*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۲ امیدوارم که این مسائل برای هیچ ادمی پیش نیاد...مخصوصا برای شما آمین 2 لینک به دیدگاه
major7 280 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۲ استارتر کجاست؟ بیاد یکم نظر خودشو بگه واسه بقیه روهم تحلیل کنه خب بنظر من جواب درست و غلط وجود نداره.البته هرکسی تو شرایطش قرار بگیره بسته به اون شرایطی که توش هست تصمیم خواهد گرفت و اگر هم درخواست طلاق داد من نمیتونم بهش خرده ای بگیرم... . (میخواستم مطلبی از کتاب چرا من یک مسیحی نیستم ((یا شاید زناشویی و ازدواج)) اثر برتراند راسل رو بگم دیدم خلاف قوانین هستش =>بیخیال) من قصد ازدواج ندارم اما اگر بر فرض هم ازدواجیدم حتما ناراضی نخواهم بود از اینکه همسرم بعد از بوجود اومدن مشکل جسمی لاعلاج کارساز ، من رو ترک کنه 1 لینک به دیدگاه
alborzz 257 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۲ امیدوارم که این مسائل برای هیچ ادمی پیش نیاد...مخصوصا برای شما لطف داری اتفاقا اویاما میگه "من در مبارزاتم از مرگ نمیترسم از معلولیت میترسم"--- شاید جمله اشتباه باشه ولی همین منظورو داره 3 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۲ خـــــــــدانکنه... اما اگه خدای نکرده همچین چیزی شد به هیچ وجه ترکش نمیکنم چون من با کسی ازدواج کرده ام که میخواستم تا آخر عمر باهاش باشم چه سالم چه ناقص...فرقی نمیکنه. آدم فقط یه لحظه خودشو بذاره جای اون مطمئننا یه لحظه هم به طلاق فکر نمیکنه 2 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۲ 3 سوت طلاقش میدم1 لحظه هم صبر نمیکنم انتظار هم ندارم اون برای من صبر کن نه عشقی مونده نه وفایی معلومه با این حرفایی که شما میزنین صد در صد عشق و وفایی نمونده(البته واسه شما) ولی جالبه که میگین انتظار ندارم برام منتظر بمونه! همسرتون "شریک زندگی"تونه...! شریکه! توو همه چی! غم و شادی رو باهاتون شریکه! زندگی! هم خوشی داره هم بدبختی! نه "شریک زندگی تا وقت سالم بودن"!!! :icon_gol: 3 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۲ فرض کنین با کسی ازدواجیدین(قبل ازدواج هم شناخت کافی بدست آوردین از هم دیگه و از نظر ظاهری هم همو پسندیدین)بعد(ممکنه چند سال بعد )از ازدواج همسر شما دچار بیماری صعب العلاج یا طی صانحه ای دچار نقص عضو میشه و این گرفتاری که درست میشه ساعت ها وقت و انرژی شما رو میگیره . یه جورایی زندگی واقعا براتون سخت میشه. میخوام بدونم این سختی ،به چه حدی که رسید؛شما (چه مرد چه زن) درخواست طلاق می کنین؟ اصولا این درخواستو انجام میدین یا نظرتون اینه که تا آخر عمر باهاش بمونین ؟ با توضیحی که در مورد ازدواجمون دادین پس یعنی اون مرد واقعا همون کسیه که من فقط در کنار اون آرامش دارم. من به این فکر میکنم که اگه همچین اتفاقی واسم بیفته من میخوام اون چی کار کنه؟درسته که در ظاهر و به خاطر اون میگم که طلاقم بده و بره سراغ زندگیش اما ته دلم میگم کاش عشقش واقعی باشه. پس من هرگز ازش جدا نمیشم.تمام تلاشمو براش میکنم.چون بودن اون در کنار من برام مهم ترین چیزه. یکی از دوستامون حرف خیلی قشنگی زدن که من شدیدا بهش معتقدم: همسرتون "شریک زندگی"تونه...! شریکه! توو همه چی! غم و شادی رو باهاتون شریکه! زندگی! هم خوشی داره هم بدبختی! نه "شریک زندگی تا وقت سالم بودن"!!! 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده