Mahsa.Gha 6571 ارسال شده در 8 مهر، 2013 کاش میشد اشک را تعریف کرد کاش میشد غم و اندوه را توصیف کرد کاش میشد در میان بچگی هق هق ناشی از گمگشتگی ساده و صادق پر از پاکی بماند این دلم این روزها غمگین شده آسمان این دلم ماتم شده دوشنبه- 17/4/92 - ساعت 17.18 5
Mahsa.Gha 6571 مالک ارسال شده در 8 مهر، 2013 این روزا روزای سختیه... روزای پر از درگیری فکری و کاری و ... روزایی که گاه از زیاد بودن کارم مینالم و حتی برای ناهار و شامم نمیتونم از جام بلند بشم ، گاه روزایی که از سر بیکاری و حال و حوصله کارو نداشتن مثل امروز از صبح تاشب دارم الکی با سیستم ور میرم... روزهای کسل کننده ایه که نگوووووووووو... از فردا برنامه دیگه ای واسه خودم دارم امیدوارم این فرداها خیلی به عقب نره... از فردا کارهایی که میکنمو ثبت خواهم کرد تا بتونم خودمو با مهسای امروز قیاس کنم. به امید موفقیت... دو شنبه 17/4/92 - 17.25 5
Mahsa.Gha 6571 مالک ارسال شده در 9 مهر، 2013 همیشه بهترین آینده بر پایه گذشته ای فراموش شده بنا می شود نمیتوانی در زندگی پیشرفت كنی مگر غمها و اشتباهات گذشته را رها نكنی این جمله تو ایمیلم اومده بود. جمله زیبایی بود. تو دفتر خاطراتم ثبت میکنم تا هر بار که بهش نگاه میکنم یادم باشه که هیچی ارزش غم و غصه رو نداره... هر روز باید زندگی رو به یه رنگ در آورد به رنگی زیبا که در اون بتونی نفس بکشی و ادامه بدی... پس بیخیالی طی میکنم تا کمتر ناراحت باشم و یه گوشه کزکنم. امروز برگه های مربوط به مسابقه رو گرفتم. خداییش چقد این ارگانها زرنگ تشریف دارن.مسابقه ای برگزار میکنن و طرح حدود 100طرح رو برای یه ساختمون جم میکنن و کل هزینه ای که براش بکنن 8میلیونه. بعد تو برگه مسابقه هم قید میکنن که بعد از تحویل طرحها سازمان تمام حقوق مربوط به استفاده از طرح رو داره.یعنی اگه پارتی بازی نشه و .... برنده ها با 2-3 میلیون سرشون کلاه میره و طرحی که مسلما خیلی بیشتر از اینها میارزه به سازمان داده میشه. واقعا متاسفم برای خودمون . بعد این چیزا رو میبینم نمیدونم بشه بیخیالی طی کرد یا نه؟؟؟ وقتی كه به دنیا آمدی، تو گریه می كردی و اطرافیانت لبخند به لب داشتند آنگونه باش كه در پایان زندگی تو تنها کسی باشی که لبخند بر لب داری و اطرافیانت گریه می كنند 3
Mahsa.Gha 6571 مالک ارسال شده در 27 مهر، 2013 پست آخرم و متنی که اولش گذاشتمو فراموش کردم... قرار بود هر روز یا لااقل چند روزی یه بار به اینجا سر بزنم که روند کارمو بنویسم. ولی انگار نشد... دلم این روزها بد جور بارانی است... تو میدانی ای خدا دلم چون نوبهاران و چون پاییز بغضی در گلو دارد... تو خود آرامشم باش و امیدم . که من بی تو تنهاترین تنهایم... 5/5/92 ساعت 16.02 4
Mahsa.Gha 6571 مالک ارسال شده در 27 مهر، 2013 میدانی آنجا کجاست؟؟؟ آنجا که دیگر ندانی کجایی ... ندانی چرا و چگونه به اینجا رسیده ای؟؟؟ آنجا که سکوت وهم آوری تو را با خود به دور دورها میبرد ... به زمانی که بودی و خودت بودی ... به جایی که همه بودند و تو هم صادقانه بودی و لبخند زدی ولی در آخر چه دیدی؟؟؟ چه دیدی به جز مشتی نامردانه که نابود میکند امیدهایت را ... چه دیدی به جز فرو ریختن قصر که نه لانه آرزوهایت را ... آنگاه بود که رسیدی به اینجا ... شاید اینجا آرامتر باشی... امتحان کنو فقط فراموش کن و بسپارش به خدا... 4
Mahsa.Gha 6571 مالک ارسال شده در 28 مهر، 2013 امروز روز تولدمه ... تولد.................. روزی که ناخواسته پا به این دنیا گذاشتم و حالا یکی از روزاییه که فقط غمو توش ثبت میکنم... آغاز یک روز تلختر از روزهای گذشته. حلوای تو را کی خواهیم خورد؟؟؟ ساعت 5.32 صبح 6/5/92 1
manjari 2934 ارسال شده در 28 مهر، 2013 امروز روز تولدمه ...تولد.................. روزی که ناخواسته پا به این دنیا گذاشتم و حالا یکی از روزاییه که فقط غمو توش ثبت میکنم... آغاز یک روز تلختر از روزهای گذشته. حلوای تو را کی خواهیم خورد؟؟؟ ساعت 5.32 صبح 6/5/92 چقدر ناامید!!!!!!!!!!!!!!!!!! انشالله که همیشه شاد و سرحال باشی و دل به دل غصه ندی 2
Mahsa.Gha 6571 مالک ارسال شده در 28 مهر، 2013 یکسال که بزرگتر میشوی گویا بار هایت سنگین تر میشود زندگیت سنگین تر میشود انگار عمرت هم سنگین تر میشود گذر زمان هم برایت سنگین میشود خودت هم سنگین میشوی دیگه راحت نمیتونی قدم برداری برای هر کاری یک سال که میگذرد انگار چیزی ته دلت ته نشین شده یک سال که میگذرد انگار جایت را با انسانی دیگر که نمیشناسیش عوض کرده ای یک سال که میگذرد خیلی چیزها در تو عوض میشوند یک سال شاید خیلی راحت به زبان آید ولی در واقع خیلی اتفاقات می افتد که گفتنش هم راحت نیست چه برسد به فراموشی اش اما میگذرد . . . هر چه که باشد میگذرد . . . دله تنگم تولد تلخت مبارک 6/5/92 ساعت 12.07 1
Mahsa.Gha 6571 مالک ارسال شده در 29 مهر، 2013 می نویسم چون دلم میگوید... مینویسم چون دلم میخواند.... این دلم این روزها بد جور بی تاب شده این دلم این روزها بد جور بارانی شده کاش میشد جو این دل را دگرگونش نمود کاش میشد در پی آرامشش کل دنیارا ویرانش نمود اما چه سود... وقتی ندانی حل میشود این مشکلت وقتی ندانی آسوده میگردد این دلت 1
Mahsa.Gha 6571 مالک ارسال شده در 4 آبان، 2013 اشک هایی که از چشم فرو نمی ریزند ، درقلب جمع می شوند و با گذشت زمان آن را فلج می کنند .. خاطرات انسان برای مدتها در غارهای ذهن به خواب می روند و این خواب می تواند سالهای سال به طول انجامد .. اما یک روز این خاطرات پیدا می شوند و اندوه آن با همان شدت وعمق احساس می شود .. 1
ارسال های توصیه شده