رفتن به مطلب

مرگ...


ارسال های توصیه شده

:icon_gol:درست است که نقطه تمام کننده ی جمله است ، اما باعث مرگ و فنــــــــــــای جمله نیست...

 

همانطـــــــور که در مورد انسان نیز ، مرگ باعث فنای او نیست و فقط یک سطـــــــــر او را جابه جا می کند...

 

از سطـــــــر دنیابه سطــــــــر عقبی...

 

کاش تا جایی که می توانیم بی غلط باشیم...:icon_gol:

لینک به دیدگاه

چون مرده شوم ، خاک مرا گم سازید

 

احـــوال مرا ، عبرت مردم سازید

 

خاک تن من به باده آغشته کنیــــــــد

 

وز کالبدم خشت سر خـــــم سازید

 

در حیــــــرتم از مرام این مردم پست

 

این طایفه ی زنده کش مرده پرست

 

تا هست ، می کشندش به خــــــــاری ، به جفـــــــا

 

تا مـــــرد می برندش به عزت ســـــر دست...

لینک به دیدگاه

هفده ساله که بودم در جایی خواندم:

 

" هر روز جوری زندگی کنید که انگـــــار ان روز آخرین روز زندگیتان باشد..."

 

این جمله روی من تاثیــــــــر گذاشت واز آن موقع تا به امروز ، هر روز وقتی به آینه نگــاه می کنم، از خودم می پرسم:

 

اگــــــــر امروز آخرین روز زندگـــــــی من باشد آیا باز هم کارهایی که امروز باید انجام بدهم را انجام می دهم یا نه...!

 

"استیو جابز"

لینک به دیدگاه

هـــرکه عاشق شد جفا بسیار می باید کشید

 

بهر یک گل ، منت صد خار می باید کشید

 

من به مرگم راضی ام ، اما نمی آید اجـــل

 

بخت بد بین ، از اجل هم ناز می باید کشیــــد

لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

وضـــع مـــا در گـــردش دنـیا چـــه فرقی می کند

زنـــدگی یا مــرگ، بعــد از ما چه فرقـی می کند

مـــاهـــــیـان روی خـــــاک و مــاهــــیـان روی آب

وقت مـــردن، ســـاحل و دریا چـه فرقی می کند

سهـم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست

جـای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟

لینک به دیدگاه

:icon_gol:چرا از مرگ می ترسید؟!

چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید

مپندارید بوم نا امیدی باز

به بام خاطر من می کند پرواز

مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است

مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است...

بهشت جاودان آن جاست

جهان آنجا و جان آنجاست...

نه فریادی نه آهنگی نه آوایی

نه دیروزی نه امروزی نه فردایی

جهان آرام و جان آرام

زمان در خواب بی فرجام

خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند

سر از بالین اندوه گران خویش بردارید

در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیست

در این دوران که هر جا هر که را زر در ترازو

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
زور در بازوست

جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید

که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند

همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید

چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید

چرا از مرگ می ترسید؟!

لینک به دیدگاه

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

من نمی خواهم که بعد از مرگ من افغان کنند

دوستان گریان شوند و دیگران نالان کنند

من نمی خواهم که فرزندان و نزدیکان من

ای پدر جان ! ای عمو جان! ای برادر جان کنند

من نمی خواهم پی تشییع من خویشان من

خویش رااز کار وا دارند و سرگردان کنند

من نمی خواهم پی آمرزش من قاریان

با صدای زیر و بم ترتیل الرحمن کنند

من نمی خواهم خدا را گوسفندی بیگناه

بهر اطعام عزادارن من قربان کنند

من نمی خواهم که از اعمال نا هنجار من

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ایزد منان در این ره بخشش و غفران کنند

آنچه در تحسین من گویند بهتان است و بس

من نمی خواهم مرا آلودۀبهتان کنند

جان من پاک است و چون جان پاک باشد باک نیست

خود اگر ناپاک تن را طعمۀ نیران کنند

در بیابانی کجا از هر طرف فرسنگهاست

پیکرم را بی کفن بی شستشو پنهان کنند...

 

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

index.jpg

خدا را سپاس بخاطر ندانستن…

ندانستن همه ی چیزهایی که اگر می دانستیم، شاید زنده ماندن و زندگی کردن ناممکن ترین ناممکن ها می شد.

ندانستن اینکه در دل همگان چه می گذرد…

ندانستن حجم اندوهی که به دوش می کشند…

ندانستن رازهای مگوی نهفته در دلها، که گاهی تا ابد باید محکوم به مگو ماندن باشند…

ندانستن اینکه شاید در پس لبخند مهربانانه ی کسی، کینه ای عمیق خفته است…

ندانستن اینکه چند لحظه بعد و چند روز و چند ماه و چند سال بعدترش، چه در انتظار توست…

و ندانستن اینکه تو کی از این جهان رخت بر می بندی…

 

:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

همین آن به مخفی بودن عمر هرکس تامل کن..

اگر انسان بداند عمرش کوتاه است زندگی بر او گوارا نمی شود..

چون عمر خود را کوتاه و مرگ خویش را نزدیک می داند..،

به منزله کسی خواهد بود که اموالش از بین رفته یا در حال از بین رفتن است..

همیشه در غصه ی تنگدستی و ترس از فنای اموالش به سر می برد..

با این که غصه تمام شدن عمر بدتر از فنای مال است..

و اندوه خالی شدن کیسه زندگی، بر انسان بیشتر از خالی شدن خزانه دنیا و از بین رفتن مال است..

زیرا کسی که مالش نابود شود امید رسیدن عوضش را دارد

ولی کسی که یقین به پایان عمر می کند، نا امیدی در او می ماند..

از طرفی اگر عمرش طولانی باشد و این را بداند،

در گناهان و لذت های نامشروع فرو می رود

و به شهواتش عمل می نماید

به این حساب که در آخر عمر توبه خواهد کرد..

و این مذهب و روشی است که خدای تعالی از بندگان نمی پسندد و قبول ندارد…

بنابراین بهترین چیزها برای انسان آنست که مقدار عمرش برایش معلوم نباشد تا در تمام عمر منتظر مرگ باشد

و به این سبب گناهان را ترک کند و اطاعت پر وردگار را اختیار نماید..

..

برگرفته از سخنان امام صادق (ع) در کتاب توحید مفضل؛ سایت نبض زمین

لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...
  • 1 ماه بعد...

مرگ یک بار رخ نمی‌دهد!

زیرا همه‌ی ما هر روز چند بار می‌میریم. . .

هر بار که با آرزوهاَ، علایق و پیوندهای خود وداع می‌کنــیم،

می‌میریم...!hanghead.gif

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...