Lean 56968 مالک ارسال شده در 11 دی، 2013 گیرم که یکی دو کتاب فروشی را غارت کردند، حتی ریختند و کتاب ها را وسط خیابان توده کردند و آتش زدند، خوب، بزنند. دوباره چاپ می کنند، دوباره می نویسند. به دایی بچه ها می گفتیم: مگر می شود جلو تحول را سد کرد؟ زمان را به عقب برگرداند؟ می گفت: می شود، می بینی که. می گفتیم: بله، در کوتاه مدت می شود، اما ... داد می زد که: آخر تحول هم اسباب و ابزار می خواهد، دانش می خواهد، وقتی این ها را از بین ببری، به عص...ر حجر هم می شود برگشت. 8
Lean 56968 مالک ارسال شده در 19 دی، 2013 مقلد بودن راحتتر از متفکر بودن است و از اين رو، مقلدان بسيار بيشتر از متفکراناند. 9
Lean 56968 مالک ارسال شده در 19 دی، 2013 [h=5] [/h][h=5] بت ها شکستنی بودند و باورها ماندگار ... چه ساده دل بود ابراهیم ... [/h][h=5] [/h] 8
Lean 56968 مالک ارسال شده در 19 دی، 2013 [h=5] 2 چیز هست که نباید از روبرو و بطور مستقیم به آنها حمله کرد : جهل و کوته فکری تنها میتوان آن ها را بواسطه توسعه ساده برهان های خلاف و رد لرزاند . آنها بحث منطقی را تحمل نمیکنند [/h] 8
Lean 56968 مالک ارسال شده در 27 دی، 2013 از خون جوانان وطن لاله دمیده از ماتم سرو قدشان سرو خمیده در سایه گل، بلبل ازین غصّه خزیده گل نیز چو من در غمشان جامه دریده گروهبان يكم مهدي زبردست اهل تربت حيدريه، سرباز وظيــفه محمد سليماني اهل تحت جلگه، سرباز وظيفه حميد لزگي اهل مشهد، سرباز وظيفه مسعود معصومي اهل رشتـخوار، سرباز وظيفه محمد قرايي اهل مشهد، سرباز وظيفه محمد صادقنژاد اهل قوچان، سرباز وظيفه سيد علي سيادت اهل بيرجند، سرباز وظيفه اميد يارادال اهل مشهد، سرباز وظيفه امين آبراش اهل سبزوار، سرباز وظيفه مهدي عارفي اهل خليلآباد، سرباز وظيفه احمد لنگري اهل بجنورد، سرباز وظيفه سعيد فتنقري اهل سبزوار و سرباز وظيفه حامد عبداللهي شورچه اهل مشهد 5
Lean 56968 مالک ارسال شده در 15 بهمن، 2013 [h=5] گفتند گل مگویید/ این حکم پادشاه است چشم و چراغ بودن/ روشن ترین گناه است حکم شکوفه تکفیر/ حد بنفشه زنجیر سهم سپیده تبعید/ جای ستاره چاه است این شهر مردگان است/ آواز تازه ممنوع لبهای غنچه آزاد/ گل بی اجازه ممنوع دارالخلافه آباد/ جهل و خرافه آزاد بیداد پشت بیداد/ حرف اضافه ممنوع گل بی اجازه ممنوع [/h] 12
Lean 56968 مالک ارسال شده در 17 اسفند، 2013 گرگهای "بره زاده" حریصتر و خونخوارتر از گرگهای "گرگ زاده"میشوند! زیرا "گرگ زادهها" تنها از روی غریزه میدرند؛ ولی "بره زادهها" از روی "عقده"...! 11
Lean 56968 مالک ارسال شده در 29 اسفند، 2013 مسلمانان ﺩﺭ ﻓﻠﺴﻄﯿﻦ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﻣﺼﺮ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﻟﯿﺒﯽ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﻣﺮﺍﮐﺶ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ...... ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﯾﻤﻦ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﻟﺒﻨﺎﻥ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺍﻧﺪﻭﻧﺰﯼ ﻧﺎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﭘﺲ ﺩﺭ ﮐﺠﺎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ؟ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺳﻮﺋﺪ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﻧﺮﻭﮊ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺩﺍﻧﻤﺎﺭﮎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﯿﺎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﻫﻠﻨﺪ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ... ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﺎﯼ ﻏﯿﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ... ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺪﻡ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺧﻮﺩ ﻣﻘﺼﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ؟ ﺍﺳﻼﻡ؟ ﻧﻪ ... ﺭﻫﺒﺮﺍﻧﺸﺎﻥ؟ ﻧﻪ ... ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ؟ ﻧﻪ ... ﻭﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ﻣﻘﺼﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺁﻥ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺒﯿﻪ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ 10
Lean 56968 مالک ارسال شده در 18 تیر، 2014 هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد باد خزان نکبت ایام ناگهان بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن تأثیر اختران شما نیز بگذرد این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد بیش از دو روز بود از آن دگر کسان بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم تا سختی کمان شما نیز بگذرد در باغ دولت دگران بود مدتی این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه این آب ناروان شما نیز بگذرد ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع این گرگی شبان شما نیز بگذرد پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست هم بر پیادگان شما نیز بگذرد ای دوستان! به نیکی خوهم دعای سیف یک روز بر زبان شما نیز بگذرد 6
Lean 56968 مالک ارسال شده در 24 تیر، 2014 ز خشک سال چه ترسی که سد بسی بستند نه در برابر آب که در برابر نور و در برابر آواز و در برابر شور... 6
Lean 56968 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2014 «باز باران٬ با ترانه میخورد بر بام خانه» خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟ روزهای کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟ یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟ پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟ خاطرات خوب و شيرین كوچه ها شد، کوی بن بست در دل تو٬ آرزو هست؟ * * * کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز یاد باران رفته از یاد آرزوها رفته بر باد * * * باز باران٬ باز باران میخورد بر بام خانه بی ترانه ٬ بی بهانه شایدم٬ گم کرده خانه 6
Lean 56968 مالک ارسال شده در 8 شهریور، 2014 قوﺭﺑﺎﻏﻪ ﻫﺎ، ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ هستی، ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺎﺗﻼﻕ ﻫﺎ، ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪﺷﺎﻥ، ﺑﺎ ﮐﺜﺎﻓﺖ ﻫﺎ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﺑﻪ ﮔِﻞ ﻫﺎ ﻭ ﮐﺮﻡ ﻫﺎ ﻗﺎﻧﻊ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺳﻮﺳﮏ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ. ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺖ، ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ، ﺭﻭﯼ ﺩﻭﭘﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ، ﺷﮑﺴﺘﻪ، ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ: "ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﺎﺳﺖ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ"... 5
Lean 56968 مالک ارسال شده در 8 شهریور، 2014 تو این فکر بودم که با هر بهونه یه بار آسمونو بیارم تو خونه حواسم نبود که به تو فکر کردن خود آسمونه خود آسمونه تو دنیای سردم به فکر کردم که عطرت بیاد و بپیچه تو پارچه بیای و بخندی تو باز خنده هاتو مثل شمعدونی بزارم رو طاقچه به تو فکر کردم به تو آره آره به تو فکر کردم که بارون بباره به تو فکر کردم دوباره دوباره به تو فکر کردن عجب حالی داره ♫ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ♫ تو و خاک گلدون با هم قوم وخویشین من و باد و بارون با هم رفیق صمیمیم از این برکه باید یه دریا بسازیم یه دریا به عمق یه عشق قدیمی دوست داشتم با تموم وجودم غزیزم هنوزم تو رو دوست دارم الهی همیشه کنارتو باشم الهی همیشه بمونی کنارم به تو فکر کردم به تو آره آره به تو فکر کردم که بارون بباره به تو فکر کردم دوباره دوباره به تو فکر کردن عجب حالی داره 5
Lean 56968 مالک ارسال شده در 9 شهریور، 2014 چون به اصل اصل در پیوسته بیتو جان توست پس تویی بیتو که از تو آن تویی پنهان توست این تویی جزوی به نفس و آن تویی کلی به دل لیک تو نه این نه آنی بلکه هر دو آن توست تو درین و تو در آن تو کی رسی هرگز به تو زانکه اصل تو برون از نفس توست و جان توست بود تو اینجا حجاب افتاد و نابودت حجاب بود و نابودت چه خواهی کرد چون نقصان توست چون ز نابود و ز بود خویش بگذشتی تمام میندانم تا به جز تو کیست کو سلطان توست هر چه هست و بود و خواهد بود هر سه ذره است ذره را منگر چو خورشید است کو پیشان توست تو مبین و تو مدان، گر دید و دانش بایدت کانچه تو بینی و تو دانی همه زندان توست بی سر و پا گر برون آیی ازین میدان چو گو تا ابد گر هست گویی در خم چوگان توست عین عینت چون به غیب الغیب در پوشیدهاند پس یقین میدان که عینت غیب جاویدان توست صدر غیبالغیب را سلطان جاویدان تویی جز تو گر چیزی است در هر دو جهان دوران توست هم ز جسم و جان تو خاست این جهان و آن جهان هم بهشت و دوزخ از کفر تو و ایمان توست هم خداوندت سرشت و هم ملایک سجده کرد پس تویی معشوق خاص و چرخ سرگردان توست ای عجب تو کور خویش و ذره ذره در دو کون با هزاران دیده دایم تا ابد حیران توست بر دل عطار روشن گشت همچون آفتاب کاسمان نیلگون فیروزهای از کان توست 4
ارسال های توصیه شده