Saye Noori 10314 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۲ درود فروان بر معماران ِ نواندیش..... همواره از دیر باز سایه اندازی فلسفه به مسائل مختلف آشکار و پر اهمیت بوده و هست و به تبع اون دغدغه ذهنی بسیاری رو به خودش واداشته....معماری هم از این قائده مستثنی نیست و نفوذ اون در کالبد معنایی و ساختاری رو به همراه داشته...... برای ما معماران جدای از درک دقیق فن و هنر مفهومی معماری که بیشتر بر حسب اندوخته های دوره های تحصیلی و اکادمیک و یا بعضا تجربی و به صورت اطلاعات آزاد بدست اومده ،توجه به عمق و ریشه یابی هویت و اصالت بنیادین اون نیز اهمیت زیادی داره.....پس....!!! تو این تاپیک سعی میشه مجموعه ای از مقالات و تحقیات معتبر برای درک بهتر فلسفه نهادینه شده امروزِ معماری، انتخاب و در اختیار دوستان عزیز قرار بگیره که به نوعی میتونه کمک اطلاعاتی خوبی به همه ما کنه .همچنین روال تاپیک سیر آموزشی و مبتنی بر نوشته های مستند و مستدل خواهد بود. پیشاپیش از همراهی همیشگی شما عزیزان سپاسگذارم......... 10 لینک به دیدگاه
Saye Noori 10314 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۲ * فضا و زمان در نگاه اول فضا نه با حركت ارتباطي دارد و نه با زمان . اما در زبان انگليسي ، طبق فرهنگ آكسفورد ، واژه فضا دست كم از سال 1300 ميلادي به اين طرف ،هر دو معني زماني و مكاني را باهم داشته است . تا پيش از آغاز اين قرن ، فضا و زمان همواره دو مفهوم مجزا به شمار مي آمدند . اما از زمان شكل گيري نظريه هاي نسبيت خاص و عام ، و مفاهيم مجزاي فضا و زمان روز به روز به مفهوم تركيبي فضا _ زمان نزديك تر شده اند . به گفته هرمان مينكو سكي كه در سال 1908 اين مفهوم را مطرح كرد ، فضا _ زمان يك پيوستگي چهار بعدي است كه سه بعد فضا را با بعد زمان تركيب مي كند بنابر اين هر شيء نه تنها بايد طول ، عرض و ارتفاء داشته باشد كه بايد تداوم زماني نيز داشته باشد . * مفهوم زمان _ زمان كه تداوم در آن مستتر است ، در هنر و معماري با حركت در درون فضا مصداق پيدا مي كند . معماري به معناي مكاني كه موجوديت جسمي يافته است مي تواند زندگي شود و پيموده شود يا مي تواند اندازه گيري مكاني و اندازه گيري زماني شود بدين معنا كه بيننده براي درك كامل فضاي معماري و يك تركيب فضايي بايستي در آن حركت كند تا بتواند آن را از جهات مختلف ببيند و حركت احتياج به رمان دارد . به اين ترتيب زمان اصطلاحآ تبديل به بعد چهارم در ادراك فضا مي شود . به عبارتي بعد چهارم يعني زمان ، به فضا تحرك مي بخشد . روشي كه مي توانيم بعد چهارم ( زمان )را به شكلي معنا دار به فضا وارد كنيم ، اين است كه توجه خود را به فرايند تكامل و تحول فضا معطوف كنيم . دنبال كردن خط سير ساخته شدن و دگر گون شدن فضا به ما اجازه مي دهد كه چهارمين بعد را به درك فضايي خود بيفزاييم از يك سو بايد فضا را در متن روند سياسي و اقتصادي توليد كننده آن برسي كنيم . از سوي ديگر با ديدن فضا به مثابه محصولي اجتماعي ، مي توانيم بعد چهارم را در درك فضايي خود جاي دهيم . چرا كه تحركي در روابط اجتماعي است كه تنها به كار گيري مفهوم فضا _ زمان اين مكان را بوجود مي آورد چنين تحركي به روابط اجتماعي _ فضا ساختي وارد شود . تجربه زيست در فضا ، از موادي است كه زمان در آن نهفته است . از لحاظ دخالت پارامتر زمان در تدوین فضای معماری دو گونه فضا یا معماری قابل تفكیك است: ـ برخی از بناها میتوانند به سادگی پیموده شوند و موجودیت مكانیشان برای بیننده آشكار و شناخته شود، یعنی اینكه به ترتیبی باشند كه بیننده بتواند به یكباره بر آن چیره شود. در این بناها اندازهگذاری بر زمان و بر مكان در حیطه تواناییهای تجربه شده انسان در ادراك فضای ساخته شده در انطباق با یكدیگر صورت میگیرد و این دو موجودیت همزمان و به موازات یكدیگر طرحریزی میشوند. در این حالت، فضای معماری دارای ویژگی سكون است و تصویری را ارائه میدهد كه در آن كلیات شكلی مكان از هرنقطه یكسان مینماید و شخص را نیاز بر آن نیست كه به قصد شناخت مكانهای تركیبكننده یا تشكیلدهنده بنا به باز پیمودن راهی كه پیموده بپردازد. ـ در بناهایی دیگر، دیدار و گذر در طول و عرض بنا متضمن شناخت موجودیت مكانی آنها نیست و بیننده نمیتواند یكباره بر آنها مستولی شود. در این بناها شناخت فضای مكانی تنها هنگامی میسور است كه بیننده نتواند به چگونگیهای پیوند و تركیب یا آمیزش و مرتبت یافتن پارههای مكانی دست یابد، مگر آنكه دو نوبت یا به نوبتهایی بیش، از طول و عرض بنا گذر كند. و روشن است كه منظور نه گذر كردن مجدد به معنای عینی یا قراردادیاش، بلکه بازخوانی ویژگیهای شكلی بنا از دیدگاههایی متفاوت و در اوقات مختلف است. 6 لینک به دیدگاه
Saye Noori 10314 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۳۹۲ فضا چیست؟ فضا (Space) واژهای است كه در زمینههای متعدد و رشتههای گوناگون از قبیل فلسفه، جامعهشناسی، معماری و شهرسازی بطور وسیع استفاده میشود. لیكن تكثّر كاربرد واژه فضا به معنی برداشت یكسان از این مفهوم در تمام زمینههای فوق نیست، بلكه تعریف فضا از دیدگاههای مختلف قابل بررسی است. مطالعات نشان میدهد با وجود درك مشتركی كه به نظر میرسد از این واژه وجود دارد، تقریباً توافق مطلقی در مورد تعریف فضا در مباحث علمی به چشم نمیخورد و این واژه از تعدد معنایی نسبتاً بالایی برخوردار است و تعریف مشخص و جامعی وجود ندارد كه دربرگیرنده تمامی جنبههای این مفهوم باشد. از این رو در این یادداشت به ذکر برخی کلیات در مورد مفهوم فضا بسنده میکنیم. فضا یك مقوله بسیار عام است. فضا تمام جهان هستی را پر میكند و ما را در تمام طول زندگی احاطه كرده است. فضا به محیط زیست اطراف ما احساس راحتی و امنیت میبخشد كه اهمیت آن در یك زندگی لذتبخش از نور آفتاب و محلی برای آرامش كمتر نیست. هركاری كه انسان انجام میدهد، دارای یك جنبه فضایی نیز است، به عبارتی هر عملی كه انجام میشود، احتیاج به فضا دارد. دلبستگی بشر به فضا از ریشههای عمیقی برخوردار است. این دلبستگی از نیاز انسان به ایجاد ارتباط با سایر انسانها كه از طریق زبانهای گوناگون صورت میپذیرد، سرچشمه میگیرد. همچنین بشر خود را با استفاده از فیزیولوژی و تكنولوژی، با اشیاء فیزیكی وفق میدهد و از این طریق یك رابطه و تعادل پویا بین انسان و محیط (اشیاء)، علاوه بر ارتباط میان انسانها، بوجود میآید. این اشیاء بر اساس یك سری روابط خاص به درونی و بیرونی، دور و نزدیك، منفرد و متحد، پیوسته و گسسته تقسیم شدهاند. برای اینكه بشر بتواند به تصورات و ذهنیات خود عینیت بخشد، بایستی كه این روابط را درك كند و آنها را در قالب یك مفهوم فضایی هماهنگ نماید. لذا فضا بیانگر نوع ویژهای از ایجاد ارتباط نیست، بلكه صورتی است جامع و دربرگیرنده هر نوع ایجاد ارتباط، چه میان انسانها و چه میان انسان و محیط. فضا ماهیتی جیوه مانند دارد كه چون نهری سیال، تسخیر و تعریف آن را مشكل مینماید. اگر قفس آن به اندازه كافی محكم نباشد، براحتی به بیرون رسوخ میكند و ناپدید میشود. فضا میتواند چنان نازك و وسیع به نظر آید كه احساس وجود بعد از بین برود (برای مثال در دشتهای وسیع، فضا كاملاً بدون بعد به نظر میرسد) و یا چنان مملو از وجود سه بعدی باشد كه به هر چیزی در حیطه خود مفهومی خاص بخشد. با اینکه تعریف دقیق و مشخص فضا دشوار و حتی ناممکن است، ولی فضا قابل اندازهگیری است. مثلاً میگوییم هنوز فضای كافی موجود است یا این فضا پر است. نزدیكترین تعریف این است كه فضا را خلائی در نظر بگیریم كه میتواند شیء را در خود جای دهد و یا از چیزی آكنده شود. نكته دیگری كه در مورد تعریف فضا باید خاطرنشان كرد، این است كه همواره بر اساس یك نسبت كه چیزی از پیش تعیین شده و ثابت نیست، ارتباطی میان ناظر و فضا وجود دارد. بطوریكه موقعیت مكانی شخص، فضا را تعریف میكند و فضا بنا به نقطه دید وی به صورتهای مختلف قابل ادراك میباشد. ...................... 5 لینک به دیدگاه
Saye Noori 10314 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ فضامفهومی است که از دیرباز مورد توجه بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته و در دوره های مختلف تاریخی بر اساس رویکردهای اجتماعی و فرهنگی رایج به شیوه های گوناگون تعریف شده است. مصریها و هندیها با اینکه نظرات متفاوتی در مورد فضا داشتند، اما در این اعتقاد اشتراك داشتند كه هیچ مرز مشخصی بین فضای درونی تصور (واقعیت ذهنی) با فضای برونی (واقعیت عینی) وجود ندارد. در واقع فضای درونی و ذهنی رویاها، اساطیر و افسانهها با دنیای واقعی روزمره تركیب شده بود. آنچه بیش از هر چیز در فضای اساطیری توجه را به خود معطوف میكند، جنبه ساختی و نظام یافته فضاست، ولی این فضای نظام یافته مربوط به نوعی صورت اساطیری است كه برخاسته از تخیل آفریننده میباشد. در زبان یونانیان باستان، واژهای برای فضا وجود نداشت. آنها بجای فضا از لفظ مابین استفاده میكردند. فیلسوفان یونان فضا را شیء بازتاب میخواندند. پارمیندز وقتی كه دریافت، فضای به این صورت را نمیتوان تصور كرد، آن را بدین دلیل كه وجود خارجی ندارد، به عنوان حالتی ناپایدار معرفی كرد. لوسیپوس نیز فضا را اگرچه از نظر جسمانی وجود خارجی ندارد، لیكن حقیقی تلقی نمود. افلاطون مسئله را بیشتر از دیدگاه تیمائوس بررسی كرد و از هندسه به عنوان علم الفضاء برداشت نمود، ولی آن را به ارسطو واگذاشت تا تئوری فضا (توپوز) را كامل كند. از نظر ارسطو فضا مجموعهای از مكانهاست. او فضا را به عنوان ظرف تمام اشیاء توصیف مینماید. ارسطو فضا را با ظرف قیاس میكند و آن را جایی خالی میداند كه بایستی پیرامون آن بسته باشد تا بتواند وجود داشته باشد و در نتیجه برای آن نهایتی وجود دارد. در حقیقت برای ارسطو فضا محتوای یك ظرف بود. لوكریتوس نیز با اتكاء به نظریات ارسطو، از فضا با عنوان خلاء یاد نمود. او میگوید: همه كائنات بر دو چیز مبتنی است: اجرام و خلاء، كه این اجرام در خلاء مكانی مخصوص به خود را دارا بوده و در آن در حركتاند. بعدها تئوری های مربوط به فضا بر اساس هندسه اقلیدسی بیان میشد، بطوریكه مشخصه تفكر یونانیان در مورد فضا در تفكرات اقلیدس یا هندسه اقلیدسی قابل مشاهده است. اقلیدس با جمع آوری كلیه قضایای مربوط به هندسه در میان مصریها، بابلیها و هندوها علم جدید هندسه را پایهگذاری نمود كه سیستمی مبتنی بر انتزاع ذهنی بود. فضای اقلیدسی فضایی یكسان، همگن و پیوسته بود كه در آن هیچ چاله، برآمدگی یا انحنایی وجود نداشت. فضای اقلیدسی، فضایی قابل اندازهگیری بود. با توجه به آنچه گفته شد، در یونان و بطور كلی در عهد باستان دو نوع تعریف برای فضا مبتنی بر دو گرایش فكری قابل بررسی است 1. تعریف افلاطونی كه فضا را همانند یك هستی ثابت و از بین نرفتنی میبیند كه هرچه بوجود آید، داخل این فضا جای دارد. 2. تعریف ارسطویی كه فضا را به عنوانtopos یا مكان بیان میكند و آن را جزئی از فضای كلیتر میداند كه محدوده آن با محدوده حجمی كه آن را در خود جای داده است، تطابق دارد. تعریف افلاطون موفقیت بیشتری از تعریف ارسطو در طول تاریخ پیدا كرد و در دوره رنسانس با تعاریف نیوتن تكمیل شد و به مفهوم فضای سهبعدی و مطلق و متشكل از زمان و كالبدهایی كه آن را پر میكنند، درآمد. بر خلاف لایبنیتز، نیوتن به فضایی متشكل از نقاط و زمانی متشكل از لحظات باور داشت كه وجود این فضا و زمان مستقل از اجسام و حوادثی بود كه در آنها قرار میگرفتند. در اصل، او قائل به مطلق بودن فضا و زمان (نظریه فضای مطلق) بود. به عقیده نیوتن فضا و زمان اشیایی واقعی و ظرفهایی به گسترش نامتناهی هستند. درون آنها كل توالی رویدادهای طبیعی در جهان، جایگاهی تعریف شده مییابند. بدین ترتیب حركت یا سكون اشیاء در واقع به وقوع میپیوندد و به رابطه آنها با تغییرات دیگر اجسام مربوط نمیشود. 3 لینک به دیدگاه
Saye Noori 10314 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۲ جیوردانو برونو (Giordano Bruno) در قرن شانزدهم با استناد به نظریه كپرنیك، نظریههایی در مقابل نظریه ارسطو عنوان كرد. به عقیده او فضا از طریق آنچه در آن قرار دارد (جداره ها)، درك میشود و به فضای پیرامون یا فضای مابین تبدیل میگردد. فضا مجموعهای است از روابط میان اشیاء و ـ آنگونه كه ارسطو بیان داشته است ـ حتماً نمیبایست كه از همه سمت محصور و همواره نهایتی داشته باشد. در اواخر قرون وسطی و رنسانس، مجدداً مفهوم فضا بر اساس اصول اقلیدسی شكل گرفت. در عالم هنر، جیوتو نقش مهمی را در تحول مفهوم فضا ایفا كرد، بطوریكه او با كاربرد پرسپكتیو بر مبنای فضای اقلیدسی، شیوه جدیدی برای سازماندهی و ارائه فضا ایجاد كرد. با ظهور دوره رنسانس، فضای سهبعدی به عنوان تابعی از پرسپكتیو خطی معرفی گردید كه باعث تقویت برخی از مفاهیم فضایی قرون وسطی و حذف برخی دیگر شد. پیروزی این شكل جدید از بیان فضا باعث توجه به وجود اختلاف بین جهان بصری و میدان بصری و بدین ترتیب تمایز بین آنچه بشر از وجود آن آگاه است و آنچه میبیند، شد. در قرون هفدهم و هجدهم، تجربهگرایی باروك و رنسانس، مفهوم پویاتری از فضا را بوجود آورد كه بسیار پیچیدهتر و سازماندهی آن مشكلتر بود. بعد از رنسانس به تدریج مفاهیم متافیزیكی فضا از مفاهیم مكانی و فیزیكی آن جدا و بیشتر به جنبههای متافیزیكی آن توجه شد، ولی برعكس در زمینههای علمی، مفهوم مكانی فضا پررنگتر گشت. دكارت از تأثیرگذارترین اندیشمندان قرن هفدهم، در حدفاصل بین دوران شكوفایی كلیسا از یكسو و اعتلای فلسفه اروپا از سویی دیگر، میباشد. در نظریات او بر خصوصیت متافیزیكی فضا تأكید شدهاست، ولی در عین حال او با تأكید بر فیزیك و مكانیك، اصل سیستم مختصات راستگوشه (دكارتی) را برای قابل شناسایی كردن فاصلهها بكار برد كه نمودی از فرضیه مهم اقلیدس درباره فضا بود. در روش دكارتی همه سطوح از ارزش یكسانی برخوردارند و اشكال به عنوان قسمتهایی از فضای نامتناهی مطرح میشوند. تا پیش از دكارت، فضا تنها اهمیت و بعد كیفی داشت و مكان اجسام به كمك اعداد بیان نمیشد. نقش عمده او دادن بعد كمی به فضا و مكان بود. لایبنیتز از طرفداران نظریه فضای نسبی بود و اعتقاد داشت، فضا صرفاً نوعی سیستم است كه از روابط میان چیزهای بدون حجم و ذهنی تشكیل میشود. او فضا را به عنوان نظام اشیای همزیست یا نظام وجود برای تمام اشیایی كه همزماناند، میدید. بر خلاف لایبنیتز، نیوتن به فضایی متشكل از نقاط و زمانی متشكل از لحظات باور داشت كه وجود این فضا و زمان مستقل از اجسام و حوادثی بود كه در آنها قرار میگرفتند. در اصل، او قائل به مطلق بودن فضا و زمان (نظریه فضای مطلق) بود. به عقیده نیوتن فضا و زمان اشیایی واقعی و ظرفهایی به گسترش نامتناهی هستند. درون آنها كل توالی رویدادهای طبیعی در جهان، جایگاهی تعریف شده مییابند. بدین ترتیب حركت یا سكون اشیاء در واقع به وقوع میپیوندد و به رابطه آنها با تغییرات دیگر اجسام مربوط نمیشود. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده