رفتن به مطلب

زنـدگی در حاشیـه از مرحوم قیصر امین پور


Ghasem Zare

ارسال های توصیه شده

زنـدگی در حاشیـه ...

 

life.jpg

شعر بسیار زیبا و معنی گرای زیر سروده ی شاعر فقید دزفولی مرحوم قیصر امین پور است که در کتاب بی بال پریدن آمده است. روح این شاعر بزرگوار شاد باد.

 

ما حاشیه نشین هستیم.

مادرم می گوید: "پدرت هم حاشیه نشین بود، در حاشیه به دنیا آمد، در حاشیه جان کند و در حاشیه مرد."

من هم در حاشیه به دنیا آمده ام، ولی نمی خواهم در حاشیه بمیرم!

برادرم در حاشیه ی بیمارستان مرد.

خواهرم همیشه مریض است. همیشه گریه می کند، گاهی در حاشیه ی گریه، کمی هم می خندد.

مادرم می گوید: "سرنوشت ما را هم در حاشیه ی صفحه ی تقدیر نوشته اند."

او هر شب ستاره ی بخت مرا که در حاشیه ی آسمان سوسو می زند به من نشان می دهد.

ولی من می گویم: "این ستاره ی من نیست."

من در حاشیه به دنیا آمدم، در حاشیه بازی کردم.

همراه با سگها و گربه ها و مگس ها در حاشیه ی زباله ها گشته ام تا چیز به درد بخوری پیدا کنم.

من در حاشیه بزرگ شدم و به مدرسه رفتم.

در مدرسه گفتند: "جا نداریم."

مادرم گریه کرد. مدیر مدرسه گفت: "آقای ناظم اسمش را در حاشیه ی دفتر بنویس تا ببینیم!"

من در حاشیه ی روز، به مدرسه ی شبانه می روم.

در حاشیه ی کلاس می نشینم.

در حاشیه ی مدرسه می نشینم و توپ بازی بچه ها را نگاه می کنم، چون لباسم همرنگ بچه ها نیست.

من روزها در حاشیه ی خیابان کار می کنم و بعضی شبها در حاشیه ی پیاده رو می خوابم.

من پاییز کار می کنم، زمستان کار می کنم، بهار کار می کنم، تابستان کار می کنم و در حاشیه ی کار، زندگی می کنم.

من سواد دارم ولی معنی بعضی کلمات را خوب نمی فهمم.

مثلا کلمه "تعطیلات" و "تفریح" و خیلی از کلمات دیگر را که در کتاب ها نوشته اند.

از پدرم هم پرسیدم ولی سواد نداشت!

من در حاشیه ی شهر زندگی می کنم.

من در حاشیه ی زمین زندگی می کنم.

من در مدسه آموخته ام که زمین مثل توپ گرد است و می چرخد.

اگر من در حاشیه ی زمین زندگی می کنم، پس چطور پایم نمی لغزد و در عمق فضا پرتاب نمی شوم؟

زندگی در حاشیه ی زمین خیلی سخت است.

حاشیه بر لب پرتگاه است، آدم ممکن است بلغزد و سقوط کند.

من حاشیه نشین هستم.

ولی معنی کلمه ی حاشیه را نمی دانم.

از معلم پرسیدم: "حاشیه یعنی چه؟"

گفت:"حاشیه یعنی قسمت کناره ی هر چیزی، مثل کناره ی لباس یا کتاب، مثلاً بعضی از کتابها حاشیه دارند و بعضی از کلمات کتاب را در حاشیه می نویسند؛ یا مثل حاشیه ی شهر که زباله ها را در آنجا می ریزند."

من گفتم: "مگر آدمها زباله هستند که بعضی از آنها را در حاشیه ی شهر ریخته اند؟"

معلم چیزی نگفت.

من حاشیه نشین هستم.

به مسجد می روم، در حاشیه ی مسجد نماز می خوانم، نزدیک کفشها؛ در حاشیه جلسه قرآن، قرآن خواندن را یاد گرفته ام.

قرآن کتاب خوبی است. قرآن ما حاشیه ندارد. هیچ کلمه ای را در حاشیه ی آن ننوشته اند.

اگر هم گاهی کلماتی در حاشیه آن باشند، آن کلمات حاشیه هم مثل کلمات دیگر عزیز و خوبند.

من قرآن را دوست دارم، خوب است همه چیز مثل قرآن خوب باشد.

 

منبع:پرشین استار

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 9 ماه بعد...
×
×
  • اضافه کردن...