رفتن به مطلب

کنترل عصبانیت


parisa.na

ارسال های توصیه شده

پسر بچه ای بود كه اخلاق خوبی نداشت. پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت هر بار كه عصبانی می شوی باید یك میخ به دیوار بكوبی. روز اول پسر بچه 37 میخ به دیوار كوبید. طی چند هفته، همانطور كه یاد می گرفت چگونه عصبانیتش را كنترل كند، تعداد میخهای كوبیده شده به دیوار كمتر می شد. او فهمید كه كنترل عصبانیتش آسان تر از كوبیدن میخها بر دیوار است

...

بالاخره روزی رسید كه پسر بچه دیگر عصبانی نمی شد. او این مسئله را به پدرش گفت و پدر نیز پیشنهاد داد هر بار كه می تواند عصبانیتش را كنترل كند، یكی از میخها را از دیوار درآورد

.

روزها گذشت و پسر بچه بالاخره توانست به پدرش بگوید كه تمام میخها را از دیوار بیرون آورده است. پدر دست پسر بچه را گرفت و به كنار دیوار برد و گفت: «پسرم! تو كار خوبی انجام دادی و توانستی بر خشم پیروز شوی. اما به سوراخهای دیوار نگاه كن. دیوار دیگر مثل گذشته اش نمی شود. وقتی تو در هنگام عصبانیت حرفهایی می زنی، آن حرفها هم چنین آثاری به جای می گذارد. تو می توانی چاقویی در دل انسانی فرو كنی و آن را بیرون آوری. اما هزاران بار عذرخواهی هم فایده ندارد؛ آن زخم سر جایش است. زخم زبان هم به اندازه زخم چاقو دردناك است!

ماآدما وقتی عصبانی میشیم نمی دونم چرابه جزخودمون اطرافیانمونونمی بینیموهرچی دلمون می خوادمیگیمویه طرفه قضاوت می کنیم بدون این که فکرکنیم بااین رفتاروحرفامون چه قددل مخاطبمونو می شکنیم!

شما تا چه حد می تونین تومواقع عصبانیت خودتونو کنترل کنین؟تواین جور مواقع برای آروم کردن خودتون چه کارایی روانجام میدین؟

تاحالا شده وقتی عصبانی شدین رفتاری انجام بدین که دل طرف مقابلتونوبشکنین ولی وقتی ازکارتون پشیمون شدیددیگه کارازکا گذشته باشه؟اگه چنین کاری انجام دادین لطفا تعریفش کنید

  • Like 5
لینک به دیدگاه

داستان قشنگی بودش.

ولی یه چیزی هست که همه ما شرایطی پیش میاد واسمون که ممکنه همین میخ هارو در دیوار کسی بکوبیم.

 

اما خیلی جاها اون میخا رو نباید در آوردش، چون اون اثری که میذاره خیلی جاها بدتر از بودن خود میخا هستش.

یا نباید عصبانی بشیم یا اگه شدیم اون میخارو بیرون نکشیم و بندازیم بریم، مگه اینکه بدونیم اون دیوار میتونه سوراخ هارو پر کنه، مثل دیوارهای ژله ای. :-)

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...