..!Alfa!.. 2854 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۲ وقتی توی شهر غریبی باشیم، اولین چیزی که دنبالشیم اینه که بدونیم به چه زبونی حرف می زنن و بعد تیپ و نگرش مردمش رو بدونیم! اون وقت راحت تر می تونیم رابطه برقرار کنیم و بهتر می تونیم دووم بیاریم! ساکنان سرزمین آقایون رو بشناسیم! 1 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۲ مردان مریخی زنان ونوسی نویسنده: جان گری حجم: 8 مگابایت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۲ نام کتاب : رازهایی درباره مردان نام نویسنده : باربارادی آنجلیس زبان : پارسی تعداد صفحه : 83 قالب : pdf حجم : 2/33 مگابایت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۲ نام کتاب: عوامل تهدیدکننده سلامتی مردان نویسنده: علی اصغر فردی تعداد صفحات: ۲۴ فرمت کتاب: Pdf زبان کتاب: فارسی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام رمز عبور: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۲ ریشهشناسی واژة مرد (مردم) ، نر (هنر) برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام مرد واژة فارسی مرد (mard) در اوستا marəta- « میرا، فانی، مرد، انسان » آمده، که برگرفته از mar-1 « مُردن» دانستهاند. فارسی باستان martiya- صفت به عنوان اسم «مرد»، در کتیبة بیستون DB1/21 آمده: θātiy Dārayavauš xšāyaθiya atar imā dahyāva martiya hya āgariya āha avam ubartam abaram «داریوش شاه گوید: در این سرزمینها، مردی که وفادار بود، او را خوب پاداش دادم» سنسکریت márta- برگرفته از *met- «مردن»، سغدی mart’y «مرد» mrdxmy « مرد، انسان»، فارسی میانه mard. در گزیدههای زاد اسپرم واژة مرد اینگونه به کار رفته است: pas mēnōg ī wād pad mard ēwēnag pad zamīg paydāg būd rōšn būland u… « مینوی باد به پیکر مرد در زمین پیدا شد، روشن، بلند و ... » این واژهها از ریشة هند و اروپایی mórtos* « مرد، میرا» است، که از این ریشه در دیگر زبانهای هند و اروپایی مانند ارمنی mard « مرد» موجود است. واژة همریشه و مربوط (مردم) واژة فارسی مردم برگرفته از tōhm *mart-به معنی « تخمه و نژاد مرد» است. تخم برگرفته از ایرانی باستان *tuxman- مشتق از tauk- که از صورت هند و اروپایی *teuk « نطفه؛ دانه، تخم» است. در اوستا صورت taoxman « تخمه، نطفه» آمده، فارسی باستان taumā « نژاد، تبار»، سنسکریت tókman« جوانه، خوشه»، tokám « فرزند»، فارسی میانه tōhm « تخمه، بذر»، tōhmag « تخمه، بذر؛ تخمه، خاندان » فارسی میانه martōm. از واژة مردم فقط در دورة میانه شاهد در دست است. مردم ششمین آفرینش از آفرینش مادی است در گزیدههای زادسپرم 25/1 در این باره آمده: Ohrmazd dām tanōmandīhā be ō gētīg dād fradom āsmān … šašom mardōm ud ātaxš andar wisp būd pargandag… «اورمزد آفرینش را تندار (دارای تن، مادی) در گیتی آفرید. نخست آسمان، ... ششم مردم و آتش در همه پراگنده بود.» نر « مرد، انسان» (هنر) واژة فارسی نر در اوستا به صورت nar- « مرد، انسان» آمده چنانکه در ارت یشت کردة دوم بند 6 در ستایش اشی آمده: ای اشی نیک! ای اشی زیبا ! ای که با فروغ خویش شادمانی افشانی! ای اشی! ای آنکه مردان (narąm) همراه خویش را فرُ نیک بخشی! یا در در بغان یسن در دعای اهونوئیریه که بیشتر دستورهای دینی رازگونهای اوستایی است و احتمالا سرودههای خود زرتشت است، واژة نر این گونه به کار رفته است: «این گفتار را که اهومند( دارای واژة اهو) ردمند ( (دارای واژة رد) است فراز گفتهام، پیش از آفرینش آن اسمان، پیش از آب، پیش از زمین، پیش از گیاه، پیش از آفرینش گاو چهارپا، پیش از آفرینش نر( مرد) پارسای دو پا » (ašaonobipaitištānahe zaθāt para narš)، پیش از آنکه خورشید در قالبش آفریده شود، پیش از آفرینش امشاسپندان. در فارسی باستان« مرد» nar- در ترکیب ūvnara- به معنی «هنر، مهارت» به کار رفته است. فارسی میانهnar « نر، مردانه». در گزیدههای زاد اسپرم 3/73 این واژه در کنار واژة ماده آمده است: و میان ایشان فره برآمد، هم بالای ایشان چنانکه پیدا نبود که کدام نر و کدام ماده و کدام فرة مزدا آفریده است.» u-š mayānag xwarrah abar āmad pad ham-bašnīh ī awēšān ōwōn kū nē paydāg būd kū kadār nar ud kadār mādag ud kadār ī xwarrah ī ohrmazd-dād. ریشة این واژه در زبانهای هند و اروپاییhanér *« مرد، انسان» است. واژههای مشابه در دیگر زبانهای هند و اروپایی از این ریشه عبارتند از: ولزی nēr« قهرمان»، امبریایی ner- « رهبر، رئیس»، اُسکانی ( زبان مردة مربوط به جنوب ایتالیا و نیز نام گروهی از زبانها که متعلق به آن است) ner- «مرد، رهبر»، آلبانیایی njerí «انسان»، ارمنیayr « مرد، انسان»، آسیnǽl « مرد»، سنسکریتnár « مرد، انسان». همچنین از این ریشة هند و اروپایی واژههای دیگری مشتق شدهاند، مانند: ایرلندی کهن nert « نیرو، توانایی»، ولزی nerth «مردانگی، دلاوری؛ ارتش»، لاتینیneriōsus « استوار» پروسی کهن nertien «خشم». واژة هم ریشه و مربوط (هنر) واژة فارسی هنر در فارسی باستان ūvnara « مهارت، چیرگی» است که برگرفته از صورت کهن *su «خوب» وnar *« مرد» است، که منظور مرد خوب و مردی که دارای مهارت است، چنانکه در کتیبةDnb بند 45 آمده: «و مهارتهای (بدنی) که اهورامزدا به من فرو فرستاد» utā ūvnarā tyā auramazdā upariy mām nīyasaya در واقع هنر از دو واژة hu به معنی «خوب» (تحول h به x) و nar « مرد» است. اوستا hunara- « مهارت، توانایی»، واژة hunaravant- به معنی «دارای توانایی و مهارت و قدرت » هم در اوستا به کار رفته است. در گاهان که قدیمی ترین بخش اوستا است و سرایندة آنها را خود زرتشت میدانند در بخشی به نام اُشتود واژة هنر به کار رفته است: « ای اهورمزدا! ترا پاک شناختم؛ آنگاه که در آغاز آفرینش زندگی دیدمت[و دریافتم] که چگونه تا پایان گردش آفرینش، کردارها و گفتارها را با هنر خویش، مزد برنهادهای: پاداش نیک برای نیکان و [سزای] بد برای بدان». سنسکریت sūnára « شاد، خوشحال» فارسی میانه hunar« مهارت». vira «مرد» غیر از واژههای فارسی مرد و نر در متنهای کهن مانند اوستا و فارسی باستان و زبانهای دورة میانه که به دست ما رسیده است. واژههای دیگری در معنی مرد کاربرد داشته مانند vira این واژه به معنی «مرد، انسان» که در اوستا در برابر حیوان به کار رفته است. vira برگرفته از صورت هند و اروپایی *uihxrósبه معنی « مرد، شوهر» است، و با صورتهایی از زبانهای کهن و معاصر هند و اروپایی مشترک است مانند: ایرلندی باستان fer « مرد، شوهر»، ولزی gwr « مرد، شوهر»، لاتینی vir «مرد، شوهر»، اومبریایی ueiro «مرد»، نروژی کهن verr « مرد، شوهر»، انگلیسی کهن wer « مرد، شوهر»، (واژة werewolf« مرد گرگی») برگرفته از همین صورت است. ژرمنی کهن علیا wer « مرد، شوهر»، گوتی wair « مرد»، پروسی کهن wijrs «مرد»، لیتوانیایی vyras « مرد، شوهر»، لتونیایی virs «مرد، شوهر»، سنسکریت vira«قهرمان، مرد»؛ شوهر. اشتقاق صورت صفتی نیز از این ریشه در زبان تخاریA wir، «جوان، تازه» یافت شده است. از دیگر واژه هایی که در اوستا به معنی مرد آمده واژة mašya « فانی، موجود انسان و مرد» از همان ریشة marəta- و نیز aršan اسم مذکر به معنی «جنس نر در انسان و حیوان؛ مرد، قهرمان»، و نیز, yūn- yvan-, yavan- به معنی «برومندی، مرد جوان؛ و بویژه قهرمان جوان و قهرمان» است. مرد در زبان روسی و انگلیسی خاستگاه واژة муж )(muzh)« شوهر، انسان، مرد» در زبان روسی را سنسکریت mánuș ( mánu,mánuș) « مرد،انسان، شوهر» و اوستایی manuš دانستهاند. همچنین واژة Man « مرد، نیای مردم و انسان» در انگلیسی برگرفته از ریشة هند و اروپایی *mVnus/ *manu-s که از این ریشه در اوستا واژة manu وجود دارد. ایسلندی کهن madr ، انگلیسی کهن mann « مرد» ژرمنی علیا man « مرد» گوتی manna«مرد»، سنسکریت mánu «مرد؛انسان »، مشتق از men- « اندیشیدن»است. بیشترین واژههای مشترک در زبانهای هند و اروپایی در معنی انسان بزرگسال مذکر از ریشه *uihxrós است، که احتمالا با ریشة قوی، نیرومند *Ueg- ارتباط دارد. دو قطعة مشابه در دو متن امبریایی ( ueiro pequo) و متن اوستا در یشت 9.4 (pasu vīra ) واژة «مرد و مردان» در متن همراه با واژة «گله، رمه» آمده است که منظور از آن دو رده از جانداران باید باشد. اصطلاح دوم hanér * این اصطلاح نیز در مفهوم قوی و نیرومند هم هست. به نظر مالوری مردان همچون منبعی از یکی از دو قدرت فیزیکی و اجتماعی به شمار میروند. البته در این مورد باید تحولات جوامع اولیه به بعد را در نظر گرفت. دو اصطلاح *uihxrós وhanér * از نظر معنایی قابل مقایسه با mann « مرد» و mensch « انسان» در زبان آلمانی است. در متنهای کهن ایرانی نیز مرد بیشتر در معنای انسان و نر در معنای مرد است. جامعة هند و اروپایی انسان را به عنوان ساکنی از زمین میشناسد، و بدین ترتیب اصطلاح بسیار گستردة *dhghm-on- «موجود زمینی؛ بشر خاکی، انسان» در شمال غرب اروپا حفظ شده است، و در شمال شرق اروپا و غرب آسیا اصطلاحی مفهوم «مردن» رایج است و انسان را همچون موجود فانی میدانند به همین سبب مرد در این نواحی برگرفته از *mórtōs « مردن» است. ریشة *mVnu- نیز احتمالا اصل هند و اروپایی داشته به معنی «انسان» بدون در نظر گرفتن جنسیت. به نظر برخی این صورت بر مبنای ریشة « فکر کردن» وانسان را به عنوان انسان خردمند در نظر گرفته است. منابع حسن دوست، محمد (1383) فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی جلد اول (آ-ت)تهران: نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسی. راشدمحصل، محمد تقی (1385) وزیدگیهای زادسپرم. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. میرفخرایی، مهشید (1381) بغان یسن، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. Abaev V.I.( 1958-1995) Istorika- etimologicheski slovar' osetinskogo yazyka, I-V Moskva- L Mallory J. P. &D. Q. Adams (2006) The Oxford Introduction to Proto-Indo-European and the Bailey, H.W. ( 1979) Dictionary of Khotan Saka, Cambridge Bartholomae Chr. (1940) Altiranisches Wörterbuch, Strassburg. Kent R.G.( 1953) Old Persian ( Gerammar-Texts-Lexicon), New Haven. Mackenzie D. N. ( 1971). A concise Pahlavi Dictionary, Oxford. Mallory J. P. &D. Q. Adams(1997) ) Encyclopedia Indo-European Culture. London & Chicago,Fitzeroy Dearborn, Nyberg H.S ( 1969-1974) A manual of Pahlavi, I-II, Wiesbaden. Proto-Indo-European World. Oxford, University press. Фасмер М.(2004) Этимологический словарь русского яазыка, Москва Астрль.Аст. گردآوری مطلب: لیلا عسگری منبع : برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۲ پوشاک مردان در دوره هخامنشی به قدری مطلب درباره حجاب و عفت و حیا و ... خانم ها مطرح و باب شده که به کلی بخشی از جامعه (از نظر جنسیت) از یاد رفته و گویا کسی در این باره نه چیزی می گوید نه حرفی برای گفتن هست! نگاهی به تاریخ انگار حرفهای بیشتری برای گفتن در اختیارمان می گذارد! حتی فقط یه نیم نگاهی به لباسهای دوره هخامنشی بندازیم واقعیتی عجیب در تغییر لباس می بینیم که در تعجب فرو می رویم که فرهنگ غرب بیشتر در کدام قسمت از لباسهای ما دیده می شود؟! 1 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۲ [TABLE=width: 100%] [TR] [TD][h=2]100 باید و نباید پیرامون مد و لباس آقایان[/h] نویسنده / مترجم : زهرا معبودی [/TD] [TD=align: center] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/TD] [/TR] [TR] [TD] زبان کتاب الكترونيك : فارسی [/TD] [TD=align: center] حجم فایل كتاب : 1.3 مگابایت [/TD] [/TR] [TR] [TD] نوع فایل كتاب : PDF [/TD] [/TR] [TR] [TD] تعداد صفحات كتاب الكترونيك : 19 [/TD] [/TR] [TR] [TD] منبع ناشر كتاب : خیاط باشی [/TD] [/TR] [TR] [TD] پسورد كتاب الكترونيك : برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/TD] [/TR] [/TABLE] 1 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۲ [TABLE=width: 100%] [TR] [TD]نویسنده / مترجم : ارنست همینگوی / محمد عباسی [/TD] [TD=align: center] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/TD] [/TR] [TR] [TD] زبان کتاب الكترونيك : فارسی [/TD] [TD=align: center] حجم فایل كتاب : 3.5 مگابایت [/TD] [/TR] [TR] [TD] نوع فایل كتاب : PDF [/TD] [/TR] [TR] [TD] تعداد صفحات كتاب الكترونيك : 176 [/TD] [/TR] [TR] [TD] منبع ناشر كتاب : TakBook [/TD] [/TR] [TR] [TD] پسورد كتاب الكترونيك : برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/TD] [/TR] [/TABLE] فقط یه کم بوی نا وکپک زدگی می ده! کتابو اسکن کردن گذاشتن! اصلا یه وضعیه! ببخشین! 1 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۲ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام Neistzche's Moustache darker and lighter by geoff page یه بخشی از این کتاب برای چرایی سیبیل های نیچه! جالبه! سیبیل والرِسی نیچه استاد دانشگاه و یه چیزی در حد نابغه بوده! روانشناسی این نوع سبیل که به زعم یاسپرس میتونه به منزله ی نشانه ای گویا از میل زیاد نیچه به پنهان سازی و خاموشی تلقی بشه(نیچه درآمدی به فهم فلسفه ورزی او،کارل یاسپرس،انتشارات ققنوس،ص 89). خود نیچه هیچ جا نه در کتاباش و نه در انبوه نامه ها و یادداشتهاش چیزی راجع به سبیلهاش نگفته.دو سه نقل قولی هم که به اون منسوبه مستند نیست مثه این دو جمله:"سبیل های من صافی من اند" یا "ما اغلب از پذیرش عقیده ای سرباز میزنیم صرفاً به این دلیل که شخصی که آن را بیان کرده سبیلی پریشان و توجیه ناپذیر داشته است.” .با اینکه هیچکدوم از برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نیچه اینجوری سبیل نمیذاشتن اما سبیل نیچه انگار در اون زمان همچین عجیب و غیرعادی نبوده چرا که نه تنها در کتاب سالومه راجع به نیچه که بعضی جاها به جزئیات ظاهر نیچه می پردازه از سبیلها حرفی به میان نمیاد بلکه در خاطرات مفصل روزانه ی کوزیما واگنر (همسر ریشارد واگنر) که بارها راجع به نیچه در اون نوشته شده اشاره ای هر چند مختصر هم به سبیلهای نیچه نمیشه.ضمناً پیشتر هم عنوان شد که صدراعظم اون موقع آلمان، بیسمارک یه همچین سبیلی داشته. منبع: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده