رفتن به مطلب

آلدوروسی ايزنمن


ارسال های توصیه شده

او عقيده‌اي دوگانه نسبت به شهر دارد. شهر به عنوان يك مجموعة‌ اطلاعاتي - يك عنصر مصنوع بالكن‌شناسانه و شهر به عنوان ساختار مستقل است.

او بر فرآيند كار تأكيد مي‌كند و در اين فرآيند مفاهيم تاريخ و تيپولوژي، را مطرح مي‌كند. تاريخ معادل “اسكلت” Skeleton و چارچوب عمل مي‌كند كه بوسيله زمان اندازه‌گيري مي‌شود و زمان را نيز اندازه‌گيري مي‌كند، اين ساختار شهر را به تاريخ متصل مي‌كند. هم خود ساختار است و هم ويرانه، هم تاريخچه وقايع و هم زماني است و عنصري است كه مي‌توان از آن براي مطالعة خودش استفاده كرد. اين ساختار دو جنبه دارد يكي اهميت انتزاعي آن و ديگري طبيعت واقعي بخش‌هاي مجزاي آن است. اين اسكلت يك عنصر جمعي است كه به ما كمك كند ادراك روسي Rossi را از شهر بفهميم. “يك خانة عظيم ساختة دست انسان” اين ساخته شامل دو فرآيند است. 1)‌ ساخت و توليد دو خاصيت ماندني زمان از ديد او مسكن و بناهاي يادماني هستند. مسكن موردي ماندني در شهر است. هر چند خود خانه‌ها نيستند در حاليكه بناهاي يادماني درست عكس آن هستند كه در طول زمان باقي مي‌مانند و سمبليك هستند و عملكردشان در طول زمان تغيير مي‌كنند. اين عناصر هم خاصيت پيش برنده و هم عقب نگهدارنده دارند. آنها به دليل فرم خود در طول زمان باقي مانده‌اند.

vlhe1aa4p91zzog65vgl.jpeg

 

مفهوم ديگري كه روسي به آن اشاره مي‌كند مكان خاص يا Locus است. مكان عنصري مستقل است كه مانند مفهوم ماندگاري permanence نه فقط توسط فضا بلكه توسط زمان، توپوگرافي و فرم و مهمتر از همه به دليل وقوع وقايع قديمي و اخير تعيين و تعريف مي‌شود. براي روسي، شهر صحنة وقوع فعاليت‌هاي انساني است. اين نمايش تنها يك ارائه صرف نيست بلكه واقعيت است كه حوادث و احساسات و هر واقعه‌اي را كه در خود خاطره‌اي از گذشته و خاصيت بالقوه‌اي از خاطره بودن در آينده را دارد. مكان، محلي است كه مي‌تواند وقايعي را در خود جاي داده و در عين حال خود يك واقعه است منحصر به فرد بودن آن از طريق نشانه‌هايي كه علامت وقايع هستند، قابل شناسايي است.

به اين ترتيب محل، وقايع و نشانه‌ها خصوصيات عناصر شهري هستند. قابليت انعطاف يك محل براي پذيرش عملكردهاي متنوع بستگي به دقت فرم دارد. تاريخ تا زماني زنده است كه از شيئ استفاده مي‌شود زمان كه فرم مي‌ماند و از عملكردش جدا مي‌ماند تاريخ به خاطره تبديل مي‌شود.

با پايان تاريخ خاطره آغاز مي‌شود، تاريخ از طريق رابطة ميان خاطرة جمعي وقايع و منحصر به فرد بودن فضا (Locus solus) و نشانة مكان به صورت فرم معرفي مي‌شود. “روح شهر” در تاريخ است و وقتي به آن فرم داده مي‌شود به مكان تبديل مي‌شود.

زمان جديد براي معماري خاطره است كه جايگزين تاريخ مي‌شود. روسي در تيپولوژي امكان اختراع را مي‌آيد دقيقاً به اين دليل كه نوع هم پروسه (فرآيند)‌ و هم شيئي است به عنوان يك فرآيند داراي شخصيت تركيبي است كه خود نمايش فرم است. تأثير خاطره (حافظه) بر فرم است كه پروسة جديد طراحي را آغاز مي‌كند. خاطره با تاريخ تركيب مي‌شود تا به يك گونه فرم اهميتي وراي عملكرد اوليه آن بدهد.

هم ايدة پايان تاريخ، زماني كه فرم ديگر حاوي عملكرد اوليه‌اش نيست و تغيير فرم از ميان قلمرو تاريخ به شكل خاطره فرآيند طراحي قياسي روسي را شكل داد. اصولاً قياس مهم‌ترين ابزار روسي است.

از ديدگاه روسي ابعاد شهر بي‌اهميت هستند چرا كه معنا و كيفيت نه در مقياس‌هاي مختلف كه در ساخت و سازهاي واقعي و مصنوعات منفرد است.

از ديد روسي تمامي تظاهرات عظيم زندگي اجتماعي و كارهاي مهم هنري در زندگي ناخودآگاه شكل گرفته‌اند. اين موضوع او را به تضاد ديگري مي‌كشاند. شهر به عنوان يك هويت اجتماعي محصول ناخودآگاه جمعي است و همزمان به عنوان تركيبي از مصنوعات فرمال محصول افراد بسياري است. يعني محصول جمع و طراحي براي جمع است. در هر دو مورد ايدة اصلي Collective subject موضوع جمعي است.

به اين صورت در حاليكه روسي شهر را محصول غلبة فرد بر تاريخ مي‌داند، از سوي ديگر او شهر را دستاوردي بي‌همتاي انساني مي‌داند.

مقاصد زيبايي‌شناسي و خلق محيط‌هاي بهتري براي زندگي دو خصوصيت دائمي معماري است. هر چند روسي بر روش تاريخي تأكيد مي‌كند اما نمي‌توان شهر را تنها از ديد تاريخي بررسي كرد. بنابراين مي‌بايست عناصر ماندگار permanences شهر را بررسي كرد. آنها عناصر و ساختار ثابت يك شهر هستند.

دو روش برخورد با شهر هست: يكي كه شهر را محصول سيستم‌هاي توليد كننده و عملكردي معماري و فضاهاي شهري مي‌داند و ديگري كه آن را ساختار فضاي مي‌داند. در حالت اول شهر از سيستم‌هاي سياسي اجتماعي و اقتصادي نشأت گرفته و از ديدگاه اين تخصص‌ها بررسي مي‌شود و بحث دوم به معماري و جغرافي برمي‌گردد.

روسي بر فرم تأكيد زيادي مي‌كند. او معتقد است كه فرم مي‌تواند مستقل از عملكرد به زندگي خود ادامه دهد. فرم آن چيزي است كه بر فرد تأثير گذاشته و آن را زندگي و تجزيه مي‌كند فرم ساختار شهر را مي‌سازد.

با حركت در فضاي شهري تجربيات مختلفي داريم و تأثيرات مختلفي مي‌گيريم مردمي هستند كه يك مكان خاص را دوست ندارند و يا بالعكس مكان برايشان عزيز است. مجموع تمام اين تجربيات و خاطره‌ها آن چيزي است كه شهر را مي‌سازد.

روسي باز هم بر فرم‌هاي شهري تأكيد مي‌كند به نظر او شكل‌شناسي Morphology شهري تشريح فرم اجزاي شهر است.

ما مي‌بايست در مطالعة‌ شهر به جغرافياي شهري، توپوگرافي شهري، معماري و ساير ديسپلين‌ها بپردازيم. يكي از مهمترين اين مطالعات تيپولوژي (گونه‌شناسي) است كه تا به حال با آن به صورت جدي برخورد نشده است.

به گفته لوي اشتراوس شهر موضوع طبيعت و محصول فرهنگ است. Object of nature and subject of culture

موريد هالبواچ Mauriee Halbwach خاطره جمعي و تجسم را خصوصيات نمونة عناصر شهري مي‌داند.

موضوع ديگري كه مي‌بايست به آن توجه شود جهت‌يابي مردم و چگونگي آن در شهر است. يعني تكامل و شكل‌گيري حس مكان آنها كه كوين‌لينچ به خوبي به آن پرداخته است.

كاميلوزيته پاسخ بسياري از ابهامات را دربارة شهر دارد. به گفته او ما سه نوع روش طراحي شهري داريم سيستم شبكه‌اي شعاعي و مثلثي و روش‌هاي ديگر تركيبي از اين سه است. تمامي اين روش‌ها به سازماندهي خيابان‌ها مربوط شده و بنابراين صرفاً فني است. اين روش پاسخگوي ارتباطات است نه هنر او شهر را كليتي مي‌داند كه چيزي بيش از خيابان‌ها يا ميادين صرف است. بلكه آن چيزي نيز هست كه با قدم زدن در خيابان به آن دست مي‌يابيم و آن را تجربه مي‌كنيم.

از ديد روسي تيپولوژي اهميت زيادي دارد. يك گونه (نوع) چيزي است كه دائمي و پيچيده است. اصلي منطقي است كه قبل از فرم آمده و آن را دربر مي‌گيرد.

به اين ترتيب گونه (نوع- type) يك ثابت است و بسته به شخصيت نياز به شكل‌هاي مختلف خود را نشان مي‌دهد. گونه ايدة اصلي معماري و به اصل آن نزديك است. عليرغم تغييرات، همواره بر مبناي احساسات و منطق به عنوان اصل معماري و شهر بوده است.

در بسياري موارد عملكرد يك شهر و نياز مردم آن، دليل وجودي‌اش است و شهرها به صورت انواع مختلفي مي‌يابن، شهرهاي تجاري، فرهنگي، صنعتي، نظامي و…. .

با مطالعة‌ طرح و ساختار شهرها مي‌بينيم كه خيابان‌هاي شهر مي‌توانند مستقيم، منحني يا پيچيده باشند. اما فرم كلي شهر معني خاص خود را دارد و نيازهاي آن در بناهايش برآورده مي‌شود كه عليرغم تفاوت‌هاي ظاهري‌شان، شباهت‌هاي غيرقابل انكاري دارند. به اين ترتيب معماري شهري رابطه‌اي ميان اشكال در طول تاريخ ايجاد مي‌كند. اين رابطه در زمينه تفاوت‌هاي ميان دوره‌هاي تاريخي و فرهنگي برقرار مي‌كند. بنابراين انواع تيم‌هاي متفاوت معرفي مي‌كند و اين تداوم وحدت خاصي را در بافت شهري ايجاد مي‌كند. از اينجا مي‌توان به نقش خيابان رسيد. شهر در يك مكان خاص بوجود مي‌آيد اما خيابان‌ها به آن زندگي مي‌دهند. ارتباط و وحدت ميان هدف شهر با شريان‌هاي ارتباطي‌اش جزو اصول توسعه و گسترش شهر است.

مارسل پوئت Marcel Poete بدون شك يكي از مدرن‌ترين مطالعات را دربارة شهر انجام داده است.

در فلسفة روش‌بيني Enlightenment

1) ميليزيا Milizia

2)‌ تريكارت Tricart

3)‌ شبوت Chabot

4) لودان Lavedan

تاريخ شهر همواره از جغرافياي آن جدايي‌ناپذير است و بدون هر يك از آنها امكان درك معاري به عنوان يك پديدة انساني نيست. شهر سمبل تداوم يك جامعه است و هيچ شهري هرگز دچار كمبود حسي منحصر به فرد بودن نشده است.

فرديت يك عنصر شهري با يك واقعه و علامت وقوع آن آغاز مي‌شود.

براي اينكه يك بنا يا مكان در طول تاريخ باقي بماند، مي‌بايست وراي عملكرد و تاريخ برود.

در مورد تأثير عامل اقتصاد بر معماري روسي به نظريات موريس هالبواچ Mauric Halbwachs مي‌پردازد.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

بطور كلي آلدوروسي چند مفهوم عمده را معرفي مي‌كند و بر ابزارهايي براي نشاخت اين مفاهيم تأكيد مي‌كند:

1- پويايي Permanence

2- مكان خاص Locus Solus

ابزارهايي كه او براي شناخت اين مفاهيم بر آنها تأكيد مي‌كند:

1- گونه‌شناسي Typo logy

2- تاريخ و خاطره History & Memory

3- جمع و خاطره جمعي Collective

در همين جهت او بناهاي يادماني monument و فرم آنها را كه در طول تاريخ ماندگار بوده و اسكلت شهر را مي‌سازند بسيار مهم مي‌داند.

او بر اين عقيده است كه اين فرم‌هاي ماندگار مي‌توانند در طول تاريخ عملكردهاي مختلفي به خود بگيرند. و به عنوان سمبل‌هايي در شهر ساختار يا اسكلت آن را مي‌سازند. در حاليكه جنبة ديگر بناهاي درون شهر، منازل مسكوني و اصولاً اصل سكونت است. اين اصل و به عبارت ديگر عملكرد آن ماندني است در حاليكه خود خانه‌ها از ميان مي‌روند. شهر مجموعه‌اي از معماري‌هاي مختلف يا بخش‌هاي مختلف است كه عمدتاً يا محل سكونت و يا عناصر اوليه primary elements هستند.

 

Permanence

تئوري پويايي permanence ابتدا توسط Poete و لاودان Lavedan بيان شده‌ است. بخشي از آن به اين برمي‌گردد كه ما در زمان حال، گذشته را هم تجربه مي‌كنيم. و اكثراً اين تجربه به دليل وجود بناهاي يادماني و مهم است كه به صورت نشانه‌هاي فيزيكي گذشته، باقي مي‌مانند. اين فرم‌ها در طول تاريخ عملكردهاي مختلفي به خود مي‌گيرند و اين حيات و زندگي شهر را ممكن مي‌كند.

پويايي permanence يا ماندگاري persistance يك بناي يادماني monument بستگي به ظرفيت آن براي پذيرش تاريخ و هنر وجود آن و خاطره‌ها در شهر دارد. در حاليكه در شهرهاي مرده بناهاي يادماني به عناصري صرفاً باستان‌شناسي تبديل مي‌شوند. فرآيند ديناميك يك شهر بيشتر در جهت تعامل است تا حفاظت. و در اين فرآيند بناهاي يادماني تنها حفاظت نمي‌شوند بلكه به عنوان عناصري رشد يابنده درتوسعه تداوم دارند به همين دليل فرمي كه تنها يك عملكرد به خود بپذيرد، نمي‌تواند اين پويايي را داشته باشد. فرم شهر همواره متعلق به يك دوره خاص است كه مرتباً در حال تغيير است.

آنچه پويايي permanence را در فضا تعريف مي‌كند تنها زمان، توپوگرافي موقعيت و حتي فرم بنا نيست. بلكه وقايعي كه در آن فضا رخ مي‌دهند به فضا معنا داده و آن را ماندگار مي‌كنند. يعني به نظر آلدوروسي لحظه‌اي هست كه تاريخ كنار رفته و خاطره جايگزين آن مي‌شود. به نظر روسي شهر صحنة وقوع فعاليت‌هاي انساني است. به همين دليل خاطرات آدم‌ها اهميت زيادي دارد. و از اين جا است كه مفهوم خاطرة جمعي و جمع Collective مطرح مي‌شود. از ديد روسي تمامي تظاهرات عظيم زندگي اجتماعي و كارهاي مهم هنري در زندگي، ناخودآگاه شكل مي‌گيرند. شهر به عنوان يك هويت اجتماعي محصول ناخودآگاه جمعي است. و همزمان به عنوان تركيبي از محصولات فرمال فعاليت افراد بسياري است. يعني محصول جمع و طراحي براي جمع است و هر دو محصول جمع است. به اين ترتيب او شهر را محصول غلبة فرد بر تاريخ و دستاوردهاي منحصر به فرد انسان مي‌داند.

هر چند روسي بر تاريخ تأكيد مي‌كند اما تنها با مطالعة تاريخ مي‌توان شهر را بررسي كرد. بنابراين مي‌بايست عناصر ماندگار را براي درك پويايي بررسي كرد. از اين جا است كه تيپولوژي يا گونه‌شناسي اهميت زيادي مي‌يابند.

روسي بر فرم تأكيد زيادي مي‌كند و معتقد است كه فرم مي‌تواند مستقل از عملكرد به زندگي خود ادامه دهد. فرم آن چيزي است كه بر فرد تأثير گذاشته و ساختار شهر را مي‌سازد.

 

تيپولوژي:

گونه‌ها type در پاسخگويي به نيازها و زيبايي بوجود آمدند. هر گونه با يك فرم و يك روش زندگي همراه بود و ايدة گونه‌ها به تدريج مبناي معماري قرار گرفت.

موضوع گونه بنا پيچيده و پويا permanent است و اصلي است كه قبل از فرم مطرح شده و آن را دربر مي‌گيرد.

گونه در تمام مصنوعات معماري يافت مي‌شود و در عين حال عنصري فرهنگي نيز هست و مي‌توان آن را در اجزاي معماري مختلف جستجو كرد. از اين ديد تيپولوژي، ابزار تحليل معماري محسوب شده و در تمام سطوح عناصر معماري قابل شناسايي است.

به اين ترتيب گونه تبديل يك ثابت شده و خود را با كاراكتر نياز ظاهر مي‌كند و در عين حال هر چند از قبل دربارة‌ آن تصميم گرفته مي‌شود، رابطة متقابلي با تكنيك، عملكرد و سبك و نيز هويت فردي و جمعي عنصر معماري برقرار مي‌كند.

به طور كلي مي‌توان گفت كه گونه، ايدة اصلي معماري است كه به جوهر آن از هم نزديك‌تر است و عليرغم تغييرات همواره به عنوان اصلي معماري و شهر خود را بر “احساسات و منطق“ غالب كرده است. دسته‌بندي بناها براساس گونه دقيق است در حاليكه تقسيم‌بندي آنها براساس عملكرد كلي است.

از ديد روسي تيپولوژي اهميت زيادي دارد. يك گونه (نوع) چيزي است كه دائمي و پيچيده است. اصلي منطقي است كه قبل از فرم آمده و آن را دربر مي‌گيرد.

به اين ترتيب گونه (نوع- type) يك ثابت است و بسته به نوع نياز به شكل‌هاي مختلف خود را نشان مي‌دهد. گونه، ايدة اصلي معماري و به اصل آن نزديك است. عليرغم تغييرات، همواره بر مبناي احساسات و منطق به عنوان اصل معماري و شهر بوده است.

در بسياري موارد عملكرد يك شهر و نياز مردم آن، دليل وجودي‌اش است و شهرها به صورت انواع مختلفي مي‌يابند، شهرهاي تجاري، فرهنگي، صنعتي، نظامي و…. .

 

Locus Solus

مفهوم ديگري كه روسي به آن اشاره مي‌كند. Locus Solus يا مكان منحصر به فرد است. يعني مكاني به دليل واقعة خاص كه در آن رخ مي‌دهد در ذهن و خاطرة مردم جايگاه خاصي مي‌يابد.

او از اين طريق تبديل تاريخ به خاطره كه روسي بر آن تأكيد زيادي مي‌كند، رابطة ميان خاطره جمعي وقايع و منحصر به فرد بودن فضا به عنوان يك مكان را مي‌توان دريافت. “روح شهر” در تاريخ است كه زماني كه فرم دارد تبديل به “مكان” مي‌شود.

خاطره و تاريخ تركيب مي‌شود و تا به يك گونه فرم اهميتي وراي عملكرد اوليه آن بدهد.

Locus رابطة ميان يك مكان خاص و بناهايي است كه در آن هستند و در آن واحد منفرد و جمعي است. بر موقعيت و شرايط و كيفيت هاي يك مكان نامعين تأكيد مي‌كند كه براي درك عناصر شهري لازم هستند.

در چنين دنيايي ايدة موقعيت خاص بنا در درجة دوم اهميت است. درست مانند مفهوم مرز فضا در ارتباط با يك مركز خاص تعيين مي‌شود.

آن چيزي كه منحصر به فرد بودن يك عنصر معماري را تعيين مي‌كند در وقايع رخ داده در آن و علامت وقوع آن حادثه در آن محل است.

همة اينها منجر مي‌شود كه ما به رابطة ميان انسان و مكان و به عبارت ديگر اكولوژي و روان‌شناسي بپردازيم.

كسان ديگري كه روسي تحت‌تأثير آنها است:

1- ژان تريكارت Jean Trdcart و جغرافياي اجتماعي Social geography

2- مارسل پوئت Marcel Poete تئوري دوام Theory of Persistance

3- ميليزيا Milizia تئوري روشن‌بيني Enlightenment Theory

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 4 سال بعد...

فایل زیر هم درباره اندیشه ها و نظریات آلدوروسی هست که در فرمت Word ارائه شده و امیدوارم برای دوستان مفید واقع بشه.

 

آلدوروسی

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...