- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ سلام از دوستانی که در مسابقه شرکت کردن ممنونیم نظرسنجی چندگانه هست نظرسنجی 4 روز باز هست تبلیغات نکنید رای دوستانی که زیر 50 پست ارسالی دارن از تعداد آرا کم خواهد شد درمورد نوشته ها نظری داشتین بفرمائین دوستان تازه واردی که علاقه به مسابقات ادبی دارند می تونن از پست اول تشکر کنن : دعوت از کاربران تالار ادبیات درمورد مسابقات نظری داشتید بفرمایید : نظــــر شما در مورد مسابقات ادبی باتشکر 43 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ نامه 1 سلام رسول من سلام فرستاده ی خدا اینجا حال همه ی ما خوب است ، ملالی نیست بجز کم شدن بوسیدن ِ دست ِ پینه بسته تو از شستن ها ، ملالی نیست جز درد رایحه ی تند وایتکس درون بینی تو ، ملالی نیست بجز چشم کم سو شده ات اگر از حالم من پرسی ، دیگر مومن شده ام به تو ، دیگر به آیینت روی آورده ام ، ای فرستاده ی خدا میخواهم بگویم بی تو: بهشت ، بهشت نیست ، تکه زمینیست بی بها و بی مصدر خدا ، خدا نیست ، موجودیست نا شناخته زمین هم الاکلنگی یک طرفه است حضرت ِ من داغ دارم داغ اینکه کم بوسیدمت تو بوی اشک حوا را میدهی ارادتمند تو ، مومن به تو نامه 2 مادر واژه ای پراز گذشت ....وچه زیبا زندگی خودرا به پای ما گذاشت وگذشت مادر واژه ای پر از صبروتحمل ... تحمل صدای غرغر کودکانه دیروز وصدای غرور جوانی امروز مادر واژه ای پراز محبت .....که در دریای محبت او غرقیم واما دریغ از خشکی احساس ما مادر واژه ای که پست تشکر از خدا دارد وپیغمبراو بهشت را به زیر پایش از خدا نقل قول گرفته است واین یعنی لیاقت خاک پای تو شدن را هم ندارم مادر .... بهشت خاک زیر پایت باد نامه 3 مادرم بر دنده ی لج افتادم و پا کوبیدم بر زمین... و تو تو فاصله ی برآوردن این خواسته تا آن خواسته ی من را دویدی 7 بار مادرم یادم رفت که پا روی خنده ات گذاشتم وقتی اشک هایم روان شد خُرده بر من نیست،دیگری می گوید...چون به رویم نیاوردی...گله بردی بر تنهایی عجب راحت از سر خود باز می کنم مسولیت احساس تو را آرامشِ لحظه هایم راه و بیراهه های نقشِ صورتت با هم یک صدا در یک کلام دست به دست دادند...در صبر دَم نیاوردی که دَم به دَم سوهانی بودم بر روحت در زمان هایی که باید مرهم می شدم...صبر کردی سوزن را برداشتم که بزنم به خود....دستم را گرفتی...جوالدوز به دستان خودت زدی...گفتی گفتی...من مُرده باشم....من نباشم که تنت مهماندارِ درد باشد مهماندارِ دردهای من هم شدی . . . همه ی خوشی های دنیا یک طرف....بوسه بر گونه هایِ تو یک طرف حاضرم تمام عمر رو بعد از بوسه به دیدنِ لبخند همراه شرمت بشینم راستی پیش من بمون قطعه ای از بهشت نامه 4 مادرم چه واژه ای لایق گذشتت می توان یافت آنگاه که شبانه کنار تختم بیدار می ماندی آن زمان که اشک های کودکانه ام را صبورانه پاک می کردی آن هنگام که شیطنت های کودکانه ام را تحمل می کردی تمام بی قراری ات را پنهان می کردی خوب به خاطر دارم وقتی دستان پر مهرت را می نگرم عرق شرم پیشانی ام را فرا می گیرد آیا ثمره ی مهر و نوازش هایت لایق این همه گذشت بوده است یاد دارم روزهایی را که چقدر غم خانه را پنهان می کردی تا ما لبخند بر لب داشته باشیم کاش کمی از عشق و گذشتت داشتم چگونه می توانم زحمات بی شمارت را جبران کنم در میان باران مهربانی ات فقط می توانم بگویم دوستت دارم. 33 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ نامه 5 مادرم چگونه شروع کنم نوشتن از تو وبرای تو دل میبندم به نام خدا ومیگویم سلام مادرم از خیسی نامه ام تعجب نکن وغمگین نشو این اشک ها باید جایی مینشست یا روی دستان تو در وقت بوسیدنش یا روی پایت وقتی که سرم را بر روی آن گذاشته بودم وموهایم را به نوازشت میسپردم اما امروز که اشک هایم بهانه برای باریدن دارند،نه دست های تو را دارم ونه نوازشت را این غم دوریت بدجور دلم را آزرده کرده دلم حسابی هوای دیدن وبوییدنت را دارد دلم تنگ آن چشم غره ایست که وقتی شیطنت میکنم وتو با لبخندی گوشه ی لبانت،آن را به من تحویل میدهی مادرم غربت سخت است خیلی سخت تمام درد غربت را یک جا می خرم وخوشی هایم را میدهم اما غمی که از دوری تو برایم رقم میزند را چه کنم؟ مادرم میترسم از اینهمه دوری میترسم روزی که برای اولین بار به دنیا پا گذاشتم وحضور در آغوش تو را به من نوید دادند،هیچوقت فکر نمیکردم روزی این آغوش برایم رویا شود آن هم درست آن زمان که دلم فقط هوای همین آغوش را دارد مادرم خودت خوب میدانی که دم غروب،تمام غم های عالم در کنج دل کوچکم خانه میکند اما روز هایی که در کنار تو بودم،هیچ گاه مرا با غروب تنها نمیگذاشتی ساعت ها در کنارم مینشستی ،سرم را بر روی شانه ات میگذاشتی و برایم از خوبی ها میگفتی...از اینکه فقط وقتی مادر بشوم ،میفهمم که تو با دیدن غم من در دم غروب چه میکشیدی وقتی سرم را بر شانه هایت میگذاشتی،در می ماندم که این شانه،مگر چقدر تاب دارد که سنگینی تمام غم ها را تحمل میکند ودم بر نمی آورد مادرم امروز که روز تو بود،چقدر دلتنگ بوسیدنت بودم آن لحظه ای که روزت را به تو تبریک گفتم،برای اینکه صدای گریه ام در نیاید،آنقدر دندان هایم را بر روی لبانم فشار دادم،که طعم خون را با تمام وجود در دهانم حس کردم آخ که چه شیرین بود دعایی که در حقم کردی مرا بی نیاز از هرچه دعا در باران بود،کرد امروز باران بارید،خواستم دعا کنم،یاد دعای تو که افتادم ،شرمم شد. وجود تو برای من،بارانی دوباره است با همان طراوت وتازگی مادرم هستی من! دلم هیچ چیز نمیخواهد....فقط ... اینکه یکبار دیگر صدایت کنم مادر... و تو با همان لبخند همیشگیت بگویی:جان مادر و دستانت...پرانتز دوست داشتنی زندگیم را ،به رویم بگشایی (این نامه هیچ وقت به دستان مهربانت نمیرسد مادرم...نمی گذارم که برسد...میخواهم همچنان لبخندت را ببینم نه غصه خوردنت بعد از خواندن نامه را) نامه 6 همیشه به این فکر میکردم که آیا عشق واقعی کوره؟ و با بودن تو این را کامل دریافتم مادر. زیرا تو از زمانی دوست داشتن مرا شروع کردی که صورت مرا ندیده بودی. و همین 25 سال اختلاف سنی من و تو، یعنی 25 سال فرصت در آغوش گرفتنت را از دست داده ام. و دیگر نباید بیش از این فرصت دوست داشتنت را از دست بدهم. همیشه دوستت دارم مادر. نامه 7 اینبار می خواهم برای تو بنویسم... گرچه خودت میدانی هربار به عشق تو می نویسم... از حرفهای قشنگت که در نهایت سادگی و پر معنایی انگیزه ی زندگیم می شود... صدایت...صدای گرمت که حتی خواب را برایم شیرین می کند... نگاهت...همان نگاه درخشانی که بدرقه راهم می کنی و همواره در ذهنم آنقدر پرنگ است که امید را به من یادآوری می کند...تا آنجا که با دلی مطمئن به استقبال فرداهایی می روم که به من لبخند می زند ای بینهایتِ عشق...تمام افتخارم به وجود گوهر گرانبهایی چون توست و این روز به یادم می آورد حضورت را در محضر صاحب عشق سجده شکر کنم از تو می خواهم همانگونه که دستم را می گرفتی و از دریچه چشمانت زیبایی ها را برایم معنی می کردی...حالا در تک تک لحظه هایم هم قدمم باشی...و بگذاری اوج احساس خوشبختی را در کنار تو بر لوح وجودم ثبت کنم. نامه 8 مادرم... اکنون که نیستی بیشتر نبودنت را احساس میکنم... کاش بودی... کاش بودی و فقط یک لحظه دوباره میدیدمت... کاش لحظه ای دیگر آغوشت را نصیبم میکردی... کاش فقط یک بار دیگر نوازشم میکردی... دلم تنگ است از این دنیا... دنیایی که نازنینم را ازم گرفت،بهترین یارم را ربود و منو تنهاترین تنها کرد... مادرم... با آنکه نیستی ولی میدانم که همیشه هستی... همیشه همراهم هستی و خواهی بود... در همه مراحل زندگی وجودت را احساس کرده ام، در سختی ها با یاد تو آرامش گرفته ام و در خوشحالی ها دعای تو را سببش دانسته ام... مادرم... حرف های ناگفته ، زیاد دارم ولی زبانم قاصر از بیان آنها و فقط این را بگویم که: روزت مبارک و دوستت دارم. نامه 9 نامه نوشتن بلد نیستم اما فریاد میزنم ای بامداد تمام دلتنگی های من خنده هایت بوی سیب میدهد ، تو را هر لحظه عاشقانه نفس میکشم ای تمام وجودم مرا ببخش به خاطر تمام بدی هایم ... روزت مبارک مـــــــــــــــــــــــا در 32 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ اولین نفری بودم که رای دادم. 15 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ من به همه رای دادم :girl_blush2: 12 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ همه نامه ها خوب بودند و بعضی ها تا عمق وجودم شعله کشید.... همه بهترین بودند چون برای بهترین یعنی مادر نوشته شدند اما چون مسابقه هست سعی میکنم بار دومی هم برای خوندنشون وقت صرف کنم و رای بدم... ممنون از همه دوستان عزیز .... و ممنون از سارا ی خوبم... 14 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ ممنون از همه نوشته ها بسیار زیبا بودن به خصوص نامه شماره 5 و 8... 11 لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ ممنون از همه شرکت کننده ها تشکر ویژه از نویسنده های نامه های شماره 8 و 5 13 لینک به دیدگاه
An@hita 8666 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ بنظر من هر نوشته ای که راجب مادر نوشته شه قشنگه.بچه ها همه ی این نوشته هارو باهمه ی احساسشون برای مادراشون نوشتن.پس من به همشون رای میدم. به افتخار همه ی مادرای گل. 10 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ به کی رای بدم آخه هر کدومو خوندم خوشم اومد........دست همگی درد نکنه ولی 5 رو که خوندم اشک اومد تو چشمام. هر کسی هستی با تمام وجودم درکت کردم انشاله زودتر مادرتو ببینی 10 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ این مسابقه زیباترین و قشنگترین مسابقه ای ادبی بود که از وقتی عضو شدم دیدم جملات آنقدر احساس خوبی به آدم منتقل میکنند که واقعا نمیشود انتخاب کرد ممنون از برگزار کنندگان و شرکت کنندگان عزیز 9 لینک به دیدگاه
An@hita 8666 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ این مسابقه زیباترین و قشنگترین مسابقه ای ادبی بود که از وقتی عضو شدم دیدم جملات آنقدر احساس خوبی به آدم منتقل میکنند که واقعا نمیشود انتخاب کرد ممنون از برگزار کنندگان و شرکت کنندگان عزیز مامان خودمه هااااااااااااااااا.:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v 5 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ خیلــــــی قشنگ نوشته بودن بچه هاااااااااا من تحت تاثیر قرار گرفتم ..... واقعا همه لایق رای آوردن و برنده شدن هستن 11 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ با تشکر از دوستان شرکت کننده.........رای ارسال شد 8 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ رای دادم دست همگی درد نکنه 6 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ خیلی قشنگ بودن.دست همگی درد نکنه.رای هم دادم. 6 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۲ نوشته ها خیلی زیبا بودن مخصوصا 8... دست همگی درد نکنه 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده