رفتن به مطلب

معماری سنتی


ارسال های توصیه شده

معماری سنتی سرشار از نکاتی است که ممکن است گاهی گوشه‎‎ای از آن کشف و مورد استفاده قرار بگیرد. معماری پر رمز و رازی که اساس و سنت آن، پویایی و روزآمدی است. (که البته لزوماً با معماری روزمرگی و روزمرگی معماری مغایرت تام دارد.) معماری ارزشمندی که حاصل آن ساختمان‎هایی است که برای ابد بنا می‎شوند. لذا بزرگترین ویژگی بناهایی اینچنین که دورنمایی جاویدان را ترسیم خواهند کرد، همه‎جانبه نگری و نکته‎سنجی‎های علمی، فنی و اجرایی در جهت ایستایی غیرقابل تردید آن است. ضمن پذیرش نقاط و موارد ضعف ـ چه به لحاظ تکنیکی و چه در جزئیات اجرایی ـ در محصولات معماری سنتی باید گفت متأسفانه ساختمان‎هایی که بدون اتکا به لایه‎های پنهان فنون معماری سنتی ساخته شده و تنها به حفظ ظواهر بسنده کرده‎اند، موجبات بیشترین بهانه‎جویی‎ها را برای کسانی فراهم می‎کنند که به گونه‎ای اغراق‎گرا و متعصبانه هر نوع کارآیی ابنیه تاریخی و سنتی را به دیده تردید و انکار می‎نگرند و یا در تصمیم‎گیری‎های امروزی چاره‎ای جز تخریب کامل آن‎ها را نمی‎پذیرند.

آیا به‎راستی با ارائه نمونه‎هایی از ساختمان‎های کهنه، فرسوده و پردردسر می‎توان ساحت پرطمطراق معماری سنتی و بناهای تاریخی را خدشه‎دار کرد؟! در واقع باید پذیرفت انتساب عنوان معماری سنتی به هر ساختمان تقلیدی و التقاطی اهانت به اندیشه‎های بلند متفکران صاحب ذوقی است که رویای جاودانگی آدمی را در دست‎ساخته‎های خود برآورده کرده‎اند.

اگر جرم حجمی آجرهای معمولی را تقریباً ۱۷۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب فرض کنیم، در مورد برجی مشابه شاهکار هزارساله معماری ایران، یعنی گنبد کاووس، با یک محاسبه ساده و حتی بدون فرض نیروهای حاصل از زاویه و شیب دیواره‎ها، تصوری از بزرگی فشاری که لایه‎های تحتانی این برج باید تحمل کنند (به اضافه فشار و تنش حاصل از نیروی باد و… ) می‎توان به‎دست داد. به‎طور مثال اگر صد سال پیش بنایی اینچنین با مصالحی معمولی ـ و بدون برخورداری از علوم و بدون توجه به تمهیدات و ظرائف واقعی معماری برج مذکور ـ ساخته می‎شد، می‎توانست آیا مصداق معماری سنتی و ساختمانی سنتی باشد؟! بنایی که پایداری آن در مقابل عوامل طبیعی و غیرطبیعی مختلف اظهرمن‎الشمس است؟! این مثال در همه ابعاد معماری و ساختمان‎سازی اعم از فضاها، مصالح، اجزاء ساختمانی و سازه‎ای، مکان‎یابی و جای‎گیری، حجم کلی بنا، تزئینات و… قابل پی‎گیری است.

از آنچه در مقاومت هر سازه در مقابل نیروهای مخربی همچون نیروهای زلزله و… حائز اهمیت بوده و در علوم امروزی نیز بر آن تاکید شده است می‎توان به مواردی اشاره کرد که با دقت و آگاهی در ابنیه سنتی رعایت شده است:

ـ تناسب بین عرض و طول پلان با ارتفاع ساختمان عامل تعیین کننده‎ای است که به واسطه گستردگی و کوتاهی این نوع ابنیه ضریب مقاومت آن‎ها را در مقابل انواع لرزه‎ها به شدت افزایش می‎دهد. معمولاً غیر از اجزایی همچون مناره‎ها و…، در ابنیه سنتی نمی‎توان از چنین ضعف‎های طراحی سراغی گرفت. از طرفی روشن است که افزایش اختلاف ارتفاع بناهای مجاور، کاملاً در تشدید آسیب‎های حاصل از زلزله و حرکت زمین مشهود است و این اختلاف تراز در الگوهای معماری و شهرسازی سنتی در حداقل ممکن و در موارد معدود با واسطه و پله‎ای دیده می‎شود.

ـ تقارن در فضا و احجام و حتی توزیع ثقلی نیز که عامل مؤثری در تقویت بنا محسوب می‎شود و کارایی آن در تجارب متعدد به اثبات رسیده است، بنا بر سنتی کهن در اغلب این ساختمان‎ها به چشم می‎خورد. نما و پلان‎های کاملاً قرینه و نزدیک به مربع و مستطیل، پرهیز از شکستگی‎های نامأنوس، حفظ ریتم در طراحی، هندسه موزون و یا سازه‎هایی همچون پوشش‎های گنبدی و کلمبو و… را باید نقاط تکامل این نیاز دانست.

ـ عامل دیگری که در توصیه‎های امروزی مورد توافق همه اهل فن شمرده می‎شود، کاهش وزن کلی ساختمان و تقلیل ارتفاع مرکز ثقل بنا می‎باشد. با وجود محدودیت‎های مربوط به ساخت و انتخاب مصالح بنایی، این مهم در بناها و معماری‎های سنتی ایران با شگردهای قابل توجه، تحسین‎برانگیز و درخور تحقیق تأمین شده است. انواع کانه‎پوش‎ها، دیواره‎های صندوقه، گنبدهای دوپوش و تغییرات تدریجی ضخامت دیوارهای باربر به تناسب ارتفاع و میزان بار و… را می‎توان در گروه این ساز و کارها برشمرد.

ـ استفاده از حائل‎ها و پشت‎بندهایی که گاه در ظاهری از رواق و ایوان و… پنهان می‎شوند و یا مهار و کش‎هایی که حرکات و فشارهای عرضی را کنترل می‎کنند، تنگ‎بندی‎ها، کلاف‎بندی‎های چوبی و همچنین تیر و الوارهای چوبی به‎کار رفته در مغز دیوارها و لایه‎های تکرارشونده که نقش به‎سزایی در تقسیم یکنواخت بارها بازی می‎کنند، توجه به یکپارچگی بنا، ساباط‎ها و… همه و همه در کنار قاب‎ها و قابلیت‎های انعطافی و انطباقی بناهای سنتی موجب دوام رازگونه این ابنیه می‎شوند.

ـ شاید پی‎سازی را بتوان از مهمترین نقاط ضعف و مورد تردید بناهای تاریخی محسوب کرد که ممکن است با اصول و یافته‎های علمی امروزی چندان همسو نبوده و تئوری‎های امروزی اشکالات چندی را بر آن وارد نماید. اما در این اصل نیز می‎توان انتخابات و شیوه‎های هوشمندانه‎ای را مثال زد. جای‎گیری هسته اولیه ارگ تاریخی بم بر روی صخره‎ای سترگ و سنگی که مهمترین عامل نجات بخش عمده آن از بلایای تخریبی زلزله بود، نمونه‎ای است شایسته توجه و مطالعات تطبیقی بیشتر. همچنین است در مورد بناهایی که مانند مسجد امام(ع) اصفهان نیمه‎کاره رها می‎شدند و تکمیل آن‎ها به بعد از ایجاد تعادل تدریجی و طبیعی بنا و شالوده و همگنی بستر آن موکول می‎شد.

ـ به این فهرست، دقایق و نظم عملیات پی‎گیر نگهداری را نیز باید اضافه کرد. ادامه حیات این بناها با ثبات شرایطی مثل سطح آب‎های زیرزمینی، رطوبت محفوظ در بنا، پوشش گیاهی محوطه پیرامونی و… و همچنین تجدید عایق‎های رطوبتی، کنترل ترک‎ها، تکمیل به موقع بخش‎های آسیب دیده، دقت در الحاقات و یا حذف احتمالی بعضی قسمت‎های جزئی و… با مشورت و استفاده از استادکاران آشنا به فن امکان‎پذیر می‎شد.

این دست‎آوردها و همه رازهای ناگشوده دیگر، مجموعه‎ای هستند که بقای هزاران ساله و چند صد ساله بناهایی همچون گنبد سلطانیه و… را تضمین می‎کنند و این اطمینان خاطر به‎خصوص در مورد بناهای عام‎المنفعه و مجموعه‎های حکومتی ـ در مقابل ساختمان‎های معمولی که ممکن است صدماتی از محدودیت‎های مالی و اجرایی دیده باشند ـ فراگیرتر است. در مجموع می‎توان گفت قریب به اتفاق نمونه‎های برگزیده معماری سنتی آنچنان که تصور می‎شود و یا گاهی سعی در القای آن می‎کنند، سست و ناپایدار نیستند.

شیوه‎ها و آئین‎نامه‎های مربوط به مقاومت ابنیه بیش از اینکه به سلامت و پایداری کامل بنا نظر داشته باشند، به ایمنی و حفظ جان ساکنین و یا شاغلین در آن توجه می‎کنند. به زبان دیگر یک ساختمان مقاوم معمولاً به ساختمانی اتلاق می‎شود که بعد از حوادث غیرمترقبه‎ای همچون زلزله و… موجب مرگ و آسیب جانی انسان‎ها نشود، اگرچه بنیان آن تا حد غیرقابل اطمینانی برای بهره‎برداری مجدد از هم گسیخته باشد. به همین دلیل بناها و خانه‎هایی که دچار حادثه‎هایی اینچنین شده باشند ـ پیش از بازسازی و یا تعمیرات کلی ـ برای ادامه کاربری گذشته توصیه نمی‎شوند. از این رو در حوزه حفظ جان انسان‎ها، نگاه به استحکام‎بخشی بناهای تاریخی برای حفظ و مقاومت کامل آن‎ها انتظاری است فراتر از آرا و فنونی که حتی برای بناهای نوساز امروزی اعمال می‎گردد. متأسفانه این شیوه استدلال متداول (یعنی تاکید بر حساسیت حفظ جان و سلامت انسان‎ها در بناهای تاریخی) قیاس مع‎الفارغی است که گاهی ـ به ویژه در مورد بافت‎های تاریخی ـ دست‎آویز تجددگرایان بی‎ریشه و مخالفان سودجو قرار می‎گیرد.

بنابراین لازم می‎نماید که مقوله استحکام‎بخشی ابنیه تاریخی ـ با این پیش‎فرض تعیین کننده که دخالت‎های فیزیکی مستقیم و اقدامات مرمتی محیرالعقول همیشه یگانه راه حل و یا بهترین راه حل نیست ـ بیشتر مبتنی بر دو اصل حفظ ارزش‎های تاریخی، هنری، فرهنگی و… این بناها و حفظ جان افرادی که به مناسبت‎های گوناگون اعم از بازدیدهای موقت، اسکان طولانی‎مدت و یا اشتغال دائم و… در این مجموعه‎ها تردد می‎کنند، متمرکز گردد. طبیعتاً تقویت جامع این بناها نیز در جهت تأمین این دو خواسته است که متأسفانه در اغلب موارد با این رویکرد مورد بررسی کامل قرار نگرفته و البته برآورده نشده‎اند.

در هر حال و با وجود اینکه مرمت‎کاران و معماران و… می‎کوشند که تخریب آثار ارزشمند تاریخی را تا سرحد امکان متوقف کنند و یا به شکل مشهودی به تعویق بی‎اندازند، آیا بلافاصله بعد از مشاهده آسیب و… باید دست به کار ترمیم آن شد؟! چرا گاهی با لجاجت کامل از پذیرش این واقعیت ملموس می‎گریزیم که: " ویرانی و آسیب‎های به وجود آمده در اثر عوامل طبیعی مثل سیل، زلزله و… هم جزئی از روند تاریخی یک اثر دیرسال است."؟ چگونه می‎توان از چهره‎ای بی اندک غبار تاریخ، انتظار داشت زبان گویای گذشته سرزمین و اقوامش باشد؟!

از این گذشته مقاوم‎سازی هر بنا به‎خصوص بناهای قدیمی علاوه بر مخارج و بار مالی سنگین و نیاز به توان علمی بالا، اغلب مستلزم دخالت‎های وسیعی در اصل بنا می‎باشد که ممکن است با مهمترین قواعد حفظ ابنیه تاریخی ـ که دامنه‎ای فراتر از شکل ظاهری دارد ـ مغایر باشد. ضمن اینکه عموماً برای اثبات صحت عملکرد بهترین شیوه‎ها نیز فرصت کافی برای مواجهه با تجارب طبیعی به وجود نیامده است. چه بسا آنچه به بنا افزوده شده یا از آن حذف شده تا باعث افزایش مقاومت بنا شود، در شرایطی دلیل اصلی افزایش احتمال و شدت تخریب بنا باشد. همانطور که سبک‎سازی بام ـ که اصلی بدیهی در علوم امروزی است ـ ممکن است تعادل دیرپای یک بنای قدیمی را برهم زده و موجب ایجاد آسیب‎های جدی در سازه و پوشش بنا شود. به این موارد باید پروسه پیچیده تصمیم‎گیری در مورد حد مقاومت بنا (مثلاً پیش‎بینی مقاومت لازم در برابر چند ریشتر نیروی زلزله و…) در قسمت‎های مختلف بنا را اضافه کرد. به‎خصوص این که مواردی همچون شدت و نزدیکی کانون زلزله به سطح زمین، مانند آنچه در زلزله بم اتفاق افتاد، هر اقدامی را فاقد کارآیی لازم کرده و نیاز به اعمال ترفندهای تکمیلی دیگری را ناگزیر می‎نماید.

 

از طرفی عمده فعالیت‎های مرمت و تثبیت بر روی قسمت‎های آسیب‎دیده و ضعیف‎تر بنا انجام می‎گیرد که ممکن است از حیث جزئیات، کیفیات و ظرائف اجرایی هماهنگ با بخش‎های وابسته و مجاور نبوده و محدودیت‎ها و ناآگاهی‎ها، موجب نقصان و یا توقف اقدامات جامع و فراگیر شده و میزان آسیب‎پذیری بنا را افزایش دهد. تفاوت واکنش‎های بخش‎های تازه تعمیر در مقابل عوامل محرک و فشارهای خارجی، ناهمگونی مصالح و ملات‎ها، تغییر بارها و نیروها، بی‎توجهی به تعامل پیچیده اجزاء درگیر و… عوامل دیگری هستند که ممکن است به ضعف بیشتر یک بنای تاریخی مرمت شده منجر شوند. نمونه‎ها و تجربه‎هایی مثل خسارات ناشی از زلزله بم در ارگ و دیگر بناهای تاریخی شهر بم گواهی است بر این مدعا که اقدامات مرمتی و حفاظتی اگر بدون تبعیت همه‎جانبه از معیارهای معماری سنتی و تداوم اصول نهفته در هویت بنا انجام شوند، می‎توانند در گسترش انواع تخریب‎های حاصل از حوادث، فوق‎العاده مؤثر باشند. در یک کلام تسری بی‎قید و شرط الگوهای ساختمان‎سازی و استحکام‎بخشی جدید به حیطه معماری سنتی می‎تواند ـ خصوصاً در حفظ ارزش‎های تاریخی و فرهنگی ـ فاجعه‎آفرین باشد.

روشن است که در حفظ موضوع اول بحث، یعنی حفظ ارزش‎های عیان و پنهان در بنا، هیچ چیز کامل‎تر و گویاتر از اصل آن نمی‎تواند عمل کند. اما باید پذیرفت که عدم اطمینان از بقای دائم این یادگارها که به واسطه وجود انواع آسیب‎ها و عوامل مخل، ناگزیر می‎نماید، مستندسازی‎های همه جانبه و دقیق و تکمیل پروژه‎های مطالعاتی در کنار اقدامات حفاظتی معقول و معمول یگانه شیوه‎ای است که می‎تواند بخش عمده‎ای از ارزش‎های مورد نظر را به پژوهشگران و نسل‎های آتی منتقل کرده و درصورت نیاز، امکان بازسازی و بازآفرینی آن را فراهم نماید.

در مورد موضوع دوم یعنی حفظ جان و سلامتی افراد هم ناگفته پیداست که براساس اصول اخلاقی و انسانی هیچ اغماض، سهل‎انگاری و رجحانی پذیرفته نیست. اما نمی‎توان و نباید این مهم را تنها به تغییرات اساسی در خود بنا ارجاع داد. گذشته از این وظیفه حتمی و لازم ـ که البته با محدودیت‎های بسیاری نیز مواجه است ـ نباید از ترفندهای کارآمد و ممکن دیگر غافل ماند.

یکی از مهمترین این موارد انتخاب کاربری‎های مناسب با بنا (به لحاظ مقاومت سازه، میزان جمعیت حاضر در بنا، پیش‎بینی میزان خطر وقوع حوادث غیرمترقبه و…) خواهد بود. بزرگترین فجایع انسانی مربوط به وقایعی مثل زلزله، در اثر حوادثی است که شب هنگام و هم‎زمان با ساعات استراحت و خواب مردم اتفاق افتاده‎اند. لذا در طرح‎های احیاء و تجدید کاربری‎ها باید به این موضوع توجه ویژه داشت و هرگز از ابنیه‎ای که مقاومت و ایستائی پائین و یا تردیدآمیزی دارند برای کاربری‎هایی مثل اقامت مسافرین استفاده نکرد.

در موارد اضطراری، تعبیه جان‎پناه‎های محفوظ، حفظ حدود حرائم، پوشش‎های موقت مبتنی بر اصول پایداری و استفاده از تونل‎های ایمنی و مسیرهای مطمئن تردد برای بازدیدکنندگان و حتی تأمین تجهیزات ساده ایمنی مثل کلاه ایمنی و… کارگشا بوده و خطرات جانی ناشی از ریزش آوار را به میزان قابل قبولی کاهش خواهد داد.

حوزه هنری (

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
)

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

ورودی اولین فضایی است که از خانه نمایان می شود ، تنها بخشی از خانه که با شهر ارتباط برقرار می کند . در ورای ورودی خانه ایرانی است ، خانه ای در کمال ذوق و هنر و مهارت .خانه ایرانی عصاره شهر ایرانی است و چون شهر ایرانی یک سازمان انسانی و کامل است ، بنابراین خانه نیز دارای یک چنین خصوصیتی است .

زمانی که سخن از خانه سنتی است ، منظره به هم تپیده منازل در بافت سنتی نقش حیات بخش و مذهبی آن ، و سایر نیروهای طبیعی ( خورشید ، باد و ... ) و بهره وری هماهنگ از آنان بر اساس دور طبیعی در شالوده های فن شناسانه نظیر قنات ، بادگیر و ... نظم بسیار پیچیده ای را پیش روی می نهد که پایه در سرشت زمین دارد .

معمار سنتی به دنبال نظمی بر اساس بهره وری از مواهب طبیعی و هماهنگ با نظم حاکم بر طبیعت است . به دنبال آماده کردن مکانی است که هر آنچه از مواهب طبیعی را می توان در محدوده زیست فراهم آورد ، بدون آنکه خلوت زندگی بر هم بخورد و پیش چشم غیر و بیگانه قرار گیرد . در پاسخ به این خواست خصوصی ترین باغ درونی را مثال زد . آن را به نام حیاط یا به اعتباری باغ درون شهر می شناسیم .

آب ، گیاه ، خورشید ، و باد هر یک به نحوی و از طریق فن شناسی به کار گرفته می شوند و مجموعه ای هماهنگ از کاربری های زیست محیطی را فراهم می کنند .

در این باغ دگرگون سازی کیفی شرایط اقلیمی ، محیطی به وجود می آید که اوج یک منظومه از فن آوری های هماهنگ است که مفهوم آن همیشگی است و با زمان تغییر نمی یابد .

تاکید بر شخصیت فرد در اسلام ، اعضای خانواده فرد مسلمان را منزل یا حرم یا منسوبین مقدس او محسوب کرده و تاکید این مفهوم نمادین و حرم خصوصی که مکان نزدیکترین افراد یک فامیل است ، خصوصی ترین عرصه زندگی است . و حیاط به عنوان خصوصی ترین فضای باز و باغ درون شهر دور از چشم غیر باقی می ماند . این ویژگی خانه سنتی است . که حیاط را در مرتبه ای بالاتر از مفهوم فضای باز قرار می دهد . خانه ها به صورتی فشرده پشت تا پشت تنها نگاه به حیاط دارند . از بیرون نیز دیوارهای بلند حد خارجی خانه را معین کرده است .اتصال به حیاط یا قلب خانه تنها از طریق دروازه ورودی صورت می گیرد ولی هیچ گاه این اتصال مستقیم نیست بلکه در پس در ورودی هشتی قرار گرفته است و سپس طی دالان رسیدن به حیاط میسر می شود .

فضای خانه سنتی در سطوح افقی و قائم نظم می گیرد در سطح افقی بر اساس سلسله مراتب دسترسی از بیرون ( حوزه خیلی عمومی ) و لایه بندی نور و تاریکی نسبت به هسته مرکزی حیاط است . و در سطح قائم بر اساس مسیر و خیز آب تعیین می شود . سر در ورودی ، هشتی ، دالان و حیاط ردیف سلسله مراتب فضاهای است که با حفظ محرمیت باغ درونی ، دسترسی به اندرون خانه را ممکن می سازد . لایه های اطراف حیاط به ترتیب مکان اتاق هاست که مستقیما با نور ، آب ، گیاه ، هوا و بطور کلی با باغ درونی در تماس هستند .

اتاقهای سه دری ، پنج دری ، تالار و بادگیر ، ارسی ، بالاخانه ، گوشوار و تختگاه در اطراف حیاط جا می گیرند . در لایه دوم ، نسبت به حیاط فضاها به علت دوری از حیاط ، ناگزیر از بهره گیری نور سقفی است . فضاهای آشپزخانه ، هشتی ، پستو ، انباری و آب ریزگاه در این ردیف قرار می گیرند .

عناصر و ساختار خانه ایرانی

سر در ورودی

فضای ورودی در معماری سنتی ایران از چنان اهمیتی برخوردار است که می توان بخش مهمی از سیر تحول و تکامل معماری سنتی کشور را در آن مشاهده کرد .

فضای ورودی تنها به عنوان یک فضای ارتباطی بکار نمی رود . بلکه دارای کارکردهای اجتماعی و فرهنگی نیز می باشد . برای ایجاد پیوند و ارتباط بین یک بنای بزرگ با معبر یا میدان مجاور آن و همچنین برای اهمیت بخشیدن به فضای ورودی غالبا یک صحن جلو خان در جلوی پشت طاق ورودی می ساختند ؛ بنحوی که دارای یک فضای مشترک با معبر یا میدان می شد . یا به صورتی در کنار آنها قرار می گرفت که برای ورود به بنا جاذبه و کشش کافی ایجاد کند . سر در ورودی عنصری دعوت کننده در فضای ورودی است . معمولا دیوارهای بیرونی کاه گلی بوده و فقط سر در به صورت مجلل ساخته شده است . و این تدبیر در راستای تحقق خصوصیت دعوت کنندگی و جذبه فضای ورودی اندیشیده می شده است .

هشتی

هشتی یا کریاس فضایی است که در بسیاری از انواع فضاهای ورودی طراحی و ساخته می شده است . این فضا غالبا بلافاصله پس از فضای ورودی قرار می گرفته است و یکی از کارکردهای آن تقسیم مسیر ورودی به دو یا چند جهت بوده است . در برخی از بناهای عمومی با خانه ها دو یا چند راه از داخل هشتی منشعب می شده است که هر یک از آنها به فضایی خاص و از جمله به فضای داخلی بنا یعنی حیاط منتهی می شده است . در بناهای که از هشتی آنها تنها یک راه منشعب می شده است ، فضای هشتی کارکرد یک فضای تقسیم کننده را نداشته ، بلکه به عنوان فضای برای انتظار و با شکوه نمودن مسیر ورودی مورد استفاده قرار می گرفته است . از فضای هشتی برای تغییر جهت مسیر حرکت نیز استفاده می کردند . هشتی ها دارای اشکال منظم هندسی بوده و بیشتر دارای ارتفاع کم و مناسب با فضای ورودی است . اما هشتی بناهای بزرگ و عظیم ، مرتفع و مزین به کاشی ، کاربندی ، سکو و چراغ دان و ... است .

  • Like 2
لینک به دیدگاه

راهرو، دالان

دالان ساده ترین جزء فضای ورودی است که تامین ارتباط و دسترسی بین دو مکان ، مهمترین کارکرد اصلی آن به شمار می آید . در برخی از انواع بناها مانند خانه ها ، حمام ها و در مواردی مسجدها و مدرسه ها ، تغییر امتداد و جهت مسیر عبوری در دالان صورت می گرفته است . به این ترتیب مسئله محرمیت توسط دالانی که در امتدادی غیر مستقیم به حیاط منتهی می شد حل می کرده اند . دالان از لحاظ کالبدی فضای ، باریک و کم عرض است . البته عرض دالان ها متناسب با کارکرد بنا و عده استفاده کنندگان از آنها تعیین می شده است .عرض دالانهای مساجد و مدارس بزرگ به طور متوسط بین 2 و 5/3 متر و عرض دالان خانه های کوچک به طور متوسط حدود یک متر است .

طول دالانها بسیار متغیر است و به طور متوسط بین دو تا ده متر و در مواردی بیشتر می باشد . در گذشته از واژه دهلیز نیز استفاده می کردند . دالان به عنوان یک فضای معماری به گونه ای است که از لحاظ فضایی و ادراکی آن را می توان فضایی عبوری و حرکتی دانست .

راهرو همراه با حیاط شریانهای ارتباطی خانه را شکل داده است . راهروها با در نظر گرفتن طرح کلی با عرض باریک ، متوسط و پهن هستند . راهروها با عرض کم معمولا هشتی را به حیاط متصل می ساخته ، راهروهای با عرض متوسط بین اتاق کوچک سه دری و پنج دری قرار و راهروهای با عرض زیاد در کنار شاه نشین ها جای داشته است . معمولا در بالای این راهروها اتاق گوشوار ساخته می شد . دیگر فضاها مانند مطبخ ، دستشویی و حمام در مکانهای شخصی استقرار یافته است.

حیاط

از حیاط در خانه های ایرانی به مفاهیم مختلف استفاده شده است . حیاط ، وحدت دهنده چند عنصر خانه ، ارتباط دهنده چند فضا برای ایجاد محیطی سرسبز و با نشاط به عنوان هواکش مصنوعی برای گذر جریان بادهای مناسب عنصری مهم در جهت سازماندهی فضاهای مختلف ، به عنوان حریمی امن و آرام برای آسایش این خانواده . براساس نیازهای مادی و معنوی و رعایت سلسله مراتب عرصه های خصوصی ، عمومی درون و بیرون خانه انواع حیاط سنتی شکل گرفته است.

- نارنجستان : حیاطی بسیار کوچک ، وسعتی قابل سرپوشیدن ، برای جلوگیری از سرما زدگی مرکبات است .

- بیرونی : حیاطی است کوچک به شکلهای مربع یا مستطیل در مرکز آن حوض دایره ، هشت ضلعی یا ستاره ای است . خاص میهمانان و افراد غیر فامیل است

- اندرونی : حیاطی است بزرگ و وسیع که تناسب آن تابع آهنگ قرار گرفتن اتاقهای اطراف حیاط و در مواقعی با ابعاد نزدیک به باف است . خاص افراد خانواده و خصوصیترین حیاط است .

اتاق

در خانه های ایرانی به صورتهای گوناگون ساخته شده و هر یک ویژگی خاص خود را داشته است . یکی از علایق ایرانیان در ساخت خانه ها ایجاد ارتباط بصری بین اتاق و فضای بیرون آن است . گشادگی ، فراخی ، و دید آزاد داشتن جزء طبیعت ایرانی است . این اتاقها براساس تناسب طلایی طراحی می شده اند . اتاقهای که از عرض نور می گرفتند نصف تناسب طلایی داشته و در نهایت شکلی متناسب و زیبا بدست می آمده است.

بر مبنای سازماندهی کل فضاها و تقسیم آن به فضاهای تابستان و زمستان نشین ، اتاقهای مختلفی شکل گرفته است ، ارتباط دادن به خانه ، جهت رسیدن به مسیر حرکت بادهای مطلوب سبب شده است که اغلب اتاقهای تابستان نشین در طبقات بالا و اتاقهای زمستان نشین در طبقه همکف یا کمی پایین تر از سطح حیاط قرار گیرد . اتاق زمستانی ، اتاق کوچک با تعداد کمی بازشو است و گودی آن در سطح زمین و بسته بودن آن از چند جهت باعث گرم شدن سریع آن می شود . برعکس اتاقهای تابستانی فضاهایی هستند که در جبهه های مختلف آن بازشوهای کامل یا نیم دری ها قرار گرفته اند . در بسیاری از خانه ها این اتاقک مانند یک بادگیر عمل می کنند . و در بعضی نیز تعداد بازشوهای آن در چهارجبهه به 16 عدد می رسد . ویژگی مهم درها در برخی مناطق دو جداره بودن است . معمولا جداره بیرونی از نوع کرکره ای است و با باز کردن در داخلی می توان بدون تابش شدید و دید مستقیم از بیرون ، جریان باد مطبوع دید و منظر را به داخل اتاق هدایت کرد.

بطور کلی در بررسی انواع اتاقهای خانه سنتی در می یابیم که ابعاد و کاربری هر اتاق را چند عامل تعیین می کرده است : نخست تعداد بازشوها ، نوع بازشوها ، اعم از انواع در و پنجره و نیز آزاد ، سوم موقعیت قرار گیری آن نسبت به حیاط و ورودی و چهارم نوع نظام پیمونی خانه اعم از پیمون بزرگ ، پیمون کوچک ، خرده پیمون .

 

در اینجا فضاهای بکار رفته در انواع خانه های سنتی را با توجه به کاربری بیان می کنیم :

تالارکربال یا تلوار ، یعنی ساختمان بزرگ و ریشه واژه تالار است . این فضا هم در قسمت زمستان نشین ( رو به آفتاب ) و هم تابستان نشین ( پشت به آفتاب ) قرار دارد . در جلوی تالارها با توجه به مسئله ایستایی آن چند ردیف ستون قرار گرفته است . در کنار تالار راهروهای بزرگی بنام تختگاه بوده که در انتهای آن راه پله ای برای زیرزمین و بالاخانه قرار می گرفته است . در طبقه بالای آن بالاخانه جای داشته است . بالاخانه های رو به تالار را گوشوار نیز می گویند . سقف تالار دو جداره بوده و در بعضی جاها از ارسی های بزرگ سه لنگه ای در تالار استفاده می شده است .

 

ایوان - ایوان یا ایوانچه همان صفه است . فضایی کوچکتر از تالار است که معمولا در جلوی یک اتاق قرار می گرفت . دارای سقف و جلوی آن باز و بی درو پنجره است .

  • Like 2
لینک به دیدگاه

شاه نشینقسمتی از اتاق است که شبیه ایوان ساخته می شود ، اما بطرف حیاط در ندارد و کمی بالاتر از سطح اتاق است . معمولا اتاقی که شاه نشین در آن قرار دارد از نوع پنج دری است . شاه نشین محل میهمانهای بزرگ و یا بزرگ خانه بوده است . و راه ورودی به آن از راهروهای کناری و یا یکی از اتاقکهای کنار شاه نشین است .

تختگاه راهروهای بزرگی در کنار تالار بوده که در انتهای آن راه پله ای برای زیرزمین و بالا خانه قرار می گرفته است .

بالاخانه در بالای تالار ساخته می شود . فضای دنج و راحت با ارتفاع کم و از نوع سه دری بوده و برای خواب و کار و ناشتا بکار می رفته است .

تهرانیدر شمال خانه اتاق زمستان نشین یا تهرانی جای داشته است . این قسمت آفتابگیر و بزرگترین اتاق زمستانی بوده است . دو اتاق کوچک با پنجره های ارسی در کنار آن ساخته می شده است .

بادگیر در کنار تالار ساخته می شده تا بادی که به داخل خانه می فرستد به این قسمت نیز وارد شود .

شکم دریده در قسمت زمستان نشین فضایی صلیبی شکل بنام شکم دریده نیز قرار می گرفته است.

گوشوار بالاخانه های دو طرف تالار را گویند . فضایی با ارتفاع کم از نوع سه دری برای خواب ، کار ، خلوت و کتابخانه بکار می رفته است .

فروار نوعی بالاخانه با عملکرد اتاق میهمان بوده که روی سردر خانه ساخته می شده است و راه آن از راه پله ای در گوشه هشتی بوده است .

طنبیدر خانه ها با پیمون بزرگ در پشت تالار و با شکل صلیبی ساخته می شده و در کنار آن بادگیر قرار می گرفته است . در واقع فضای بین تالار و بادگیر را گویند که برای خواب و استراحت بکار می رفته است .

ترز یا تچر اتاقی در میان دیگر اتاقها محدود بوده و نور آفتاب جذب نمی کرده است و فضایی تابستان نشین است و کاربری مانند طنبی دارد .

طارمهبطور کل طارمه همان ایوان یا صفه است که در معماری بیشتر نقاط ایران رواج دارد . فضایی است از یک طرف باز و گاهی بدون سقف و بعنوان نشیمن موقت فصلی و دالان ارتباط دهنده چند فضا مورد استفاده قرار می گیرد . ایوان ، تالار ، و صفه های مناطق مرکزی ایران هر چند که می تواند بخشی یا در بعضی موارد همه عملکرد های یادشده را داشته باشد ولی اصلی ترین کاربرد آن همان نشیمن موقت فصلی است .

فخر مدین در انتهای صفه عنصری جدا کننده بصورت شبکه ای آجری رو به حیاط و باغچه بنام فخر مدین ساخته می شده است .

مطبخ- معمولا شامل قسمتهای منبع آب ، آبدارخانه ، انبار و چاه خانه است . در سطح افقی تابع شکلهای مربع و مستطیل بوده و نیز نقشه آن بنا بر نقشه کلی قابل تغییر بوده است . اطراف صحن داخلی آشپزخانه از اجاق ها ، تنورنان ، هیزمدان ، و سکوهایی به ارتفاع تقریبی 80 سانتی متر تشکیل شده است تا امکان پخت و پز و چیدن وسایل و سامان کار آشپزی را بدهد . جای آشپزخانه در لایه دوم و در ارتباط با هشتی ورودی و قسمتهای زمستان نشین بوده ، همچنین در جایی بوده که به اتاق مهمان نزدیک باشد و نیز در قسمتی از خانه قرار می گرفته که بتواند دسترسی به آب از طریق مسیر جوی داشته باشد . بر این اساس عموما همجوار پایاب در محور عمودی است .

حوضخانهفضایی تابستان نشین است و معمولا شکلی هشت گوش دارد . این قسمت علاوه بر کاربرد یاد شده ، و زیبایی بسیار ، نقش مهمی در طراحی کل فضاها ایفا می کند . در برخی خانه ها بخشهای اندرونی و بیرونی را به هم پیوند می دهد . در جای دیگر نیز چند حیاط را به نحوی زیبا به هم پیوند داده است .

زیرزمینفضایی چند پله گودتر از سطح حیاط که در ساعات گرم روزهای تابستان بخشی از آن بعنوان فضای استراحت و بخشی دیگر بعنوان انباربکار می رفته است .

انبارآن را پستو یا سرانداز نیز می گویند . معمولا در پشت یا کنار اتاقها بعنوان فضای جانبی و با عملکرد پشتیبانی اتاق اصلی بکار می رود .

آبریزگاهدر زیر یکی از اتاقهای کنج حیاط و معمولا زیر اتاقهای سردری یا تختگاه ساخته می شد و در کنار آن مستراح قرار داشت . آبریزگاه در لغت به معنای محلی برای ریختن آبهای گندیده است.

کرسی خانه فضایی بدون در و پنجره رو به حیاط است که مختص کرسی است و در زمستان مورد استفاده قرار می گیرد .

به همراه فضاهای بیان شده در فوق ، فضاهای دیگر خانه عبارتند از : اتاق خواب ، کار و ناشتا که از نوع سه دری هستند . جماعت خانه بزرگان ، سفره خانه و اتاق میهمانی که از نوع ارسی هستند و فضای اجتماع اهل خانه و سفره خانه اهل خانه که از نوع پنج دری می باشند .

پیمون

در نظام طراحی خانه های ایرانی از سه نوع پیمون استفاده شده است . ترکیب فضاها در این سه پیمون به شرح زیر است :

پیمون بزرگاز هشتی خانه دو راهرو یکی به فضای اندرونی و دیگری به بیرونی راه داشته است . در فضای بیرونی سفره خانه ، اتاق میهمان و حیاط و در اندرونی دور تا دور حیاط ، اتاقهای سه درسی ، تالار ، حمام وآشپزخانه قرار می گرفته اند . شکل حیاط در خانه با پیمون بزرگ براساس تناسب طلایی بدست می آمده است . ابعاد خانه در این پیمون 48*48 متر بوده است . بررسی روابط متقابل بین فضاهای مختلف این نوع خانه ها خیلی جالب است .

پیمون کوچک - خانه با پیمون کوچک خانه ای ارزان و راحت بوده است . حیاط آن را نیز با تناسبات طلایی می گرفتند . ابعاد خانه 23*23 متر بوده است . ترکیب آن چیزی شبیه به خانه با پیمون بزرگ است که در وسط آن دو دری ، سه دری و یک پنج دری قرار می گرفتند .

خرده پیمون - در این نظام ، خانه کوچک و درویشان بوده است و دو تا سه اتاق داشته و در عین حال دارای اندرونی و بیرونی نیز بوده است . در آنها حداکثر استفاده از سانت ، سانت زمین شده است . در اینجا سه دریها به پنج دری تبدیل شده است و دارای تالار نیز می باشد و راهروها در کنار تالار قرار نمی گرفتند . ورودی بیرونی و اندرونی آن جدا بوده است .

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نظم هندسی

نظم هندسی سطوح افقی و عمودی ، حالت بلورین کامل تک تک اتاقها و نظم آنها با یکدیگر بر گرد حیاط بر اساس هندسی ، ترکیب یکپارچه بافت سنتی را به وجود می آورد . سرچشمه نظم هندسی تک تک فضاها یا اتاقهای گرد حیاط ، از مستطیل در شش ضلعی شش پهلو برابر گرفته می شود .

نسبت اضلاع این مستطیل ، عدد 66/1 است . با دوران یک مستطیل حول محور مرکزی به اندازه 90 درجه ، تناسب اتاقهای مختلف حاصل می شود : نسبتهای 3به3 ، 3به5 ، 5 به 5 ، ... این شکلهای دو بعدی از اتاقها که آنها را نماد هر ردیف می نامیم ، با نمادهای متفاوت نظیر نمای آراسته به ارسی ، نمای آراسته به تیغه های آفتابگیر یا آفتابشکن افقی و عمودی و یا بدون در پنجره و باز به حیاط ، وظایف مختلفی را به عهده می گیرند .

 

کارکردهای پنجره

تامین نور

هر فضای ساخته شده ، توسط عناصری مانند دیوار و سقف از فضای باز و طبیعی متمایز و جدا می شود . حد و اندازه این تمایز و محصور بودن ، همیشه به یک مقدار نیست و از این لحاظ می توان انواع فضاهای ساخته شده را به سه گروه طبقه بندی کرد: نخست فضاهای بسته ؛ دوم فضاهای نیمه بسته و سوم ، فضاهای نیمه باز .

فضاهای بسته انواع فضاهایی هستند که از فضای باز کاملا متمایز و جدا شده اند و تنها یک ورودی به ساده ترین شکل یک یا چند روزنه برای تامین حداقل نور ، آنها را با فضای بیرون مرتبط می سازد . آب انبارها ، اصطبل ها و برخی از فضاهای خدماتی مانند مطبخ از این گونه فضاها به شمار می آیند.

 

 

فضاهای نیمه بسته نوعی فضاهایی هستند که بطور متوسط یک جبهه از آنها توسط ردیفی از درها ، پنجره ها یا در- پنجره ها با فضای باز مرتبط هستند و گشوده شدن آنها در مواقع مناسب می تواند ارتباطی نسبتا گسترده ای بین فضاهای ساخته شده و فضای باز پدید آورد . در برخی از انواع فضاهای ساخته شده که بازشوهای در دو جبهه روبه روی هم وجود دارد رابطه و پیوند بین فضاها که غالبا در کنار فضای باز طراحی و ساخته می شده اند متناسب با موقعیت و کارکردشان از نور کافی برخوردار می شدند . فضای نیمه باز مانند ایوانها و رواقها فاقد پنجره هستند ، زیرا به شکل مستقیم با فضای باز ارتباط یافته و به سادگی از نور کافی برخوردار می شوند . مقدار نور مورد نیاز برای هر فضا به عوامل گوناگون از جمله کارکرد ، موقعیت ، عمق و ارتفاع آن فضا بستگی دارد . در گذشته اندازه سطح نورگیر پنجره را متناسب با عوامل مزبور به گونه ای انتخاب می کردند که تا حد امکان از نور کافی برخوردار شوند. تامین نور را مهمترین کارکرد پنجره می توان به شمار آورد زیرا هیچ نوع فضای بدون نور برای زندگی انسان مناسب و قابل تحمل نیست .

 

 

تهویه

هیچ فضای ساخته شده ای بدون تهویه مناسب ، قابل زندگی نیست . حجم و مقدار تهویه مورد نیاز برای انواع فضاهای ساخته شده یکسان نیست ، بلکه به عوامل گوناگونی همچون دمای هوای محیط ، مقدار رطوبت و سایر خصوصیات محیط طبیعی بستگی دارد . در مناطق گرم و خشک ، نیاز به تهویه فضاهای درونی به مقداری بوده است که غالبا با قرار دادن پنجره هایی در یک جبهه اتاق مشکلی پدید نمی آید .البته باید توجه داشت که در سازه مورد استفاده در گذشته ، دیوارها و سقف ، ضخامت زیادی داشتند چنان که بطور متوسط ضخامت آنها بین 50 تا75 سانتی متر و در مواردی بیشتر بود و در نتیجه تبادل و انتقال دما بین فضاهای بسته و باز به حداقل ممکن کاهش می یافت . علاوه بر این جنس و نوع مصالح یعنی خشت و آجرنیز تبادل دمای بین فضاهای مزبور را به حداقل ممکن کاهش می داد .

نیاز به تهویه فضاهای درونی واحدهای مسکونی و برخی دیگر از انواع فضاهای معماری در نواحی مرطوب معتدل و مرطوب یا گرم و مرطوببسیار حساس و مهم بود ؛ زیرا زندگی در فضای بسته مرطوب و بدون تهویه تقریبا نا ممکن است ، چنان که در برخی نواحی بسیار مرطوب و گرم مانند بعضی از مناطق واقع در حاشیه خلیج فارس ، امکان زندگی در اتاقهای بسته و بدون تهویه به ویژه در تابستان وجود ندارد ، به همین جهت برای تهویه بهتر اینگونه فضاها غالبا سعی می کردند پنجره هایی در دیوار دو جبهه از اتاقترجیحا در دو جبهه روبه روی یکدیگر قرار دهند تا هوا بهتر جابه جا شود . باید توجه داشت ضمن آنکه پنجره مهم ترین عنصر معماری برای تهویه فضاهای بسته بوده ، اما یگانه عنصر به شمار نمی آمده است ، بلکه در برخی از مناطق از عناصر دیگری مانند بادگیر نیز برای این منظور استفاده می کردند.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

منظر

فراهم آوردن امکان بهره گیری از منظر یا منظره های مصنوعی و طبیعی واقع در بیرون فضاهای بسته را می توان به عنوان یکی دیگر از کارکردهای مهم پنجره مورد توجه قرار داد . زندگی در فضای ساخته شده بسته ای که مسئله نور و تهویه آن به نحوی حل شده باشد اما فاقد دید و منظر مناسب باشد ، ناخوشایند بوده و زیستن در آن برای مدتی طولانی بسیار دشوار و مشکل آفرین خواهد بود . به همین سبب همواره در بناهای درون گرا که حیاط ، منظر بنا را شکل می داده است ، آن را به بهترین شکل ممکن طراحی و احداث می کردند تا به عنوان یک چشم انداز مناسب نیز کارکرد داشته باشد . همچنین در بناهای درون گرا ، غالبا مهمترین بخش از فضای باز در انواع واحدهای معماری را که منظر بنا را تشکیل می داد به گونه ای دلپذیر می آراستند . اهمیت منظر در برخی از فضاهای معماری به خصوص در باغها چنان زیاد است که نحوه طراحی فضا را بطور کامل تحت تاثیر قرار می داد . به همین سبب در باغهای مسکونی ، فضایی برون گرا می ساختند که بیشتر آنرا کوشک می نامیدند و بهترین چشم انداز ممکن را گرداگرد آن پدید می آوردند و برای استفاده بهتر از مناظر ، به طور معمول سطح طبقه همکف را کمی بالاتر از سطح زمین در نظر می گرفتند تا ساکنان بنا از دید بهتری نسبت به مناظر برخوردار شوند . افزون بر این در بسیار از موارد ، عمارت کوشک را دو طبقه می ساختند تا از طبقه فوقانی ، شاهد چشم انداز گسترده باشند.

 

 

تزئین بنا

پنجره تنها به عنوان عنصری ساده برای تامین برخی نیازهای نخستین مورد توجه قرار نداشت بلکه مانند بسیاری از عناصر معماری ، نقش مهم درتزئین و زیباسازی بنا ایفا می کرد به نحوی که در بسیاری از انواع فضاهای معماری ، به صورت مهمترین عامل در طراحی و تزئین نماهای درونی و بیرونی به کار می رفت ؛ به همین سبب ، شکل ، اندازه ، موقعیت و سازماندهی آن در نما با دقت مورد توجه قرار داشت .البته شکل اندازه موقعیت و سایر خصوصیات کالبدی پنجره ها در نما به عوامل و پدیده های گوناگونی از جمله ویژگی های محیط طبیعی مانند اقلیم ، منظر ، جنس مصالح ونوع سازه بستگی داشت .

کارکردهای دیگر

برخی از پنجره ها افزون بر کارکردهای یاد شده گاه کارکردهای دیگری نیز داشتند که از جمله می توان به کارکرد دفاعی معدودی از پنجره ها یا روزنها اشاره کرد .

به عنوان نمونه می توان پنجره های بیرونی طبقه بالای ورودی برخی از کاروانسراهای برون شهری را نام برد که از آنها برای نظارت بر فضای ورودی و در صورت لزوم برای دفاع نیز استفاده می کردند .

 

 

انواع پنجره

پنجره

معمول ترین نوع پنجره ، نوع دولته ( دو لنگه ) آن است . البته پنجره های کوچک را به صورت یک لته نیز می ساختند . هر لته پنجره که غالبا روی پاشنه ای چوبی می چرخید به قطعه هایی تقسیم می شد که در بعضی موارد قسمتی از سطح پایینی آن با صفحه هایی چوبی پوشیده می شد و تنها سطوح بالاتر شفاف بود . لنگه های پنجره غالبا به سمت درون فضای ساخته شده باز می شد ، مگر در موارد نادر که به سمت بیرون گشوده می شد .

در پنجره

درپنجره ها انواعی از پنجره ها بودند که یا به صورت همزمان کارکرد پنجره و در ورودی داشتند یا حتی اگر بعنوان ورودی مورد استفاده قرار نمی گرفتند ، از لحاظ اندازه و سایر خصوصیات کالبدی ، همانند انواعی از درپنجره بودند که کارکرد ورودی نیز داشتند . در پنجره از لحاظ ویژگی های کالبدی تنها تفاوت بارزی که نسبت به درها داشتند ، وجود سطحی شفاف در تمام یا قسمتی از سطح در پنجره بود که نور از آنجا به فضای درون راه می یافت . نور بسیار از ساده ترین فضاهای معماری ، مانند حجره های برخی کاروانسراهای کوچک برون شهری با اتاقهای فرعی و خدماتی در خانه های کوچک یا در سایر فضاهای معماری ، تنها از طریق درپنجره تامین می شد . می توان برخی از الگوهای رفتاری مربوط به سکونت ، به خصوص نشستن بر روی زمین را در پیدایش ، شکل گیری و تداوم کاربرد درپنجره تا دوران معاصر بسیار موثر دانست زیرا در حالتی که افراد در سطح زمین می نشستند برای آنکه دید کافی به چشم اندازهای واقع در جلوی اتاق یا سایر انواع فضاهای بسته داشته باشند ، باید از سطحی به بیرون می نگریستند که از کف اتاق شروع می شد ، زیرا خط افق دید در این حالت در ارتفاع تقریبا شصت سانتی متری از کفی قرار داشت که با در نظر گرفتن فاصله تغییر شخص نسبت به پنجره ، و به خصوص از روی آن که غالبا سطح کف اتاقها بالاتر از سطح حیاط بود ، بهترین دید در حالتی فراهم می شد که پنجره تا کف اتاق امتداد یافته باشد .

 

 

پنجره ارسی

پنجره ارسی نوعی پنجره چوبی مشبک است که لنگه های آن به جای اینکه بر روی پاشنه گرد حرکت کند ، در داخل یک چهار چوب به سمت بالا حرکت می کند . پنجره های ارسی عموما به گونه ای ساخته می شد که تمام سطح بیرونی یک اتاق را در بر می گرفت . هر پنجره ارسی علاوه بر شبکه تشکیل دهنده چهارچوب ، از دو سطح ثابت کارکرد یک عنصر جدا کننده مانند دیوار را نیز ایفا می کرد و از سطح متحرک برای مشاهده بهتر منظر فضای باز و تهویه هوا استفاده می شد .

 

 

سطح مشبک پنجره های ارسی چندین کارکرد داشت :

 

نخست نور فضای درون را تامین می کرد و سپس دید و منظر بیرون را در معرض تماشای افراد درون فضا قرار می داد و همچنین از شدت تابش نور آفتاب و گرمای حاصل از آن برای فضاهای درونی در فصل تابستان می کاست . یکی دیگر از کارکردهای مهم این نوع پنجره ها ، حفظ حریم و محرمیت فضای درونی اتاقها و تالار نسبت به فضاهای بیرونی بود ، زیرا شبکه زیر این پنجره ها غالبا موجب می شد که کسی به سادگی نتواند از بیرون ، فضای درونی را ببیند . همین ویژگی سبب شد که در شماری از خانه های واقع در بعضی از شهرها از جمله برخی شهرهای شمالی کشور از پنجره های ارسی در جبهه ای از خانه که به سمت گذرگاه عمومی بود استفاده شود ، زیرا در این حالت ضمن برخوردار از نور و منظر فضای عمومی ، محرمیت فضای اتاق نیز مخدوش نمی شد . همین ویژگی پنجره های ارسی موجب شد که از آنها در فضاهای درونی نیز استفاده شود .محل استفاده از این پنجره در فضاهای درونی در بالاخانه و اتاقهای گوشوار واقع در یک یا دو سوی تالارهای بزرگ و مرتفع بود ، زیرا بسیاری از اوقاتی که مجالس خاص یا پذیرایی مردانه در تالارها یا اتاقهای بزرگ پنج دری یا هفت دری برگزار می شد ، زنان در اتاقهای بالاخانه یا گوشوار که در بالا و در دو سوی تالار واقع شده و از یک سمت به آن دید داشتند ، می نشستند و از پشت پنجره های ارسی بدون آنکه دیده شوند ، بر فضای تالار اشراف می یافتند .

سطح پنجره های ارسی را نیز ، گاهی با استفاده از انواع نقشهای گوناگون گره سازی و شیشه های رنگین و ساده می آراستند و ترکیبهایی بدیع پدید می آوردند .

  • Like 2
لینک به دیدگاه

روزن

روزن نوعی پنجره غالبا کوچک بود که در بیشتر موارد برای نورگیری یا تهویه در فضا های اصلی ، نقش فرعی و کمکی داشت ، هر چند در برخی از فضاهای خدماتی نقش مهم تری برای نورگیری یا تهویه بر عهده می گرفت . معمولا در فضاهای اصلی و مهم ، روزن را در بالا یا اطراف پنجره یا در پنجره قرار می دادند . نمونه هایی از این روزن ها را در برخی از انواع اتاقهای سه دری ، پنج دری ، هفت دری ، و نیز در حجره های مدرسه ها یا کاروانسراها می توان یافت . که معمولا آنرا با یک سطح مشبک چوبی ، آجری ، گچبری یا با کاشی می پوشاندند . این روزنها به شکلهای گوناگون از جمله مربع ، مستطیل ، ترکیب مثلث با مربع یا مستطیل ، دایره و در دوره قاجار به شکل بیضی نیز طراحی و ساخته می شد . نورگیری و تهویه برخی از فضاهای خدماتی مانند مطبخ و انبار غالبا تنها از طریق یک یا چند روزن که در سقف فضا تعبیه می شد ، تامین می گردید . معمولا در این موارد برای روزن هیچ شبکه یا پنجره ای قرار نمی دادند و روز تنها به شکل یک حفره بود . در بالاترین نقطه سقف بسیاری از دهانه های بازارهای سرپوشیده نیز روزن هایی به شکل حفره قرار می دادند . غالبا به پنجره های کلاهک نورگیر واقع بر روی سقفهای گنبدی شکل یا برخی دیگر از انواع سقف نیز با عنوان روزن اشاره می شده است . به نظر می رسد که هدف از احداث روزن بیشتر تامین نور یا در موارد لازم تامین نور یا تهویه مورد نظر بوده و برای استفاده از مناظر طبیعی ، کمتر از آن استفاده می کرده اند .

 

شباک

سطح مشبک که از دو فضای پر و خالی تشکیل شده باشد ، به نحوی که از یک سو بتوان سوی دیگر آنرا دید ، شباک یا شبکه نامیده می شود . شباک به دلایل گوناگون از جمله محدود کردن دید از بیرون به درون یک فضا ، تامین سایه برای فضایی که در معرض آفتاب قرار دارد ، تامین دید از یک فضا به بیرون به شکلی محدود ، ایجاد سطحی محصور کننده اما مشبک که مانع از عبور جریان هوا نباشد ، احداث می شده است . به همین جهت کاربرد آن نسبتا گسترده بود و در برخی از بخشهای گوناگون بنا و به شکلهای متنوع از شباک به عنوان سطحی مشبک که ضمن حفظ محرمیت و حریم یک فضا، امکان عبور هوا را نیز میسر می سازد ، در برخی از پشت بام ها ، به خصوص در نواحی گرم و مرطوب و نیز به عنوان پوششی مشبک در جلوی روزن برخی از فضاها به ویژه جلوی روزن زیرزمینهایی که نور و تهویه آنها از طریق حیاط تامین می شد ، استفاده می کردند . شباکها را با مصالح گوناگون و متنوعی مانند آجر ، کاشی ، سنگ ، چوب و گچ درست می کردند .

 

 

جامخانه

جامخانه را می توان نوعی پنجره دانست که بر فراز برخی از پوشش های گنبدی شکل ، به ویژه در حمامها و برخی دیگر از انواع بناها ، مورد استفاده قرار می گرفت . جامخانه غالبا از یک سطح سفالین کروی شکل یا به شکلی دیگر تشکیل شده بود که تعدادی حفره مدور در آن ایجاد می شد که بر روی هر یک از آنها یک جام یا شیشه به کمک نوعی ماده بتونه مانند که آن را از ترکیب موادی مانند خاک رس و موم یا نوعی روغن به دست می آوردند قرار می دادند . این ماده که به بتونه شباهت داشت قرار دادن یا برداشتن سهل و ساده جام ها یا شیشه ها را امکان پذیر می ساخت .

از جامخانه بیشتر در فضاهایی استفاده می کردند که با برداشتن تعدای از جام ها در فصل های مختلف بتوانند حرارت یا رطوبت فضا را به اندازه مطلوب برسانند این ویژگی موجب شد که کمابیش در همه حمامها از این جامخانه ها برای تامین نور و نیز تنظیم مقدار حرارت و رطوبت فضاهای درونی استفاده کنند . در برخی حمام ها نیز از جام های رنگین استفاده می کردند .

نقش پنجره در نمای ساختمان

پنجره به عنوان یک عنصر معماری ، مهم ترین نقش را در طراحی و ترکیب نمای بسیار از انواع ساختمانها ، به خصوص بناهای طراحی شده ایفا می کند . امکانات و محدودیتهای سازه دیوار باربر ، نحوه توزیع فضایی اتاق ها در یک بنا و مسئله چگونگی استفاده از هر فضا ، از عوامل و پدیده های موثر در نحوه تشکیل دهی به نحوه نام گذاری برخی از انواع اتاق ها مانند اتاق های سه دری ، پنج دری ، هفت دری ، ارسی و غیره بر گرفته از تعداد یا نوع در یا پنجره های یک فضاست ، توجه شود .

 

 

نقش هندسه در شکل گیری پنجره ها

ناپسند دانستن تقلید از نقشها و صورتهای انسانی و حیوانی در نقاشی و سایر هنرهای تصویری و تجسمی ، به تدریج موجب شد که تقلید از طبیعت ، در فرهنگ بسیاری از هنرهای اسلامی چندان مورد توجه قرار نگیرد و جایگاه والایی نیابد ؛ به همین جهت هنرمندان به ترکیبهای هندسی و انتزاعی توجه بسیار کردند . یکی از ویژگی های ترکیبهای انتزاعی و به خصوص ترکیبهای هندسی ، امکان خلق آثار بیشمار و گوناگون است که سبک ، شیوه و حوزه فرهنگی آن غالبا نه تنها به هنرمندی خاص یا ناحیه ای مشخص و محدود و منحصر نمی شود ، بلکه به دوره و زمان خاصی نیز تعلق ندارد و از این لحاظ امکان خلق آثاری ماندگار در این گسترده به خوبی وجود دارد . کاربرد هندسه در انواع گوناگون هنرها و از جمله معماری و هنرهای وابسته به آن گسترش یافت از هندسه در ساده ترین شکل برای طراحی و ساخت انواع پنجره ها استفاده می شد، اما در برخی از انواع پنجره ها - به ویژه پنجره های ارسی یا بعضی از شباک هاکاربرد آن در بهترین حالت ممکن می توان مشاهده کرد برای بدست آوردن نقشهای هندسی ، به طور معمول ، نخست از ساده ترین شکلهای هندسی مانند مربع ، دایره و مثلث استفاده می شد . ویژگی های هندسی هر یک از این شکلها ، نقش موثری در نحوه کاربرد آنها داشت .

مربع یکی از شکلهایی بود که کاربردی فراوان در هنرهای انتزاعی داشت . وجود چهار ضلع و زاویه مساوی و قابلیت تقسیم هر مربع به شکل زیادی مربع دیگر به سادگی و سهولت و نیز امکان محیط با محاط کردن دایره درآن و مانند آن ، سبب شد که از آن هم به عنوان یک شکل خالص و هم در ترکیب با سایر شکلها و نیز به عنوان شکل زمینه و پایه در طرح استفاده کنند

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...