Hamid Mehrazin 7043 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ ممنون مهندس..بله لازم بود که به این نکات هم توجه بشه ولی خب بیشترمون میدونیم که مهمترین عامل طلاق ،دراین مدت خیانت بوده... قشر تحصیلکرده جامعه که ادعای روشنفکر بودن داره و شعار میده که همه ی جوانبو میسنجه تا به قول شما ازدواجی محکم تر داشته باشه.. چراباید با خیانت و عدم صداقت پیش بره؟؟ اصلا از اول هدفش از ازدواج چی بوده که حالا اینطوری طلاق میگیره؟؟ متاسفانه تا چند وقت پیش تعداد زیادی از شوهران به خاطر عدم وسع مالی درپرداخت مهریه به زنان در زندان ها بودند اگر افراد فرصت طلبی مثل بعضی از خانم ها با بستن مهریه های سنگین راضی به ازدواج می شوند وپس از مدت کوتاه مهریه اجرا نمی گذشتند این موضوع به یک معضل تبدیل میشد یاخیر؟همین موضوع معضل بود که بعد قوه قضائیه طبق تصویب قانونی اینکار را منع کرده و براساس مبلغ درآمد شوهر مهریه قسط بندی شود و بدین وسیله دختران فرصت طلب اقدام به خیانت نکنند 10 لینک به دیدگاه
مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ میلاد الآن این صحبت ها را که شما کردیازش به عنوان دگرگونی یاد میکنی درصورتیکه اینا آسیب های تغییرات جدیده نه دگرگونی خودت بررسی کن وقتی این اتفاقات داره میفته حالا من کاری به لقاح مصنوعی و اینا ندارم ولی وقتی داری میبینی انسان ها از راه دور باهم صحبت میکنند و از راه دور بدون شناخت ازهمدیگر کورکورانه عاشق و دلباخته چتی یا اینترنتی می شوند خب این تغییراته و دگرگونیه یا آسیب های دگرگونی های جامعه هست؟ این دو وازه زمین تا آسمان باهم متفاوته حمید هیچ اتفاقی در جهان بدون اسیب و تبعات منفی نمی تونه باشه .حالا هر چقدر هم خوب و مثبت این که اینترنت باعث میشه عشقا ابکی بشه یه معنی این نیست که قبل از اون عشقو عاشقیو ازدواج محکم تر و بهتر بوده . ما دیواری کوتاه تر از اینترنت پیدا نکردیم .من به ضرث قاطع میگم نیاکان و اجداد ما هم دقیقا همین مشکلات زندگی ما رو داشتن ولی به شکل و شمایلی دیگه .تابویی وجود داشت به نام طلاق که شکسته شده مثل خیلی تابو های دیگه که شکسته این نه بد هست نه خوب صرفا یه حادثست بهش اینجوری نگاه کنیم بهتر می تونیم باهاش برخورد کنیم. اگه با تغییرات وفق ندیم خودمون رو محکوم به نابودی هستیم . ما همیشه یه گام از تغییرات عقبیم در صورتی که باید جلو باشیم تا بتونیم بهش اشراف داشته باشیم . 10 لینک به دیدگاه
Hamid Mehrazin 7043 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ حمید هیچ اتفاقی در جهان بدون اسیب و تبعات منفی نمی تونه باشه .حالا هر چقدر هم خوب و مثبت این که اینترنت باعث میشه عشقا ابکی بشه یه معنی این نیست که قبل از اون عشقو عاشقیو ازدواج محکم تر و بهتر بوده . ما دیواری کوتاه تر از اینترنت پیدا نکردیم .من به ضرث قاطع میگم نیاکان و اجداد ما هم دقیقا همین مشکلات زندگی ما رو داشتن ولی به شکل و شمایلی دیگه .تابویی وجود داشت به نام طلاق که شکسته شده مثل خیلی تابو های دیگه که شکسته این نه بد هست نه خوب صرفا یه حادثست بهش اینجوری نگاه کنیم بهتر می تونیم باهاش برخورد کنیم. اگه با تغییرات وفق ندیم خودمون رو محکوم به نابودی هستیم . ما همیشه یه گام از تغییرات عقبیم در صورتی که باید جلو باشیم تا بتونیم بهش اشراف داشته باشیم . خب این حرف تو مصداق حرف یه دانشمنده که میگه همیشه شما سوار بر تکنولوژی باشید نه تکنولوژی سوار برشما باشه و زندگی شما را تکنولوژی تعیین کنه و بهش فرمان بدهدبلکه شما حدود دخالت تکنولوژی را در زندگی تون مشخص کنید 8 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ ممنون از نظرت علی اقا..خب چه جوری شروع کنیم؟ نسل جدید با ازدواج سنتی مخالفه اما ازدواج مدرنم دوس نداره..حالا چه جوری شروع کنیم تا نه مثل سنتی دخالت زوجین صفر باشه و نه مثل مدرن دخالت والدین صفرباشه؟ همیشه میگن خشت اول رو با بسم الله بذار اول از همه اصلا باید ببینیم دو طرف اصلا به شعوری رسیدن که برای یه زندگی مشترک آماده باشن یا نه 10 لینک به دیدگاه
مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ ممنون مهندس..بله لازم بود که به این نکات هم توجه بشه ولی خب بیشترمون میدونیم که مهمترین عامل طلاق ،دراین مدت خیانت بوده... قشر تحصیلکرده جامعه که ادعای روشنفکر بودن داره و شعار میده که همه ی جوانبو میسنجه تا به قول شما ازدواجی محکم تر داشته باشه.. چراباید با خیانت و عدم صداقت پیش بره؟؟ اصلا از اول هدفش از ازدواج چی بوده که حالا اینطوری طلاق میگیره؟؟ من جواب همه این سوالا رو تو پست اولم دادم تعریف خیانت چیه؟ این که همسرت بره کنار یکی دیگه بخوابه این خیانته دیگه درسته. ولی خیانت می تونه تعاری متعددی داشته باشه این که وقتی با همسرت تو خیابون راه میری بجای این که حواسش به تو باشه به خانوما یدیگه باشه وقتی میخوای با همسرت درد و دل کنی به حرفت گوش نده ولی همون وقت و برای ادما یدیگه بذاره من به شما میگم تمام مردا تنوع طلبن نمیشه جلو این خصیصشون و گرفت فقط بعضیا می تونن کنترلش کنن. این همون ویژگی هایی که گفتم در ذات بشر هست و داره نمایان میشه مجال پیدا کرده برا بروز . بهترین کار اینه که با در نظر گرفتن این خصیصه یه راهی پیدا کنیم نه با حذفش . با این خط کشی ها مخالفم تحصیلکرده و غیر تحصیلکرده نداره ازدواج برا همه در هر نقطه از جهان یه جور اتفاق میفته حواشیش فرق میکنه. من باز تاکید می کنم تغییر نگاه می تونه حل کردن مسئله رو ساده کنه من بی خوابی زده به کلم میام اینجا هی پست میزنم 12 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ اولا خوشحال شدم که میبینم کسانی هستند که به فکر بنیان خانواده هستند و به بقا و دوام ازدواج فکر میکنند،مرسی از توجهت عزیزم من خودم 5 ساله نامزد کردم و فکر کن مشکلات حاشیه ایمون چقدر زیاد بوده که نتونستیم عقد کنیم در نتیجه دنبال درسمون رفتیم تا به شرایط خوب برسیم. اینو گفتم تا بدونی در کشمکش زندگی هستم،شاید باورتون نشه اما ماشالله هزار ماشالله ما توی این 5 سال ناراحتیمون به 1ساعت نکشیده چون همیشه توی زندگی مشترک یکی آتیشه و یکی باید آب باشه. متاسفانه من خیلی کم آب میشم اما قدر و ارزش خوبیهای نامزدم رو هیچوقت نادیده نگرفتم. آدم باید ارزش خوبیهارو بدونه و سپاسگذاره عشقش باشه. :ha5t4lmd53df3cpu2lq توی زندگی گذشت و ببخشش خیلی مهمه و البته وقتی ناراحتی پیش میاد باید در موردش صحبت کرد تا سو تفاهم ها برطرف بشه وگرنه ناراحتیها جمع میشه و بلاخره کار دسته آدم میده. متاسفانه الان خیلی از مشکلات زوج ها بخاطر خیانت طرفه،خب وقتی کسی ازدواجش انقدر براش مهم نیست که به تعهدش پایبد باشه معلومه که طرف مقابل عکس العمل نشون میده و این وسط کسی حاظر نیست غرورشو بشکنه و مشکلات رو حل کنه،صداقت توی زندگی خیلی مهمه،بنظر من اگر یکی از طرفین انقدر از شعور بالایی برخوردار باشه که بی طرف مشکلات رو حل کنه که عالیه ولی اگر سطح علم و منطقشون کامل نباشه بهترین راه حل مشاوره رفتنه. انشالله که همه متاهلین هیچوقت روز عاشق شدنشون رو فراموش نکنند و هر روزشون رو با همون عشق حتی بیشتر گرم کنند و خوشبخت باشند.آمین 13 لینک به دیدگاه
مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ خب این حرف تو مصداق حرف یه دانشمنده که میگههمیشه شما سوار بر تکنولوژی باشید نه تکنولوژی سوار برشما باشه و زندگی شما را تکنولوژی تعیین کنه و بهش فرمان بدهدبلکه شما حدود دخالت تکنولوژی را در زندگی تون مشخص کنید اینجوریم میشه تعبیرش کرد. 10 لینک به دیدگاه
Gandom.E 17805 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ در جواب اقا میلاد میخواستم بگم.. کسی نمیگه این خصیصه ها رو حذف کنیم یا سرکوب کنیم..باید بادر نظر گرفتن همه ی جوانب راه حل ارائه داد.. ولی نباید چون این یه خصلته بهش دامن بدیم..حالا شما اقایون بگید چطور میشه کنترلش کرد؟؟ در جواب اقا حمیدهم باید بگم..بله بعضی خانوما منتظر فرصتن تا از حقشون سوئ استفاده کنن..اما خب اگه مهریه ی کم هم بذاری اقایون سوئ استفاده میکنن..پس به نظرم از همون اولین قدم هر دوطرف باید با اعتماد متقابل قدم بردارن و به حرفهایی که میزنن پایبند باشن و به طرف مقابل هم اعتماد کنن 12 لینک به دیدگاه
saman 7 8787 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ به نظر من از بی جنبه بودن ما یا همون غرب زدگی نشٱت میگیره وقتی میشینن پای ماهواره و فیلمای ترکیو . آمریکای لاتینو میبینن میبینن و خودشونو با اونا مقایسه میکنن مثل اونا رفتار میکنن وضع پوشش کشور سال به سال داره بدتر میشه شوهر میبینه زنش رفتاراش عوض شده بهش شک میکنه و بلعکس و همینا باعث مشکلای بیشتر میشه دختره دوبار به پسره میگه عزیزم همینطور برعکس دیگه فک میکنن طرف عاشقشونه و همینطور الکی الکی با هم ازدواج میکنن بعد یه مدت دل همدیگرو میرنن و اولین گزینه طلاقه نسل ما باید قبول کنیم خیلی بیخودیم همون این شکلی هستیما پر توقع بی صبر حوصله زمان پدرامون طلاق مثل مرگ بود هر کی طلاق میگرفت انگشت نما میشد کلا انگار از جامع طرد میشد واسه همین با هم سارش میکردن اصلا طلاق یه جور بی آبرویی بود اما الان چی برا بعضیا دخترا منبع درامد شده اصلا انگار کلاس داره یکی طلاق بگیره برا جلو گیری از این کار باید قانون بزارن که هر کی حق داره توی عمرش یه بار ازدواج کنه فقط اگه یکیشون مردن حق ازدواج دوباره داشته باشن این شکلی دیگه چشم بسته عاشق هم نمیشن 11 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ در جواب اقا میلاد میخواستم بگم..کسی نمیگه این خصیصه ها رو حذف کنیم یا سرکوب کنیم..باید بادر نظر گرفتن همه ی جوانب راه حل ارائه داد.. ولی نباید چون این یه خصلته بهش دامن بدیم..حالا شما اقایون بگید چطور میشه کنترلش کرد؟؟ در جواب اقا حمیدهم باید بگم..بله بعضی خانوما منتظر فرصتن تا از حقشون سوئ استفاده کنن..اما خب اگه مهریه ی کم هم بذاری اقایون سوئ استفاده میکنن..پس به نظرم از همون اولین قدم هر دوطرف باید با اعتماد متقابل قدم بردارن و به حرفهایی که میزنن پایبند باشن و به طرف مقابل هم اعتماد کنن ببین صحبت کردنش راحته ولی توی عکمل اصلا راحت نیست، بحث مهریه با توافق زن و مرد حل نمیشه چون خانواده دو طرف حق دخالت دارند ، تفاوت فرهنگی و اجتماعی زیاده وقتی وارد بحث ازدواج بشی انقدر موضوعات مختلف میاد وسط و قاطی میشه که گفتنش از حوصله اینجا خارجه!!! مهندس خوش فکر دقیقا درست گفته توی ذات آدمها هست و این کنترل کردنه که خیلیییییییییییییییی مهمه. دقیقا من همه حرفاشون رو به عینه دیدم کسی که چشمش برای خودش کار میکنه و کسی که کنترل میکنه. آفرین به کسانی که بتونند خصوصیات و اخلاق بد رو کنترل کنند چون با این کار خودشون رو ارزشمند میکنند و میتونن دل طرف مقابلشون رو براحتی بدست بیارند و اصلا به طلاق فکر نکنند. زندگی با عشق خیلی خیلی لذت بخش و شیرینه 11 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ مرز خیلی باریکی هست بین "من" تا "ما".... همیشه به این فکر می کنم که تا وقتی مثلِ یک صفرِ حَدی نشدم که به موقعش به سمتِ "من" میل کنم...و به موقعش سمت "ما"....هیچ وقت طرف "ما" شدن نرم... فکر می کنم اونچه شاهدش هستم تو اتفاقات نامیمونی مثه طلاق...همین معادله ی ساده باشه.... اینکه تو دنیای گذشته....دنیای مادر و پدر ها و بیشتر پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها....اون صفر درونشون..سمت "ما" بیشتر میل می کرد...شایدم بگیم طرفِ "اون"...غالبا هم از بد حادثه از طرف بانوان محترم بود..و اونا از حقشون می گذشتن....دنیای اون دوران اینجوری حکم می کرد چه حالا به جبر..چه خودخواسته.... وقتی پا می زاریم تو دنیای جدید...مثه همه ی روابط اجتماعی که غالبا نادرست کپی می کنیم از اون ور...به دلیل مشکل پایه ای در علوم انسانی مون...می رسیم به یک شناخت سطحی از وضع جدید...و از رسیدن به یک سری حق های جدید..عرف های جدید...و کم کم اون صفر درون...میل می کنه به صورت بی نهایتی به "من"... حالا این می تونه از یک عدم شناخت باشه...می تونه از یک عقده گشایی باشه....و.... ولی نتیجه اش این می شه که ما هر چه بیشتر از "ما" شدن دور می شیم....و این می شه که وقتی تو جامعه می خوایم ارتباط برقرار کنیم..اصل اول رو می زاریم بر منفعت شخصی...نه در جد معقول..در حد بِکَن تا جا داره!...بِکَن تا ازت نَکَنه!...بِکَن جای اون همه آدم که اَزَت کَندَن.... و این میشه همون بَلبَشویی که توش فراوانی برقراری ارتباط و ایجاد یک "ما" پایدار کم شده... راه حلش آنی نیست...اصلا آنی نیست....جامعه ای که منش و رفتارش و هنجارهاش تغییر کرد...اون هم طی یک تاریخ بلندبالای اجتماعی...به این راحتی ها قابل ترمیم نیست... دوستانی که من رو می شناسن...می دونن که به نظر منفی دادن اصلا باور ندارم و انسان خوش بین هستم.... ولی خوش بین بودن با ساده انگاره دیدن مباحث فرق می کنه....قالب یک قالب اجتماعی هست...در نتیجه باید بر روی بک نسل اینده کار کرد...البته در کنار کار اصلاحی بر نسل فعلی... حتما اگه باید یک نسخه در حد کوچک بسته بشه....اون همون حرف اول من هست....تا معنای "ما" شدن رو نفهمیدیم...اینکه تا با خودمون کنار نیومدیم که قرار هست در بعضی از نقاط "منِ درونمون" باید بشه مینیمم و "مای بینمون" بشه ماکزیمم....این نقطه در برگیرنده ی خیلی از مواردی هست که دوستانمون به درستی بهش اشاره کردن....می شه برد همشون رو زیر همین بیرق.... 13 لینک به دیدگاه
Gandom.E 17805 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ مرز خیلی باریکی هست بین "من" تا "ما".... همیشه به این فکر می کنم که تا وقتی مثلِ یک صفرِ حَدی نشدم که به موقعش به سمتِ "من" میل کنم...و به موقعش سمت "ما"....هیچ وقت طرف "ما" شدن نرم... فکر می کنم اونچه شاهدش هستم تو اتفاقات نامیمونی مثه طلاق...همین معادله ی ساده باشه.... اینکه تو دنیای گذشته....دنیای مادر و پدر ها و بیشتر پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها....اون صفر درونشون..سمت "ما" بیشتر میل می کرد...شایدم بگیم طرفِ "اون"...غالبا هم از بد حادثه از طرف بانوان محترم بود..و اونا از حقشون می گذشتن....دنیای اون دوران اینجوری حکم می کرد چه حالا به جبر..چه خودخواسته.... وقتی پا می زاریم تو دنیای جدید...مثه همه ی روابط اجتماعی که غالبا نادرست کپی می کنیم از اون ور...به دلیل مشکل پایه ای در علوم انسانی مون...می رسیم به یک شناخت سطحی از وضع جدید...و از رسیدن به یک سری حق های جدید..عرف های جدید...و کم کم اون صفر درون...میل می کنه به صورت بی نهایتی به "من"... حالا این می تونه از یک عدم شناخت باشه...می تونه از یک عقده گشایی باشه....و.... ولی نتیجه اش این می شه که ما هر چه بیشتر از "ما" شدن دور می شیم....و این می شه که وقتی تو جامعه می خوایم ارتباط برقرار کنیم..اصل اول رو می زاریم بر منفعت شخصی...نه در جد معقول..در حد بِکَن تا جا داره!...بِکَن تا ازت نَکَنه!...بِکَن جای اون همه آدم که اَزَت کَندَن.... و این میشه همون بَلبَشویی که توش فراوانی برقراری ارتباط و ایجاد یک "ما" پایدار کم شده... راه حلش آنی نیست...اصلا آنی نیست....جامعه ای که منش و رفتارش و هنجارهاش تغییر کرد...اون هم طی یک تاریخ بلندبالای اجتماعی...به این راحتی ها قابل ترمیم نیست... دوستانی که من رو می شناسن...می دونن که به نظر منفی دادن اصلا باور ندارم و انسان خوش بین هستم.... ولی خوش بین بودن با ساده انگاره دیدن مباحث فرق می کنه....قالب یک قالب اجتماعی هست...در نتیجه باید بر روی بک نسل اینده کار کرد...البته در کنار کار اصلاحی بر نسل فعلی... حتما اگه باید یک نسخه در حد کوچک بسته بشه....اون همون حرف اول من هست....تا معنای "ما" شدن رو نفهمیدیم...اینکه تا با خودمون کنار نیومدیم که قرار هست در بعضی از نقاط "منِ درونمون" باید بشه مینیمم و "مای بینمون" بشه ماکزیمم....این نقطه در برگیرنده ی خیلی از مواردی هست که دوستانمون به درستی بهش اشاره کردن....می شه برد همشون رو زیر همین بیرق.... ممنون مهندس..بسیارعالی.. خب ما میتونیم از انجمن خودمون شروع کنیم..شعار ندیم..واقعا عمل کنیم..نسل اینده رو خودمون میسازیم..از یه حرکت کوچیک به یه انقلاب بزرگ بیداری شخصیت برسیم به اینکه ادما ابزار نیستن..به اینکه اگه کسیو انتخاب کردیم پس حتما با معیارامون تطبیق داشته..حالا چیشده که به همون انتخابمون توهین میکنیم..برچسب میزنیم.. هیچ کس کامل نیست..چرا هنوز این تو مغزمون نرفته که ادما با هم تکمیل میشن..هیچکس کامل نیست.. 10 لینک به دیدگاه
saman 7 8787 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ من دوستم هفته پیش تعریف میکرد وقتی از سر کار میخوام برگردم چون خونه مادر بزرگم به محل کارم نزدیکه میرفتم اونجا تا دستو پامو بشورم بعد بیام خونه بعد میکفت مادربزرگم طبقه پایین خونه شو اجاره داده به یه عروس دوماد جوون بعد که میره اونجا میگفت مادر بزرگم میگفت مهران اینجا خرابه اونجا خرابه برو درستش کن واسم بعد چند وقت اون دختره بهم گفت میخوام با شما دوست بشم شما قبول میکنین بعد گفت ازش پرسیدم شما ماهواره نگا میکنین اون گفت اره گفتم شبکه های فارسی وان. زمزمه.و جمم نگاه میکنین گفت اره عاشقشم خیلی نگاه میکنم بعد به صورت مسخره کردن بهش گفتم آفرین معلومه خیلی نگاه میکنین میگفت دختره 21 . 22 سالش بود میگفت وقتی شوهرشو ببینی اشکت در میاد واسش جامعه ما داره هرزه میشه 10 لینک به دیدگاه
Gandom.E 17805 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ من دوستم هفته پیش تعریف میکرد وقتی از سر کار میخوام برگردم چون خونه مادر بزرگم به محل کارم نزدیکه میرفتم اونجا تا دستو پامو بشورم بعد بیام خونه بعد میکفت مادربزرگم طبقه پایین خونه شو اجاره داده به یه عروس دوماد جوون بعد که میره اونجا میگفت مادر بزرگم میگفت مهران اینجا خرابه اونجا خرابه برو درستش کن واسم بعد چند وقت اون دختره بهم گفت میخوام با شما دوست بشم شما قبول میکنین بعد گفت ازش پرسیدم شما ماهواره نگا میکنین اون گفت اره گفتم شبکه های فارسی وان. زمزمه.و جمم نگاه میکنین گفت اره عاشقشم خیلی نگاه میکنم بعد به صورت مسخره کردن بهش گفتم آفرین معلومه خیلی نگاه میکنین میگفت دختره 21 . 22 سالش بود میگفت وقتی شوهرشو ببینی اشکت در میاد واسش جامعه ما داره هرزه میشه خدایا :icon_pf (34)::icon_pf (34): 9 لینک به دیدگاه
زفسنجانی 7100 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ یه کم طولانیه اما بخونید ..... تفاوت عشق و ازدواج یک روز پدربزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود و با ارزش. وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه، مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده. من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم. چند روز بعدش به من گفت: «کتابت رو خوندی؟» گفتم: «نه،» وقتی ازم پرسید چرا، گفتم: «گذاشتم سر فرصت بخونمش،» لبخندی زد و رفت. همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز. من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش. به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن و سعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم. در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج و عشق مثل اون کتاب و روزنامه می مونه. ازدواج اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هستش، مال خود خودت، اون موقع هست که فکر می کنی همیشه وقت داری بهش محبت کنی، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیاری، همیشه می تونی شام دعوتش کنی، اگر الان یادت رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدی، حتما در فرصت بعدی این کارو می کنی حتی اگر هر چقدر اون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی. اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال توئه و هر لحظه فکر می کنی که خوب این که تعهدی نداره و می تونه به راحتی دل بکنه و بره، مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می کنی و همیشه ولع داری که تا جایی که ممکنه ازش لذت ببری، شاید فردا دیگه مال تو نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش و قیمتی نداشته باشه و این تفاوت عشق است با ازدواج. 10 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ جامعه خراب تر از این حرفها شده بخوایم پیشگیری کنیم بنیان خانواده رو بهم ریخته این ماهواره - تجدد گرایی !!! الان ساپورت مد شده خدا به داد آینده برسه ............................... شکل مرد بودن و زن بودن تو جامعه از بین رفته این اشخاص در قالب عروسک شدن انگار دارن باهاشون بازی میکنن به جای اینکه زندگی کنند!!! اینها میخوان پدر و مادرهای آینده باشن واای به بچه هاشون !!!! وای به حال جامعه ما !!!!!!!!!!!!!!! فقط نباید تحت تاثیر قرار بگیریم!! 8 لینک به دیدگاه
Hamid Mehrazin 7043 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ در جواب اقا میلاد میخواستم بگم..کسی نمیگه این خصیصه ها رو حذف کنیم یا سرکوب کنیم..باید بادر نظر گرفتن همه ی جوانب راه حل ارائه داد.. ولی نباید چون این یه خصلته بهش دامن بدیم..حالا شما اقایون بگید چطور میشه کنترلش کرد؟؟ در جواب اقا حمیدهم باید بگم..بله بعضی خانوما منتظر فرصتن تا از حقشون سوئ استفاده کنن..اما خب اگه مهریه ی کم هم بذاری اقایون سوئ استفاده میکنن..پس به نظرم از همون اولین قدم هر دوطرف باید با اعتماد متقابل قدم بردارن و به حرفهایی که میزنن پایبند باشن و به طرف مقابل هم اعتماد کنن من نگفتم مثلا آقایان سوء استفاده نمی کنند میگم این راه، راه درستی واسه تحکیم بنیان خانواده نیست خیلیا بامهریه کم الآن زندگی خوبی دارند نه مرد سوء استفاده میکنه نه زن همیشه آدم به بهترین راه باید نگاه کنه نه به خاطر چشم و هم چشمی مهریه را زیاد کنه مهریه زیاد یعنی اینه که شما همسر را خریدی ، پولشم میدی مهریه کم یعنی اینه که شما به همسرت علاقه داری و ارزشش بیشتراز چند میلیارد پوله وقتی مهریه کم میگیری یعنی اینکه پول در برابر همسرت هیچ ارزشی نداره و واست اخلاقیات و معنویات مهمه وقتی از همسرت به جای پول و مال و ثروت، دین و ایمان سوال میکنی خودتون ببینید چقدر فرقشه اگر آدم بره سراغ مادیات اونوقت همه سوء استفاده می کنند 7 لینک به دیدگاه
sasan2007 1323 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ من دوستم هفته پیش تعریف میکرد وقتی از سر کار میخوام برگردم چون خونه مادر بزرگم به محل کارم نزدیکه میرفتم اونجا تا دستو پامو بشورم بعد بیام خونه بعد میکفت مادربزرگم طبقه پایین خونه شو اجاره داده به یه عروس دوماد جوون بعد که میره اونجا میگفت مادر بزرگم میگفت مهران اینجا خرابه اونجا خرابه برو درستش کن واسم بعد چند وقت اون دختره بهم گفت میخوام با شما دوست بشم شما قبول میکنین بعد گفت ازش پرسیدم شما ماهواره نگا میکنین اون گفت اره گفتم شبکه های فارسی وان. زمزمه.و جمم نگاه میکنین گفت اره عاشقشم خیلی نگاه میکنم بعد به صورت مسخره کردن بهش گفتم آفرین معلومه خیلی نگاه میکنین میگفت دختره 21 . 22 سالش بود میگفت وقتی شوهرشو ببینی اشکت در میاد واسش جامعه ما داره هرزه میشه نمیدونم ما ملت چرا همش دنبال مقصریم.همش میخوایم بگیم جامعه غرب مقصر هست.این شبکه ها همیشه از این جور برنامه ها دارن اگه کسی بی جنبه هست و فرهنگ خانوادگیشون ضعیفه و هنوز به بلوغ فکری نرسیده چرا باید دیگران و مقصر کنیم؟ همیشه خوب و بد هست.اون موقع که این شبکه ها نبودن یعنی اصلا از این حرفا نبود؟خیانت نبود؟فحشا نبود؟ حتما یکجای این زندگی داره لنگ میزنه که اینطوری گفته وگرنه هیچ ربطی به شبکه و این چیزا نداره اگه داشته باشه 1درصد بیشتر نیست 7 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ یه کم طولانیه اما بخونید ..... تفاوت عشق و ازدواج یک روز پدربزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود و با ارزش. وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه، مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده. من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم. چند روز بعدش به من گفت: «کتابت رو خوندی؟» گفتم: «نه،» وقتی ازم پرسید چرا، گفتم: «گذاشتم سر فرصت بخونمش،» لبخندی زد و رفت. همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز. من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش. به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن و سعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم. در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج و عشق مثل اون کتاب و روزنامه می مونه. ازدواج اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هستش، مال خود خودت، اون موقع هست که فکر می کنی همیشه وقت داری بهش محبت کنی، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیاری، همیشه می تونی شام دعوتش کنی، اگر الان یادت رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدی، حتما در فرصت بعدی این کارو می کنی حتی اگر هر چقدر اون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی. اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال توئه و هر لحظه فکر می کنی که خوب این که تعهدی نداره و می تونه به راحتی دل بکنه و بره، مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می کنی و همیشه ولع داری که تا جایی که ممکنه ازش لذت ببری، شاید فردا دیگه مال تو نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش و قیمتی نداشته باشه و این تفاوت عشق است با ازدواج. این توضیحه کامله همون جمله معروفه ، که توی رابطه کافی یکیشون از عشق و علاقه طرف مقابل مطمین بشه اونوقته که خودشو صاحب دل و روح و عقل طرف میدونه و مطمینه که هروقت هرکاری بکنه بخشیده میشه. البته من از خانمها هم ناراحتم که چرا وقتی طرف مقابلشون بهشون خیانت میکنه خودشون رو انقدر کم ارزش میدونن که طرف رو میبخشند،با این بخشش فرصت دوباره برای خیانت دیدن رو به طرف مقابل میدن. من چند سال پیش فهمیدم کشور کویت یا دبی وقتی کسی دزدی میکنه دفعه اول یک انگشتش رو قطع میکنند و دفعات بعدی انگشتان بعدیش!!! اونموقع خیلی ناراحت شدم و گفتم چه دل سنگی دارند و 2 سال بعدش قضیه یه دزدی رو شنیدم و دیدم که فهمیدم دزد جماعت نه وجدان داره و نه ... که حاضره بره توی وسایل شخصیه یه خانواده بگرده و با وقاحت تمام دزدی کنه،اون موقع گفتم کاش ایران هم یسری قوانین اینطوری داشت دیگه کسی جرات نمیکرد از محدوده تعیین شده خارج بشه. خیانت هم همینطوره اگر مجازات تندی داشت انقدر راحت خیلیها این کارو نمیکردند،نباید بخشیده بشه چون انسانهایی که ازدواج میکنند به بلوغ رسیدند. 6 لینک به دیدگاه
زفسنجانی 7100 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۲ ا،اون موقع گفتم کاش ایران هم یسری قوانین اینطوری داشت دیگه کسی جرات نمیکرد از محدوده تعیین شده خارج بشه. خیانت هم همینطوره اگر مجازات تندی داشت انقدر راحت خیلیها این کارو نمیکردند،نباید بخشیده بشه چون انسانهایی که ازدواج میکنند به بلوغ رسیدند. دوست عزیز خداوند بزرگترین وسخت ترین مجازات دنیایی رو برا خیانت یک زن ومرد به هم سنگسار قرار داه وبعد ازاون قتل نفس که حکمش اعدامه .. ...گناههای دیگه هم که عوارض اجتماعی داره رو با شلاق وسایر گناهان فردی که فقط بین فرد وخدا ورابطه اشون تاثیر گذاره اون رو محول کرده برا آخرت وبرا هنیچ کدوم مجازات دنیای که حاکم شرع اجراکنه نزاشته ...اما متاسفانه هم به دلیل سستی انجام وظیفه وهم تحت فشارهای حقوق بشر .... تا حدودی اجرای این قوانین تو کشور ما با مشکل مواجه شده وامنیت اجتماعی هم از لحاظ اخلاقی وهم از لحاض دزدی وضعیت ضعیفی داره ... 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده