیال هر آن به عالمی می‌انداخت‌...»

 

28. برای مثال می‌توان از علی دشتی و محمد حجازی و محمد مسعود و عبدالرحمن فرامرزی و ازنسل پیشین و از كریم پورشیرازی و رحمت مصطفوی و علی‌اصغر امیرانی از نسل میانه و از دكتر محمود عنایت و دكتر علی‌اصغر حاج سید جوادی و مسعود بهنود از نسل جوان‌تر نام برد.

 

29. برای مثال می‌توان از دكتر محمود عنایت نام برد. كسی كه در مقالات او گاه همه این شرایط را می‌شود دید. برای نمونه به نقل یكی از «راپرت‌»های او مبادرت می‌گردد:

 

«امروز در روزنامه خواندم كه ترتیباتی مقرر شده است تاعادت به پشت میزنشینی در ادارات منسوخ شود و كارمندان به جای اینكه تمام اوقات را پشت میز بگذرانند ساعاتی را مصروف فعالیت در خارج از محیط اداره كنند. ظاهراً این پشت میزنشینی و سنت چسبیدن به صندلی از ره‌آوردهای تمدن فرنگ است و شاهد بزرگ این مدعا را من بر حسب تصادف در داستانهای اساطیر آن دیار پیدا كردم. در اساطیر یونان و روم سخن از قهرمانی است به نام «تزه» كه نظیر هركول صاحب كرامات و خوارق عادت متعددی است و در سرگذشت اوشگفتی‌های بسیار دیده می‌شود. یكی از این شگفتی‌ها صدماتی است كه«تزه» به همراهی یكی دیگر از قهرمانان اساطیری به نام «پرتیوس» در برزخ محتمل شده‌اند. در افسانه‌ها آمده است كه این دو قهرمان در زمین، دلاوریها و شیرینكاریهای بسیار كردند و هنگامی كه بعد از مرگ به عالم ارواح رفتند آن همه جسارت و بی‌احتیاطی را با رنج وشكنجه‌ای سخت تاوان دادند. در عالم ارواح برزخیان به ظاهر قدوم آنها راگرامی داشتند و ضیافتی بزرگ به افتخار ایشان برپا كردند. در سر میز شام نیز حضرات را بر صدر مجلس نشاندند و اكرام و احترام را تمام كردند. اما پس از پایان ضیافت «تزه» و «پرتیوس» متوجه شدند كه به صندلیهای خود چسبیده‌اند و رها شدن نتوانند. «تزه» بعد از رنج بسیار به شفاعت خدایان از این وضع خلاص شد اما «پرتیوس» برای ابد به كرسی خود چسبید. راوی می‌گوید رهایی «تزه» نیز خالی از دردسر نبود، یعنی او برای برخاستن از صندلی تلاش بسیار كرد و عاقبت نیز قسمتی از بدن او به صندلی چسبید. به همین جهت در اساطیر آمده است كه اخلاف «تزه» «آتی‌ها» همیشه لگن خاصره‌شان لاغر و كم‌گوشت بود.

 

می‌بینید كه پشت میزنشینی ریشه‌ای عمیق در اساطیر غرب دارد. اما به ظاهر هنگامی كه این سنت به همراه سایر ره‌آوردهای تمدن فرنگی در مشرق زمین رایج و شایع شد، شرقیان بر غربیان سبقت گرفتند. و در تاریخ زندگی آنها كم نیستند آدمیانی كه نه تنها خود بلكه اولاد و احفادشان برای همیشه به صندلی چسبیدند و پشت میزنشینی طبیعت ثانوی ایشان شد و به قول آن بزرگوار بی‌گمان سبب نحیفی و نزاری و لاغری اندام شرقیان نیز از همین جاست كه لابد قسمتی از بدن آنها هم بعد از برخاستن به صندلی چسبیده است‌...»

 

30. و خاصه «سرگذشت علی بابا» اثر جیمز موریه به ترجمه شیوای میرزا حبیب اصفهانی، كتابی كه به اعتبار روانی و رسایی قلم و پختگی نثر، كه هم ساده و هم فنی است و حاكی از نهایت تسلط نویسنده به زبان فارسی است، نه تنها یكی ازشاهكارهای ترجمه در قرن سیزدهم هجری، بل با مقایسه با بهترین ترجمه‌ها تا امروز نیز از كتب مهم ترجمه بشمار می‌رود. در اینجا بخشی از آن نقل می‌شود:

«... قاطرچی از روی نصیحت (به جای بابا) گفت: فرزند! تو جوانی هستی مستعد و نیرومند، زبانباز و خوش آواز، خنده‌رو و بذله‌گو. با آواز خوش مردم را به نوشیدن آب مشتاق توانی ساخت و با ریشخند و شوخی به دلها راه توانی یافت. زوار به خیال استحصال اجر و ثواب می‌آیند. كسی كه با ایشان به نام خیرات و مبرّات برمی‌آید، از عطایا و صدقات ایشان كامیاب می‌گردد. بیا و به یاد لب تشنه كربلا آب بفروش. اما زنهار، در ظاهر عملت فی سبیل‌الله باشد و در باطن تا پول نگیری قطره‌ای آب به كسی ندهی! چون كسی آب نوشید، به چاپلوسی، با عبارت‌های آبدار بگو نوش جان! عافیت! گوارا! لب تشنه كربلا از شفاعت سیرابت سازد، ازدست بریده عباس بن علی جام شفاعت بنوشی! با این گونه سخنان ریشخندكن كه ریشخند دردمندان خیلی كارها می‌كند. اما آوازت را چنانبلند برآر كه هر كس بشنود. و لطیفه‌ها و نكته‌ها چنان گوی كه همه كس بخندد و شعرها چنان خوان كه همه را خوش آید. ساده‌لوحی و صافدرونی زواران را بین كه با آن همه ترس وبیم تركمانها، از دیار دوردست خرجهای گزاف می‌كنند و به زیارت می‌آیند. بااین گونه مردم چه كار نمی‌توان كرد؛ به آسانی همه را توان فریفت. عملشان در چشمشان است. چه می‌بیند تا بفهمند؟ تو هر چه می‌گویی به نام خدا و پیغمبر بگو دیگركار مدار. من چند وقت پیش از این در همین جا همین كار كردم و از پول سقایی یك قاطر خریدم. اكنون اینم كه می‌بینی‌…»

 

31. خاصه نویسندگان زیر كه تقریباً همه آثارمشهور آنان دراین چند دهه اخیر ترجمه شده است:

 

هومر، سوفوكل، دانته، شكسپیر، مولیر، گوته، شیللر، ایبسن، پوشكین، روسو، گوگول، استاندال، بالزاك، تولستوی، داستایوسكی، فلوبر،‌ دیكنس، تواین، چخوف، گوركی، ‌تسوایك، هسه، كافكا، ولف،‌ جیمز، ملویل، لندن،‌ فاكنر، همینگوی،‌اشتاین بك،‌ فتیز جرالد، شولوخوف، مرل،‌ مارلو، سارتر، سیمون دوبوار، بكت، یونسكو، سیمون، وایلد، اگزوپری، سیلونه، سالینجر، آستوریاس، گاری، بُل، بورخس، ماركز،‌ كوندرا،‌ لوئیس، موام، گرین و‌...

 

32. باید دانست كه تا مدتها كار مترجمان ایرانی آن بود كه مضمون كمدیهای «مولیر» و دیگران را برمی‌گرفتند و بنابر ذوق و سلیقه شخصی باز می‌نوشتند و به آنها آب و رنگ ایرانی می‌دادند. از این قبیل است: «طبیب اجباری» و «گیج» و نیز «عروسی مجبوری» به ترجمه حسنعلی میرزا عمادالسلطنه و «حاجی ریایی خان» یا «تارتوف شرقی» به ترجمه میرزا احمدخان كمال الوزراه و تقریباً همه ترجمه‌های سید علی نصر «عوامفریب سالوس»، «سه عروسی در یكشب»، «طلبكار و بدهكار» و «میرزا قهرمان» و در دوره‌های بعد در آثار «تألیف ـ ترجمه» ذبیح‌الله منصوری، كه چنانكه گفته‌اند از زمان كوتمبرگ واختراع صنعت چاپ هیچ قلمزنی در جهان، به اندازه او از قلم كارنگرفته است.

 

33. نه همچون اغلب مترجمانی كه چون به ترجمه شعرهای مختلف دست می‌زنند، چگونگی كار آنها چنان است كه گویی همه این شاعران در یك قرن زندگی كرده‌اند و در زبان و شكل و شگردهای كارشان هیچ اختلافی نیست. اصلی كه نه تنها در كار مترجمان آثار رمانتیك ـ كه همواره نثری مشخص و یكنواخت دارند ـ به وضوح پیداست، بلكه هنوز نیز كمتر مترجمی را می‌توان سراغ گرفت كه در ترجمه شعر به زبان و شگرد شاعر اصلی توجه كند. و به فرض توجه نیز به علت اصل ترجمه‌ناپذیری شعر و اشكال انطباق دو زبان از لحاظات مختلف با یكدیگر، (خاصه وقتی این زبان، زبان شعر، آن هم زبان فارسی در برابر یكی از زبان‌های اروپایی باشد ـ زبانهایی با اصول و اسلوبهای جز زبان ما) حصول به توفیق كمتر امكانپذیر تواند بود. شاید از این نظر ترجمه منتخب اشعار والت ویتمن هنری لانگ فلو و رابرت فراست را در دهه سی با سرپرستی سیروس پرهام و نظارت منوچهر انور به ترجمه دكتر فتح الله مجتبایی و دكتر اسلامی ندوشن، بتوان نخستین كار جدی در این زمینه تلقی كرد، كه متأسفانه دنباله آن گرفته نشد.

 

34. برای مثال می‌توان به ترجمه «دن كیشوت» از محمد قاضی مترجم معروف كه از شاهكارهای ترجمه در زبان فارسی است، اشاره كرد. برای آشنایی با این ترجمه قسمتی از آن نقل می‌شود:

 

در آن اثنا كه هر دو مستقیم پیش می‌رفتند سانكو به ارباب خود گفت: ارباب! اجازه می‌فرمایید كه من چند كلمه‌ای با شما خودمانی صحبت كنم؟ از وقتی كه آن جناب فرمان جابرانه رعایت سكوت را به بنده تحمیل فرموده‌اید، بیش از چهار موضوع در دلم مانده و پوسیده‌اند. ولی الان یكی از آن موضوعات بر نوك زبانم است كه حیف است ناگفته ضایع شود. دن كیشوت جواب داد: بگو! ولی زیاد طول و توضیحش مده چون هیچ صحبتی اگر طولانی باشد شیرین نیست. سانكو گفت: پس عرض می‌كنم، من در چند روز مشاهده كرده‌ام كه سرگردان بودن حضرت عالی به دنبال ماجراها در این بیابان‌ها و در پیچ و خم این جاده‌ها چه قدر اندك فایده و كم ‌ثمر است و به علاوه مخاطرات اتفاقی و پیروزیهای حاصله هر چه باشد چون كسی نیست كه آنها را به چشم ببیند و از آنها مطلع شود هنرنمایی‌های حضرت‌عالی علی‌رغم نیّات شما و ارج قدر آنها در ظلمت نسیان ابدی مدفون خواهند شد. بنابراین به نظر من در صورتی كه جناب‌عالی نظر بهتری نداشته باشید، صلاح در این است كه ما هر دو به خدمت امپراطور یا شاهزاده والایی كه در جنگی درگیر شده باشد در آییم تا حضرت‌عالی بتوانید در خدمت آن بزرگوار زور بازو ونیروهای ذاتی و فراست خویش را كه از این همه بالاتر است نشان بدهید. مسلماً وقتی آن عالی‌جناب كه ما به خدمت او درمی‌آییم به فضائل حضرت‌عالی پی ببرد هر یك از ما را به قدر لیاقت خویش پاداش خواهد داد. به علاوه در دربار او كشیشان وقایع‌نگار نیز خواهند بود كه داستان دلاوریهای شما را به رشته تحریر بكشند تا یادآن در خاطره‌ها بماند من از شخص خود چیزی نمی‌گویم زیرا هنرهای من از حدود افتخارات مهتری تجاوز نمی‌كند، با این وصف به جرأت ادعا می‌كنم كه اگر در آیین پهلوانی رسم بر این جاری بود كه دلاوریهای مهتران را نیز ثبت كنند معتقدم كه شاهكارهای من در حاشیه نمی‌ماند‌...»

 

35. از میان مترجمان مشهور در رشته‌های گوناگون، از ابتدا تاكنون، بی‌اینكه میزان توفیق آنها را در یك سطح دانست، می‌توان به این نامها اشاره كرد:

 

میرزا حبیب اصفهانی، ناصرالملك، جمال زاده،‌ سعید نفیسی، صادق هدایت، بزرگ علوی، مسعود فرزاد، پرویز خانلری، كریم كشاورز، م.ا. به‌آذین،‌ محمد قاضی، اسماعیل سعادت، كیكاووس جهانداری، ابوالحسن نجفی، نجف دریابندری، ابراهیم گلستان، پرویزداریوش، مصطفی رحیمی، فتح‌الله مجتبایی، اسلامی ندوشن، عبدالله توكل، علی اصغر خبره‌زاده، احمد سمیعی، حمید عنایت، كریم امامی، رضا سیدحسینی، احمد شاملو، صفدرتقی‌زاده، عزت‌الله فولادوند، سیروس پرهام، باقر پرهام، جلال ستاری، احمد میرعلایی، رضا براهنی، پرویزهمایونپور، محمدعلی صفریان، محمد تقی غیاثی، احمد گلشیری، نیرمحمدی،‌ جلال الدین اعلم، احمد كریمی، مهدی سحابی، منوچهر بدیعی و‌...

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...