رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

پرداختن به فرهنگ و ادبیات عامیانه کار ارزشمندی ست که ضرورت آن، بر اهل فن پوشیده نیست. کتاب «ادبیات عامیانه ی استان بوشهر» تالیف دکتر عبدا... رضایی ـ پژوهشگر دشتستانی ـ از جمله آثاری ست که در این راستا منتشر شده اند (انتشارات شروع، 1381). بخشی از کتاب مذکور به «ترانه ها»ی رایج در استان بوشهر اختصاص دارد (116 ترانه) که در این مجال از چند دیدگاه به بررسی آن ها خواهم پرداخت. (برای درک و داوری بهتر خوانندگان عزیز پس از هر ترانه، توضیح مولف و سپس توضیحات نگارنده آورده شده است):

 

1.وزن: یکی از مواردی که مولف کتاب در قسمت توضیحات درباره ی آن به بحث پرداخته، وزن است که این کار به صورت کامل در همه ی ترانه های انجام نشده است. مثلا در دوبیتی های زیر:

 

ـ اسد کی جان برد از تیر کاری

همون رهگذری کار مرا ساخت ص64

 

ـ پسین گاهی محمد داخل آوی

زمین سَوَخی موج گِل آوی ص 72

 

که در رکن آغازین مصراع های دوم به جای مفاعلین، مفاعیل آمده است.

 

 

در توضیح وزنی برخی از نمونه ها نیز ایراداتی به چشم می خورد:

 

ـ سر کوچه پسندت کردم ای ول

کوتاه بودی، بلندت کردم ای ول ص 65

 

توضیح مولف: در مصراع سوم به جای مفاعلین دوم، مستفعلن آورده است. ص 84 که در توضیح فوق به هجای بلند بعد از مستفعلن اشاره ای نشده است (مستفعلن فع: مستفعلاتن) معلوم نیست چرا صامت پایانی «کوتاه» در شعر فوق محسوب می شود اما در دو بیتی زیر (و موارد دیگر) به شمار نمی رود (اشاره ای به آن ها نشده است):

 

ـ به قد کوتاه به رخ چون ماهی ای دوست

اگر کوته قدی دلخواهی ای دوست ص 65

 

حذف صامت هـ (در حالت سکون) پس از مصوّب بلند «آ» در شعر رسمی فارسی (شعر گذشتگان) نیز به ضرورت های شعری ـ وزن و قافیه ـ دیده می شود، چه رسد به شعر عامیانه.

 

ـ شکر بسیار و بادام اندکی بی

کبوتر گل گل و شاهین یکی بی

نگارا غم مخور دنیا همینه

که آفتاب هر روز برج یکی بی ص 71

 

توضیح مولف: در مصراع چهارم «ب» آفتاب زائد بر وزن است. ضمنا قافیه ی این دو بیتی به کلی معیوب است. ص 87

 

 

که در آفتاب علاوه بر «ب» حرف «ف» نیز زائد بر وزن است. قید «بکلّی» در گزاره ی دوم «غیرعلمی» و «عامیانه» است. قافیه یا معیوب است یا معیوب نیست. کاربرد قید «بکلّی» برای «قافیه ی معیوب» چه مفهومی دارد؟ ضمن این که در قافیه های فوق (یکی/ اندکی) به دلیل متحرک بودن حرف «رَوی» (قافیه ی موصوله) اختلاف در مصوّت هجای قافیه جایز است و فقط تکرار قافیه وجود دارد. قافیه های مذکور در دو بیتی باباطاهر نیز به همین شکل به کار رفته اند:

 

ـ اگر دردم یکی بودی چه بودی؟

اگر غم اندکی بود چه بودی؟

به بالینم حبیبی یا طبیبی؟

از این هر دو یکی بودی چه بودی؟

(دیوان، ص 68)

 

 

به زعم نگارنده بخش اعظمی از ایرادهای مطرح شده در حوزه ی وزن، حاصل تحریف هایی است که در اصل شعرها صورت گرفته که حاصل عدم دسترسی مولف به مرجع مناسب بوده است:

 

ـ بیو بنشین بالای دست خواهر

که عمر آدمی اُمرو صوا نیست ص 65

 

توضیح مولف: ... به جای مفاعیلن دوم، مستفعلن آورده است. ص 84

 

اشکال وزنی موجود در واژه ی «بالای» با توجه به نشانه هایی که واژگان دیگر (واژگان بومی: بیو، امرو و صوا) به ما می دهند حاصل تغییر واژه ی فوق از گویش بومی به زبان معیار است (تغییر از بالی baalay به بالا): بیو بنشین با لَی ... همچنان که در برخی موارد به جای بلندایِ، بلندَی (bolanday) ثبت شده است: بلندی گردنت چون گردن مار ص 64

 

ـ ندانستم کبوتر بی وفا بود

او رفت و مو آثارش ندیدم ص 68

 

توضیح مولف: مصراع آخر از وزن خارج شده است. ص 86

 

که خارج شدن از وزن صرفا به دلیل حذف حرف رابط «که» از آغاز مصراع صورت گرفته است.

 

 

ـ گذر کردم به قبرستان صباحی

شنیدم ناله و افغان و آهی

شنیدم نوجوانی با خاک می گفت

که این دنیا نمی ارزد به کاهی ص 69

 

توضیح مولف: در رکن دوم مصراع سوم یک هجای بلند آمده و آن را بی وزن ساخته است. ص 86

 

هجای بلند آمده بی شک حاصل تحریف شعر باباطاهر است، شعری که معلوم نیست مولف با چه نگرشی آن را در «ادبیات عامیانه ی استان بوشهر» گنجانده است. اصل مصراع سوم به این شکل بوده است:

 

شنیدم کلّه یی با خاک می گفت ... (دیوان، ص 106)

 

ـ نه شو خو دارم نه روز آروم دارم ص 71

 

توضیح مولف: مصراع ... کاملا بی وزن شده است. ص 86

 

که بی وزن مصراع فوق حاصل اضافه شدن فعل غیر لازم «دارم» به پایان آن و حذف حرف ربط «واو» از میان دو جمله است: نه شو خو دارم و نه روز آروم.

 

ـ همی ترسم که در زندان بمانم

بریزه گوشت و بمانه استخوانم ص 78

 

توضیح مولف: {مصراع دوم} از نظر وزن نیز از هنجار خارج شده. ص 89

 

که خروج از هنجار وزنی حاصل اضافه شدن حرف ربط «واو» و حرف «ب» در آغاز فعل «بمانه» است: بریزه گوشت، مانه استخوانم.

 

 

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه

2.قافیه: بخشی از ایرادهای مطرح شده در زمینه ی قافیه نیز (مانند وزن) حاصل عدم دسترسی مولف به مرجع های مناسب بوده است. عدم نگاه انتقادی به ترانه ها نیز به این موضوع دامن زده است:

ـ بلند بالا به بالات می فرازم

تن و جونم به هجرت می گدازم

تن پاکی به مونندت ندیدم

اگر پروردگار از نو بسازه ص 67

توضیح مولف: «بسازه» را با «می فرازم و می گدازم» قافیه کردن درست نیست. ص 85 که با توجه به ظرفیت فعل پایانی برای ایجاد قافیه، به نظر می رسد مفعول مصراع پایانی همان «م» «بسازم» است که به صورت «بسازه» درآمده است: اگر پروردگار از نو بسازم. فعل مصراع سوم (جواب شرط) نیز با توجه به فعل پایانی، «نوینم» بوده است. (برای «بسازه» توجیه دستوری وجود دارد اما با قافیه ها سازگار نیست).

 

با توجه به آنچه پیرامون اصالت شعرها (در زمینه ی وزن و قافیه) مطرح شد ممکن است این نکته به ذهن متبادر شود که مولف در نقل ترانه ها موظف به امانتداری بوده است که در این مورد ذکر دو نکته ضروری است:

 

1. امانت دار بودن مولف منافی مراجعه به مرجع های مناسب نیست، مرجع هایی که مطالب آن ها با بینش علمی مولف سازگار باشد.

 

2. در صورت عدم دسترسی به مرجع های مناسب و معتبر (اشخاص متبحر و ...) نیز می توان با یک دید انتقادی در حواشی به اصل ترانه ها پرداخت، نه این که با تکیه بر نقل هایی غیر اصیل به عیب یابی آن ها پرداخت.

 

یکی از عیوبی که مولف در حوزه ی قافیه به آن پرداخته، «ایطای جلی» است که برداشت مولف از آن، جای تعجب دارد:

سر کوه بلند تا کی بشینم

گل از لاله برویه مو بچینم

همی گویند که لاله بی وفایِ

سر گل بی وفا تا کی نشینم ص 71

توضیح مولف: قافیه در مصراع چهارم ایطای جلی است. ص 87

دو بیتی فوق اولین ترانه ای است که مولف «ایطای جلی» را ـ بدون توضیح آن ـ مطرح کرده است.

ـ دو چند روزی که بوی گل نیومد

صدای چهچهه بلبل نیومد

برین از باغبون گل بپرسین

چرا بلبل به سیل گل نیومد ص 74

توضیح مولف: با تکرار گل در محل قافیه عیب ایطای جلی محرز است. ص 88

ـ خودم سبزه که سبزه گشت یارم

میون سبزه ها افتاد کارم

میون سبزه ها بسیار گشتم

ندیدم سبزه ای مانند یارم ص 75

توضیح مولف: «یارم» تکرار قافیه و ایطای جلی است. ص 88

ـ خداوندا دلم میل وطن کرد

ندونم در وطن کی یاد من کرد

هر اون که در وطن داره عزیزی

عزیزش زنده باشه یاد من کرد ص 76

توضیح مولف: در مصراع دوم و چهارم قافیه تکرار شده و عیب ایطای جلی دارد. ص 88 همانطور که در نمونه های بالا مشهود است مولف ایطای جلی را به معنای «تکرار قافیه» دانسته که درست نیست. «ایطا عیبی است که در قافیه شدن کلمات مرکب پیش می آید، بدین معنی که جزء دوم کلمه ی مرکب در مقام قافیه تکرار شود» (دکتر شمیسا، عروض و قافیه، ص 94)

که آن را به دو نوع خفی و جلی دانسته اند. نوع نخست آن جزء عیوب قافیه محسوب نمی شود. نوع دوم آن ـ ایطای جلی ـ «وقتی است که تکرار جزء دوم کلمه نسبتا آشکار باشد، مثل قافیه ساختن دانشمند، حاجتمند، ستمگر، فسونگر». (همان، ص 94)

نمونه ی جالبی که مولف در آن «تکرار قافیه» را ایطای جلی دانسته، دوبیتی زیر است:

ـ فلک داد و فلک داد و فلک داد

فلک تخت سلیمان داد بر باد

سلیمانی که حکم از باد می کرد

خودش می دید تختش می برد باد ص 79

توضیح مولف: در این دو بیتی ... «باد» ایجاد جناس کرده است ضمن این که عیب ایطای جلی هم عارض شده است. ص 89

حتی اگر ایطای جلی را به زعم مولف کتاب به معنای تکرار قافیه بدانیم (که این گونه نیست) باز هم ادعای ایشان غلط است زیرا در جناس تام تکرار قافیه اتفاق نمی افتد؛ به عبارت دیگر تکرار قافیه زمانی به وجود می آید که کلمه ای در معنای واحد تکرار شود. استفاده از معانی مختلف یک واژه ـ جناس ـ در مقام قافیه نه تنها عیب شمرده نمی شود، بلکه یکی از هنری ترین نوع قافیه است (قافیه ی بدیعی). حضرت مولانا نیز در مثنوی شریف خود از ظرفیت های معنایی «باد» چنین بهره ای برده است:

آتش است این بانگ نای و نیست باد

هر که این آتش ندارد نیست باد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

3.توضیحات معنایی: برخی از توضیحاتی که مولف در رابطه با پاره ای از ترانه ها آورده است گاه از نظر معنایی درست به نظر نمی رسند:

ـ بلندی گردنت چون گردن مار

دو زلفت عنبر و رنگت گل نار

همه روز خدا پیشم عزیزی

نچی اُمرو که ترکی بستی دستمال ص 64

توضیح مولف: ترکسی بستی دستمال: به شکل ترک ها و زیبارویان دستمال سر کرده ای، ص 84 ترک در شعر فارسی علاوه بر معنای حقیقی خود در معناهای مجازی متعددی به کار رفته است که یکی از آن ها «زیبارو» است که در مصراع مورد اشاره هیچ تناسبی ندارد و گوینده فقط به معنای حقیقی ترک نظر داشته است. چرا که نوع روسری بستن زیبارویان خاص نبوده است (برعکس دختران و زنان ترک).

در مورد قافیه ی مصراع پایانی (که محل ایراد مولف است) نیز به نظر می رسد اصل کلمه «مینار» بوده است که با پوشش زنان جنوبی (به ویژه ترکان) سازگارتر است.

ـ سر کوی بلند تختم طلا بی

تنم ابریشم و بختم سیاه بی

مو ورداشتم قلیلی توشه ی راه

نفهمیدم سرانجامم کجا بی ص 71

توضیح مولف: داشتن تخت طلایی در حال آوارگی موجه به نظر نمی رسد/ شاید تنش را از لحاظ انعطاف پذیری و خرد شدن از مشکلات به ابریشم تشبیه کرده است. صص 87 ـ 86

به نظر نگارنده هر دو گزاره ی فوق نتیجه ی خوانش نادرست مولف از متن است. در بیت نخست، گوینده به گذشته ی خود که در اوج و همراه با عزت و شکوه بوده، اشاره دارد (کوه بلند، تخت طلا و تن ابریشم گونه را باید در این راستا دانست): سر کوه بلند تختم از طلا و تنم مانند ابریشم (نرم) بود. (کوی را به معنای سرزمین هم می توان دانست که با توجه به صفت «بلند» کوه مناسب تر است).

«واو» به کار رفته در مصراع دوم را باید «واو حالیه» دانست: در حالی که بختم سیاه بود (علی رغم آن اوج و عزت، بخت سیاه کار دستم داد) علت «بخت سیاه» را باید در بیت دوم جستجو کرد:

مو ورداشتم قلیلی توشه ی راه

نفهمیدم سرانجامم کجا بی

(که البته فعل «بی» بر حسب ضرورت شعری ـ ردیف ـ به جای «است» نشسته و در خوانش شعر باید به آن توجه کرد. این را از «نفهمیدم» که در آغاز مصراع پایانی آمده، می توان فهمید).بنابر آنچه گفته شد دوبیتی مذکور مقایسه ای است بین دو وضعیت گوینده در دو زمان مختلف و با خوانش تناقض آمیز مولف همخوانی ندارد.

 

 

4.سرایندگان: سرایندگان این نوع شعرها ـ شعرهای عامیانه ـ به دلایلی چون: عدم ادعای شاعری، عدم اشتهار، سطح کیفی شعرها، زندگی روستایی و ... مشخص نیست که این مطلب در مورد بیشتر نمونه های ارایه شده در کتاب «ادبیات عامیانه ی استان بوشهر» صدق می کند. با این حال برخی از ترانه های ذکر شده فراتر از ادبیات عامیانه ی استان بوشهر هستند و صاحب شاعر (یا شاعران) شناسنامه دار. مصداق این مدعا دوبیتی هایی است که از باباطاهر

عریان ذکر شده است:

ـ بهار اومد به صحرا و در و دشت

جوانی هم بهاری بود و بگذشت

سر قبر جوانان لاله رویید

که شاید مهوشان آیند به گلگشت ص 69

ـ به قبرستان گذر کردم کم و بیش

بدیدم حال دولتمند و درویش

نه درویش بی کفن از خاک رفته

نه دولتمند برده یک کفن بیش ص 69

ـ خوشا آنون که ا... یارشونه

که دایم قل هو ا... کارشونه

خوشا آنون که دائم با نمازن

بهشت و جنت و بازارشونه ص 80

دو بیتی های فوق را به ترتیب در صفحات 20، 97 و 80 دیوان باباطاهر می توان مشاهده کرد).

بدیهی است که دو بیتی های مذکور در محافل عامیانه دچار تحریف های نحوی و واژگانی ـ و در نتیجه، لغزش های وزنی ـ شده اند.

برای گردآوری دو بیتی هایی که جنبه ی فولکلوریک (مرکب از folk به مفهوم توده و lore به معنی دانش) دارند ـ به ویژه با تاکید بر محدوده های خاص جغرافیایی ـ لازم است آثار دوبیتی سرایان بزرگی چون باباطاهر و فایز به دقت مورد مطالعه و بررسی قرار گیرند، کاری که به نظر می رسد در کتاب مورد بحث به درستی صورت نگرفته است.

سخن آخر این که: مولف محترم «ادبیات عامیانه ی استان بوشهر» ـ دست کم در ترانه های ارایه شده ـ بیش از آن که متکی به پژوهش و نگرش انتقادی خود باشد متکی به پژوهش های دانشجویی بوده است، پژوهش هایی که با نگاه نقادانه ی مولف همراه نبوده است.

 

منابع:

 

1. باباطاهر، دیوان، تهران: شرکت تعاونی کارآفرینان فرهنگ و هنر، چاپ سوم، 1387

2. رضایی، عبدا...، ادبیات عامیانه ی استان بوشهر، بوشهر: شروع، 1381

3. شمیسا، سیروس، عروض و قافیه، تهران، چاپ دوازدهم، 1381

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...